گمنام

التحريم ١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۳۷٬۳۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[الأحزاب ٢١ | لَقَدْ کَانَ‌ لَکُمْ‌ فِي‌ رَسُولِ‌...]] (۰)   
[[الأحزاب ٢١ | لَقَدْ کَانَ‌ لَکُمْ‌ فِي‌ رَسُولِ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
«شیخ طوسى» گویند: عبدالله بن شداد بن الهلال روایت کند که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در نزد زینب یکى از زوجات خویش شربت عسل نوشید و توقف وى در نزد او زیاد شده بود. این موضوع بر عائشه و حفصه گران آمد وقتى که پیامبر نزد آنان برگشت، آن‌ها به پیامبر گفتند: یا رسول الله از دهان تو بوى بدى به مشام ما می‌رسد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله از آن پس شربت عسل را بر خویش حرام نمود و گویند: موضوع بدبوئى دهن پیامبر را حفصه به میان آورد و پیامبر شربت عسل را بر خود حرام نمود.
زید بن اسلم و مسروق و قتادة و شعبى و ضحاک گویند: پیامبر ماریه قبطیه را بر خویش با سوگند خوردن حرام کرده بود آن هم به خاطر خشنودى حفصه زوجه دیگر خود، حسن بصرى گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله ماریه قبطیه مادر ابراهیم را بر خود حرام کرد و آن را به عنوان سر پنهانى به زوجه دیگر خود حفصه گفته بود و حفصه آن را براى عائشه نقل نمود.<ref> صاحب کشف الاسرار گوید: ماریه قبطیه در بیرون مدینه در نخلستانى خانه اى داشت و زنان پیامبر مایل نبودند که ماریه با خودشان در حجرات رسول خدا صلی الله علیه و آله بسر ببرد و گاهگاهى که پیامبر به جهت طهارت بیرون می‌رفت نزد ماریه هم می‌رفت و سبب تحریم ماریه چنین بوده است که پیامبر در هر شبانه‌روز از روى نوبت نزد یک نفر از زنان خویش می‌رفت، حفصه در یکى از اوقات نوبه خود از پیامبر اجازه گرفت که نزد پدرش برود، پیامبر به او اجازه داد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در غیبت او به دنبال ماریه قبطیة کس فرستاد و با او در حجره حفصه خلوت نمود، حفصه آمد و ماریه را با پیامبر در حجره خویش دید. حفصه به گریه افتاد که چرا در غیاب او پیامبر از نوبه او درباره ماریه استفاده کرده است. پیامبر به حفصه فرمود: ماریه کنیز من است و بر من حلال است. حفصه با گریه اظهار نارضایتى کرد. پیامبر فرمود: اکنون خاموش باش که براى خاطر تو ماریه را بر خود حرام کرده ام و تو این راز را به کسى ابراز نکن، بعضى از مفسرین گویند: این قضیه از براى عائشه پیش آمد کرده بود و رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر عائشه ماریه را بر خود حرام کرده بود و خداوند این آیه را فرستاد که چرا به خاطر زنان خود ماریه را که کنیز حلال تو است بر خویشتن حرام کرده اى. عده دیگرى از مفسرین گویند که پیامبر عسل را بر خود حرام کرد بدین شرح که زینب دختر جحش یکى از زنان پیامبر عسلى داشت که از براى او هدیه آورده بودند و رسول خدا صلی الله علیه و آله هم حلوا و عسل را دوست می‌داشت و بامدادان به حجرات زنان خویش می‌رفت و از ایشان مى پرسید که براى صبحانه چه چیزى دارند تا این که به حجره زینب می‌رود و از آن عسل می‌خورد و این امر سبب مى شود که در حجره زینب زیاد توقف نماید. این کار بر عائشه و حفصه گران مى آید لذا با یکدیگر و سایر زنان توطئه‌چینى مى کنند که اگر پیامبر نزد آنان بیاید، بگویند که دهن شما بوى بد می‌دهد. زنان همین کار را کردند. پیامبر فرمود: من در خانه زینب عسل خورده ام از آن به بعد سوگند یاد کرد که عسل نخورد و خوردن آن را بر خویش حرام نمود سپس این آیه نازل گردید. حاکم صاحب المستدرک و نسائى در سنن خود از انس نقل نمایند که پیامبر داراى کنیزى بود، حفصه کارى کرد که پیامبر آن کنیز را بر خود حرام کند و نیز موضوع عسل را بزار از ابن عباس نقل نموده و حافظ بن حجر گوید: مى توان هر دو موضوع کنیز و عسل را سبب نزول آیه قرار داد.