گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




بيان آيات  
<center> «'''بيان آيات'''» </center>
خداى تعالى پس از اشاره قساوتى كه دلهاى مؤ منين را فرا گرفته ، و در نتيجه در امتثال تكاليف دينى و مخصوصا انفاق در راه خدا كه مايه قوام امر جهاد است تثاقل ورزيدند، و آكگاه ايشان را به اهل كتاب تشبيه كرد كه در اثر طولانى شدن مهلت خدا به آنان دلهايشان دچار قساوت گرديد، اينك در اين آيات غرض الهى از فرستادن رسولان و نازل كردن كتاب و ميزان همراه ايشان را بيان كرده ، مى فرمايد: غرض از اين ارسال رسل و انزال كتب اين بود كه انبيا مردم را به عدالت عادت دهند، تا در مجتمعى عادل زندگى كنند، و آهن را نازل كرد تا بندگان خود را در دفاع از مجتمع صالح خود و بسط كلمه حق در زمين بيازمايد، علاوه بر منافع ديگرى كه آهن دارد، و مردم از آن بهره مند مى شوند.
 
آنگاه فرمود كه نوح و ابراهيم (عليه السلام ) را فرستاد، و نبوت و كتاب را در ذريه آن دو بزرگوار قرار داد، و يكى پس از ديگرى رسولانى گسيل داشت ، و اين سنت همچنان در تمامى امت ها استمرار يافت ، و نتيجه كار همواره بود كه عده اى از مردم راه حق را يافته ، اكثريتى از ايشان فاسق شدند، و سپس سوره را با دعوت مردم به اين معنا ختم مى كند
خداى تعالى، پس از اشاره به قساوتى كه دل هاى مؤمنان را فرا گرفته، و در نتيجه، در امتثال تكاليف دينى و مخصوصا انفاق در راه خدا - كه مايه قوام امر جهاد است - تثاقل ورزيدند، و آنگاه ايشان را به اهل كتاب تشبيه كرد كه در اثر طولانى شدن مهلت خدا به آنان، دل هايشان دچار قساوت گرديد، اينك در اين آيات، غرض الهى از فرستادن رسولان و نازل كردن كتاب و ميزان همراه ايشان را بيان كرده، مى فرمايد:  
 
غرض از اين ارسال رسل و انزال كتب اين بود كه انبيا مردم را به عدالت عادت دهند، تا در مجتمعى عادل زندگى كنند، و آهن را نازل كرد، تا بندگان خود را در دفاع از مجتمع صالح خود و بسط كلمه حق در زمين بيازمايد، علاوه بر منافع ديگرى كه آهن دارد، و مردم از آن بهره مند مى شوند.
 
آنگاه فرمود كه: نوح و ابراهيم «عليهما السلام» را فرستاد، و نبوت و كتاب را در ذريه آن دو بزرگوار قرار داد، و يكى پس از ديگرى رسولانى گسيل داشت، و اين سنّت همچنان در تمامى امت ها استمرار يافت، و نتيجه كار، همواره بود كه عده اى از مردم راه حق را يافته، اكثريتى از ايشان فاسق شدند. و سپس سوره را با دعوت مردم به اين معنا ختم مى كند که
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۱ </center>
ايمان خود را تكميل كنند، تا از رحمت خدا دو چندان عايدشان گردد.
ايمان خود را تكميل كنند، تا از رحمت خدا دو چندان عايدشان گردد.
لَقَدْ أَرْسلْنَا رُسلَنَا بِالْبَيِّنَتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَب وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاس بِالْقِسطِ ...
 
اين آيه مطلب تازه اى از سر گرفته ، و با آن معناى تشريع دين از راه ارسال رسل و انزال كتاب و ميزان را بيان مى كند و مى فرمايد كه : غرض از اين كار اين است كه مردم به قسط و عدالت عادت كرده و خوى بگيرند، و نيز به وسيله و با انزال حديد امتحان شوند، و برايشان معلوم شود كه چه كسى خداى ناديده را يارى مى كند، و چه كسى از يارى او مضايقه مى نمايد، و نيز بيان كند كه امر رسالت از آغاز خلقت مستمرا در بشر جريان داشته ، و به طور مداوم از هر امتى جمعى هدايت يافته ، و بسيارى فاسق شده اند.
«'''لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَ أَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَ الْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسطِ ...'''»:
پس منظور از كلمه «'''بينات '''» در جمله «'''لقد ارسلنا رسلنا بالبينات '''» آيات بينات است ، آياتى كه وسيله آن بيان مى كند كه رسولان ، فرستاده از جانب اويند، و آن آيات يا عبارت است از معجزات باهره ، و يا بشارت واضح ، و يا حجت هاى قاطع .
 
