گمنام

تفسیر:المیزان جلد۴ بخش۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۰: خط ۵۰:
== معناى اهل و مراد از اهل رسول خدا (ص) ==
== معناى اهل و مراد از اهل رسول خدا (ص) ==


و كلمه" اهل" به طورى كه راغب «1» گفته به معناى هر آن كس و يا كسانى است كه نسبت و يا خاندان و يا غير آن دو از قبيل دين و شهر و يا صنعت ايشان را يكى مى‏كند، مثلا مى‏گويند اهل فلان شخص، يعنى زن و بچه و خادم و ساير كسانى كه از او مى‏خورند، و باز مى‏گويند اهل فلان شخص، يعنى همه كسانى كه به او منسوبند، مثل عشيره و نوه و نتيجه‏هاى او كه عترت اويند، و باز گفته مى‏شود اهل همدان، يعنى همه كسانى كه در شهر زندگى مى‏كنند، (و يك نقطه از زمين همه را در خود گنجانيده، و وحدتى ميان آنان بر قرار كرده)، و باز گفته مى‏شود اهل فلان دين، يعنى همه افرادى كه متدين به آن دينند، (و وحدت دين همه را يكى كرده، و وحدتى به كثرتشان داده)، و نيز گفته مى‏شود اهل كارخانه پارچه بافى، و يا اهل صنعت كه داشتن صنعت وحدتى به آنها داده، و يا اهل فلان صنعت خاص، كه شامل همه اساتيد آن صنعت مى‏شود، و كلمه اهل از كلماتى است كه در مذكر و مؤنث فرقى نمى‏كند، و همچنين در مفرد و جمع تغيير شكل نمى‏دهد، هم به يك نفر مى‏گويند اهل فلانى، و هم به چند نفر، و البته استعمالش مخصوص به مورد انسان است، بچه‏هاى يك حيوان را هيچگاه اهل آن حيوان نمى‏گويند.
و كلمه" اهل" به طورى كه راغب «1» گفته به معناى هر آن كس و يا كسانى است كه نسبت و يا خاندان و يا غير آن دو از قبيل دين و شهر و يا صنعت ايشان را يكى مى‏كند، مثلا مى‏گويند اهل فلان شخص، يعنى زن و بچه و خادم و ساير كسانى كه از او مى‏خورند، و باز مى‏گويند اهل فلان شخص، يعنى همه كسانى كه به او منسوبند، مثل عشيره و نوه و نتيجه‏ هاى او كه عترت اويند، و باز گفته مى‏شود اهل همدان، يعنى همه كسانى كه در شهر زندگى مى‏كنند، (و يك نقطه از زمين همه را در خود گنجانيده، و وحدتى ميان آنان بر قرار كرده)، و باز گفته مى‏شود اهل فلان دين، يعنى همه افرادى كه متدين به آن دينند، (و وحدت دين همه را يكى كرده، و وحدتى به كثرتشان داده)، و نيز گفته مى‏شود اهل كارخانه پارچه بافى، و يا اهل صنعت كه داشتن صنعت وحدتى به آنها داده، و يا اهل فلان صنعت خاص، كه شامل همه اساتيد آن صنعت مى‏شود، و كلمه اهل از كلماتى است كه در مذكر و مؤنث فرقى نمى‏كند، و همچنين در مفرد و جمع تغيير شكل نمى‏دهد، هم به يك نفر مى‏گويند اهل فلانى، و هم به چند نفر، و البته استعمالش مخصوص به مورد انسان است، بچه‏هاى يك حيوان را هيچگاه اهل آن حيوان نمى‏گويند.
و مراد از اهل رسول خدا (ص)، خواص آن جناب است، كه شامل جمع دودمانش مى‏شود و مراد از آن در خصوص آيه شخص واحد نيست، به دليل اينكه فرموده:
و مراد از اهل رسول خدا (ص)، خواص آن جناب است، كه شامل جمع دودمانش مى‏شود و مراد از آن در خصوص آيه شخص واحد نيست، به دليل اينكه فرموده:
" غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ" چون وقتى مى‏توان گفت" از ميان اهلت خارج شدى" كه منظور از اهل،
" غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِكَ" چون وقتى مى‏توان گفت" از ميان اهلت خارج شدى" كه منظور از اهل،
خط ۷۳: خط ۷۳:
ضعف توأم با ترس است.
ضعف توأم با ترس است.


