گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۲۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
كلمه «نَجوى» مصدر و به معناى «تناجى»، يعنى با يكديگر بيخ گوشى سخن گفتن است، و ضميرهاى مفرد در آيه، همه به خداى سبحان بر مى گردد. و مراد از دو جملۀ «رَابِعُهُم» و «سَادِسُهُم»، كسى است كه با شركت خود، عدد سه را چهار و عدد پنج را شش مى سازد.  
كلمه «نَجوى» مصدر و به معناى «تناجى»، يعنى با يكديگر بيخ گوشى سخن گفتن است، و ضميرهاى مفرد در آيه، همه به خداى سبحان بر مى گردد. و مراد از دو جملۀ «رَابِعُهُم» و «سَادِسُهُم»، كسى است كه با شركت خود، عدد سه را چهار و عدد پنج را شش مى سازد.  


مى فرمايد: اگر اهل نجوا سه نفر باشند، چهارمی شان خداست ، و اگر پنج نفر باشند، ششمى آن ها، خداست. چون خدا با ايشان و عالِم به اسرار ايشان است. همان طور كه گفتيم، در اول آيه، مسأله آگاهى خدا را ذكر كرد و فرمود: «ألَم تَرَ أنّ اللّه يَعلَمُ...»، و در آخر آيه، براى بار دوم مى فرمايد: «إنّ اللّه بِكُلّ شَئٍ عَلِيمٌ».
مى فرمايد: اگر اهل نجوا سه نفر باشند، چهارمی شان خداست، و اگر پنج نفر باشند، ششمى آن ها، خداست. چون خدا با ايشان و عالِم به اسرار ايشان است. همان طور كه گفتيم، در اول آيه، مسأله آگاهى خدا را ذكر كرد و فرمود: «ألَم تَرَ أنّ اللّه يَعلَمُ...»، و در آخر آيه، براى بار دوم مى فرمايد: «إنّ اللّه بِكُلّ شَئٍ عَلِيمٌ».


«'''وَ لا أدنَى مِن ذَلِكَ وَ لَا أكثَرَ'''» - يعنى و نه كمتر از اين ها و نه بيشتر. با آوردن اين دو كلمه، اطلاقى به كلام داد كه شامل تمامى اعداد اهل نجوا بگردد. اما كلمۀ «أدنى»، شامل كمتر از سه نفر، يعنى دو نفر و شامل كمتر از پنج نفر يعنى چهار نفر مى شود. و اما كلمۀ «أكثَر»، شامل عدد شش و بالاتر مى شود.
«'''وَ لا أدنَى مِن ذَلِكَ وَ لَا أكثَرَ'''» - يعنى و نه كمتر از اين ها و نه بيشتر. با آوردن اين دو كلمه، اطلاقى به كلام داد كه شامل تمامى اعداد اهل نجوا بگردد. اما كلمۀ «أدنى»، شامل كمتر از سه نفر، يعنى دو نفر و شامل كمتر از پنج نفر يعنى چهار نفر مى شود. و اما كلمۀ «أكثَر»، شامل عدد شش و بالاتر مى شود.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
«'''إلّا هُوَ مَعَهُم أينَ مَا كَانُوا'''» - منظور از «با ايشان بودن خدا»، با ايشان بودن از حيث علم و آگاهى به سخنانى است كه بيخ گوش يكديگر مى گويند. مى فرمايد: خداى تعالى، در اين نجوا شريك ايشان است.
«'''إلّا هُوَ مَعَهُم أينَ مَا كَانُوا'''» - منظور از «با ايشان بودن خدا»، با ايشان بودن از حيث علم و آگاهى به سخنانى است كه بيخ گوش يكديگر مى گويند. مى فرمايد: خداى تعالى، در اين نجوا شريك ايشان است.


