گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۷: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:


==برقرارى عدالت بين اعضاء و قواى انسان يكى از موارد تدبير الهى ==
==برقرارى عدالت بين اعضاء و قواى انسان يكى از موارد تدبير الهى ==
«'''الذى خلقك فسويك فعدلك '''» - اين جمله ربوبيت توام با كرم خدا را بيان مى كند و مى فرمايد: يكى از موارد تدبير او اين است كه : انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد، و سپس به تسويه اش ‍ پرداخته ، هر عضو او را در جاى مناسبش كه حكمت اقتضاى آن را دارد قرار داد، و سپس به عدل بندى او پرداخته ، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آنها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مى بينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش قوى تر و سنگين تر نيست ، در نتيجه اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد، مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى شود كار دهان است ، و چون دهان خودش نمى تواند لقمه را پاره و خرد كند اين كار را با دندانهايى مختلف انجام مى دهد، و چون نيازمند است لقمه را زير دندانها بدهد، و از اين سو به آن سو ببرد، خداى تعالى اين كار را به عهده زبان گذاشت ، و چون دهان در گرفتن لقمه احتياج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار دهد، اين كار را به عهده دست ها نهاد، دست هم احتياج به كف و كف دست هم احتياج به انگشتان - با آن منافع مختلفش - داشت ، و انگشتان هم احتياج به بند داشت و از سوى ديگر دست هم بخاطر اينكه همه جا دراز نمى شود، احتياج داشت كه از جايى به جايى ديگر منتقل شود، و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى همين حساب معادله را در اعمال ساير اعضاء و قوا كه هزاران هزار و بلكه از حد شمار بيرون است برقرار ساخت ، و همه اينها مظاهرى از تدبير خداى تعالى است ،
«'''الّذِى خَلَقَكَ فَسَوّيكَ فَعَدَلَكَ '''»: اين جمله، ربوبيّت توأم با كَرَم خدا را بيان مى كند و مى فرمايد: يكى از موارد تدبير او، اين است كه: انسان را با همه اجزاى وجودش خلق كرد و سپس به تسويه اش ‍ پرداخته، هر عضو او را در جاى مناسبش - كه حكمت اقتضاى آن را دارد - قرار داد؛ و سپس به عدل بندى او پرداخته، بعضى از اعضا و قوايش را با بعضى ديگر معادل قرار داد، و بين آن ها توازن و تعادل برقرار كرد، كه مى بينيم هيچ عضوى از اعضاى او از معادلش، قوى تر و سنگين تر نيست.
 
در نتيجه، اگر يكى از اعضايش نتوانست كار او را انجام دهد، عضوى ديگر برايش قرار داده تا آن كار را انجام دهد. مثلا خوردن كه با لقمه انجام مى شود، كار دهان است، و چون دهان خودش نمى تواند لقمه را پاره و خُرد كند، اين كار را با دندان هايى مختلف انجام مى دهد. و چون نيازمند است لقمه را زير دندان ها بدهد و از اين سو، به آن سو ببرد، خداى تعالى اين كار را به عهدۀ زبان گذاشت. و چون دهان در گرفتن لقمه احتياج به آلتى داشت كه لقمه را گرفته در آن قرار دهد، اين كار را به عهده دست ها نهاد. دست هم احتياج به كف و كف دست هم احتياج به انگشتان - با آن منافع مختلفش - داشت، و انگشتان هم احتياج به بند داشت. و از سوى ديگر، دست هم به خاطر اين كه همه جا دراز نمى شود، احتياج داشت كه از جايى به جايى ديگر منتقل شود. و لذا خدا براى آدمى پا قرار داد، و روى همين حساب، معادله را در اعمال ساير اعضاء و قوا - كه هزاران هزار و بلكه از حد شمار بيرون است - برقرار ساخت، و همه اين ها مظاهرى از تدبير خداى تعالى است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۰ </center>
او است كه اين نعمت ها را افاضه مى فرمايد، بدون اينكه منفعتى براى خود خواسته باشد، و بدون اينكه ناسپاسى انسانها مانع افاضه او شود، آرى افاضه او از كريمى او است .
اوست كه اين نعمت ها را افاضه مى فرمايد، بدون اين كه منفعتى براى خود خواسته باشد، و بدون اين كه ناسپاسى انسان ها مانع افاضه او شود. آرى، افاضۀ او از كريمى اوست.
«'''فى اى صوره ما شاء ركبك '''» - اين آيه شريفه جمله «'''عدلك '''» را بيان مى كند، و به همين جهت در اول آن واو عاطفه نيامده . كلمه «'''صورت '''» به معناى نقشى است كه اجرام و اعيان به خود مى گيرند، و با صورت خاص به خود، از جرمهاى ديگر مشخص مى گردند، مثلا معلوم مى شود اين يكى سنگ و آن ديگرى كفش و آن سومى آجر است . و كلمه «'''ما'''» در آيه زايده است ، كه صرفا به منظور تاءكيد آمده .
 
