گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۷۳: خط ۱۷۳:


در سابق اين معنا را بيان فرموده بود كه او رب و معبود حقيقى است ، جمعى از بندگان مخلص چون انبياى گرامى ،او را پرستيدند، و به حد خلوص رسيدند و بعضى ديگر به ربوبيت او كافر شدند، وخداوند بندگانش را نجات داده ، و كافران را هلاك و به عذاب اليم مبتلا كرد.
در سابق اين معنا را بيان فرموده بود كه او رب و معبود حقيقى است ، جمعى از بندگان مخلص چون انبياى گرامى ،او را پرستيدند، و به حد خلوص رسيدند و بعضى ديگر به ربوبيت او كافر شدند، وخداوند بندگانش را نجات داده ، و كافران را هلاك و به عذاب اليم مبتلا كرد.
اينك در اين آيات متعرض عقايد كفار شده كه درباره خدايان خود كه يا ملائكه و يا جن بودند، چه عقايدى داشتند و چگونه ملائكه را دختران خدا ناميده و براى جن قائل به نسبت و خويشاوندى با خدا شدند.
اينك در اين آيات متعرض عقايد كفار شده كه درباره خدايان خود كه يا ملائكه و يا جن بودند، چه عقايدى داشتند و چگونه ملائكه را دختران خدا ناميده و براى جن قائل به نسبت و خويشاوندى با خدا شدند.
به طور كلى بت پرستان ، كه يا برهمايى هستند، و يا بودايى ، و يا صابئى ، معتقد نبودند كه تمامى ملائكه دختر و زنند، بله بعضى از آنان اين اعتقاد را داشتند، ليكن آنچه از بعضى از قبايل عرب مانند وثنيهاى قبيله جهينه ، سليم ، خزاعه ، و بنى مليح حكايت شده ، اين است كه : اينان قايل به انوثيت ملائكه بودند.
به طور كلى بت پرستان ، كه يا برهمايى هستند، و يا بودايى ، و يا صابئى ، معتقد نبودند كه تمامى ملائكه دختر و زنند، بله بعضى از آنان اين اعتقاد را داشتند، ليكن آنچه از بعضى از قبايل عرب مانند وثنيهاى قبيله جهينه ، سليم ، خزاعه ، و بنى مليح حكايت شده ، اين است كه : اينان قايل به انوثيت ملائكه بودند.
و اما اعتقاد به اينكه بين جن و خدا خويشاوندى هست و نسبت جن سرانجام به خدا منتهى مى شود، فى الجمله از تمامى فرقه هاى مشرك ، نقل شده .
و اما اعتقاد به اينكه بين جن و خدا خويشاوندى هست و نسبت جن سرانجام به خدا منتهى مى شود، فى الجمله از تمامى فرقه هاى مشرك ، نقل شده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۲ </center>
و كوتاه سخن اينكه : خداى تعالى در اين آيات به فساد عقيده ، آنان اشاره نموده ، سپس رسول گرامى خود را بشارت مى دهد به اينكه به زودى او را يارى مى كند و مشركين را تهديد مى كند به اينكه به عذاب مبتلايشان مى سازد و آنگاه سوره مورد بحث را با تقديس و منزه بودن خدا از داشتن شريك و نيز با سلام بر همه رسولان ، و حمد خدا كه رب العالمين است ، ختم مى نمايد.
و كوتاه سخن اينكه : خداى تعالى در اين آيات به فساد عقيده ، آنان اشاره نموده ، سپس رسول گرامى خود را بشارت مى دهد به اينكه به زودى او را يارى مى كند و مشركين را تهديد مى كند به اينكه به عذاب مبتلايشان مى سازد و آنگاه سوره مورد بحث را با تقديس و منزه بودن خدا از داشتن شريك و نيز با سلام بر همه رسولان ، و حمد خدا كه رب العالمين است ، ختم مى نمايد.
فَاستَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّك الْبَنَات وَ لَهُمُ الْبَنُونَ
 
