گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۱۱: خط ۱۱۱:


==وصف حال متقيان در بهشت ==
==وصف حال متقيان در بهشت ==
هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنَ مَئَابٍ
«'''هَذَا ذِكْرٌ وَ إِنَّ لِلْمُتَّقِينَ لَحُسنَ مَئَابٍ'''»:
كلمه ((هذا(( اشاره است به داستانهايى كه از ((اوابين (( از انبياى گرام نقل فرموده و اينكه مى فرمايد: ((اين ذكر است (( مراد از ((ذكر(( شرف و ثناى جميلى است كه : از ((اوابين (( كرده . و معناى جمله - به طورى كه ديگران هم گفته اند - اين است كه : اين داستانها كه آورديم شرف و ذكر جميل و ثناى نيكى است براى ((اوابين (( از انبياء.
 
كلمه «هذا»، اشاره است به داستان هايى كه از «أوّابين»، از انبياى گرام نقل فرموده. و اين كه مى فرمايد: «اين ذكر است»، مراد از «ذكر»، شرف و ثناى جميلى است كه: از «أوّابين» كرده. و معناى جمله - به طورى كه ديگران هم گفته اند - اين است كه: اين داستان ها كه آورديم، شرف و ذكر جميل و ثناى نيكى است براى «أوّابين» از انبياء.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۲ </center>
و خاطرات و ذكر خيرى است كه تا دنيا برقرار است از ايشان مى ماند، همچنان كه ثواب آخرت هم برايشان آماده است ، تا بازگشتگاه نيكى برايشان باشد.
و خاطرات و ذكر خيرى است، كه تا دنيا برقرار است، از ايشان مى ماند، همچنان كه ثواب آخرت هم، برايشان آماده است، تا بازگشتگاه نيكى برايشان باشد.
و بنابراين تفسير، مراد از ((متقين (( يا فقط همان انبياى نامبرده شده هستند و يا عموم اهل تقوى خواهد بود كه انبياء هم داخل آنان هستند. و در نتيجه زمينه گفتار همان متقين هستند، و اگر در پنج آيه بعد سخنى از طاغيان به ميان آورده ، از باب استطراد مى باشد.
 
ولى به نظر ما اين طور نيست ، چون از ظاهر آيه برمى آيد كه كلمه ((هذا(( اشاره به قرآن باشد. مى فرمايد: قرآن ذكر است ، يعنى كتابى است مشتمل بر ذكر، و در نتيجه از اين آيه به بعد، اجمال در آيه اول سوره كه مى فرمود: ((و القرآن ذى الذكر(( به تفصيل بيان مى شود، و در اين آيات خداى سبحان دار آخرت را شرح مى دهد كه در آن براى متقين ثواب ، و براى طاغيان عقاب آماده شده است .
و بنابراين تفسير، مراد از «متقين»، يا فقط همان انبياى نامبرده شده هستند، و يا عموم اهل تقوا خواهد بود، كه انبياء هم داخل آنان هستند. و در نتيجه، زمينه گفتار همان متقين هستند، و اگر در پنج آيه بعد، سخنى از طاغيان به ميان آورده، از باب استطراد مى باشد.
((و ان للمتقين لحسن ماب (( - كلمه ((مآب (( به معناى ((مرجع (( است . و اگر آن را نكره آورده به منظور تعظيم آن است . و معناى جمله روشن است .
 
جَنَّتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لهَُّمُ الاَبْوَب
ولى به نظر ما، اين طور نيست. چون از ظاهر آيه بر مى آيد كه كلمۀ «هذا»، اشاره به قرآن باشد. مى فرمايد: قرآن، ذكر است. يعنى كتابى است مشتمل بر ذكر، و در نتيجه، از اين آيه به بعد، اجمال در آيه اول سوره كه مى فرمود: «وَ القُرآنِ ذِى الذّكر»، به تفصيل بيان مى شود، و در اين آيات، خداى سبحان، «دار آخرت» را شرح مى دهد كه در آن براى متقين، ثواب، و براى طاغيان، عقاب آماده شده است.
يعنى آن بازگشتگاه خوب ، عبارت است از جنت هاى با استقرار و دائمى . و باز بودن درها به روى آنان ، كنايه است از اينكه متقين هيچ مانعى از تنعم به نعمتهاى موجود در آن جنات ندارند؛ چون جنات براى آنها درست شده ، و مال آنان است .
 
