گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۴۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۰: خط ۱۲۰:
<span id='link384'><span>
<span id='link384'><span>


==تاءكيد بر صدق و وقوع معاد و جزا ==
==تأکيد بر صدق و وقوع معاد و جزا ==
و به هر حال جمله ((انما توعدون لصادق (( جواب قسم است ، يعنى همان مطلبى است كه براى اثبات و تاءكيد ثبوتش آن سوگندها را خورد. و جمله ((و ان الدين لواقع (( عطف است بر آن ، و به منزله تفسير آن است . و معناى مجموع كلام اين است كه : به چه و چه سوگند مى خورم كه آنچه وعده داده شده ايد (يعنى آن وعده هايى كه در قرآن هست و يا رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم )، به وسيله وحى به شما وعده مى دهد كه روز جزايى هست و به زودى در آن روز به سزاى اعمالتان مى رسيد، اگر اعمالتان خير است ، به جزاى خيرش و اگر شر است به سزاى شرش مى رسيد) صادق است ، و روز جزاء آمدنى است .
و به هر حال جملۀ «إنّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِق»، جواب قسم است. يعنى همان مطلبى است كه براى اثبات و تأكيد ثبوتش آن سوگندها را خورد. و جمله «وَ إنّ الدّينَ لَوَاقِع»، عطف است بر آن، و به منزله تفسير آن است.  
 
و معناى مجموع كلام اين است كه: به چه و چه سوگند مى خورم كه آنچه وعده داده شده ايد (يعنى آن وعده هايى كه در قرآن هست و يا رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، به وسيله وحى به شما وعده مى دهد كه روز جزايى هست و به زودى در آن روز، به سزاى اعمالتان مى رسيد، اگر اعمالتان خير است، به جزاى خيرش، و اگر شرّ است، به سزاى شرّش مى رسيد)، صادق است، و روز جزاء آمدنى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴۹ </center>
«'''وَ السمَاءِ ذَاتِ الحُْبُكِ'''»:
«'''وَ السّمَاءِ ذَاتِ الحُْبُكِ'''»:


كلمه ((حبك (( به معناى حسن و زينت است ، و به معناى خلقت عادلانه نيز هست ، و وقتى به ((حبيكه (( يا ((حباك (( جمع بسته مى شود معنايش طريقه يا طرايق است ، يعنى آن خطها و راههايى كه در هنگام وزش باد به روى آب پيدا مى شود.
كلمه «حُبُك»، به معناى حسن و زينت است، و به معناى خلقت عادلانه نيز هست. و وقتى به «حبيكه» يا «حباك» جمع بسته مى شود، معنايش طريقه يا طرايق است. يعنى آن خط ها و راه هايى كه در هنگام وزش باد به روى آب پيدا مى شود.


معناى آيه : ((والسماء ذات الحبك (( و مقصود از اينكه كفار در((قول مختلف (( هستند
==معناى آيه: «و السّمَاء ذَاتِ الحُبُك»، و مقصود از اين كه كفار در «قول مختلف» هستند==


و معناى آيه بنا بر معناى اول چنين مى شود: به آسمان داراى حسن و زينت سوگند مى خورم . در اين صورت اين آيه به آيه ((انا زينا السماء الدنيا بزينه الكواكب (( شباهت خواهد داشت . و بنا بر معناى دوم چنين مى شود: به آسمان كه خلقتى معتدل دارد سوگند. و در اين صورت به آيه ((و السماء بنيناها بايد(( شباهت دارد. و بنا بر معناى سوم چنين مى شود: به آسمانى كه داراى خطوط است سوگند. در اين صورت به آيه ((و لقد خلقنا فوقكم سبع طرائق (( نظر دارد.
و معناى آيه، بنابر معناى اول، چنين مى شود: به آسمان داراى حسن و زينت سوگند مى خورم. در اين صورت، اين آيه به آيه «إنّا زَيّنَا السّمَاءَ الدُّنيَا بِزِينَة الكَوَاكِب» شباهت خواهد داشت.  


و بعيد نيست كه ظهورش در معناى سوم بيشتر باشد، براى اينكه آن وقت سوگند با جوابش مناسب تر خواهد بود، چون جواب قسم عبارت است از اختلاف مردم و تشتت آنان در طريقه هايى كه دارند. همچنان كه ظهور قسم هاى سه گانه قبل ، يعنى ذاريات و حاملات و جاريات ، در معناى جرى و سير با جوابش كه جمله ((انما توعدون ...(( است ، در معناى جرى مشترك است ، چون جواب قسم نيز متضمن معناى رجوع و سير به سوى خدا مى باشد.
و بنابر معناى دوم چنين مى شود: به آسمان كه خلقتى معتدل دارد سوگند. و در اين صورت، به آيه «وَ السّمَاءَ بَنَينَاهَا بَأيدٍ» شباهت دارد.  


