گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:
<span id='link252'><span>
<span id='link252'><span>


==لازمه هدايت ، شرح صدر براى اسلام ، و لازمه ضلالت ، قساوت قلب از ياد خداست ==
و «شرح صدر»، به معناى گشادگى سينه است، تا ظرفيت پذيرفتن سخن را داشته باشد. و چون شرح صدر به خاطر اسلام است، و اسلام عبارت است از تسليم در برابر خدا و آنچه او اراده كرده و او هم، جز حق را اراده نمى كند، در نتيجه، شرح صدر براى اسلام، به اين معنا خواهد بود كه انسان وضعى به خود بگيرد كه هر سخن حقى را بپذيرد و آن را رد نكند.
و ((شرح صدر(( به معناى گشادگى سينه است ، تا ظرفيت پذيرفتن سخن را داشته باشد و چون شرح صدر به خاطر اسلام است ، و اسلام عبارت است از تسليم در برابر خدا و آنچه او اراده كرده و او هم جز حق را اراده نمى كند، در نتيجه شرح صدر براى اسلام ، به اين معنا خواهد بود كه انسان وضعى به خود بگيرد كه هر سخن حقى را بپذيرد و آن را رد نكند.


البته معناى اين حرف اين نيست كه هر سخنى را هر چه باشد كوركورانه بپذيرد، بلكه با بصيرت نسبت به حق و شناختن راه رشد، آن را مى پذيرد، و به همين جهت دنبالش اضافه كرده : ((فهو على نور من ربه (( و با آوردن كلمه ((على (( او را به سواره اى تشبيه كرد كه بر نورى سوار شده ، راه مى پيمايد، و از هر چه بگذرد (هر چه كه بر دلش بگذرد)، آن را به خوبى مى بيند و اگر حق باشد آن را از باطل تميز مى دهد، به خلاف گمراهى كه در سينه اش شرحى و ظرفيتى نيست تا گنجايش حق را داشته باشد، و نيز بر مركبى از نور سوار نيست ، تا حق را از باطل تميز دهد.
البته معناى اين حرف اين نيست كه هر سخنى را هرچه باشد، كوركورانه بپذيرد، بلكه با بصيرت نسبت به حق و شناختن راه رشد، آن را مى پذيرد. و به همين جهت، دنبالش اضافه كرده: «فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِن رَبّه»، و با آوردن كلمۀ «عَلَى»، او را به سواره اى تشبيه كرد كه بر نورى سوار شده، راه مى پيمايد، و از هرچه بگذرد (هرچه كه بر دلش بگذرد)، آن را به خوبى مى بيند و اگر حق باشد، آن را از باطل تميز مى دهد. به خلاف گمراهى كه در سينه اش شرحى و ظرفيتى نيست، تا گنجايش حق را داشته باشد، و نيز بر مركبى از نور سوار نيست، تا حق را از باطل تميز دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۸ </center>
و جمله ((فويل للقاسية قلوبهم من ذكر اللّه (( تفريع بر جمله قبلى است ؛ چون دلالت مى كند بر اين كه اشخاص قاسية القلوب - با در نظر داشتن اينكه قساوت قلب و سختى آن لازمه نداشتن شرح صدر و نور قلبى است - با آيات خدا متذكر نمى شوند، و در نتيجه به سوى حقى كه آيات خدا بر آن دلالت مى كند راه نمى يابند، و به همين جهت دنبالش فرموده : ((اولئك فى ضلال مبين ».
و جملۀ «فَوَيلٌ لِلقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِن ذِكرِ اللّه»، تفريع بر جمله قبلى است. چون دلالت مى كند بر اين كه اشخاص قاسيةُ القلوب - با در نظر داشتن اين كه قساوت قلب و سختى آن، لازمۀ نداشتن شرح صدر و نور قلبى است - با آيات خدا متذكر نمى شوند، و در نتيجه، به سوى حقى كه آيات خدا بر آن دلالت مى كند، راه نمى يابند. و به همين جهت، دنبالش فرموده: «أُولَئِكَ فِى ضَلَالٍ مُبِين».


و در اين آيه شريفه هدايت به لازمه اش تعريف شده ، كه همان شرح صدر و نورانيت قلب باشد، و ضلالت هم به لازمه اش ، يعنى قساوت قلب از ذكر خدا.
و در اين آيه شريفه، «هدايت»، به لازمه اش تعريف شده، كه همان شرح صدر و نورانيت قلب باشد، و «ضلالت» هم به لازمه اش، يعنى قساوت قلب از ذكر خدا.


در سابق در تفسير آيه ((فمن يرد اللّه ان يهديه يشرح صدره للاسلام ...(( نيز گفتارى در معناى هدايت ايراد كرديم بدانجا مراجعه فرماييد.
در سابق، در تفسير آيه «فَمَن يُرِد اللّهُ أن يَهدِيَهُ يَشرَح صَدرَهُ لِلإسلام...» نيز، گفتارى در معناى «هدايت» ايراد كرديم، بدان جا مراجعه فرماييد.


«'''اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَاباً مُّتَشابِهاً مَّثَانىَ ...'''»:
«'''اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسنَ الحَْدِيثِ كِتَاباً مُّتَشابِهاً مَّثَانىَ ...'''»:


اين آيه شريفه نسبت به آيه قبلى نظير اجمال بعد از تفصيل است ، چون در آيه قبلى هدايت را بطور مفصل بيان كرده بود، و در اين آيه بطور اجمال بيان مى كند، هر چند كه اين آيه بيان هدايت قرآن و تعريف آن نيز هست .
اين آيه شريفه، نسبت به آيه قبلى، نظير اجمال بعد از تفصيل است. چون در آيه قبلى، هدايت را به طور مفصل بيان كرده بود، و در اين آيه، به طور اجمال بيان مى كند، هرچند كه اين آيه، بيان هدايت قرآن و تعريف آن نيز هست.
<span id='link253'><span>
<span id='link253'><span>
==مراد از اين كه قرآن احسن الحديث ، كتابا متشابها و مثانى است و... ==
==مراد از اين كه قرآن احسن الحديث ، كتابا متشابها و مثانى است و... ==
پس منظور از بهترين حديث در جمله ((اللّه نزل احسن الحديث (( قرآن كريم است و كلمه ((حديث (( به معناى سخن است ، همچنان كه در آيه ((فلياتوا بحديث مثله (( و نيز در آيه ((فباى حديث بعده يؤ منون ((، نيز به همين معنا است . پس قرآن بهترين سخن است ، به خاطر اينكه مشتمل است بر محض حق ، حقى كه باطل بدان رخنه نمى كند، نه در عصر نزولش ، نه بعد از آن ، و نيز به خاطر اينكه كلام مجيد خداست .
پس منظور از بهترين حديث در جمله ((اللّه نزل احسن الحديث (( قرآن كريم است و كلمه ((حديث (( به معناى سخن است ، همچنان كه در آيه ((فلياتوا بحديث مثله (( و نيز در آيه ((فباى حديث بعده يؤ منون ((، نيز به همين معنا است . پس قرآن بهترين سخن است ، به خاطر اينكه مشتمل است بر محض حق ، حقى كه باطل بدان رخنه نمى كند، نه در عصر نزولش ، نه بعد از آن ، و نيز به خاطر اينكه كلام مجيد خداست .
۱۴٬۳۱۱

ویرایش