مقصود از «'''كتاب '''» و «'''ميزان '''» در آيه : «'''لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنامعهم الكتاب و الميزان ...'''»
اين آيه، مطلب تازه اى از سر گرفته و با آن، معناى تشريع دين از راه ارسال رسل و انزال كتاب و ميزان را بيان مى كند و مى فرمايد كه: غرض از اين كار، اين است كه مردم به قسط و عدالت عادت كرده و خوى بگيرند، و نيز به این وسيله و با انزال «حديد» امتحان شوند، و برايشان معلوم شود كه چه كسى خداى ناديده را يارى مى كند، و چه كسى از يارى او مضايقه مى نمايد. و نيز بيان كند كه امر رسالت از آغاز خلقت، مستمراً در بشر جريان داشته و به طور مداوم، از هر امتى جمعى هدايت يافته، و بسيارى فاسق شده اند.
«'''و انزلنا معهم الكتاب '''» - منظور از كتاب وحيى است كه صلاحيت آن را دارد كه نوشته شود و به صورت كتاب در آيد، (نه اين كه كتاب جلد شده از آسمان بفرستد) بلكه دستوراتى است كه مى شود آن را نوشت ، دستوراتى كه مشتمل است بر معارفى دينى ، از قبيل عقايد حق و اعمال صالح ، وكتابهاى آسمانى كه معنايش معلوم شد، عبارتند از پنج كتاب ۱ - كتاب نوح ، ۲ - كتاب ابراهيم ، ۳ - كتاب تورات ، ۴ - كتاب انجيل ، ۵ - كتاب قرآن .
 
«'''و الميزان ليقوم الناس بالقسط'''» - مفسرين ، ميزان را به همان تراز و كه داراى دو كفه است و سنگينى ها را با آن مى سنجند تفسير كرده اند، و جمله «'''ليقوم الناس بالقسط'''» را غايت و غرض انزال ميزان گرفته ، گفته اند: معناى جمله اين است كه : ما ترازو را نازل كرديم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهيم ، و در نتيجه ديگر خسارت و ضررى نبينند، و اختلالى در وزن ها پديد نيايد، و نسبت ميان اشياء مضبوط شود، چون قوام زندگى بشر به اجتماع است ، و قوام اجتماع هم به معاملاتى است كه در بين آنان دائر است ، و يا مبادلاتى كه با دادن اين كالا و گرفتن آن كالا صورت مى گيرد، و معلوم است كه قوام اين معاملات و مبادلات در خصوص كالاهايى كه بايد وزن شود به اين است كه نسبت ميان آنها محفوظ شود، و اين كار را ترازو انجام مى دهد.
پس منظور از كلمۀ «بيّنات» در جملۀ «لَقَد أرسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَيّنَاتِ»، آيات بينات است. آياتى كه به وسيله آن بيان مى كند كه رسولان، فرستاده از جانب اويند و آن آيات، يا عبارت است از معجزات باهره، و يا بشارت واضح، و يا حجت هاى قاطع.
تفسير ديگرى كه احتمالا مى شود براى ميزان كرد - و خدا داناتر است - اين است كه : منظور از ميزان ، دين باشد، چون دين عبارت است از چيزى كه عقايد و اعمال اشخاص با آن سنجيده مى شود،
 
==مقصود از «كتاب» و «ميزان» در آيه: «لَقَد أرسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَيّنَات ...==
«'''وَ أنزَلنَا مَعَهُمُ الكِتَابَ '''» - منظور از «كتاب»، وحيى است كه صلاحيت آن را دارد كه نوشته شود و به صورت كتاب در آيد، (نه اين كه كتاب جلد شده، از آسمان بفرستد)، بلكه دستوراتى است كه مى شود آن را نوشت. دستوراتى كه مشتمل است بر معارفى دينى، از قبيل: عقايد حق و اعمال صالح، و این كتاب هاى آسمانى كه معنايش معلوم شد، عبارتند از پنج كتاب: ۱ - كتاب نوح. ۲ - كتاب ابراهيم. ۳ - كتاب تورات. ۴ - كتاب انجيل. ۵ - كتاب قرآن.
 