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اين جمله اين است كه : درها به روى ايشان باز است ، و احتياجى نيست كه پشت در بايستند، و يا حلقه در را بكوبند، تا به رويشان باز شود. بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه : درها بدون كليد به رويشان باز، و بدون قفل به رويشان بسته مى شود. و به هر حال اين آيه و چند آيه بعد در مقام بيان ((حسن ماب (( است .
«'''وَ إنّ لِلمُتّقِينَ لَحُسنَ مَآب'''» - كلمه «مآب»، به معناى «مرجع» است. و اگر آن را نكره آورده، به منظور تعظيم آن است. و معناى جمله روشن است.
مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَكِهَةٍ كثِيرَةٍ وَ شرَابٍ
 
يعنى در حالى كه در آن جنات نشسته باشند، و مانند اشراف و عزيزان تكيه كرده باشند.
«'''جَنَّاتِ عَدْنٍ مُّفَتَّحَةً لهَُّمُ الاَبْوَاب'''»:
و منظور از جمله ((يدعون فيها بفاكهة كثيرة و شراب (( اين است كه بفهماند اهل تقوى در بهشت حكمشان روا است ، به نحوى كه بين آنان و خواسته هايشان واسطه اى نيست ، مثلا، از ميوه هاى بهشتى كه انواعى بسيار است ، هر يك را صدا بزنند خود آن ميوه و يا شراب نزدشان حاضر مى شود، بدون اين كه احتياج باشد كه كسى آن ميوه را برايشان بياورد.
 
يعنى: آن بازگشتگاه خوب، عبارت است از جنت هاى با استقرار و دائمى. و باز بودن درها به روى آنان، كنايه است از اين كه متقين، هيچ مانعى از تنعم به نعمت هاى موجود در آن جنّات ندارند. چون جنّات، براى آن ها درست شده، و مال آنان است.
 
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از اين جمله، اين است كه: درها، به روى ايشان باز است، و احتياجى نيست كه پشت در بايستند، و يا حلقه در را بكوبند، تا به رويشان باز شود.  
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد اين است كه: درها، بدون كليد به رويشان باز، و بدون قفل، به رويشان بسته مى شود. و به هرحال، اين آيه و چند آيه بعد، در مقام بيان «حُسن مآب» است.
 
«'''مُتَّكِئِينَ فِيهَا يَدْعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كثِيرَةٍ وَ شرَابٍ'''»:
 
يعنى: در حالى كه در آن جنّات نشسته باشند، و مانند اشراف و عزيزان تكيه كرده باشند.
 
و منظور از جملۀ «يَدعُونَ فِيهَا بِفَاكِهَةٍ كَثِيرَةٍ وَ شَرَابٍ»، اين است كه بفهماند اهل تقوا در بهشت، حكمشان روا است، به نحوى كه بين آنان و خواسته هايشان، واسطه اى نيست. مثلا از ميوه هاى بهشتى كه انواعى بسيار است، هر يك را صدا بزنند، خود آن ميوه و يا شراب نزدشان حاضر مى شود، بدون اين كه احتياج باشد كه كسى آن ميوه را برايشان بياورد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۳۳ </center>
وَ عِندَهُمْ قَصِرَت الطرْفِ أَتْرَابٌ
«'''وَ عِندَهُمْ قَاصِرَاتُ الطرْفِ أَتْرَابٌ'''»:
ضمير ((هم (( به متقين برمى گردد. و كلمه ((قاصرات الطرف (( صفتى است كه در جاى موصوف خود به كار رفته ، و تقدير كلام ((و عندهم ازواج قاصرات الطرف : نزد ايشان همسرانى است قاصرات الطرف (( مى باشد و منظور از صفت ((قاصرات الطرف (( اين است كه : آن همسران به شوهران خود راضى و قانعند، و چشم به ديگرى ندارند. ممكن هم هست كنايه باشد از اينكه همسرانى پر ناز و كرشمه اند.
 