«'''فَاستَفْتِهِمْ أَ لِرَبِّك الْبَنَات وَ لَهُمُ الْبَنُونَ'''»:
 
خداى سبحان اعتقاد مشركين را به اينكه ملائكه دختران خدايند باز نموده كه چه لوازمى دارد و آن لوازم اين است كه : ملائكه فرزندان خدا و دختر باشند و خدا اين دختران را به خود اختصاص داده باشد (و تنها او دختر بزايد) اما مردم همه پسر بزايند و هر چه پسر هست مخصوص ‍ مردم باشد و سپس اين لوازم را يكى پس از ديگرى رد نمود سخن اول ايشان را كه دختران از آن خدا و پسران از آن ايشان باشند رد نموده ، مى فرمايد: ((از ايشان بپرس آيا براى پروردگار تو دختران باشد و براى خود آنان پسران ؟(( و اين استفهام استفهامى است انكارى ، به انكار لازمه كلام ، چون لازمه اين گفتار اين است كه : مشركين از خدا بالاتر باشند، چون مشركين اين اعتقاد را هم داشته اند كه پسر بهتر از دختر است و مى خواستند كه از داشتن دختر منزه باشند، و به همين جهت دختران را زنده به گور مى كردند، تا نزاهتشان لكه دار نشود.
خداى سبحان اعتقاد مشركين را به اينكه ملائكه دختران خدايند باز نموده كه چه لوازمى دارد و آن لوازم اين است كه : ملائكه فرزندان خدا و دختر باشند و خدا اين دختران را به خود اختصاص داده باشد (و تنها او دختر بزايد) اما مردم همه پسر بزايند و هر چه پسر هست مخصوص ‍ مردم باشد و سپس اين لوازم را يكى پس از ديگرى رد نمود سخن اول ايشان را كه دختران از آن خدا و پسران از آن ايشان باشند رد نموده ، مى فرمايد: ((از ايشان بپرس آيا براى پروردگار تو دختران باشد و براى خود آنان پسران ؟(( و اين استفهام استفهامى است انكارى ، به انكار لازمه كلام ، چون لازمه اين گفتار اين است كه : مشركين از خدا بالاتر باشند، چون مشركين اين اعتقاد را هم داشته اند كه پسر بهتر از دختر است و مى خواستند كه از داشتن دختر منزه باشند، و به همين جهت دختران را زنده به گور مى كردند، تا نزاهتشان لكه دار نشود.
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَئكةَ إِنَثاً وَ هُمْ شهِدُونَ
 
«'''أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَئكةَ إِنَثاً وَ هُمْ شهِدُونَ'''»:
 
كلمه ((ام (( در اينجا منقطعه و به معناى بلكه است ، نه به معناى ((يا اين و يا آن (( و معناى آيه اين است كه : بلكه از سؤ ال قبلى مهمتر اين است كه از ايشان بپرسى . آيا ما ملائكه را ماده خلق كرده ايم ، و آيا مشركين در روزى كه ما ملائكه را خلق مى كرديم آنجا حاضر بودند و مادگى ملائكه را ديدند؟ يا اينكه نه تنها حاضر نبودند، بلكه چنين ادعايى هم نمى توانند بكنند؟ علاوه بر اين اصولا نرى و مادگى ، يك مسالهاى است كه جز از راه حس نمى توان اثباتش كرد و ملائكه براى مشركين محسوس نبودند و اين جمله رد ماده بودن ملائكه است .
كلمه ((ام (( در اينجا منقطعه و به معناى بلكه است ، نه به معناى ((يا اين و يا آن (( و معناى آيه اين است كه : بلكه از سؤ ال قبلى مهمتر اين است كه از ايشان بپرسى . آيا ما ملائكه را ماده خلق كرده ايم ، و آيا مشركين در روزى كه ما ملائكه را خلق مى كرديم آنجا حاضر بودند و مادگى ملائكه را ديدند؟ يا اينكه نه تنها حاضر نبودند، بلكه چنين ادعايى هم نمى توانند بكنند؟ علاوه بر اين اصولا نرى و مادگى ، يك مسالهاى است كه جز از راه حس نمى توان اثباتش كرد و ملائكه براى مشركين محسوس نبودند و اين جمله رد ماده بودن ملائكه است .
أَلا إِنهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنهُمْ لَكَذِبُونَ
 
