گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۱: خط ۲۱:
<span id='link12'><span>
<span id='link12'><span>


==بررسى رواياتى كه حروف مقطعه كه حروف مقطعه را به اسماى حسناى خدا معنى كردهاند ==
==بررسى رواياتى كه حروف مقطعه را به اسماى حسناى خدا معنى كرده اند ==
مؤ لف : ظاهر آنچه در اين روايات آمده كه غالب حروف مقطعه را به اسماء حسناى خدا معنا كرده ، اين است كه اين حروف از اسماء خدا گرفته شده ، حال يا از اول آنها مانند ((ميم (( كه فرمود از ملك و مجيد و مقتدر گرفته شده ، و يا از وسط مانند ((لام (( از اللّه و ((ياء(( از ((ولى (( پس اين حروف مقطعه اشاراتى هستند بر اساس رمز، كه هر يك به يكى از اسماء خدا اشاره مى كنند، و اين معنا از طرق اهل سنت از ابن عباس و ربيع بن انس و ديگران نيز روايت شده . ولى بر خواننده پوشيده نيست كه رمز، اصولا وقتى به كار برده مى شود كه گوينده نمى خواهد ديگران از آنچه او به مخاطب خود مى فهماند سر درآورند، و به اين منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب مى رساند تا هم مخاطبش بفهمد و هم ديگران نفهمند، و اين اسماء حسنايى كه در اين روايت حروف مقطعه اوائل سوره ها را رمز آن دانسته ، اسمايى است كه در بسيارى از موارد از كلام خداى تعالى به آنها يا بطور اجمال و يا بطور تفصيل ، تصريح و اشاره شده با اين حال ديگر هيچ فايده اى براى اين رمز گويى تصور نمى شود.
مؤلف: ظاهر آنچه در اين روايات آمده كه غالب حروف مقطعه را به اسماء حسناى خدا معنا كرده، اين است كه: اين حروف از اسماء خدا گرفته شده. حال يا از اول آن ها، مانند «ميم» كه فرمود از «مَلِك» و «مجيد» و «مقتدر» گرفته شده. و يا از وسط، مانند «لام» از اللّه، و «ياء» از «ولىّ». پس اين حروف مقطعه اشاراتى هستند بر اساس رمز، كه هر يك به يكى از اسماء خدا اشاره مى كنند، و اين معنا از طرق اهل سنّت، از ابن عباس و ربيع بن انس و ديگران نيز روايت شده. ولى بر خواننده پوشيده نيست كه رمز، اصولا وقتى به كار برده مى شود كه گوينده نمى خواهد ديگران از آنچه او به مخاطب خود مى فهماند، سر درآورند، و به اين منظور مطلب خود را با رمز به مخاطب مى رساند، تا هم مخاطبش بفهمد و هم ديگران نفهمند. و اين اسماء حسنايى كه در اين روايت، حروف مقطعه اوائل سوره ها را رمز آن دانسته، اسمايى است كه در بسيارى از موارد از كلام خداى تعالى به آن ها، يا به طور اجمال و يا به طور تفصيل، تصريح و اشاره شده، با اين حال ديگر هيچ فايده اى براى اين رمزگويى تصور نمى شود.


پس بايد براى اين روايات به فرضى كه صحيح باشد، و به راستى از معصوم (عليه السلام ) صادر شده باشد فكر وجه ديگرى كرد، و آن اين است كه آن را حمل كنيم بر اينكه اين حروف دلالت بر آن اسماء دارد، ولى نه به دلالت وضعى . در نتيجه رمزهايى خواهد بود كه منظور و مراد آن بر ما پوشيده است ، و به مرتبه هايى از آن معانى دلالت دارد، كه براى ما مجهول است ، چون آن مراتب نامبرده دقيق تر و رقيق تر و بلند پايه تر از فهم ما است .
پس بايد براى اين روايات به فرضى كه صحيح باشد، و به راستى از معصوم «عليه السلام» صادر شده باشد، فكر وجه ديگرى كرد و آن، اين است كه: آن را حمل كنيم بر اين كه اين حروف دلالت بر آن اسماء دارد، ولى نه به دلالت وضعى. در نتيجه، رمزهايى خواهد بود كه منظور و مراد آن بر ما پوشيده است، و به مرتبه هايى از آن معانى دلالت دارد كه براى ما مجهول است، چون آن مراتب نامبرده دقيق تر و رقيق تر و بلند پايه تر از فهم ما است.