و معنايش اين است كه : اى انسان چه باعث شد به پروردگار كريمت كه تو را آفريد، و اعضاء و قوايت را تسويه كرد، و در هر شكلى كه خواست تو را تركيب نمود، مغرور شوى ؟ - با اينكه او نخواسته و نمى خواهد مگر چيزى را كه مقتضاى حكمت باشد - تو را به مقتضاى حكمت مركب كرد از نر و ماده ، سفيد و سياه ، بلند و كوتاه ، چاق و لاغر، قوى و ضعيف ، و غير اينها، و نيز مركبت كرد از اعضايى كه در همه افراد هست ، و در بين خود از يكديگر متمايز است ، نظير دو دست ، دو پا، دو چشم ، سر و بدن ، و استواى قامت ، و امثال آن كه همه اينها از مصاديق عدل در تركيب اجزا با يكديگر است ، و يا به تعبير آيه شريفه «'''لقد خلقنا الانسان فى احسن تقويم '''» احسن تقويم است و همه به تدبير رب كريم منتهى مى شود، و خود انسان در هيچ يك از آنها دخالتى ندارد.
«'''فِى أىّ صُورَة مَا شَاءَ رَكّبَكَ'''»: اين آيه شريفه، جملۀ «عَدَلَك» را بيان مى كند، و به همين جهت، در اول آن «واو» عاطفه نيامده. كلمۀ «صورت» به معناى نقشى است كه اجرام و اعيان به خود مى گيرند و با صورت خاص به خود، از جرم هاى ديگر مشخص مى گردند. مثلا معلوم مى شود اين يكى سنگ و آن ديگرى كفش و آن سومى آجر است. و كلمۀ «ما» در آيه، زايده است كه صرفا به منظور تأكيد آمده.
َكلا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ
 