«'''أَلا إِنهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَ إِنهُمْ لَكَذِبُونَ'''»:
 
اين آيه شريفه رد لازمه ديگر گفتار مشركين است و آن اثبات ولادت ملائكه از خداست ، و اين سخن را صرف ((افك (( مى شمارد، و ((افك (( عبارت است از اينكه سخنى را به غير آن وجهه اى كه دارد برگردانى و وجهه حق آن را به سوى باطل صرف كنى . و خلاصه خلقت ملائكه را كه براى كسى معلوم نيست چگونه بوده ؟ برگردانى و نام ولادت بر آن بگذارى ، پس مشركين در اين سخن خود مرتكب افك شدهاند، و دروغى روشن گفته اند.
اين آيه شريفه رد لازمه ديگر گفتار مشركين است و آن اثبات ولادت ملائكه از خداست ، و اين سخن را صرف ((افك (( مى شمارد، و ((افك (( عبارت است از اينكه سخنى را به غير آن وجهه اى كه دارد برگردانى و وجهه حق آن را به سوى باطل صرف كنى . و خلاصه خلقت ملائكه را كه براى كسى معلوم نيست چگونه بوده ؟ برگردانى و نام ولادت بر آن بگذارى ، پس مشركين در اين سخن خود مرتكب افك شدهاند، و دروغى روشن گفته اند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۲۶۳ </center>
أَصطفَى الْبَنَاتِ عَلى الْبَنِينَ مَا لَكمْ كَيْف تحْكُمُونَأَ فَلا تَذَكَّرُونَ
«'''أَصطفَى الْبَنَاتِ عَلى الْبَنِينَ مَا لَكمْ كَيْف تحْكُمُونَأَ فَلا تَذَكَّرُونَ'''»:
 
در اين آيه ، انكار انتخاب دختران بر پسران را تكرار كرده ، تا شدت شناعت و زشتى اين سخن را افاده كند، يك بار فرموده : آيا خدا دختران را بر پسران ترجيح داده كه خودش تنها دختر بزايد و پسر زاييدن را به شما واگذار كند؟ و بار ديگر فرموده : آخر اين چه حكمى است كه مى كنند ؟ و بار سوم فرموده : راستى نمى خواهيد متذكر شويد؟
در اين آيه ، انكار انتخاب دختران بر پسران را تكرار كرده ، تا شدت شناعت و زشتى اين سخن را افاده كند، يك بار فرموده : آيا خدا دختران را بر پسران ترجيح داده كه خودش تنها دختر بزايد و پسر زاييدن را به شما واگذار كند؟ و بار ديگر فرموده : آخر اين چه حكمى است كه مى كنند ؟ و بار سوم فرموده : راستى نمى خواهيد متذكر شويد؟
آنگاه ايشان را توبيخ نموده مى فرمايد: ((ما لكم كيف تحكمون ((؛ چون سخن ايشان حكمى است بدون دليل ، و سپس دنبالش فرموده : ((افلا تذكرون (( كه هم توبيخ است و هم اشاره است به اينكه اين حرف صرف نظر از اينكه هيچ دليلى ندارد، بلكه بر خلافش دليل هست چيزى كه هست مشركين متذكر آن دليل نمى شوند، اگر متذكر شوند مى فهمند كه ساحت خداى سبحان منزه از آن است كه متجزى شود و جزئى به نام فرزند از او جدا گردد، و نيز منزه از آن است كه محتاج فرزند شود و در صدد فرزنددار شدن برآيد. و اين گونه احتجاجها در كلام خداى تعالى عليه مشركين مكرر آورده شده است .
آنگاه ايشان را توبيخ نموده مى فرمايد: ((ما لكم كيف تحكمون ((؛ چون سخن ايشان حكمى است بدون دليل ، و سپس دنبالش فرموده : ((افلا تذكرون (( كه هم توبيخ است و هم اشاره است به اينكه اين حرف صرف نظر از اينكه هيچ دليلى ندارد، بلكه بر خلافش دليل هست چيزى كه هست مشركين متذكر آن دليل نمى شوند، اگر متذكر شوند مى فهمند كه ساحت خداى سبحان منزه از آن است كه متجزى شود و جزئى به نام فرزند از او جدا گردد، و نيز منزه از آن است كه محتاج فرزند شود و در صدد فرزنددار شدن برآيد. و اين گونه احتجاجها در كلام خداى تعالى عليه مشركين مكرر آورده شده است .
در آيه مورد بحث التفاتى از غيبت ((الا انهم من افكهم ليقولون ((، به خطاب ((ما لكم كيف تحكمون (( به كار رفته ، در جمله اول مشركين را غايب حساب كرده و فرموده : ايشان از در افك خواهند گفت و در جمله دوم خطاب به مشركين فرموده : واى بر شما اين چه حكمى است كه مى كنيد و اين التفات براى آن است كه بر شدت خشم خدا دلالت كند، شدت خشمى كه باعث شده خدا شفاها با خود مشركين سخن گويد.
در آيه مورد بحث التفاتى از غيبت ((الا انهم من افكهم ليقولون ((، به خطاب ((ما لكم كيف تحكمون (( به كار رفته ، در جمله اول مشركين را غايب حساب كرده و فرموده : ايشان از در افك خواهند گفت و در جمله دوم خطاب به مشركين فرموده : واى بر شما اين چه حكمى است كه مى كنيد و اين التفات براى آن است كه بر شدت خشم خدا دلالت كند، شدت خشمى كه باعث شده خدا شفاها با خود مشركين سخن گويد.
أَمْ لَكمْ سلْطنٌ مُّبِينٌ فَأْتُوا بِكِتَبِكمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ
 