«'''إِنَّكمْ لَفِى قَوْلٍ مخْتَلِفٍ يُؤْفَك عَنْهُ مَنْ أُفِك'''»:
و بنابر معناى سوم چنين مى شود: به آسمانى كه داراى خطوط است سوگند. در اين صورت، به آيه «وَ لَقَد خَلَقنَا فَوقَكُم سَبعَ طَرَائِقَ» نظر دارد.


قول مختلف سخن متناقضى را گويند كه ابعاضش با يكديگر نسازد، و يكديگر را تكذيب كنند. و از آنجايى كه زمينه كلام اثبات صدق قرآن و يا دعوت و يا صدق گفتار آن جناب در وعده هايى است كه از مساءله بعث و جزاء مى دهد، ناگزير مراد از قول مختلف - البته اين كه مى گوييم قطعى نيست ليكن از احتمالات ديگر به ذهن نزديك تر است - سخنان مختلفى است كه كفار به منظور انكار آنچه قرآن اثبات مى كند مى زدند، اينك فهرستى از سخنان ايشان:
و بعيد نيست كه ظهورش در معناى سوم بيشتر باشد. براى اين كه آن وقت سوگند با جوابش مناسب تر خواهد بود. چون جواب قسم عبارت است از اختلاف مردم و تشتت آنان در طريقه هايى كه دارند. همچنان كه ظهور قسم هاى سه گانه قبل، يعنى ذاريات و حاملات و جاريات، در معناى «جرى» و «سير» با جوابش كه جملۀ «إنّمَا تُوعَدُون...» است، در معناى «جرى» مشترك است. چون جواب قسم نيز، متضمن معناى رجوع و سير به سوى خدا مى باشد.
 
«'''إِنَّكُمْ لَفِى قَوْلٍ مخْتَلِفٍ * يُؤْفَك عَنْهُ مَنْ أُفِك'''»:
 
«قول مختلف»، سخن متناقضى را گويند كه ابعاضش با يكديگر نسازد، و يكديگر را تكذيب كنند. و از آن جايى كه زمينه كلام اثبات صدق قرآن و يا دعوت و يا صدق گفتار آن جناب در وعده هايى است كه از مسأله بعث و جزاء مى دهد، ناگزير مراد از «قول مختلف» - البته اين كه مى گوييم قطعى نيست، ليكن از احتمالات ديگر به ذهن نزديك تر است - سخنان مختلفى است كه كفار، به منظور انكار آنچه قرآن اثبات مى كند، مى زدند. اينك فهرستى از سخنان ايشان:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۰ </center>
۱ مى گفتند: اين كتاب سحر است ، و آورنده اش ساحر.
۱ - مى گفتند: اين كتاب سحر است، و آورنده اش ساحر.
۲ مى گفتند: جن به او صدمه زده و ديوانه اش كرده .
 
۳ مى گفتند: القاءهاى شيطانهاى جنى است و خود او مردى كاهن و رمال است .
۲ - مى گفتند: جنّ به او صدمه زده و ديوانه اش كرده.
۴ اين كتاب شعر و آورنده اش شاعر است .
 
۵ مى گفتند: دروغهايى است كه به خدا مى بندد.
۳ - مى گفتند: القاءهاى شيطان هاى جنّى است و خود او، مردى كاهن و رمال است.
۶ مى گفتند: فردى از بشر او را درس مى دهد.
 
۷ همه اينها كه مى گويد خرافات كهنه اى است كه از جايى پيدا كرده ، و از روى آن نوشته است.
۴ - اين كتاب شعر و آورنده اش شاعر است.
 
۵ - مى گفتند: دروغ هايى است كه به خدا مى بندد.
 
۶ م- ى گفتند: فردى از بشر او را درس مى دهد.
 
۷ - همۀ اين ها كه مى گويد، خرافات كهنه اى است كه از جايى پيدا كرده، و از روى آن نوشته است.
 
«'''يُؤفَكُ عَنهُ مَن أفِك'''» - كلمه «إفك»، به معناى صرف و منحرف كردن است. و ضمير «عَنهُ»، به كتاب بر مى گردد. اما از اين جهت كه مشتمل بر وعده به آمدن قيامت و اثبات جزاء است. و معنايش اين است كه: منحرف مى شود از قرآن هر كس كه منحرف مى شود.  