«'''وَ المِيزَانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ '''» - مفسران، «ميزان» را به همان ترازو - كه داراى دو كفّه است و سنگينى ها را با آن مى سنجند - تفسير كرده اند. و جملۀ «لِيَقُومَ النّاسُ بِالقِسط» را غايت و غرض انزال ميزان گرفته، گفته اند:  
 
معناى جمله اين است كه: ما ترازو را نازل كرديم تا مردم را به عدالت در معاملات خود عادت دهيم، و در نتيجه ديگر خسارت و ضررى نبينند، و اختلالى در وزن ها پديد نيايد، و نسبت ميان اشياء مضبوط شود. چون قوام زندگى بشر به اجتماع است، و قوام اجتماع هم به معاملاتى است كه در بين آنان دائر است، و يا مبادلاتى كه با دادن اين كالا و گرفتن آن كالا صورت مى گيرد. و معلوم است كه قوام اين معاملات و مبادلات در خصوص كالاهايى كه بايد وزن شود، به اين است كه نسبت ميان آن ها محفوظ شود، و اين كار را «ترازو» انجام مى دهد.
 
تفسير ديگرى كه احتمالا مى شود براى «ميزان» كرد - و خدا داناتر است - اين است كه: منظور از ميزان، دين باشد. چون «دين» عبارت است از چيزى كه عقايد و اعمال اشخاص با آن سنجيده مى شود،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۲ </center>
و اين سنجش هم مايه قوام زندگى سعيده اجتماعى و انفرادى است ، واحتمال با سياق كلام كه متعرض حال مردم از حيث خشوع و قساوت قلب و جديت و سهل انگاريشان در امر دين است سازگارتر است .
و اين سنجش، هم مايه قوام زندگى سعيده اجتماعى و انفرادى است، و این احتمال، با سياق كلام كه متعرض حال مردم از حيث خشوع و قساوت قلب و جدّيت و سهل انگاريشان در امر دين است، سازگارتر است.
وجه تعبير به انزال حديد در: «'''و انزلنا الحديد'''»
 
بعضى هم گفته اند: مراد از ميزان ، عقل است .
بعضى هم گفته اند: مراد از «ميزان»، عقل است.
«'''و انزلنا الحديد'''» - ظاهرا اين انزال نظير انزال در آيه «'''و انزل لكم من الانعام ثمانيه '''» ازواج باشد، و ما در تفسير سوره زمر گفتيم : اگر خلقت مخلوقات زمينى را انزال ناميده ، به اين اعتبار است كه خداى تعالى ظهور اشيا در عالم هستى را بعد از عدم انزال خوانده ، به اين اعتبار كه هر موجودى از موجودات نزد خدا و در عالم غيب خزينه ها دارد، و آن موجود پس از آنكه اندازه گيرى شده ، و در خور عالم شهادت شده به ظهور پيوسته است ، و اين خود نوعى نزول است ، همچنان كه فرموده : «'''و ان من شى ء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم '''».
 
«'''فيه باءس شديد و منافع للناس '''» - كلمه «'''باءس '''» به معناى تاثير شديد است ، ليكن غالبا در شدت در دفاع و جنگ استعمال مى شود، و بدين جهت فرموده در آهن باءسى شديد است ، كه بطور مدام جنگ ها و مقاتلات و انواع دفاعها نياز به آهن داشته ، چون اقسام سلاحهايى كه درست مى كرده اند از آهن بوده ، و بشر از دير باز به اين فلز دست يافته ، و متوجه منافعش شده ، و آن را استخراج كرده است .
«'''وَ أنزَلنَا الحَدِيدَ '''» - ظاهرا اين انزال، نظير انزال در آيه «وَ أنزَلَ لَكُم مِنَ الأنعَامِ ثَمَانِيَةَ أزوَاج» باشد، و ما در تفسير سورۀ زمر گفتيم: اگر خلقت مخلوقات زمينى را انزال ناميده، به اين اعتبار است كه خداى تعالى، ظهور اشيا در عالَم هستى را بعد از عدم انزال خوانده، به اين اعتبار كه هر موجودى از موجودات نزد خدا و در عالم غيب خزينه ها دارد، و آن موجود پس از آن كه اندازه گيرى شده، و در خور عالَم شهادت شده، به ظهور پيوسته است و اين، خود نوعى نزول است، همچنان كه فرموده: «وَ إن مِن شَئٍ إلّا عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَ مَا نُنَزّلُهُ إلّا بِقَدَرٍ مَعلُوم».
و اما منافع ديگرى كه اين فلز براى مردم دارد احتياج به بيان ندارد، چون مى بينيم كه آهن در تمامى شعب زندگى و صنايع مربوط به آنها و دخالت دارد.
 