و كلمه ((اتراب (( به معناى ((اقران (( است . مى خواهد بفرمايد: همسران بهشتى همتاى شوهران خويشند، نه از جهت سن با آنان اختلاف دارند، و نه از جهت جمال . ممكن هم هست مراد از ((اقران (( اين باشد كه مثل شوهران خويشند، هر قدر شوهران نور و بهائشان بيشتر شود، از ايشان هم حسن و جمال بيشتر مى گردد.
ضمير «هُم»، به متقين بر مى گردد. و كلمۀ «قَاصِرَاتُ الطّرف»، صفتى است كه در جاى موصوف خود به كار رفته، و تقدير كلام «وَ عِندَهُم أزوَاجٌ قَاصِرَاتُ الطّرف: نزد ايشان، همسرانى است قَاصِرَاتُ الطّرف» مى باشد. و منظور از صفت «قَاصِرَاتُ الطّرف»، اين است كه: آن همسران، به شوهران خود راضى و قانع اند، و چشم به ديگرى ندارند. ممكن هم هست كنايه باشد از اين كه همسرانى پر ناز و كرشمه اند.
هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الحِْسابِ
 
كلمه ((هذا(( اشاره به مطالبى است كه درباره بهشت و نعمتهايش ‍ بيان كرد. و خطاب در ((توعدون : وعده داده شده ايد(( به متقين است ، در نتيجه در آيه شريفه التفاتى از غيبت به خطاب به كار رفته و نكته اش اين است كه : خواسته است بفهماند صاحب سخن (خداى تعالى ) به شما اهل بهشت نزديك است ، و به شما اشراف دارد تا نعمتهاى صورى شما با اين نعمت معنوى تكميل گردد.
و كلمۀ «أتراب»، به معناى «أقران» است. مى خواهد بفرمايد: همسران بهشتى همتاى شوهران خويش اند، نه از جهت سن با آنان اختلاف دارند، و نه از جهت جمال. ممكن هم هست مراد از «أقران»، اين باشد كه مثل شوهران خويش اند. هر قدر شوهران، نور و بهائشان بيشتر شود، از ايشان هم حُسن و جمال بيشتر مى گردد.
إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ
 
كلمه ((نفاد(( به معناى فنا، و قطع شدن جيره است . و به طورى كه از سياق به دست مى آيد آيه شريفه تتمه خطاب قبلى است .
«'''هَذَا مَا تُوعَدُونَ لِيَوْمِ الحِْسابِ'''»:
 
كلمه «هذا»، اشاره به مطالبى است كه درباره بهشت و نعمت هايش بيان كرد. و خطاب در «تُوعَدُون: وعده داده شده ايد»، به متقين است. در نتيجه، در آيه شريفه، التفاتى از غيبت به خطاب به كار رفته، و نكته اش اين است كه: خواسته است بفهماند صاحب سخن (خداى تعالى)، به شما اهل بهشت نزديك است، و به شما اشراف دارد، تا نعمت هاى صورى شما با اين نعمت معنوى تكميل گردد.
 
«'''إِنَّ هَذَا لَرِزْقُنَا مَا لَهُ مِن نَّفَادٍ'''»:
 
كلمه «نفاد»، به معناى فنا، و قطع شدن جيره است. و به طورى كه از سياق به دست مى آيد، آيه شريفه، تتمۀ خطاب قبلى است.
<span id='link220'><span>
<span id='link220'><span>
==وصف حال طاغيان در جهنم ==
==وصف حال طاغيان در جهنم ==
هَذَا وَ إِنَّ لِلطغِينَ لَشرَّ مَئَابٍ
هَذَا وَ إِنَّ لِلطغِينَ لَشرَّ مَئَابٍ
۱۴٬۰۶۶

ویرایش