كلمه «'''كلا'''» مثل كلمه «'''حاشا'''» ردع و انكار را مى رساند، در اينجا مى خواهد مغروريت انسان به كرم خداى تعالى را ردع كند، كه انسانهاى ناسپاس آن را وسيله و بهانه كفر و معصيت خود كردند، مى فرمايد مغرور نشويد كه اين غرور سودى به حال شما نخواهد داشت .
و معنايش اين است كه: اى انسان! چه باعث شد به پروردگار كريمت كه تو را آفريد، و اعضاء و قوايت را تسويه كرد، و در هر شكلى كه خواست تو را تركيب نمود؛ مغرور شوى؟ - با اين كه او نخواسته و نمى خواهد مگر چيزى را كه مقتضاى حكمت باشد - تو را به مقتضاى حكمت مركب كرد از نر و ماده، سفيد و سياه، بلند و كوتاه، چاق و لاغر، قوى و ضعيف و غير اين ها؛ و نيز مركّبت كرد از اعضايى كه در همۀ افراد هست، و در بين خود از يكديگر متمايز است. نظير دو دست، دو پا، دو چشم، سر و بدن، و استواى قامت، و امثال آن كه همۀ اين ها از مصاديق عدل در تركيب اجزا با يكديگر است. و يا به تعبير آيه شريفه: «لَقَد خَلَقنَا الإنسانَ فِى أحسَنِ تَقوِيم»، احسن تقويم است و همه به تدبير «ربّ كريم» منتهى مى شود، و خود انسان در هيچ يك از آن ها دخالتى ندارد.
«'''بل تكذبون بالدين '''» - يعنى نه ، بلكه شما جزا را تكذيب مى كنيد، در اين جمله از آنچه از آيه «'''ما غرك بربك الكريم '''» استفاده مى شود اعراض شده ، از آن جمله استفاده مى شود كه علت كفر و معصيت آنان مغرور شدن به كرم الهى بوده ، و گر نه به قيامت و جزا و لو بالقوه اعتراف دارند، چون فطرت سليم بر آن حكم مى كند، در اين جمله مى فرمايد: نه ، علت اين نيست ، بلكه علت واقعى اين جرات و حسارت بر كفران و نافرمانى ، بدون كمترين ترسى از جزا، اين است كه روز جزا را منكريد.
 
َ«'''كَلّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ'''»:
كلمۀ «كَلّا» مثل كلمۀ «حاشا»، ردع و انكار را مى رساند. در اين جا مى خواهد مغروريت انسان به كَرَم خداى تعالى را ردع كند، كه انسان هاى ناسپاس آن را وسيله و بهانه كفر و معصيت خود كردند. مى فرمايد: مغرور نشويد كه اين غرور، سودى به حال شما نخواهد داشت.
 
«'''بَل تُكَذّبُونَ بِالدّين'''»: يعنى نه، بلكه شما جزا را تكذيب مى كنيد. در اين جمله، از آنچه از آيه «مَا غَرّكَ بِرَبّكَ الكَرِيم'''» استفاده مى شود، اعراض شده. از آن جمله استفاده مى شود كه علت كفر و معصيت آنان، مغرور شدن به كَرَم الهى بوده، و گرنه به قيامت و جزا و لو بالقوه اعتراف دارند. چون فطرت سليم بر آن حكم مى كند. در اين جمله مى فرمايد: نه، علت اين نيست؛ بلكه علت واقعى اين جرأت و جسارت بر كفران و نافرمانى، بدون كمترين ترسى از جزا، اين است كه روز جزا را منكريد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۳۷۱ </center>
در آيه «'''يا ايها الانسان '''» خطاب را متوجه انسان نموده شش مرتبه ضمير كاف خطاب مفرد به آن برگردانيد، ناگهان در آيه مورد بحث ضمير را جمع مخاطب كرد، تا بفهماند هر كس كه در معصيت و كفر با انسان شريك باشد تنها علت كفر و نافرمانيش نداشتن ايمان به روز جزا است .
در آيه «يَا أيّهَا الإنسان»، خطاب را متوجه انسان نموده، شش مرتبه ضمير «كاف خطاب مفرد» به آن برگردانيد، ناگهان در آيه مورد بحث، ضمير را «جمع مخاطب» كرد، تا بفهماند هر كس كه در معصيت و كفر با انسان شريك باشد، تنها علت كفر و نافرمانی اش، نداشتن ايمان به روز جزا است.
<span id='link247'><span>
<span id='link247'><span>
==ثبت و ضبط اعمال انسانها توسط دو فرشته موكل و توصيف آنها به (كراما كاتبين ) ==
==ثبت و ضبط اعمال انسانها توسط دو فرشته موكل و توصيف آنها به (كراما كاتبين ) ==
وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لحََفِظِينَ كِرَاماً كَتِبِينَ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ
وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لحََفِظِينَ كِرَاماً كَتِبِينَ يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ
۱۳٬۸۰۰

ویرایش