==بيان مراد از جمله" وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما" در آيه شريفه و رد گفته يكى از مفسرين در ذيل اين جمله‏ ==
==بيان مراد از جمله" وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما" در آيه شريفه و رد گفته يكى از مفسرين در ذيل اين جمله‏ ==
و جمله: و اللَّه وليهما حال از جمله قبل است، و عامل در آن فعل" همت" است، و زمينه كلام زمينه عتاب و توبيخ است، و همچنين جمله:
و جمله: و اللَّه وليهما حال از جمله قبل است، و عامل در آن فعل" همت" است، و زمينه كلام زمينه عتاب و توبيخ است، و همچنين جمله:
" وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ" حالى ديگر از آن جمله است، و معنايش اين است كه: اين دو طايفه تصميم گرفتند از كار جنگ منصرف شوند، و آن را سست بگيرند، در حالى كه خداى تعالى ولى آن دو طايفه است، و اين براى مؤمن سزاوار نيست، كه با اينكه معتقد است خدا ولى او است در خود فشل و سستى و ترس راه دهد، و بلكه سزاوار است امر خود را به خدا واگذار كند كه هر كس بر خدا توكل كند خدا وى را كافى خواهد بود.
" وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ" حالى ديگر از آن جمله است، و معنايش اين است كه: اين دو طايفه تصميم گرفتند از كار جنگ منصرف شوند، و آن را سست بگيرند، در حالى كه خداى تعالى ولى آن دو طايفه است، و اين براى مؤمن سزاوار نيست، كه با اينكه معتقد است خدا ولى او است در خود فشل و سستى و ترس راه دهد، و بلكه سزاوار است امر خود را به خدا واگذار كند كه هر كس بر خدا توكل كند خدا وى را كافى خواهد بود.
خط ۸۶: خط ۸۶:
و به فرضى كه روايت صحيح باشد منظور جابر اين نبوده كه آيه همه‏اش در مقام مدح است، بلكه خواسته است بگويد: خداى تعالى ايمان ما را تصديق كرده، و ما را جزء مؤمنينى دانسته كه به حكم" اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا ..."،" وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ ..." در تحت ولايت اويند، و نخواسته است عتاب و توبيخ آيه را نسبت به آن دو طايفه انكار كند.
و به فرضى كه روايت صحيح باشد منظور جابر اين نبوده كه آيه همه‏اش در مقام مدح است، بلكه خواسته است بگويد: خداى تعالى ايمان ما را تصديق كرده، و ما را جزء مؤمنينى دانسته كه به حكم" اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا ..."،" وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ ..." در تحت ولايت اويند، و نخواسته است عتاب و توبيخ آيه را نسبت به آن دو طايفه انكار كند.


== توضيحى در مورد جمله" وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ" در آيه شريفه‏==
== توضيحى در مورد جمله" وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ" در آيه شريفه‏==
" وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ" از ظاهر سياق بر مى‏آيد كه آيه شريفه در اين مقام است تا شاهدى باشد براى اين كه عتاب قبلى را تكميل و تاكيد كند، در نتيجه معناى حال را افاده مى‏كند، همانطور كه جمله" وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما ..." حال را افاده مى‏كرد، در نتيجه معناى آيه چنين مى‏شود: اين سزاوار نبود كه از شما مؤمنين آثار فشل مشاهده شود، با اينكه ولى شما خدا است، و با اينكه خدا شما را كه در بدر ذليل بوديد يارى فرمود، و بعيد نيست كه آيه شريفه كلامى مستقل باشد در اين زمينه كه بخواهد بر مؤمنين منت بگذارد به آن نصرت عجيبى كه در جنگ بدر از ايشان كرد، و ملائكه را به ياريشان فرستاد.
" وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ" از ظاهر سياق بر مى‏آيد كه آيه شريفه در اين مقام است تا شاهدى باشد براى اين كه عتاب قبلى را تكميل و تاكيد كند، در نتيجه معناى حال را افاده مى‏كند، همانطور كه جمله" وَ اللَّهُ وَلِيُّهُما ..." حال را افاده مى‏كرد، در نتيجه معناى آيه چنين مى‏شود: اين سزاوار نبود كه از شما مؤمنين آثار فشل مشاهده شود، با اينكه ولى شما خدا است، و با اينكه خدا شما را كه در بدر ذليل بوديد يارى فرمود، و بعيد نيست كه آيه شريفه كلامى مستقل باشد در اين زمينه كه بخواهد بر مؤمنين منت بگذارد به آن نصرت عجيبى كه در جنگ بدر از ايشان كرد، و ملائكه را به ياريشان فرستاد.
و چون يارى آنان در روز بدر را يادآور شد، و آن را در مقابل حالتى كه خود مؤمنين داشتند قرار داد،- با در نظر گرفتن اين كه هر كس عزتى به خرج بدهد به يارى خدا و عون او داراى عزت شده، چون انسان از ناحيه خودش به جز فقر و ذلت چيزى ندارد،- لذا در بيان حالى كه مؤمنين داشتند فرمود:
و چون يارى آنان در روز بدر را يادآور شد، و آن را در مقابل حالتى كه خود مؤمنين داشتند قرار داد،- با در نظر گرفتن اين كه هر كس عزتى به خرج بدهد به يارى خدا و عون او داراى عزت شده، چون انسان از ناحيه خودش به جز فقر و ذلت چيزى ندارد،- لذا در بيان حالى كه مؤمنين داشتند فرمود:
۱۴٬۱۱۵

ویرایش