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link370 | آيات ۱ - ۹، سوره تحريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link370 | آيات ۱ - ۹، سوره تحريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link371 | مقصود از تحريم پيامبر(ص ) آنچه را كه خدا برايشحلال كرده (لم تحرم ما احل الله لك )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۲#link371 | مقصود از تحريم پيامبر(ص ) آنچه را كه خدا برايشحلال كرده (لم تحرم ما احل الله لك )]]
خط ۵۳: خط ۶۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link389 | چند روايت پيرامون مراد از توبه نصوح و راجع به نور مؤ منين در روز قيامت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۴۴#link389 | چند روايت پيرامون مراد از توبه نصوح و راجع به نور مؤ منين در روز قيامت]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link127 | آيه ۱-۵]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link127 | آيه ۱-۵]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link128 | آيه و ترجمه]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link128 | آيه و ترجمه]]
خط ۶۴: خط ۷۵:
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link135 | ۴ - افشاى سر]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link135 | ۴ - افشاى سر]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link136 | ۵ - نبايد حلال خدا را بر خود حرام كنيد]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۴_بخش۱۳#link136 | ۵ - نبايد حلال خدا را بر خود حرام كنيد]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «1» قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «2»
اى پيامبر! چرا چيزى را كه خداوند براى تو حلال كرده، به خاطر جلب رضاى همسرانت، بر خود حرام مى‌كنى. خداوند آمرزنده و مهربان است. همانا خداوند، (راه) رهايى (از تعهّد) سوگندهايتان را (با پرداخت كفّاره) براى شما مقرّر كرده است و خداوند سرپرست شماست و او دانا و حكيم است.
جلد 10 - صفحه 121
===نکته ها===
براى اين آيه، شأن نزول‌هاى متفاوتى بيان شده است، امّا آنچه مسلّم است پيامبر كه همسران متعدّد داشت، گاهى گرفتار رفتارهاى حسادت‌آميز آنان مى‌شد و به خاطر جلب رضايت عمومى آنان، از حقوق مشروع خود مى‌گذشت. با آنكه اين تحريم‌ها، امرى شخصى بود، امّا چون پيامبر به عنوان الگوى جامعه معرّفى شده است، ممكن بود ديگران احساس كنند حكم شرعى است و از آن پيروى كنند، لذا خداوند پيامبرش را از آن برحذر مى‌دارد و در واقع به مردم مى‌فهماند كه اين‌گونه رفتارهاى پيامبر، شخصى بوده و نبايد براى ديگران ملاك عمل قرار گيرد.
يكى از دلايلِ اينكه قرآن از طرف خداوند نازل شده است، لحن توبيخى قرآن نسبت به پيامبر در برخى آيات است، زيرا هيچ كس در كتاب رسمى و هميشگى‌اش، خودش را توبيخ نمى‌كند و همين عتاب‌ها نشانه آن است كه وحى الهى تحريف نشده است. نمونه ديگر آن را در آيه 43 سوره توبه مى‌خوانيم كه درباره مرخّصى دادن پيامبر براى ترك جبهه به بعضى از راحت‌طلبان مى‌فرمايد: «عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ»
رعايت اهم و مهمّ را فراموش نكنيم. سوگند اهميّت دارد، ولى حفظ احكام دين مهم‌تر است و لذا كسى كه سوگند خورده، حلالى را بر خود حرام كند، سوگندش از طريق پرداخت كفّاره شكسته مى‌شود و ميزان اين كفّاره در آيه 89 سوره مائده آمده است: «فَكَفَّارَتُهُ إِطْعامُ عَشَرَةِ مَساكِينَ مِنْ أَوْسَطِ ما تُطْعِمُونَ أَهْلِيكُمْ أَوْ كِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ»
تحريم پيامبر، يك محروم كردن شخصى، از طريق سوگند بود كه در اين آيه، راه نجات از آن مطرح شده است.
