گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۸۱: خط ۱۸۱:
<span id='link332'><span>
<span id='link332'><span>


==حقيقتى درباره خلقت انسان كه سوره مباركه بلد بيان مى كند صفحه ==
==حقيقتى درباره خلقت انسان كه در سوره «بلد» آمده ==
اين سوره بيانگر اين حقيقت است كه خلقت انسان بر اساس رنج و مشقت است ، هيچ شانى از شوون حيات را نخواهى ديد كه توام با تلخى ها و رنج ها و خستگى ها نباشد، از آن روزى كه در شكم مادر روح به كالبدش دميده شد، تا روزى كه از اين دنيا رخت بر مى بندد هيچ راحتى و آسايشى كه خالى از تعب و مشقت باشد نمى بيند، و هيچ سعادتى را خالص از شقاوت نمى يابد، تنها خانه آخرت است كه راحتى اش آميخته با تعب نيست .
اين سوره، بيانگر اين حقيقت است كه خلقت انسان، براساس رنج و مشقت است. هيچ شأنى از شؤون حيات را نخواهى ديد كه توأم با تلخى ها و رنج ها و خستگى ها نباشد. از آن روزى كه در شكم مادر، روح به كالبدش دميده شد، تا روزى كه از اين دنيا رخت بر مى بندد، هيچ راحتى و آسايشى كه خالى از تعب و مشقت باشد، نمى بيند، و هيچ سعادتى را خالص از شقاوت نمى يابد. تنها خانۀ آخرت است كه راحتى اش، آميخته با تعب نيست.
بنا بر اين ، چه بهتر به جاى هر تلخى و ناكامى و رنج ، سنگينى تكاليف الهى را تحمل كند، در برابر آنها صبر نمايد صبر بر اطاعت و بر ترك معصيت ، و در گسترش دادن رحمت بر همه مبتلايان كوشا باشد، كسانى را از قبيل ايتام و فقرا و بيماران و امثال آنها كه دچار مصائب شده اند مورد شفقت خود قرار دهد، تا جزو «'''اصحاب ميمنه '''» شود، وگرنه آخرتش هم مثل دنيايش خواهد شد، و در آخرت از «'''اصحاب مشئمه '''» خواهد بود كه «'''نار موصده '''» مسلط بر آنان است
بنابراين، چه بهتر به جاى هر تلخى و ناكامى و رنج، سنگينى تكاليف الهى را تحمل كند، در برابر آن ها صبر نمايد؛ صبر بر اطاعت و بر ترك معصيت، و در گسترش دادن رحمت بر همه مبتلايان كوشا باشد. كسانى را، از قبيل ايتام و فقرا و بيماران و امثال آن ها - كه دچار مصائب شده اند - مورد شفقت خود قرار دهد، تا جزو «'''اصحاب ميمنه'''» شود. وگرنه آخرتش هم مثل دنيايش خواهد شد و در آخرت، از «'''اصحاب مشئمه'''» خواهد بود كه «'''نار مؤصدة'''»، مسلط بر آنان است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۸۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۴۸۴ </center>
و سياق آيات اين سوره شبيه به سياق سوره هاى مكى است ، و همين سياق مكى بودن آن را تاءييد مى كند.
و سياق آيات اين سوره، شبيه به سياق سوره هاى مكّى است و همين سياق، مكّى بودن آن را تأييد مى كند.
و اينكه بعضى آن را مدنى دانسته اند، با سياق آن نمى سازد.
و اين كه بعضى آن را مدنى دانسته اند، با سياق آن نمى سازد.
بعضى اين احتمال را هم داده اند كه همه سوره به جز چهار آيه اول آن مدنى باشد، و به زودى تفصيل قول در بحث روايتى آينده خواهد آمد ان شاء اللّه تعالى .
 
لا أُقْسِمُ بهَذَا الْبَلَدِ
بعضى اين احتمال را هم داده اند كه همۀ سوره، به جز چهار آيه اول آن، مدنى باشد. و به زودى، تفصيل قول در بحث روايتى آينده خواهد آمد؛ إن شاء اللّه تعالى.
مفسرين گفته اند منظور از «'''هذا البلد'''» مكه است ، مؤ يد اين احتمال سياق سوره است كه گفتيم سياق سوره هاى مكى را دارد، و نيز آيه بعدى يعنى آيه «'''و والد و ما ولد'''» آن را تاءييد مى كند، البته بنا بر اينكه منظور از «'''والد'''»، ابراهيم (عليه السلام ) باشد، كه بيانش ‍ مى آيد.
 
وَ أَنت حِلُّ بهَذَا الْبَلَدِ
«'''لا أُقْسِمُ بهَذَا الْبَلَدِ'''»:
اين جمله حال است از كلمه «'''بلد'''» در آيه قبل ، و با اينكه مى توانست به آوردن ضمير آن اكتفا نموده ، بفرمايد: «'''لا اقسم بهذا البلد و انت حل بها'''» چنين نكرد، و دوباره خود كلمه بلد را ذكر كرد، براى اين بود كه به عظمت شاءن آن ، و اعتنايى كه به امر آن دارد اشاره كرده باشد، چون بلد مذكور با ساير بلاد فرق دارد، اين بلد حرام است ، و كلمه «'''حل '''» مانند كلمه «'''حلول '''» به معناى اقامت و استقرار در مكان است ، و مصدر در اينجا به معناى اسم فاعل (حلول كننده ) است .
 
و معناى دو آيه اين است كه (هر چند قسم لازم ندارد ولى ) سوگند مى خورم به اين شهر، شهرى كه تو در آن اقامت دارى ، و اين تعبير توجه مى دهد به اينكه مكه به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن شرافت يافته .
مفسّران گفته اند: منظور از «هذا البلد» مكّه است. مؤيد اين احتمال، سياق سوره است كه گفتيم سياق سوره هاى مكّى را دارد؛ و نيز آيه بعدى، يعنى آيه «و والد و ما ولد» آن را تأييد مى كند. البته بنابراين كه منظور از «والد»، ابراهيم «عليه السلام» باشد، كه بيانش ‍ مى آيد.
 
«'''وَ أَنت حِلُّ بهَذَا الْبَلَدِ'''»:
 
اين جمله، حال است از كلمۀ «بلد» در آيه قبل، و با اين كه مى توانست به آوردن ضمير آن اكتفا نموده، بفرمايد: «لا أقسم بهذا البلد و أنت حلّ بها» چنين نكرد، و دوباره خود كلمۀ «بلد» را ذكر كرد، براى اين بود كه به عظمت شأن آن، و اعتنايى كه به امر آن دارد، اشاره كرده باشد. چون بلد مذكور، با ساير بلاد فرق دارد، اين «بلد حرام» است، و كلمۀ «حل» مانند كلمۀ «حلول»، به معناى اقامت و استقرار در مكان است؛ و مصدر در اين جا، به معناى اسم فاعل (حلول كننده) است.
 
و معناى دو آيه، اين است كه (هر چند قسم لازم ندارد، ولى) سوگند مى خورم به اين شهر، شهرى كه تو در آن اقامت دارى. و اين تعبير توجه مى دهد به اين كه مكّه، به خاطر اقامت آن جناب در آن و تولدش در آن، شرافت يافته.




۱۳٬۷۵۳

ویرایش