گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۶: خط ۱۴۶:
و بعضى گفته اند: ممكن است تعبير به گذشته در جملۀ «و شاهدى از بنى اسرائيل شهادت داد و ايمان آورد»، به منظور تحقيق وقوع باشد. و به عبارت ساده تر: به اين منظور بوده كه بفهماند هرچند اين جريان در آينده واقع مى شود، اما آن قدر واقع شدنش حتمى است، كه بايد آن را واقع شده حساب كنى. ليكن اين تفسير، بى پايه است. براى اين كه با سياق آيه كه سياق احتجاج عليه مشركان است نمى سازد. چون مشركان، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را در آنچه كه از آينده خبر مى داد، تصديق نمى كردند.
و بعضى گفته اند: ممكن است تعبير به گذشته در جملۀ «و شاهدى از بنى اسرائيل شهادت داد و ايمان آورد»، به منظور تحقيق وقوع باشد. و به عبارت ساده تر: به اين منظور بوده كه بفهماند هرچند اين جريان در آينده واقع مى شود، اما آن قدر واقع شدنش حتمى است، كه بايد آن را واقع شده حساب كنى. ليكن اين تفسير، بى پايه است. براى اين كه با سياق آيه كه سياق احتجاج عليه مشركان است نمى سازد. چون مشركان، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» را در آنچه كه از آينده خبر مى داد، تصديق نمى كردند.


و در معناى آيه اقوال ديگرى نيز گفته اند، از آن جمله گفته اند: مراد از كسى كه شهادت داد بر مثل قرآن و ايمان هم آورد حضرت موسى (عليه السلام ) است كه شهادت داد بر حقانيت تورات و به آن ايمان آورد. و اگر اين مفسرين از تفسير قبلى عدول كرده ، اين تفسير را پذيرفته اند همه به خاطر اين بوده كه آيه را مكى دانسته و در نتيجه نمى توانستند بگويند منظور عبداللّه بن سلام بوده ، چون عبداللّه در مدينه اسلام آورد.
و در معناى آيه، اقوال ديگرى نيز گفته اند. از آن جمله گفته اند: مراد از كسى كه شهادت داد بر مثل قرآن و ايمان هم آورد، حضرت موسى «عليه السلام» است كه شهادت داد بر حقانيت تورات و به آن ايمان آورد. و اگر اين مفسران از تفسير قبلى عدول كرده، اين تفسير را پذيرفته اند، همه به خاطر اين بوده كه آيه را مكّى دانسته و در نتيجه، نمى توانستند بگويند منظور «عبداللّه بن سلام» بوده، چون عبداللّه در مدينه اسلام آورد.


و اين پندار صحيح نيست ، زيرا اولا دليلى نداريم بر اينكه آيه شريفه در مكه نازل شده باشد. و ثانيا از ادب قرآن به دور است كه موسى (عليه السلام ) را قرين مشركين جلف قرار دهد و اينان را با آن جناب مقايسه نمايد، و بفرمايد: موسى (عليه السلام ) به كتابى كه بر او نازل شد ايمان آورد، پس چرا شما استكبار مى ورزيد، و به قرآن ايمان نمى آوريد. بى پايگى اين حرف بر كسى پوشيده نيست .
و اين پندار صحيح نيست. زيرا اولا دليلى نداريم بر اين كه آيه شريفه در مكّه نازل شده باشد. و ثانيا از ادب قرآن به دور است كه موسى «عليه السلام» را قرين مشركان جلف قرار دهد و اينان را با آن جناب مقايسه نمايد، و بفرمايد: موسى «عليه السلام»، به كتابى كه بر او نازل شد، ايمان آورد، پس چرا شما استكبار مى ورزيد، و به قرآن ايمان نمى آوريد. بى پايگى اين حرف بر كسى پوشيده نيست.


و از جمله آن اقوال اين است كه گفته اند: كلمه ((مثل (( در آيه شريفه به معناى خود قرآن است ، نه مثل قرآن ، همچنان كه در آيه ((ليس كمثله شى ء(( مثل به معناى خدا است نه به معناى مانند او.
و از جمله آن اقوال، اين است كه گفته اند: كلمه «مِثل» در آيه شريفه، به معناى خود قرآن است، نه مثل قرآن، همچنان كه در آيه «لَيسَ كَمِثلِهِ شَئ»، مثل، به معناى خدا است، نه به معناى مانند او.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۹۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۲۹۸ </center>
بعيد بودن اين تفسير هم مثل تفسير سابق است .
بعيد بودن اين تفسير هم، مثل تفسير سابق است.


وجوه مختلف در معناى آيه : ((و قال الذين كفروا للذين امنوا لو كان خيرا ما سبقونا اليه...((
«'''وَ قَالَ الَّذِينَ كفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كانَ خَيراً مَّا سبَقُونَا إِلَيْهِ...'''»:


«'''وَ قَالَ الَّذِينَ كفَرُوا لِلَّذِينَ ءَامَنُوا لَوْ كانَ خَيراً مَّا سبَقُونَا إِلَيْهِ ...'''»:
بعضى گفته اند: لام در كلمه «لِلّذِينَ آمَنُوا»، لام تعليل است و معنايش «براى خاطر ايمانشان» است. و برگشت معنايش به «فِى» است. (يعنى در باره ايمان مؤمنان)، و ضمير در «كَانَ» و در «إلَيهِ» به قرآن بر مى گردد. بدين جهت كه مؤمنان به آن ايمان دارند.