===پیام ها===
1- انبيا، تحت تربيت الهى هستند. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ»
2- حتّى پيامبر، حق ندارد بى‌دليل حلال خدا را بر خود حرام كند. «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ»
3- خشنودى خدا بر خشنودى ديگران مقدّم است. لِمَ تُحَرِّمُ‌ ... تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ‌
جلد 10 - صفحه 122
4- خواسته زن اگر فراتر از احكام الهى وحقوق همسرى باشد، نبايد عملى شود.
لِمَ تُحَرِّمُ‌ ... تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ‌ (راضى كردن همسر به هر قيمت، لازم نيست.)
5- يكى از امورى كه انسان را گرفتار مى‌كند، علاقه به كسب رضايت ديگران به هر قيمتى است. «تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ»
6- توبيخ افراد بزرگوار بايد همراه مغفرت و رحمت باشد. يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ‌ ... وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌
7- خداوند، هم گذشته را جبران مى‌كند، «غَفُورٌ رَحِيمٌ» و هم راه را براى آينده باز مى‌كند. «فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ»
8- توبيخ وانتقاد بايد همراه با بيان راه حلّ و راه گشايى باشد. لِمَ تُحَرِّمُ‌ ... تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ‌
9- در اسلام بن بست وجود ندارد. (هيچ حكمى حتّى سوگند نمى‌تواند تمام راهها را بر انسان ببندد.) «قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ»
10- ما عبديم و بايد مطيع مولى باشيم، حلال را حلال شمريم، گرچه به قيمت شكستن سوگند باشد. «هُوَ مَوْلاكُمْ»
11- دستورات خداوند عالمانه و حكيمانه است، او مشكلات را حلّ و گره‌ها را باز مى‌كند. فَرَضَ اللَّهُ‌ ... وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ‌
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «1»
شأن نزول: اشهر آنست كه حفصه از حضرت اجازه، و به خانه پدر رفت.
حضرت، ماريه قبطيه را كه پادشاه اسكندريه به تحفه فرستاده بود طلبيد و با او خلوت نمود. چون حفصه برگشت و از قضيه مطلع شد، گريست و گفت: كنيز را به خانه من آوردى و حرمت من نگاه نداشتى. حضرت فرمود: خداى تعالى او را بر من حلال نموده، و من او را بر خود حرام نمودم، و اين سرّى است نزد تو به‌
جلد 13 - صفحه 220
امانت مى‌باشد، خيانت نكنى؛ قبول نمود، لكن به واسطه دوستى با عايشه، او را اطلاع داد و خيانت نمود؛ «1» حق تعالى اين سوره نازل فرمود:
يا أَيُّهَا النَّبِيُ‌: اى پيغمبر رفيع منزلت، لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ‌: چرا حرام مى‌كنى بر خود آنچه را كه خدا حلال فرموده است تو را، تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ‌:
طلب كنى به اين تحريم خشنودى زنان خود را و حال آنكه ايشان سزاوارترند از تو در طلب خشنودى خاطر مبارك تو، وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ‌: و خداى تعالى بسيار بسيار آمرزنده است، يعنى بر ترك افضل و اولى، مؤاخذه ننمايد، مهربان است در حين مراجعت به اليق و افضل.