با اين بيان روشن مى شود كه منظور از چهارم بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا و ششم بودن براى پنج نفر اهل نجوا همين است كه: خدا با ايشان است در علم، و مشترك با آنان است در اطلاع بر سخنان سرّى آن ها، نه اين كه خداى تعالى، عدد سه نفر آنان را به صورت يك انسانى مجسد چهار نفر كند،
با اين بيان روشن مى شود كه منظور از چهارم بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا و ششم بودن براى پنج نفر اهل نجوا همين است كه: خدا با ايشان است در علم، و مشترك با آنان است در اطلاع بر سخنان سرّى آن ها، نه اين كه خداى تعالى، عدد سه نفر آنان را به صورت يك انسانى مجسّد چهار نفر كند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۲ </center>
زيرا خداى سبحان، منزّه از جسميت و برى از ماديت است.
زيرا خداى سبحان، منزّه از جسميت و برى از ماديت است.


توضيح اين كه : مقتضاى وحدت سياق اين است كه : منظور از دو استثناى «'''الا هو رابعهم '''» و «'''الا هو سادسهم '''» يك چيز باشد، و در هر دو بخواهد بفهماند چيزى بر خدا پوشيده نيست . پس در حقيقت برگشت معناى اين دو استثناء به يك استثناء است ، و آن «'''الا هو معهم '''» است . و اين معيت يا معيت علمى است ، و معنايش اين است كه : خدا در هر حال مشارك ايشان است در آگاهى . و يا معيت وجودى است ، و معنايش اين است كه : هر جا قومى فرض شود مشغول نجوى هستند، خداى تعالى همانجا هست ، و شنوا و داناى به سخنان ايشان است .
توضيح اين كه: مقتضاى وحدت سياق اين است كه: منظور از دو استثناى «إلّا هُوَ رَابِعُهُم» و «إلّا هُوَ سَادِسُهُم'''»، يك چيز باشد، و در هر دو بخواهد بفهماند چيزى بر خدا پوشيده نيست. پس در حقيقت، برگشت معناى اين دو استثناء به يك استثناء است، و آن «إلّا هُوَ مَعَهُم» است، و اين معيّت، يا «معيّت علمى» است، و معنايش اين است كه: خدا در هر حال مشارك ايشان است در آگاهى. و يا «معيّت وجودى» است، و معنايش اين است كه: هر جا قومى فرض شود مشغول نجوا هستند، خداى تعالى، همانجا هست، و شنوا و داناى به سخنان ايشان است.
و منظور از جمله «'''اين ما كانوا'''» اين است كه مطلب را از نظر مكان عموميت دهد، و بفهماند وقتى معيت خدا با اهل نجوى معيت علمى است ، نه نزديكى جسمانى ، ديگر تفاوت نمى كند كه آن مكان نزديك باشد يا دور. پس هيچ مكانى از خداى سبحان خالى نيست ، در عين اين كه او در مكان نمى گنجد.
 
از آنچه گذشت اين معنا هم روشن مى شود كه مفاد آيه مورد بحث - يعنى چهارمى بودن خدا براى سه نفر اهل نجوى ، و ششمى بودنش براى پنج نفر اهل نجوى - منافاتى با آيه شريفه «'''لقد كفر الذين قالوا ان اللّه ثالث ثلثة '''» كه مى فرمايد: «'''آنها كه معتقدند خدا سومى سه خدا است كافر شدند'''» ندارد، چون در ذيل اين آيه مفصلا بيان كرديم كه منظور صاحبان اين عقيده اين بوده كه خدا واحدى عددى كه با انضمام دو خداى ديگر مى شوند سه خدا، و حال آنكه وحدت خدا عددى نيست ، او احدى الذات است ، و محال است چيزى غير او با او فرض شود تا دوم او باشد. پس مراد از چهارمى بودن خدا براى سه نفر اهل نجوى و ششمى بودنش براى پنج نفر، همين است كه گفتيم : او عالم به سخنان سرى ايشان است . آنچه از نظر آنان سرى شمرده مى شود براى خدا عزوجل مكشوف و ظاهر است . منظور اين است ، نه اين كه خدا مانند اهل نجوى وجودى محدود دارد، وجودى كه دومى و سومى هم برايش فرض مى شود، تا بپرسى چرا در آيه سوره مائده گويندگان به اين خدا ثالث ثلاثة است را كافر خوانده ، و آنگاه خودش را در اين آيه چهارمى سه نفر اهل نجوى ، و ششمى پنج نفر آنان معرفى كرده است .
و منظور از جملۀ «أينَ مَا كَانُوا» اين است كه مطلب را از نظر مكان عموميت دهد، و بفهماند وقتى معيّت خدا با اهل نجوا، «معيّت علمى» است، نه نزديكى جسمانى، ديگر تفاوت نمى كند كه آن مكان نزديك باشد، يا دور. پس هيچ مكانى از خداى سبحان خالى نيست، در عين اين كه او در مكان نمى گنجد.
«'''ثم ينبئهم بما عملوا يوم القيمه '''» - يعنى روز قيامت اهل نجوى را به حقيقت هر عملى كه كرده اند - كه يكى از آنها نجوى است - خبر مى دهد.
 