«'''و ليعلم اللّه من ينصره و رسله بالغيب '''» - اين جمله غايتى است عطف بر غايتى كه حذف شده ، و تقدير كلام چنين است «'''و انزلنا الحديد لكذا و ليعلم اللّه من ينصره ...'''»، يعنى ما آهن را براى اين و... نازل كرديم ، و نيز براى اين كه خدا معلوم كند چه كسى او و رسولان - او را يارى مى كند...
«'''فِيهِ بَأسٌ شَدِيدٌ وَ مَنَافِعٌ لِلنّاسِ '''» - كلمۀ «بأس»، به معناى تأثير شديد است، ليكن غالبا در شدّت در دفاع و جنگ استعمال مى شود، و بدين جهت، فرموده در آهن بأسى شديد است، كه به طور مدام، جنگ ها و مقاتلات و انواع دفاع ها نياز به آهن داشته، چون اقسام سلاح هايى كه درست مى كرده اند، از آهن بوده، و بشر از ديرباز به اين فلز دست يافته، و متوجه منافعش شده، و آن را استخراج كرده است.
و مراد از «'''يارى كردن پيامبران خدا'''» جهاد در راه او است ، تا از مجتمع دينى دفاع نموده ، كلمه حق را بسط دهند، و منظور از اين كه فرمود:نصرت را به غيب مى كنند، اين است كه در حال غيبت رسول او را يارى مى كنند، حال يا غيبت رسول از ايشان ، و يا غيبت ايشان از رسول ، و مراد از اين كه فرمود: «'''تا خدا بداند...'''» اين است كه خدا ياوران خود و فرستادگان خود را از آنهايى كه يارى نمى كنند،
 
و اما منافع ديگرى كه اين فلز براى مردم دارد، احتياج به بيان ندارد. چون مى بينيم كه آهن در تمامى شعب زندگى و صنايع مربوط به آن ها و دخالت دارد.
 
«'''وَ لِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالغَيبِ '''» - اين جمله غايتى است عطف بر غايتى كه حذف شده، و تقدير كلام چنين است: «وَ أنزَلنَا الحَدِيدَ لِكَذَا وَ لِيَعلَمَ اللّهُ مَن يَنصُرُهُ...». يعنى ما آهن را براى اين و... نازل كرديم، و نيز براى اين كه خدا معلوم كند چه كسى او و رسولان - او را يارى مى كند...
 
و مراد از «يارى كردن پيامبران خدا»، جهاد در راه او است، تا از مجتمع دينى دفاع نموده، كلمه حق را بسط دهند، و منظور از اين كه فرمود: این نصرت را به غيب مى كنند، اين است كه در حال غيبت رسول، او را يارى مى كنند. حال يا غيبت رسول از ايشان، و يا غيبت ايشان از رسول، و مراد از اين كه فرمود: «تا خدا بداند...»، اين است كه خدا ياوران خود و فرستادگان خود را از آن هايى كه يارى نمى كنند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۳ </center>
متمايز و جدا سازد.
متمايز و جدا سازد.
«'''ان اللّه قوى عزيز'''» - اين جمله خاتمه آيه است ، و ختم كردن آيه باجمله گويا اشاره باشد به اين كه دستور خداى تعالى به جهاد براى همين بوده كه امتثال كنندگان را از ديگران جدا كند، نه اين كه خداى تعالى احتياجى به نصرت ناصرى داشته باشد، چون خدا قوياى است كه به هيچ و جه ضعف در او راه ندارد، و عزيزى است كه ذلت به سويش راه نمى يابد.
 
