۱۵٬۹۷۷
ویرایش
| خط ۱۴۲: | خط ۱۴۲: | ||
<span id='link267'><span> | <span id='link267'><span> | ||
== | ==شرح عذاب سخت منكران معاد، در قيامت == | ||
«'''وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا مَا فى الاَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن | «'''وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظلَمُوا مَا فى الاَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ...'''»: | ||
مراد از | مراد از «الّذِينَ ظَلَمُوا»، كسانى است كه در دنيا ظلم كردند. بنابراين فعل «ظَلَمُوا» در اين جا، مفاد وصف را افاده مى كند و مراد منكران معادند. همچنان كه در جاى ديگر فرموده: «أن لَعنَةُ اللّهِ عَلَى الظّالِمِين * الّذِينَ يَصُدّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَ يَبغُونَهَا عِوَجاً وَ هُم بِالآخِرَةِ كَافِرُون». | ||
و معناى آيه اين است كه : اگر | و معناى آيه اين است كه: اگر ظالمان كه منكر معادند، دو برابر آنچه در زمين از اموال و ذخائر و گنجينه ها است، مى داشتند، همانا همۀ آن را مى دهند، تا از سوء عذاب برهند. | ||
«''' | «'''وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللّهِ مَا لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُون'''» - كلمۀ «بَدَا»، فعل ماضى از مصدر «بداء» و «بدو» است، كه به معناى ظهور است. و كلمه «يَحتَسِبُون»، از مصدر «حساب» و «حُسبَان» است، كه به معناى شمردن است. و «إحتِسَاب»، به اين معنا است كه انسان بنا بگذارد چيزى را مورد اعتنا قرار داده، آن را چيزى بشمارد و بپندارد. و بسيار مى شود كه «حُسبان» و «إحتساب»، به معناى ظنّ و پندار استعمال مى شود، همچنان كه بعضى گفته اند در جملۀ «مَا لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُون»، به همين معنا استعمال شده است. يعنى: در قيامت، چيزهايى برايشان هويدا مى شود، كه خيالش را هم نمى كردند. | ||
ليكن | ليكن راغب، ميان «حُسبان» و «ظنّ» فرق گذاشته. چون مى گويد: «حُسبان»، اين است كه به يكى از دو نقيض، مثلا آمدن و نيامدن مسافر حكم كند و در ذهن ترجيح دهد كه او مى آيد، بدون اين كه اصلا به احتمال نيامدن توجهى داشته باشد. ولى نسبت به آمدن او در معرض آن باشد كه دچار شك شود. «ظنّ» هم، قريب به همين معنا است، وليكن با اين تفاوت، كه صاحب «ظنّ»، هم احتمال آمدن وى را مى دهد و هم احتمال نيامدن، ولى احتمال آمدن در نظرش، قوي تر است. | ||
و مقتضاى سياق آيه اين است كه : مراد اين باشد كه اعلام بدارد: | و مقتضاى سياق آيه اين است كه: مراد اين باشد كه اعلام بدارد: مشركان به زودى، در روز قيامت، به امورى برخواهند خورد كه وضع آن امور، مافوق تصورشان و بزرگتر و هول انگيزتر از آن بوده، كه به ذهن آنان خطور كرده. نه اين كه مراد اين باشد كه ايشان چيزهايى خواهند ديد، كه اعتقاد به آن نداشتند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۳ </center> | ||
و كوتاه سخن | و كوتاه سخن آن كه: مشركان از انبيا و مؤمنان مى شنيدند كه خدا، حساب و ميزانى براى اعمال دارد و قضا و آتش و الوانى از عذاب دارد. آنگاه شنيده هاى خود را - با انكارى كه نسبت به آن داشتند - بر آنچه در ذهنشان بود، يعنى آتش دنيا و عذاب دنيا و حساب و ميزان دنيا مقايسه مى كردند، و چون در قيامت به آن ها برخورند، خواهند ديد كه بزرگتر از آن است كه در دنيا به خاطر كسى خطور كند. | ||
پس اين آيه در توصيف عذاب خدا، نظير آيه | پس اين آيه در توصيف عذاب خدا، نظير آيه «فَلَا تَعلَمُ نَفسٌ مَا أُخفِىَ لَهُم مِن قُرّةِ أعيُن» است، در توصيف نعيم اهل بهشت. | ||
و نيز مقتضاى سياق آن است كه ظهور | و نيز مقتضاى سياق آن است كه ظهور مزبور، از قبيل ظهور بعد از خفا، و انكشاف بعد از استتار باشد، همچنان كه آيه «لَقَد كُنتَ فِى غَفلَةٍ مِن هَذَا فَكَشَفنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَدِيد» نيز، همين معنا را مى رساند و مى فهماند كه عالَم آخرت، در همين عالَم نيز بوده، وليكن پنهان و در پرده، و در قيامت، اين پرده ها كنار مى رود. | ||