مؤ يد اين توجيه تا اندازه اى اين است كه يك حرف نظير ((ميم (( را در چند جا به چند معناى مختلف تفسير كرده . و همچنين رواياتى كه مى گويد اين حروف از حروف اسم اعظم است .
مؤيّد اين توجيه تا اندازه اى اين است كه يك حرف نظير «ميم» را در چند جا، به چند معناى مختلف تفسير كرده. و همچنين رواياتى كه مى گويد اين حروف از حروف اسم اعظم است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۷ </center>
و اينكه داشت : ((و اما قاف به معناى كوهى است محيط به زمين كه سبزى آسمان از رنگ آن است ...((، و نيز روايت قمى كه در تفسيرش وارد شده ، و نيز به چند طريق از طرق اهل سنت از ابن عباس و ديگران در اين باره آمده ، به نظر درست نمى رسد.
و اين كه داشت: «و اما قاف به معناى كوهى است محيط به زمين، كه سبزى آسمان از رنگ آن است...». و نيز روايت قمى كه در تفسيرش وارد شده، و نيز به چند طريق از طرق اهل سنت، از ابن عباس و ديگران در اين باره آمده، به نظر درست نمى رسد.


در بعضى از رواياتى كه از ابن عباس نقل شده آمده : قاف كوهى است از زمرد، كه محيط است بر دنيا، و دو طرف آسمان به آن كوه چسبيده ، و كوه نامبرده پايه آسمان است . و در بعضى ديگر آمده خداى تعالى كوهى خلق كرده به نام كوه قاف ، كه محيط بر اقيانوسها است ، و آسمان دنيا روى آن قرار دارد و در آنجا هفت زمين و هفت دريا و هفت آسمان است .  
در بعضى از رواياتى كه از ابن عباس نقل شده، آمده: «قاف»، كوهى است از زمرد، كه محيط است بر دنيا، و دو طرف آسمان به آن كوه چسبيده، و كوه نامبرده پايه آسمان است. و در بعضى ديگر آمده: خداى تعالى، كوهى خلق كرده به نام كوه «قاف»، كه محيط بر اقيانوس ها است، و آسمان دنيا روى آن قرار دارد و در آن جا، هفت زمين و هفت دريا و هفت آسمان است.  


و در بعضى از روايات ابن عباس آمده : خدا كوهى خلق كرده به نام قاف كه محيط بر عالم است و رگ و ريشه هايش تا صخره اى كه زمين روى آن قرار دارد فرو رفته ، هر وقت خدا بخواهد يك شهر يا قريه را دستخوش زلزله سازد به آن كوه دستور مى دهد تا آن ريشه از ريشه هاى خود را كه در زير آن قريه واقع شده حركت دهد، و در نتيجه در آن قريه زلزله ايجاد كند، به همين جهت است كه مى بينيم در يك قريه زلزله مى شود، و قريه هاى مجاورش تكان نمى خورد.
و در بعضى از روايات ابن عباس آمده: خدا كوهى خلق كرده به نام «قاف» كه محيط بر عالَم است و رگ و ريشه هايش تا صخره اى كه زمين روى آن قرار دارد، فرو رفته، هر وقت خدا بخواهد يك شهر يا قريه را دستخوش زلزله سازد، به آن كوه دستور مى دهد تا آن ريشه از ريشه هاى خود را كه در زير آن قريه واقع شده، حركت دهد. و در نتيجه، در آن قريه زلزله ايجاد كند. به همين جهت است كه مى بينيم در يك قريه زلزله مى شود، و قريه هاى مجاورش تكان نمى خورد.


علت درست نبودن اين حرف اين است كه خيلى شبيه به اسرائيليات است ، (كه در بين روايات ما رخنه كرده ). و اگر جمله ((خداوند به وسيله آن زمين را از اينكه اهلش را بلرزاند جلوگيرى مى كند نبود، ممكن بود به نوعى تاءويل روايت را اينطور توجيه كنيم ، كه مراد از كوه محيط بر زمين كره هوا است .
علت درست نبودن اين حرف اين است كه خيلى شبيه به اسرائيليات است، (كه در بين روايات ما رخنه كرده). و اگر جمله «خداوند به وسيلۀ آن، زمين را از اين كه اهلش را بلرزاند جلوگيرى مى كند، نبود، ممكن بود به نوعى تأويل، روايت را اين طور توجيه كنيم، كه مراد از كوه محيط بر زمين، كره هوا است.