وَ لَقَدْ أَرْسلْنَا نُوحاً وَ إِبْرَهِيمَ وَ جَعَلْنَا فى ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكتَب فَمِنهُم مُّهْتَدٍ وَ كثِيرٌ مِّنهُمْ فَسِقُونَ
«'''إنّ اللّهَ قَوِىّ عَزِيزٌ'''» - اين جمله خاتمه آيه است، و ختم كردن آيه با این جمله، گويا اشاره باشد به اين كه دستور خداى تعالى به جهاد براى همين بوده كه امتثال كنندگان را از ديگران جدا كند، نه اين كه خداى تعالى، احتياجى به نصرت ناصرى داشته باشد. چون خدا قوی اى است كه به هيچ و جه ضعف در او راه ندارد، و عزيزى است كه ذلت به سويش راه نمى يابد.
از اينجا به بيان اين نكته شروع شده كه اهتدا و فسق در امت هاى گذشته نيز همواره جريان داشته ، و تا امروز جريان دارد، پس اينطور نيست كه امت و يا امتى از امت ها با تمامى افرادش به صلاح گراييده باشند و يا بگروند، بلكه همواره چنين بوده و چنين خواهد بود، كه عده بسيارى از افراد امت به فسق گراييده اند.
 
و ضمير در «'''فمنهم '''» و نيز در «'''منهم '''» به ذريه بر مى گردد، و بقيه الفاظ آيه روشن است .
«'''وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً وَ إِبْرَاهِيمَ وَ جَعَلْنَا فى ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْكتَاب فَمِنهُم مُّهْتَدٍ وَ كثِيرٌ مِّنهُمْ فَاسِقُونَ'''»:
ثمَّ قَفَّيْنَا عَلى ءَاثَرِهِم بِرُسلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسى ابْنِ مَرْيَمَ وَ ءَاتَيْنَهُ الانجِيلَ ...
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «'''تقفيه '''» كه مصدر فعل «'''قفينا'''» است ، به معناى اين است كه چيزى را به طور مستمر دنبال چيزى ديگر قرار دهى ، و به همين جهت آخرهاى شعر را قافيه شعر مى گويند، چون همه شعرها به دنبال شعر اول و از نظر قيافه و وزن تابع آن هستند.
از اين جا، به بيان اين نكته شروع شده كه «اهتدا» و «فسق» در امت هاى گذشته نيز همواره جريان داشته، و تا امروز جريان دارد. پس اين طور نيست كه امت و يا امتى از امت ها با تمامى افرادش به صلاح گراييده باشند و يا بگروند، بلكه همواره چنين بوده و چنين خواهد بود، كه عدّۀ بسيارى از افراد امت به فسق گراييده اند.
و ضمير در جمله «'''على اثارهم '''» به نوح و ابراهيم و سابقين از ذريه آن دو بزرگوار بر مى گردد، به دليل اين كه بعد از نوح هيچ پيامبرى مبعوث نشد مگر آنكه از ذريه آن جناب بود، چون نسل بعد از نوح نسل خود آن جناب بود، به شهادت اين كه عيسى بن مريم با اين كه از ذريه ابراهيم (عليه السلام ) است مع ذلك خداى تعالى درباره نوح (عليه السلام ) فرموده : «'''و جعلنا ذريته هم الباقين '''» و باز فرموده : «'''و من ذريته داود و سليمان ...'''» و عيسى ، پس معلوم مى شود منظور از جمله «'''ثم قفينا على اثارهم برسلنا...'''» در پى آوردن لاحقين از ذريه آن دو بزرگوار است
 
و ضمير در «فَمِنهُم» و نيز در «مِنهُم»، به ذرّيه بر مى گردد، و بقيه الفاظ آيه روشن است.
 
«'''ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلى ءَاثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَ قَفَّيْنَا بِعِيسى ابْنِ مَرْيَمَ وَ ءَاتَيْنَاهُ الإنجِيلَ ...'''»:
 
در مجمع البيان مى گويد: كلمۀ «تقفيه» - كه مصدر فعل «قَفَيّنَا» است - به معناى اين است كه چيزى را به طور مستمر دنبال چيزى ديگر قرار دهى، و به همين جهت، آخرهاى شعر را «قافيه» شعر مى گويند، چون همه شعرها به دنبال شعر اول و از نظر قيافه و وزن تابع آن هستند.
 