«'''وَ بَدَا لهَُمْ | «'''وَ بَدَا لهَُمْ سَيِّئَات مَا كَسَبُوا ...'''»: | ||
يعنى در آن | يعنى: در آن روز، كارهاى زشتشان بعد از آن كه در دنيا از نظرشان پنهان بود، برايشان آشكار مى شود. بنابراين، اين جمله، همان را مى گويد كه آيه «يَومَ تَجِدُ كُلُّ نَفسٍ مَا عَمِلَت مِن خَيرٍ مُحضَراً وَ مَا عَمِلَت مِن سُوء»، آن را افاده مى كند. | ||
«''' | «'''وَ حَاقَ بِهِم مَا كَانُوا بِهِ يَستَهزِؤُن'''» - يعنى: همان عذاب هاى گوناگون و هول ها و شدايدى كه از اولياى دين درباره قيامت مى شنيدند، و آن را استهزا مى كردند، بر آنان نازل شد و به ايشان رسيد. | ||
فَإِذَا | «'''فَإِذَا مَسّ الإنسانَ ضُرُّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِّنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلى عِلْمِ ...'''»: | ||
اين آيه | اين آيه شريفه، در مقام تعليل آن بيانى است كه در سابق، در وصف ظالمان داشت و به همين جهت، بر سرِ آن، «فاء» تفريع آورد، تا سخن را نتيجه و متفرع بر مطالب قبل كند. تفرعى كه بيان بر مبين دارد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۱۴ </center> | ||
پس خداى | پس خداى تعالى، بعد از آن كه حال ستمگران را بيان كرد كه از هر آيتى كه بر حق دلالت مى كرد، روی گردان بودند و به حجت هايى بر عليه شان اقامه مى شد، گوش فرا نمى دادند و موعظه را نمى شنيدند و به عبرت، اعتنايى نداشتند، و در نتيجه همين سرسختی ها، ربوبيت خداى تعالى و مسأله بعث و حساب را منكر شدند و كارشان به جايى رسيد كه حتى دل هايشان، از شنيدن نام خداى يگانه متنفر مى شد. | ||
اينك، در اين آيه مى فرمايد كه: اين اعراض، مخصوص كفار معاصر آن جناب نيست، بلكه اين مقتضاى طبع هر انسانى است كه به پيروى هواى نفس گرايش دارد، و به نعمت هاى مادى و اسباب ظاهرى پيرامونش، مغرور است. پس انسان، طبعا هم فراموشكار است. هر وقت دچار گرفتارى شود، متوجه پروردگارش گشته و او را به خلوص مى خواند، و چون پروردگارش، نعمتى به او ارزانى بدارد، آن نعمت را به خودش نسبت مى دهد، و مى گويد: هنر خودم بود و پروردگارش را فراموش مى كند، و نمى داند كه همين خود، فتنه اى است كه با آن امتحانش مى كنند. | |||
پس | پس جملۀ «فَإذَا مَسّ الإنسَانَ ضُرٌّ»، يعنى: و چون مرض يا شدتى به انسان برسد، «دَعَانَا»، ما را مى خواند، و تنها به سوى ما متوجه مى شود، و از غير ما، قطع اميد مى كند. | ||
<span id='link268'><span> | <span id='link268'><span> | ||
==ناسپاس بودن آدمى ، كه چون خدا نعمتى به او داد مى گويد: اوتيته على علم == | ==ناسپاس بودن آدمى ، كه چون خدا نعمتى به او داد مى گويد: اوتيته على علم == | ||
و در جمله ((ثم اذا خولناه نعمة منا قال انما اوتيته على علم (( كلمه ((خولناه (( ماضى از مصدر ((تخويل (( است و تخويل به معناى عطا كردن به طور بخشش است . و اگر نعمت را مقيد به قيد ((منا(( كرد، براى اين است كه بفهماند وصف نعمت براى آن محفوظ است ، و معنايش اين است كه : چون نعمتى از ناحيه خود به او بدهيم كه نعمت بودنش كاملا روشن است ، و همه مى دانند كه از ناحيه ماست ، مع ذلك مى گويد: اين نعمتها از هنرمندى خودم است . | و در جمله ((ثم اذا خولناه نعمة منا قال انما اوتيته على علم (( كلمه ((خولناه (( ماضى از مصدر ((تخويل (( است و تخويل به معناى عطا كردن به طور بخشش است . و اگر نعمت را مقيد به قيد ((منا(( كرد، براى اين است كه بفهماند وصف نعمت براى آن محفوظ است ، و معنايش اين است كه : چون نعمتى از ناحيه خود به او بدهيم كه نعمت بودنش كاملا روشن است ، و همه مى دانند كه از ناحيه ماست ، مع ذلك مى گويد: اين نعمتها از هنرمندى خودم است . | ||
ویرایش