گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۴۹: خط ۱۴۹:
<span id='link64'><span>
<span id='link64'><span>


==دو تفسير ديگر در معنا مى آيد كه هر دو بى مورد و داراى تكلف اند ==
بعضى از مفسران گفته اند: مراد از إهلاك كشتى ها، إهلاك مردم است كه سوار بر آن هايند، كه يا مجازا نسبت إهلاك را به خود كشتى ها داده، و يا مضافى در تقدير است. و تقدير كلام «يُرسِلُ الرّيحَ العَاصِفَة فَيُوبِقهُم» مى باشد. و معنايش اين است كه: اگر خدا بخواهد، باد را ساكن و آرام مى كند و مردم در وسط دريا، راكد و بى حركت مى مانند. و اگر بخواهد، باد را به شدت مى فرستد تا با غرق كردن كشتى، ايشان را هلاك كند. و بسيارى را مشمول عفو خود قرار داده، نجات دهد.  
بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از اهلاك كشتى ها، اهلاك مردم است كه سوار بر آنهايند كه يا مجازا نسبت اهلاك را به خود كشتى ها داده ، و يا مضافى در تقدير است ، و تقدير كلام ((يرسل الريح العاصفه فيوبقهم (( مى باشد. و معنايش اين است كه : اگر خدا بخواهد باد را ساكن و آرام مى كند و مردم در وسط دريا راكد و بى حركت مى مانند، و اگر بخواهد باد را به شدت مى فرستد تا با غرق كردن كشتى ايشان را هلاك كند. و بسيارى را مشمول عفو خود قرار داده نجات دهد. و حاصل كلام اينكه : اگر بخواهد باد را ساكن مى كند و يا آن را مى فرستد تا مردمى را به جرم گناهانشان هلاك نموده و مردمى ديگر را به عفو از گناهانشان نجات بدهد. و خواننده خود به خوبى مى داند كه چقدر اين تفسير بى مورد است .
 
و حاصل كلام اين كه: اگر بخواهد، باد را ساكن مى كند و يا آن را مى فرستد تا مردمى را به جرم گناهانشان، هلاك نموده و مردمى ديگر را به عفو از گناهانشان نجات بدهد. و خواننده، خود به خوبى مى داند كه چقدر اين تفسير بى مورد است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۰ </center>
بعضى ديگر گفته اند: كلمه ((يعف (( عطف است بر كلمه ((يسكن الريح (( تا جمله ((بما كسبوا((، و به همين جهت آن را با ((و(( عطف كرد، نه با ((اءو((. و معنايش اين است كه : اگر بخواهد آنان را با ساكن كردن در دريا عقاب مى كند، و يا با دچار شدن به طوفان شكنجه مى نمايد، و اگر بخواهد از بسيارى عفو مى كند. اين تفسير هم مثل تفسير قبل داراى تكلف است .
بعضى ديگر گفته اند: كلمۀ «يَعفُ»، عطف است بر كلمه «يُسكِنِ الرّيح»، تا جمله «بِمَا كَسَبُوا»، و به همين جهت آن را با «و» عطف كرد، نه با «أو». و معنايش اين است كه: اگر بخواهد، آنان را با ساكن كردن در دريا عقاب مى كند، و يا با دچار شدن به طوفان شكنجه مى نمايد، و اگر بخواهد از بسيارى عفو مى كند. اين تفسير هم، مثل تفسير قبل داراى تكلّف است.


«'''وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يجَدِلُونَ فى ءَايَتِنَا مَا لهَُم مِّن محِيصٍ'''»:
«'''وَ يَعْلَمَ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فى ءَايَاتِنَا مَا لهَُم مِن مَحِيصٍ'''»:


بعضى گفته اند: اين جمله نتيجه اى است معطوف بر نتيجه ديگر كه حذف شده ، و تقدير آن چيزى نظير اين عبارت است : ((و يعف عن كثير ليظهر به قدرته و يعلم الذين يجادلون فى آياتنا ما لهم من مفر و لا مخلص (( يعنى : ((يكى از آيات خداوند كشتى ها است ، كه اگر بخواهد آن را چنين و چنان مى كند، تا بدين وسيله قدرت خود را بنماياند، و كسانى كه در آيات ما جدال مى كنند بفهمند كه هيچ راه گريزى ندارند((.  
بعضى گفته اند: اين جمله نتيجه اى است معطوف بر نتيجه ديگر كه حذف شده و تقدير آن، چيزى نظير اين عبارت است: «وَ يَعفُ عَن كَثيِرٍ لِيُظهِرَ بِهِ قُدرَتَهُ وَ يَعلَمَ الّذِينَ يُجَادِلُونَ فِى آيَاتِنَا مَا لَهُم مِن مَفَرّ وَ لا مَخلَصٍ».  يعنى: يكى از آيات خداوند كشتى ها است، كه اگر بخواهد، آن را چنين و چنان مى كند، تا بدين وسيله قدرت خود را بنماياند، و كسانى كه در آيات ما جدال مى كنند، بفهمند كه هيچ راه گريزى ندارند».  


و از اين قبيل عطف به محذوف در قرآن كريم بسيار آمده ، چيزى كه هست در اين گونه موارد آنچه كه به محذوف عطف شده با ((لام (( آمده ، مانند ((و ليعلم اللّه الذين آمنوا(( يعنى : ما روزگار را بين مردم دست به دست مى گردانيم تا چنين و چنان شود، و تا خدا بداند چه كسانى ايمان آورده و تا از شما گواه بگيرد. و نيز مانند جمله ((و ليكون من الموقنين (( يعنى : ما اين چنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود و تا او از دارندگان يقين گردد.
و از اين قبيل عطف به محذوف، در قرآن كريم بسيار آمده. چيزى كه هست، در اين گونه موارد آنچه كه به محذوف عطف شده، با «لام» آمده. مانند «وَ لِيَعلَمَ اللّهُ الّذِينَ آمَنُوا». يعنى: ما روزگار را بين مردم دست به دست مى گردانيم تا چنين و چنان شود، و تا خدا بداند چه كسانى ايمان آورده و تا از شما گواه بگيرد. و نيز مانند جملۀ «وَ لِيَكُونَ مِنَ المُوقِنِينَ». يعنى: ما اين چنين ملكوت آسمان ها و زمين را به ابراهيم نشان داديم تا چنين و چنان شود و تا او از دارندگان يقين گردد.


بعضى ديگر احتمال داده اند كه جمله مذكور عطف باشد بر جزاى شرط، يعنى بر ((يسكن ((، ((يظللن ((، ((يوبقهن ((، ((يعف (( به حذف ((ان (( ناصبه ، مثل اينكه بگويى ((ان جئتنى اكرمك و اعطيك كذا و كذا(( و كلمه ((اعطيك (( را به فتح مى خوانيم به تقدير ((ان (( ناصبه ، و چون اين مساءله مربوط به علم نحو است خواننده را بدين علم ارجاع مى دهيم .
بعضى ديگر احتمال داده اند كه جمله مذكور، عطف باشد بر جزاى شرط. يعنى بر «يُسكِن»، «يَظلَلنَ»، «يُوبِقهُنّ»، «يَعفُ»، به حذف «أن» ناصبه. مثل اين كه بگويى: «إن جِئتَنِى أكرِمكَ وَ أعطِيكَ كَذَا وَ كَذَا». و كلمه «أعطيك» را به فتح مى خوانيم، به تقدير «أن» ناصبه، و چون اين مسأله مربوط به علم نحو است، خواننده را بدين علم ارجاع مى دهيم.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۹۱ </center>
«'''فَمَا أُوتِيتُم مِّن شىْءٍ فَمَتَعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»:
«'''فَمَا أُوتِيتُم مِن شئٍ فَمَتَاعُ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا ...'''»:


اين آيه تفصيل و شرحى است براى مساءله روزى دادن كه قبلا بدان اشاره كرده بود، و آن را تقسيم مى كند به رزق عمومى و خصوصى . رزق عمومى عبارت است از ماديات كه خداوند آن را هم به مؤ من و هم به كافر داده . و رزق خصوصى عبارت است از آنچه نزد خدا ذخيره شده براى آخرت مؤ منين به تنهايى . و به مناسبت ذكرى هم از اوصاف مؤ منين نموده و اشاره اى هم به آينده ستمكاران در قيامت مى كند.
اين آيه تفصيل و شرحى است براى مسأله روزى دادن كه قبلا بدان اشاره كرده بود، و آن را تقسيم مى كند به رزق عمومى و خصوصى. «رزق عمومى» عبارت است از: ماديات كه خداوند، آن را هم به مؤمن و هم به كافر داده. و «رزق خصوصى» عبارت است از: آنچه نزد خدا ذخيره شده براى آخرت مؤمنان به تنهايى. و به مناسبت، ذكرى هم از اوصاف مؤمنان نموده و اشاره اى هم به آينده ستمكاران در قيامت مى كند.


پس در جمله مورد بحث خطاب ((اوتيتم (( - به طورى كه از سياق برمى آيد - به عموم مردم است ، نه خصوص مشركين . و مراد از ((اوتيتم من شى ء(( تمامى نعمت هايى است كه خدا به مردم روزى كرده . و اگر كلمه ((متاع (( را به كلمه ((حياه (( اضافه فرموده ، اشاره است به اينكه نعمت هاى مادى ، روزى قطع مى شود و ثبات و دوامى ندارد. و معناى آيه اين است : آنچه به شما داده شده از نعمت هايى كه نزد شما است ، متاعى است كه در روزهاى اندكى از آن تمتع مى بريد.
پس در جمله مورد بحث، خطاب «أوتِيتُم» - به طورى كه از سياق بر مى آيد - به عموم مردم است، نه خصوص مشركان. و مراد از «أُوتِيتُم مِن شَئٍ»، تمامى نعمت هايى است كه خدا به مردم روزى كرده. و اگر كلمه «مَتاع» را به كلمه «حَياة» اضافه فرموده، اشاره است به اين كه نعمت هاى مادى، روزى قطع مى شود و ثبات و دوامى ندارد. و معناى آيه اين است: آنچه به شما داده شده، از نعمت هايى كه نزد شما است، متاعى است كه در روزهاى اندكى از آن تمتع مى بريد.


«'''و ما عند اللّه خير و ابقى للذين امنوا و على ربهم يتوكلون'''» - مراد از ((ما عند اللّه (( ثواب هايى است كه خدا براى مؤ منين ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و لام در جمله ((للذين امنوا(( لام ملك است ، و اين جار و مجرور ظرف لغوى است . بعضى هم گفته اند لام متعلق است به كلمه ((ابقى ((. ولى وجه اول روشن تر است . و بهتر بودن آنچه نزد خداست بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواريها نيست و باقى تر بودن آن براى اين است كه مانند نعمت هاى دنيا با پايان پذيرفتن دنيا پايان نمى پذيرد.
«'''وَ مَا عِندَ اللّهِ خَيرٌ وَ أبقَى لِلّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبّهِم يَتَوَكّلُون'''» - مراد از «مَا عِندَ اللّه»، ثواب هايى است كه خدا براى مؤمنان ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و لام در جمله «لِلّذِينَ آمَنُوا»، لام ملك است، و اين جار و مجرور، ظرف لغوى است. بعضى هم گفته اند: لام متعلق است به كلمه «أبقى»، ولى وجه اول روشن تر است. و بهتر بودن آنچه نزد خداست، بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواری ها نيست، و باقى تر بودن آن، براى اين است كه مانند نعمت هاى دنيا با پايان پذيرفتن دنيا، پايان نمى پذيرد.


== صفات نيك مؤمنان: اجتناب از كبائر و فواحش، گذشت، دفع ظلم از يكديگر و...==
== صفات نيك مؤمنان: اجتناب از كبائر و فواحش، گذشت، دفع ظلم از يكديگر و...==
۱۴٬۲۹۳

ویرایش