از آنچه گذشت، اين معنا هم روشن مى شود كه مفاد آيه مورد بحث - يعنى چهارمى بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا، و ششمى بودنش براى پنج نفر اهل نجوا - منافاتى با آيه شريفه «لَقَد كَفَرَ الَّذِينَ قَالُوا إنَّ اللّه ثَالِثُ ثَلاثَةٍ» كه مى فرمايد: «آن ها كه معتقدند خدا سومى سه خدا است، كافر شدند» ندارد. چون در ذيل اين آيه، مفصلا بيان كرديم كه منظور صاحبان اين عقيده، اين بوده كه خدا واحدى است عددى كه با انضمام دو خداى ديگر مى شوند سه خدا، و حال آن كه وحدت خدا عددى نيست. او احدى الذات است، و محال است چيزى غير او با او فرض شود تا دوم او باشد. پس مراد از چهارمى بودن خدا براى سه نفر اهل نجوا و ششمى بودنش براى پنج نفر، همين است كه گفتيم: او عالِم به سخنان سرّى ايشان است. آنچه از نظر آنان سرّى شمرده مى شود، براى خدا عزّوجلّ، مكشوف و ظاهر است. منظور اين است، نه اين كه خدا مانند اهل نجوا، وجودى محدود دارد. وجودى كه دومى و سومى هم برايش فرض مى شود، تا بپرسى چرا در آيه سوره مائده، گويندگان به اين که خدا «ثالث ثلاثة» است را، كافر خوانده، و آنگاه خودش را در اين آيه، چهارمى سه نفر اهل نجوا، و ششمى پنج نفر آنان معرفى كرده است.
«'''ثُمّ يُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا يَومَ القِيَامَة '''» - يعنى روز قيامت، اهل نجوا را به حقيقت هر عملى كه كرده اند - كه يكى از آن ها نجوا است - خبر مى دهد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۳۲۳ </center>
«'''ان اللّه بكل شى ء عليم '''» - اين جمله ، جمله قبلى را تعليل مى كند، و نيز علم خدا را به آنچه كه در آسمان ها و زمين است - كه در اول آيه مورد بحث بود - تاءكيد مى نمايد. و نيز تاءكيد مى كند كه چگونه خدا با اهل نجوى است .
«'''إنّ اللّه بِكُلّ شَئٍ عَلِيمٌ '''» - اين جمله، جمله قبلى را تعليل مى كند، و نيز علم خدا را به آنچه كه در آسمان ها و زمين است - كه در اول آيه مورد بحث بود - تأكيد مى نمايد. و نيز تأكيد مى كند كه چگونه خدا با اهل نجوا است.
اين آيه مى تواند در عين تاييد و تاءكيد مطالب قبل تمهيد و زمينه چينى براى آيات بعد هم باشد، و ذيل آن كه لحنى شديد دارد بى ارتباط با آيات بعد كه در مقام مذمت وتهديد است نباشد.
 
اين آيه مى تواند در عين تأييد و تأكيد مطالب قبل تمهيد و زمينه چينى براى آيات بعد هم باشد، و ذيل آن كه لحنى شديد دارد، بى ارتباط با آيات بعد كه در مقام مذمت و تهديد است، نباشد.
<span id='link214'><span>
<span id='link214'><span>


۱۳٬۶۸۹

ویرایش