و اما اينكه داشت ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، و تفسيرى كه براى اين دو كلمه كرده بود، نيز بايد به همان معنايى كه ما درباره كوه قاف كرديم حمل شود، همچنان كه روايات بسيارى كه از طرق عامه و خاصه وارد شده كه ((طه (( و ((يس (( از اسماء رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، بر همين معنا حمل مى شود.
و اما اين كه داشت: «طه» و «يس»، از اسماء رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است، و تفسيرى كه براى اين دو كلمه كرده بود، نيز بايد به همان معنايى كه ما درباره كوه «قاف» كرديم، حمل شود. همچنان كه روايات بسيارى كه از طرق عامه و خاصه وارد شده كه «طه» و «يس»، از اسماء رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است، بر همين معنا حمل مى شود.


و اما اينكه داشت ((ن (( نام نهرى است كه خدا آن را مداد كرد، و قلم به امر او با آن مداد بر لوح بنوشت ، آنچه را بوده و تا قيامت خواهد بود. و نيز اينكه داشت : مداد و قلم و لوح از نورند. و اينكه داشت : مداد و قلم و لوح همه فرشتگانند، خود بهترين شاهد است بر اينكه آنچه از عرش و كرسى و لوح و قلم و نظائر آن در كلام خداى تعالى آمده ، و آنچه كه در كلام رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و ائمه (عليهم السلام ) برايش تفسير كرده اند، همه از باب تمثيل است ، و منظور از اين تعبيرها و بيانات نزديك كردن معارف حقيقى است از افقى دور به افقى نزديك تر به فهم مردم عامى ، و خواسته اند يك امر غير محسوس را به منزله محسوس فرض نموده ، آن وقت درباره اش حرف بزنند.
و اما اين كه داشت: «ن»، نام نهرى است كه خدا آن را مداد كرد، و قلم به امر او، با آن مداد بر لوح بنوشت، آنچه را بوده و تا قيامت خواهد بود. و نيز اين كه داشت: مداد و قلم و لوح از نورند. و اين كه داشت: مداد و قلم و لوح همه فرشتگانند، خود بهترين شاهد است بر اين كه آنچه از عرش و كرسى و لوح و قلم و نظائر آن در كلام خداى تعالى آمده، و آنچه كه در كلام رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و ائمه «عليهم السلام» برايش تفسير كرده اند، همه از باب تمثيل است، و منظور از اين تعبيرها و بيانات، نزديك كردن معارف حقيقى است از افقى دور به افقى نزديك تر به فهم مردم عامى، و خواسته اند يك امر غيرمحسوس را به منزله محسوس فرض نموده، آن وقت درباره اش حرف بزنند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۸ </center>
((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا
و نيز در معانى الاخبار، به سند خود، از ابوبصير، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: «الم» حروفى هستند از اسم اعظم خدا كه تكه تكه آن در قرآن آورده شده، و رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» و امام مى توانند آن ها را تركيب نموده، اسم اعظم را درست كنند، آن وقت هرگاه با آن اسم اعظم دعا كنند، مستجاب مى شود.
و نيز در معانى الاخبار به سند خود از ابو بصير از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: ((الم (( حروفى هستند از اسم اعظم خدا كه تكه تكه آن در قرآن آورده شده ، و رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و امام مى توانند آنها را تركيب نموده ، اسم اعظم را درست كنند، آن وقت هر گاه با آن اسم اعظم دعا كنند مستجاب مى شود.


مؤ لف : اين مضمون به چند طريق از اهل سنت از ابن عباس و غيره نيز روايت شده ، و ما در تفسير سوره اعراف آنجا كه راجع به اسماى حسنى بحث مى كرديم ، گفتيم كه اسم اعظمى كه اثرى خاص به خود را دارد، از قبيل الفاظ نيست ، و آنچه روايت درباره آن وارد شده كه ظاهرش اين است كه اسمى است مركب از حروف لفظى ، بايد به نوعى تاءويل كه مناسب با آن روايت باشد تاءويل گردد.
مؤلف: اين مضمون به چند طريق از اهل سنت، از ابن عباس و غيره نيز روايت شده، و ما در تفسير سوره «اعراف»، آن جا كه راجع به اسماى حسنى بحث مى كرديم، گفتيم كه: اسم اعظمى كه اثرى خاص به خود را دارد، از قبيل الفاظ نيست، و آنچه روايت درباره آن وارد شده كه ظاهرش اين است كه اسمى است مركب از حروف لفظى، بايد به نوعى تأويل كه مناسب با آن روايت باشد، تأويل گردد.


