گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۸۰: خط ۸۰:
<span id='link133'><span>
<span id='link133'><span>


==فطرت و خلقت آدمى شاهد بر حقّ و واجب الاتّباع بودن دعوت تشريعى الهى است ==
آيه شريفه «وَ إن مِن أمّةٍ إلّا خَلا فِيهَا نَذِير» به معناى اول، و آيه «لِتُنذِرَ قَوماً مَا أنذِرَ آبَاؤُهُم فَهُم غَافِلُونَ» به معناى دوم اشاره دارد. پس همين كه دعوت انبيا به آدمى برسد و به طورى برسد كه حق برايش روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مى شود، و كسى كه اين دعوت به وى نرسد، و يا اگر رسيد آن طور واضح كه حق برايش منكشف شده باشد نرسيده، چنين كسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده، او را مستضعف خوانده، در باره آنان فرموده: «إلّا المُستَضعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النّسَاءِ وَ الوِلدَانِ لا يَستَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهتَدُونََ سَبِيلاً».
آيه شريفه «'''و ان من امه الا خلا فيها نذير'''»، به معناى اول و آيه «'''لتنذر قوما ما انذر اباوهم فهم غافلون '''» به معناى دوم اشاره دارد. پس همين كه دعوت انبيا به آدمى برسد، و به طورى برسد كه حق برايش روشن گردد، حجت خدا بر او تمام مى شود، و كسى كه اين دعوت به وى نرسد، و يا اگر رسيد آن طور واضح كه حق برايش منكشف شده باشد نرسيده ، چنين كسى را خداى تعالى مورد فضل خود قرار داده، او را مستضعف خوانده در باره آنان فرموده : «'''الا المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان لا يستطيعون حيله و لا يهتدون سبيلا'''».


و يكى از ادله اى كه دلالت مى كند بر اينكه دعوت الهى كه همان هدايت به سبيل است حق و واجب الاتباع بر انسان است ، اين است كه فطرت انسان بدان حكم مى كند، و خلقتش مجهز به جهازى است كه آن جهاز نيز آدمى را به سوى آن سبيل كه همان اعتقاد حق و عمل صالح است دعوت مى كند، و علاوه بر اين در خارج هم اين دعوت از طريق نبوت و رسالت صورت گرفته ، و معلوم است كه سعادت هر موجودى و كمال وجودش در آثار و اعمالى است كه مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوايى باشد كه مجهز به آن است، انسان هم از اين كليت مستثنى نيست ، سعادت و كمال او نيز در پيروى دين الهى است ، كه سنت حيات فطرى او است ، سنتى كه هم عقلش بدان حكم مى كند و هم انبيا و رسولان (عليهم السلام ) به سوى آن دعوتش كرده اند.
و يكى از ادله اى كه دلالت مى كند بر اين كه دعوت الهى - كه همان هدايت به سبيل است - حق و واجب الاتباع بر انسان است، اين است كه فطرت انسان بدان حكم مى كند، و خلقتش مجهّز به جهازى است كه آن جهاز نيز؛ آدمى را به سوى آن سبيل - كه همان اعتقاد حق و عمل صالح است - دعوت مى كند. و علاوه بر اين، در خارج هم اين دعوت از طريق نبوت و رسالت صورت گرفته، و معلوم است كه سعادت هر موجودى و كمال وجودش در آثار و اعمالى است كه مناسب با ذات او و سازگار با ادوات و قوايى باشد كه مجهز به آن است. انسان هم از اين كليت مستثنى نيست، سعادت و كمال او نيز در پيروى دين الهى است، كه سنت حيات فطرى اوست. سنتى كه هم عقلش بدان حكم مى كند و هم انبيا و رسولان «عليهم السلام» به سوى آن دعوتش كرده اند.


إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سلَاسِلا وَ أَغلَالاً وَ سعِيراً
«'''إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سلَاسِلا وَ أَغلَالاً وَ سعِيراً'''»:


كلمه «'''اعتاد'''» به معناى تهيه كردن است ، و كلمه «'''سلاسل '''» جمع سلسله است ، كه به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را با آن مى بندند، و كلمه «'''اغلال '''» جمع «'''غل '''» به ضمه غين - است ، كه به گفته بعضى به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را به گردنش مى بندند.
كلمه «إعتاد» به معناى تهيه كردن است، و كلمه «سَلاسِل» جمع سلسله است، كه به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را با آن مى بندند. و كلمه «أغلال» جمع «غُل» - به ضمۀ غين - است، كه به گفته بعضى به معناى قيدى است كه دست و پاى مجرم را به گردنش مى بندند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۱۹۹ </center>
راغب مى گويد: بنابر اين غل در خصوص چيزى استعمال مى شود كه اعضاى مجرم در وسط آن جمع مى شود و كلمه «'''سعير'''» به معناى آتش افروخته است ، و معناى آيه روشن است .
راغب مى گويد: بنابراين، غل در خصوص چيزى استعمال مى شود كه اعضاى مجرم در وسط آن جمع مى شود. و كلمۀ «سَعِير»، به معناى آتش افروخته است، و معناى آيه روشن است.


و اين آيه شريفه به عاقبت وخيم انسان كفورى كه قبلا در جمله «'''اما شاكرا و اما كفورا'''» نامش به ميان آمده بود اشاره مى كند، و اگر جزاى انسان كفور را بر جزاى انسان شاكر مقدم داشت ، براى اين بود كه در مورد كفور كلام را مختصر نموده ، سپس به طور مفصل به جزاى افراد شاكر بپردازد.
و اين آيه شريفه، به عاقبت وخيم انسان كفورى كه قبلا در جملۀ «إمّا شَاكِراً وَ إمّا كَفُوراً» نامش به ميان آمده بود، اشاره مى كند. و اگر جزاى انسان كفور را بر جزاى انسان شاكر مقدم داشت، براى اين بود كه در مورد «كفور» كلام را مختصر نموده، سپس به طور مفصل به جزاى افراد شاكر بپردازد.


إِنَّ الاَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً
«'''إِنَّ الاَبْرَارَ يَشرَبُونَ مِن كَأْسٍ كانَ مِزَاجُهَا كافُوراً'''»:


كلمه «'''كاس '''» به معناى ظرف مخصوص نوشيدنى ها است ، البته در صورتى كه نوشيدنى در آن باشد، و كلمه «'''مزاج '''» به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن امتزاج صورت مى گيرد، نظير كلمه «'''حزام '''» كه به معناى چيزى است كه به وسيله آن عمل حزم انجام مى شود، و معناى كلمه «'''كافور'''» معروف است ، و هر چيز خنك و خوشبويى را به آن مثل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اينجا نام چشمه اى است در بهشت .
كلمه «كَأس» به معناى ظرف مخصوص نوشيدنى ها است. البته در صورتى كه نوشيدنى در آن باشد. و كلمه «مِزاج» به معناى هر چيزى است كه به وسيله آن، امتزاج صورت مى گيرد. نظير كلمه «حزام» كه به معناى چيزى است كه به وسيله آن عمل «حزم» انجام مى شود. و معناى كلمه «كافور» معروف است، و هر چيز خُنَك و خوشبويى را به آن مَثَل مى زنند. ولى بعضى گفته اند: در اين جا، نام چشمه اى است در بهشت.


==مراد از «ابرار»، و صفات آنان==
==مراد از «ابرار»، و صفات آنان==
۱۴٬۱۱۵

ویرایش