و ضمير در جملۀ «عَلى آثَارِهِم» به نوح و ابراهيم و سابقين از ذرّيه آن دو بزرگوار بر مى گردد، به دليل اين كه بعد از نوح، هيچ پيامبرى مبعوث نشد، مگر آن كه از ذرّيه آن جناب بود. چون نسل بعد از نوح، نسل خود آن جناب بود، به شهادت اين كه عيسى بن مريم، با اين كه از ذرّيه ابراهيم «عليه السلام» است، مع ذلك خداى تعالى، درباره نوح «عليه السلام» فرموده: «وَ جَعَلنَا ذُرّيَتَهُ هُمُ البَاقِينَ». و باز فرموده: «وَ مِن ذُرّيُتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَيمَانَ... وَ عِيسى». پس معلوم مى شود منظور از جملۀ «ثُمّ قَفّينَا عَلى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا...»، در پى آوردن لاحقين از ذرّيه آن دو بزرگوار است
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۰۴ </center>
بعد از آن دو، كه سابقين ذريه آن دو بودند، و در جمله «'''على اثارهم '''» اشاره اى است به اين كه طريقه اى كه بشر بايد در پيش بگيرد يك طريقه است ، كه آيندگان بايد آن را به دنبال گذشتگان پيش بگيرند.
بعد از آن دو، كه سابقين ذرّيه آن دو بودند، و در جملۀ «عَلَى آثَارِهِم»، اشاره اى است به اين كه طريقه اى كه بشر بايد در پيش بگيرد يك طريقه است، كه آيندگان بايد آن را به دنبال گذشتگان پيش بگيرند.
<span id='link203'><span>
<span id='link203'><span>
==منظور از اقرار دادن راءفت و رحمت در دل هاى پيروان عيسى (ع ) ==
==منظور از اقرار دادن رأفت و رحمت در دل هاى پيروان عيسى«ع» ==
«'''و قفينا بعيسى بن مريم و اتيناه الانجيل و جعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافه و رحمة '''» - واژه «'''رافت '''» - به طورى كه گفته اند- با واژه رحمت مترادفند.
«'''وَ قَفّينَا بِعِيسى بن مريم و اتيناه الانجيل و جعلنا فى قلوب الذين اتبعوه رافه و رحمة '''» - واژه «'''رافت '''» - به طورى كه گفته اند- با واژه رحمت مترادفند.
ولى از بعضى ديگر نقل شده كه ميان آن دو فرق گذاشته و گفته اند: رافت در مورد دفع شر، و رحمت در مورد جلب خير استعمال مى شود.
ولى از بعضى ديگر نقل شده كه ميان آن دو فرق گذاشته و گفته اند: رافت در مورد دفع شر، و رحمت در مورد جلب خير استعمال مى شود.
و ظاهرا مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى پيروان عيسى (عليه السلام ) اين باشد كه خدا آنان را موفق به رافت و رحمت در بين خود كرده ، در نتيجه بر پايه كمك به يكديگر و مسالمت زندگى مى كردند، همچنان كه ياران پيامبر اسلام را نيز به اين خصلت ستوده و فرموده : «'''رحماء بينهم '''». بعضى هم گفته اند: مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى آنان اين كه ايشان را امر بدان نموده ، و تشويق در آن فرموده ، و وعده ثواب در مقابل آن داده است .
و ظاهرا مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى پيروان عيسى (عليه السلام ) اين باشد كه خدا آنان را موفق به رافت و رحمت در بين خود كرده ، در نتيجه بر پايه كمك به يكديگر و مسالمت زندگى مى كردند، همچنان كه ياران پيامبر اسلام را نيز به اين خصلت ستوده و فرموده : «'''رحماء بينهم '''». بعضى هم گفته اند: مراد از قرار دادن رافت و رحمت در دلهاى آنان اين كه ايشان را امر بدان نموده ، و تشويق در آن فرموده ، و وعده ثواب در مقابل آن داده است .
۱۶٬۸۱۴

ویرایش