گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۴۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۵: خط ۸۵:


==معناى جمله: «فرحوا بما عندهم من العلم»  ==
==معناى جمله: «فرحوا بما عندهم من العلم»  ==
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ ...
«'''فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسلُهُم بِالْبَيِّنَتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ ...'''»:


ضميرهاى هفتگانه جمع كه در اين آيه است ، همه به اقوام قبل از مشركين معاصر رسول خدا برمى گردد. مراد از جمله ((بما عندهم من العلم (( اطلاعاتى است كه از زينت زندگى دنيا و فنون تدبيرى است كه براى به دست آوردن آن داشتند، و خداى سبحان اين فنون تدبير را علم ناميده ، تا بفهماند غير از آن علمى نداشتند، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون (( و نيز فرموده : ((فاعرض عمن تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا ذلك مبلغهم من العلم ((.
ضميرهاى هفتگانه جمع كه در اين آيه است ، همه به اقوام قبل از مشركين معاصر رسول خدا برمى گردد. مراد از جمله ((بما عندهم من العلم (( اطلاعاتى است كه از زينت زندگى دنيا و فنون تدبيرى است كه براى به دست آوردن آن داشتند، و خداى سبحان اين فنون تدبير را علم ناميده ، تا بفهماند غير از آن علمى نداشتند، همچنان كه در جاى ديگر فرموده : ((يعلمون ظاهرا من الحيوه الدنيا و هم عن الاخرة هم غافلون (( و نيز فرموده : ((فاعرض عمن تولى عن ذكرنا و لم يرد الا الحيوه الدنيا ذلك مبلغهم من العلم ((.
و مراد از فرحشان از علمى كه دارند، غرور و خودپسندى ناشى از زرنگى و علم ظاهرى است كه در اداره زندگى خود دارند. و خودباختگى در مقابل اين اطلاعات و زرنگيها، باعث شد كه از معارف حقيقى كه به وسيله رسولان خدا عرضه مى شود، اعراض كنند و آن را چيزى به حساب نياورند و مسخره كنند و به همين جهت دنبال جمله ((و فرحوا بما عندهم من العلم (( فرمود: ((و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤ ن ((.
و مراد از فرحشان از علمى كه دارند، غرور و خودپسندى ناشى از زرنگى و علم ظاهرى است كه در اداره زندگى خود دارند. و خودباختگى در مقابل اين اطلاعات و زرنگيها، باعث شد كه از معارف حقيقى كه به وسيله رسولان خدا عرضه مى شود، اعراض كنند و آن را چيزى به حساب نياورند و مسخره كنند و به همين جهت دنبال جمله ((و فرحوا بما عندهم من العلم (( فرمود: ((و حاق بهم ما كانوا به يستهزؤ ن ((.
و در معناى جمله ((فرحوا بما عندهم من العلم (( اقوال ديگرى نيز هست :
و در معناى جمله ((فرحوا بما عندهم من العلم (( اقوال ديگرى نيز هست :
يكى اينكه : مراد از ((بما عندهم من العلم (( عقايد فاسد و آراى باطلى است كه داشتند و آن را از نادانى علم ناميدند، و به همان عقايد و آراى باطل خوشحالى مى كردند و بدين جهت علم انبيا را تحقير مى نمودند. ولى خواننده عزيز خودش متوجه است ، كه اين مفسر تصويرى براى آيه كرده كه هيچ دليلى بر آن دلالت نمى كند.
يكى اينكه : مراد از ((بما عندهم من العلم (( عقايد فاسد و آراى باطلى است كه داشتند و آن را از نادانى علم ناميدند، و به همان عقايد و آراى باطل خوشحالى مى كردند و بدين جهت علم انبيا را تحقير مى نمودند. ولى خواننده عزيز خودش متوجه است ، كه اين مفسر تصويرى براى آيه كرده كه هيچ دليلى بر آن دلالت نمى كند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۰ </center>
يكى ديگر اينكه : مراد از علم ، علوم فلسفه يونان و دهرى مسلكان است كه دارندگان اين علوم وقتى وحى آسمانى و معارف نبوى را مى شنيدند، اظهار بى اعتنايى مى كردند و به علم خود مى باليدند. اين تفسير هم مانند تفسير قبلى است ، به اضافه اينكه با احدى از امتهاى گذشته كه قرآن كريم در اين آيات سرگذشتشان را بيان مى كند تطبيق نمى كند، چون نه امت نوح از فلاسفه يونان و دهرى مسلك بودند و نه قوم عاد، نه قوم ثمود و نه قوم ابراهيم ، و لوط و شعيب و سايرين .
يكى ديگر اينكه : مراد از علم ، علوم فلسفه يونان و دهرى مسلكان است كه دارندگان اين علوم وقتى وحى آسمانى و معارف نبوى را مى شنيدند، اظهار بى اعتنايى مى كردند و به علم خود مى باليدند. اين تفسير هم مانند تفسير قبلى است ، به اضافه اينكه با احدى از امتهاى گذشته كه قرآن كريم در اين آيات سرگذشتشان را بيان مى كند تطبيق نمى كند، چون نه امت نوح از فلاسفه يونان و دهرى مسلك بودند و نه قوم عاد، نه قوم ثمود و نه قوم ابراهيم ، و لوط و شعيب و سايرين .