و نيز در همان كتاب به سند خود از محمد بن زياد و محمد بن سيار از امام عسكرى (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: قريش و يهود قرآن را تكذيب كردند و گفتند: سحرى است آشكار كه خود محمد درست كرده ، و خداى تعالى در پاسخشان فرمود: ((الم ذلك الكتاب (( يعنى اى محمد اين كتابى كه ما بر تو نازل كرديم ، از همين حروف الفباء است كه شما نيز لغات خود را از آن تركيب مى كنيد، (اگر الفباى شما ۲۸ حرف است قرآن نيز ۲۸ حرف است نه بيشتر)، پس شما هم اگر راست مى گوييد مثل آن را بياوريد، و ساير گواهان خود را هم با خود همدست كنيد - تا آخر حديث .
و نيز در همان كتاب، به سند خود، از محمد بن زياد و محمد بن سيار از امام عسكرى «عليه السلام» روايت كرده كه فرمود: قريش و يهود قرآن را تكذيب كردند و گفتند: سحرى است آشكار كه خود محمّد درست كرده، و خداى تعالى در پاسخشان فرمود: «الم ذَلِكَ الكِتَابُ. يعنى: «اى محمّد! اين كتابى كه ما بر تو نازل كرديم،  از همين حروف الفباء است كه شما نيز لغات خود را از آن تركيب مى كنيد. (اگر الفباى شما ۲۸ حرف است، قرآن نيز ۲۸ حرف است، نه بيشتر). پس شما هم اگر راست مى گوييد، مثل آن را بياوريد، و ساير گواهان خود را هم با خود همدست كنيد - تا آخر حديث.


مؤ لف : اين حديث از تفسير امام عسكرى نقل شده كه سندش ضعيف است .
مؤلف: اين حديث از تفسير امام عسكرى نقل شده، كه سندش ضعيف است.


و در تفسير قمى در روايات ابى الجارود از امام ابى جعفر (عليه السلام ) آمده كه در تفسير جمله ((يتفطرن من فوقهن (( فرمود: يعنى پاره پاره مى شوند.
و در تفسير قمى، در روايات ابى الجارود، از امام ابى جعفر «عليه السلام» آمده كه در تفسير جمله «يَتَفَطّرنَ مین فَوقِهِنّ» فرمود: يعنى پاره پاره مى شوند.


و در كتاب جوامع الجامع در ذيل جمله ((و يستغفرون لمن فى الارض (( مى گويد: امام صادق (عليه السلام ) فرمود: يعنى براى مؤ منين كه در زمين هستند.
و در كتاب جوامع الجامع، در ذيل جمله «وَ يَستَغفِرُونَ لِمَن فِى الأرضِ»، مى گويد: امام صادق «عليه السلام» فرمود: يعنى براى مؤمنان كه در زمين هستند.


مؤ لف : در مجمع البيان از آنجناب روايتى به همين معنا آورده . و قمى هم آن را بدون آوردن نام آن جناب نقل كرده .
مؤلف: در مجمع البيان، از آن جناب روايتى به همين معنا آورده، و قمى هم، آن را بدون آوردن نام آن جناب نقل كرده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۹ </center>
<span id='link14'><span>
<span id='link14'><span>
==آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى ==
==آيات ۷ - ۱۲ سوره شورى ==
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ(۷)
وَ كَذَلِك أَوْحَيْنَا إِلَيْك قُرْءَاناً عَرَبِيًّا لِّتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَى وَ مَنْ حَوْلهََا وَ تُنذِرَ يَوْمَ الجَْمْع لا رَيْب فِيهِ فَرِيقٌ فى الجَْنَّةِ وَ فَرِيقٌ فى السعِيرِ(۷)
۱۳٬۷۰۳

ویرایش