«'''أَمْ لَكمْ سلْطنٌ مُّبِينٌ فَأْتُوا بِكِتَبِكمْ إِن كُنتُمْ صدِقِينَ'''»:
 
كلمه ((ام (( در اين آيه نيز منقطعه و به معناى بلكه است و مراد از سلطان - به طورى كه از سياق برمى آيد - برهان و كتابى است كه از ناحيه خداى سبحان بر مشركين نازل شده باشد، و در آن كتاب خدا به ايشان خبر داده باشد كه ملائكه دختران منند، چون وقتى عقل و حس ‍ اجازه چنين عقيدهاى را ندهد، باقى مى ماند دليل نقلى و كتابى كه از ناحيه خدا آن را اثبات كرده باشد پس اگر مدعاى مشركين حق است ، بايد كتابى آسمانى ارائه دهند، تا مدعاى آنان را اثبات كند.
كلمه ((ام (( در اين آيه نيز منقطعه و به معناى بلكه است و مراد از سلطان - به طورى كه از سياق برمى آيد - برهان و كتابى است كه از ناحيه خداى سبحان بر مشركين نازل شده باشد، و در آن كتاب خدا به ايشان خبر داده باشد كه ملائكه دختران منند، چون وقتى عقل و حس ‍ اجازه چنين عقيدهاى را ندهد، باقى مى ماند دليل نقلى و كتابى كه از ناحيه خدا آن را اثبات كرده باشد پس اگر مدعاى مشركين حق است ، بايد كتابى آسمانى ارائه دهند، تا مدعاى آنان را اثبات كند.
و اگر كلمه ((كتاب (( را بر مشركين اضافه كرد، و فرمود: كتابتان به اين عنايت است كه فرض كرد مشركين كتابى داشته باشند كه بر مدعايشان دلالت كند.
و اگر كلمه ((كتاب (( را بر مشركين اضافه كرد، و فرمود: كتابتان به اين عنايت است كه فرض كرد مشركين كتابى داشته باشند كه بر مدعايشان دلالت كند.


۱۴٬۲۰۵

ویرایش