يكى ديگر اينكه : اصل معناى آيه اين است كه : وقتى رسول هر امتى با بينات مى آمد، از آمدن علم انبيا خوشحال نمى شدند، چيزى كه هست به جاى اين عبارت فرموده : ((از جهلى كه خود داشتند خوشحالى مى كردند((، و سپس از باب طعنه و تعريض به جاى كلمه ((جهل ((، علم را آورد و فرمود: ((فرحوا بما عندهم من العلم ((. و اين تفسير علاوه بر اينكه روبراه نيست و از فهم دور است ، اشكال وجه اول هم بر آن وارد است .
يكى ديگر اينكه : اصل معناى آيه اين است كه : وقتى رسول هر امتى با بينات مى آمد، از آمدن علم انبيا خوشحال نمى شدند، چيزى كه هست به جاى اين عبارت فرموده : ((از جهلى كه خود داشتند خوشحالى مى كردند((، و سپس از باب طعنه و تعريض به جاى كلمه ((جهل ((، علم را آورد و فرمود: ((فرحوا بما عندهم من العلم ((. و اين تفسير علاوه بر اينكه روبراه نيست و از فهم دور است ، اشكال وجه اول هم بر آن وارد است .
يكى ديگر اينكه : ضمير در ((فرحوا(( به كفار و ضمير در ((عندهم (( به رسولان بر مى گردد و معناى آن اين است كه : كفار به علمى كه نزد انبيا بود، خوشحالى مى كردند، يعنى خنده و مسخره مى نمودند. اشكال اين وجه اين است كه لازمه آن مختل شدن ضميرهايى است كه همه در يك سياق قرار دارند، مثل اينكه عبارت عوام به علمى كه داشتند خوشحالى مى كردند را معنا كنيم به اينكه ((عوام به علمى كه علما داشتند به عنوان مسخرگى خوشحالى مى كردند((. علاوه بر اين خنده و مسخرگى كردن خودش واژه مخصوص دارد، و معنا ندارد واژه ((فرح : خوشحالى (( را در آن به كار بگيرد، و به فرضى هم به خاطر جهاتى استعمال كنند، بايد قرينه اى در كلام بياورند و در آيه چنين قرينه اى نيست .
يكى ديگر اينكه : ضمير در ((فرحوا(( به كفار و ضمير در ((عندهم (( به رسولان بر مى گردد و معناى آن اين است كه : كفار به علمى كه نزد انبيا بود، خوشحالى مى كردند، يعنى خنده و مسخره مى نمودند. اشكال اين وجه اين است كه لازمه آن مختل شدن ضميرهايى است كه همه در يك سياق قرار دارند، مثل اينكه عبارت عوام به علمى كه داشتند خوشحالى مى كردند را معنا كنيم به اينكه ((عوام به علمى كه علما داشتند به عنوان مسخرگى خوشحالى مى كردند((. علاوه بر اين خنده و مسخرگى كردن خودش واژه مخصوص دارد، و معنا ندارد واژه ((فرح : خوشحالى (( را در آن به كار بگيرد، و به فرضى هم به خاطر جهاتى استعمال كنند، بايد قرينه اى در كلام بياورند و در آيه چنين قرينه اى نيست .
يكى ديگر اين است كه : دو ضمير در ((فرحوا(( و در ((عندهم (( به رسل برمى گردد و معناى آيه اين است كه : رسولان وقتى به سر وقت قوم خود آمدند و ديدند كه چقدر جاهلند و تا چه حدى بر كفر وجود خود پافشارى دارند و نيز از همين جا فهميدند كه چه عاقبت بدى در پى دارند، شكر خدا را كردند كه مثل ايشان نيستند و به علمى كه خود داشتند آنهم علم به حق خوشحال گشتند.
يكى ديگر اين است كه : دو ضمير در ((فرحوا(( و در ((عندهم (( به رسل برمى گردد و معناى آيه اين است كه : رسولان وقتى به سر وقت قوم خود آمدند و ديدند كه چقدر جاهلند و تا چه حدى بر كفر وجود خود پافشارى دارند و نيز از همين جا فهميدند كه چه عاقبت بدى در پى دارند، شكر خدا را كردند كه مثل ايشان نيستند و به علمى كه خود داشتند آنهم علم به حق خوشحال گشتند.
اشكال اين وجه آن است كه سياق آيات بهترين شاهد است بر اينكه اين آيه در مقام بيان حال كفار است ، نه حال انبيا و مى خواهد بفرمايد: كفار بعد از آنكه انبيا به سراغشان مى رفتند، چه عكس العملى از خود نشان مى دادند و چگونه در اثر نپذيرفتن دعوت انبيا كارشان به نزول عذاب كشيده شد و بعد از آمدن عذاب ديگر ايمان سودى برايشان نداشت .
اشكال اين وجه آن است كه سياق آيات بهترين شاهد است بر اينكه اين آيه در مقام بيان حال كفار است ، نه حال انبيا و مى خواهد بفرمايد: كفار بعد از آنكه انبيا به سراغشان مى رفتند، چه عكس العملى از خود نشان مى دادند و چگونه در اثر نپذيرفتن دعوت انبيا كارشان به نزول عذاب كشيده شد و بعد از آمدن عذاب ديگر ايمان سودى برايشان نداشت .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۱ </center>
اين سياق چه ربطى دارد به اينكه انبيا در مقايسه وضع خود با وضع مردم خوشحال مى شدند از اينكه علوم حقه اى دارند. علاوه بر اين لازمه اين وجه نيز اين است كه مرجع ضميرهاى يك سياق ، مختلف شود.
اين سياق چه ربطى دارد به اينكه انبيا در مقايسه وضع خود با وضع مردم خوشحال مى شدند از اينكه علوم حقه اى دارند. علاوه بر اين لازمه اين وجه نيز اين است كه مرجع ضميرهاى يك سياق ، مختلف شود.
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسنَا قَالُوا ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشرِكِينَ
 