بعضى گفته اند: لام در كلمه ((للذين امنوا(( لام تعليل است ، و معنايش ‍ ((براى خاطر ايمانشان (( است . و برگشت معنايش به ((فى (( است (يعنى در باره ايمان مؤ منين ) و ضمير در ((كان (( و در ((اليه (( به قرآن برمى گردد بدين جهت كه مؤ منين به آن ايمان دارند.
و معناى آيه اين است كه: آن ها كه كافر شدند، در باره ايمان مؤمنان به قرآن گفتند: اگر ايمان به قرآن خير بود، مؤمنان در ايمان آوردن به آن، از ما پيشى نمى گرفتند.


و معناى آيه اين است كه : آنها كه كافر شدند در باره ايمان مؤ منين به قرآن گفتند: اگر ايمان به قرآن خير بود، مؤ منين در ايمان آوردن به آن از ما پيشى نمى گرفتند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از «الّذِينَ آمَنُوا»، بعضى از مؤمنان است، و مراد از ضميرى كه در جمله «سَبَقُونَا» است، بعضى ديگر از ايشان، و لام در «لِلّذِينَ»، متعلق به كلمه «قَالَ» است. و معناى آيه اين است كه: «كسانى كه كافر شدند، به بعضى از مؤمنان كه حاضر در مجلس بودند - گفتند: اگر اسلام چيز خوبى بود، فلان شخص و فلان شخص از مؤمنان - كه در مجلس حاضر نبودند - جلوتر از ما ايمان نمى آوردند»، و اين معنايى است كه از سياق آيه به دور است.


بعضى ديگر گفته اند: مراد از ((الذين امنوا(( بعضى از مؤ منين است ، و مراد از ضميرى كه در جمله ((سبقونا(( است بعضى ديگر از ايشان ، و لام در ((للذين (( متعلق به كلمه ((قال (( است ، و معناى آيه اين است كه : ((كسانى كه كافر شدند به بعضى از مؤ منين كه حاضر در مجلس ‍ بودند - گفتند: اگر اسلام چيز خوبى بود فلان شخص و فلان شخص از مؤ منين - كه در مجلس حاضر نبودند - جلوتر از ما ايمان نمى آوردند(( و اين معنايى است كه از سياق آيه به دور است .
بعضى ديگر گفته اند: مراد از جمله «الّذِينَ آمَنُوا»، همۀ مؤمنان است، وليكن در جمله «مَا سَبَقُونَا»، التفاتى به كار رفته، و اصل آن «مَا سَبَقتُمُونَا» بوده، (و معنايش اين است: آن هايى كه كافر شدند، به همه مؤمنان گفتند: اگر ايمان خوب بود، شما از ما سبقت نمى گرفتيد). وليكن اين تفسير هم، در دورى از سياق، مثل قول سابق است. چون اگر منظور خطاب به مؤمنان بود، جهت نداشت كه بفرمايد «سَبَقُونَا»، و آوردن صيغۀ غايب به جاى حاضر، به هيچ وجه التفات شمرده نمى شود.
 
بعضى ديگر گفته اند: مراد از جمله ((الذين امنوا(( همه مؤ منين است ، و ليكن در جمله ((ما سبقونا(( التفاتى به كار رفته ، و اصل آن ((ما سبقتمونا(( بوده ، (و معنايش اين است : آنهايى كه كافر شدند به همه مؤ منين گفتند: اگر ايمان خوب بود شما از ما سبقت نمى گرفتيد). و ليكن اين تفسير هم در دورى از سياق مثل قول سابق است ، چون اگر منظور خطاب به مؤ منين بود، جهت نداشت كه بفرمايد ((سبقونا(( و آوردن صيغه غايب به جاى حاضر به هيچ وجه التفات شمرده نمى شود.


«'''و اذ لم يهتدوا به فسيقولون هذا افك قديم'''» - ضمير در ((به (( به قرآن برمى گردد، و همچنين كلمه ((هذا(( نيز اشاره به قرآن است . و كلمه ((افك (( به معناى افتراء است . و معنايش اين است : از آنجا كه به خاطر استكبارشان از ايمان آوردن به قرآن ، از هدايت قرآن ، بهره مند نشدند، به زودى خواهند گفت اين (قرآن ) افك و افترائى است قديم . و اين همان سخنى است كه در جاى ديگر به عبارت ((اساطير لاولين (( تعبير شده .
«'''و اذ لم يهتدوا به فسيقولون هذا افك قديم'''» - ضمير در ((به (( به قرآن برمى گردد، و همچنين كلمه ((هذا(( نيز اشاره به قرآن است . و كلمه ((افك (( به معناى افتراء است . و معنايش اين است : از آنجا كه به خاطر استكبارشان از ايمان آوردن به قرآن ، از هدايت قرآن ، بهره مند نشدند، به زودى خواهند گفت اين (قرآن ) افك و افترائى است قديم . و اين همان سخنى است كه در جاى ديگر به عبارت ((اساطير لاولين (( تعبير شده .
۱۴٬۳۰۰

ویرایش