«'''يؤفك عنه من افك'''» - كلمه ((افك (( به معناى صرف و منحرف كردن است . و ضمير ((عنه (( به كتاب برمى گردد، اما از اين جهت كه مشتمل بر وعده به آمدن قيامت ، و اثبات جزاء است . و معنايش اين است كه : منحرف مى شود از قرآن هر كس كه منحرف مى شود. و بعضى ضمير عنه را به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) برگردانيده ، گفته اند: معناى جمله اين است كه منحرف مى شود از ايمان به رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هر كس كه مى شود. ولى خواننده محترم توجه دارد كه معناى قبلى با سياق موافقتر است ، هر چند كه برگشت هر دو به يك معنا است.
و بعضى، ضمير «عَنهُ» را به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» برگردانيده، گفته اند: معناى جمله اين است كه منحرف مى شود از ايمان به رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، هر كس كه مى شود. ولى خواننده محترم توجه دارد كه معناى قبلى با سياق، موافق تر است، هرچند كه برگشت هر دو به يك معنا است.


وجوه مختلف در معناى جمله : ((يؤ فك عنه من افك
==وجوه مختلف در معناى جمله : «يُؤفَكُ عَنهُ مَن اُفِك» ==


و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته اند: ضمير ((عنه (( به كلمه ((ما توعدون (( و يا به ((دين (( برمى گردد زيرا خداى تعالى اول سوگند خورد به ((ذاريات (( و آن چند چيز ديگر كه بعث و جزاء حق است ، سپس سوگند خورد به آسمان كه كفار در باره وقوع بعث در قولى مختلف هستند، بعضى شك دارند و بعضى منكرند، آنگاه مى فرمايد منحرف مى شوند از اقرار به امر قيامت و جزاء، اشخاصى كه به دست ديگران منحرف شده اند. و اين وجه هم قريب به همان وجه سابق است
و از بعضى از مفسران حكايت شده كه گفته اند: ضمير «عَنهُ» به كلمه «مَا تُوعَدُونَ» و يا به «دين» بر مى گردد. زيرا خداى تعالى اول سوگند خورد به «ذَارِيَات»، و آن چند چيز ديگر كه بعث و جزاء حق است. سپس سوگند خورد به آسمان كه كفار در باره وقوع بعث در قولى مختلف هستند. بعضى شك دارند و بعضى منكرند. آنگاه مى فرمايد: منحرف مى شوند از اقرار به امر قيامت و جزاء، اشخاصى كه به دست ديگران منحرف شده اند. و اين وجه هم، قريب به همان وجه سابق است.


و از بعضى ديگر حكايت شده كه گفته اند: ضمير در ((عنه (( به قول مختلف بر مى گردد، و كلمه ((عن (( تعليل را مى رساند، همچنان كه در آيه (و ما نحن بتاركى الهتنا عن قولك ( علت را افاده مى كند، و در نتيجه جمله مورد بحث صفتى مى شود براى قول ، و معنايش اين است كه: شما در قولى مختلف هستيد، قولى انحرافى كه به سبب اشخاص منحرف كننده ، انحرافى شده است. و اين وجه خوبى است.
و از بعضى ديگر حكايت شده كه گفته اند: ضمير در «عَنهُ» به قول مختلف بر مى گردد، و كلمه «عَن»، تعليل را مى رساند، همچنان كه در آيه «وَ مَا نَحنُ بِتَارِكِى آلِهَتِنَا عَن قَولِكَ»، علت را افاده مى كند. و در نتيجه، جمله مورد بحث صفتى مى شود براى «قول»، و معنايش اين است كه: شما در قولى مختلف هستيد. قولى انحرافى كه به سبب اشخاص منحرف كننده، انحرافى شده است. و اين وجه خوبى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۵۱ </center>
بعضى ديگر گفته اند: ضمير در ((انكم (( به مسلمان و كافر، هر دو برمى گردد، و در نتيجه منظور از قول مختلف قول مسلمين است كه مى گويند بعث و جزاء واقع شدنى است ، و قول كفار اين است كه مى گويند: واقع شدنى نيست . و شايد سياق آيه با اين وجه خيلى سازگار نباشد. و بعضى ديگر وجوهى ديگر ذكر كرده اند، كه خيلى بى اساس است و فايده اى در نقل آنها نيست.
بعضى ديگر گفته اند: ضمير در «إنّكُم» به مسلمان و كافر، هر دو بر مى گردد. و در نتيجه، منظور از «قول مختلف»، قول مسلمين است كه مى گويند: بعث و جزاء واقع شدنى است، و قول كفار اين است كه مى گويند: واقع شدنى نيست. و شايد سياق آيه با اين وجه خيلى سازگار نباشد. و بعضى ديگر، وجوهى ديگر ذكر كرده اند، كه خيلى بى اساس است و فايده اى در نقل آن ها نيست.


«'''قُتِلَ الخَْرَّاصونَ الَّذِينَ هُمْ فى غَمْرَةٍ ساهُونَ يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ'''»:
«'''قُتِلَ الخَْرَّاصونَ الَّذِينَ هُمْ فى غَمْرَةٍ ساهُونَ يَسئَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ'''»:
۱۳٬۶۹۷

ویرایش