«'''فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسنَا قَالُوا ءَامَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشرِكِينَ'''»:
 
كلمه ((باءس (( به معناى شدت عذاب است . و بقيه الفاظ آيه تفسير نمى خواهد.
كلمه ((باءس (( به معناى شدت عذاب است . و بقيه الفاظ آيه تفسير نمى خواهد.
((فلم يك ينفعهم ايمانهم لما راوا باءسنا...((
 
«'''فلم يك ينفعهم ايمانهم لما راوا باءسنا...'''»:
 
و سود نبخشيدن ايمان بعد از ديدن عذاب ، براى اين است كه چنين ايمانى اختيارى نيست و ارزشى ندارد.
و سود نبخشيدن ايمان بعد از ديدن عذاب ، براى اين است كه چنين ايمانى اختيارى نيست و ارزشى ندارد.
((سنت اللّه التى قد خلت فى عباده (( - يعنى آن سنتى كه خداى تعالى در گذشته در بين بندگانش باب كرده ، اين است كه توبه بعد از ديدن عذاب را قبول نكند. ((و خسر هنالك الكافرون ((، اينجاست كه كفار زيانكار مى شوند.
 
«'''سنت اللّه التى قد خلت فى عباده'''» - يعنى آن سنتى كه خداى تعالى در گذشته در بين بندگانش باب كرده ، اين است كه توبه بعد از ديدن عذاب را قبول نكند. ((و خسر هنالك الكافرون ((، اينجاست كه كفار زيانكار مى شوند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۵۴۲ </center>
<span id='link346'><span>
<span id='link346'><span>
۱۳٬۷۸۶

ویرایش