تنبيه: بعضى، توهّماتى در اين آيه نموده، لكن اعتبار ندارد به وجوهى:
1- آنكه ظاهر آيه نيست چيزى كه مقتضى عقاب باشد.
2- چگونه خدا عتاب فرمايد به چيزى كه گناه نباشد، زيرا تحريم شخص بعض زنان خود را به سببى يا به غير سببى، قبيح نيست، و داخل در گناه نباشد.
3- آيه جارى مجراى توجّع (دردمند نمودن) آن حضرت است از حيث تحمل مشقت در خشنود نمودن زوجات خود باشد، اگرچه قبيح نيست، لكن مورد اينست كه چرا اين زحمت را بر خود تحميل نمودى، چنانچه بعض از ما اگر براى خشنودى بعضى از زنان ديگرى را تعليق يا تحريم نمايد، هر آينه نيكو است گفته شود چرا اين كار نمودى.
4- بر فرض تسليم آنكه؛ ظاهر آيه مقتضى عتاب باشد، بنابراين است كه ترك تحريم، افضل از فعلش باشد، پس كأنه عدول نموده به تحريم از اولى.
5- آنكه مقام شامخ نبوّت، متعالى است از صدور قبيح و گناه و براهين عقليه و ادله نقليه بر اين مطلب اقامه است.
6- اين قسمت تحريم، هر آينه مجاهده نفس و قطع مشتهيات و التزام به رياضت‌
----
«1» نور الثقلين، جلد 5، صفحات 367 و 368، بطور مبسوطتر.
جلد 13 - صفحه 221
نفسانى است كه موجب ثواب ابدى باشد.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضاتَ أَزْواجِكَ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ «1» قَدْ فَرَضَ اللَّهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمانِكُمْ وَ اللَّهُ مَوْلاكُمْ وَ هُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ «2» وَ إِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلى‌ بَعْضِ أَزْواجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَ أَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَ أَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَها بِهِ قالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هذا قالَ نَبَّأَنِيَ الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ «3» إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِيلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهِيرٌ «4»
عَسى‌ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً «5»
ترجمه‌
اى پيغمبر چرا حرام ميكنى چيزى را كه حلال كرد خدا براى تو ميجوئى خوشنودى زنانت را و خدا آمرزنده مهربان است‌
بتحقيق مقرّر فرمود خدا براى شما گشودن سوگندهاتان را و خداوند صاحب اختيار شما است و او است داناى درست كار
و هنگاميكه راز گفت پيغمبر به بعضى از زنانش سخنى را پس چون خبر داد آنزن از آن و آشكار كرد و مطلع ساخت پيغمبر را خدا بر آن بيان كرد پاره‌ئى از آنرا و اعراض كرد از پاره‌اى پس چون خبر داد آنزن را بآن گفت چه كس خبر داد تو را از اين گفت خبر داد مرا داناى آگاه‌
اگر بازگشت كنيد شما دو تن بسوى خدا پس بتحقيق منحرف گشته است دلهاى شما از حقّ و اگر هم پشت شويد بر زيان او پس همانا خدا او است ياور او و جبرئيل و شايسته‌ترين اهل ايمان و ملائكه بعد از آن پشتيبان و مددكارند
اميد است پروردگار او اگر طلاق دهد شما را بجاى شما باو دهد زنانى بهتر از شما كه باشند مسلمانان گروندگان فرمان‌
----
جلد 5 صفحه 229
برداران بازگشت كنندگان عبادت كنندگان هجرت كنندگان شوهر ديدگان و شوهر نديدگان.
تفسير
خلاصه مستفاد از روايات عامّه و خاصّه راجع بشأن نزول اين سوره شريفه آنستكه ميان دو زن از زنان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم يكى عايشه دختر أبو بكر و ديگر حفصه دختر عمر آئين الفت و رسم مودّت براى توافق در مسلك و مرام مستحكم بود و روزى از روزها كه آنحضرت بر حسب نوبه در منزل يكى از آندو بود و ماريه قبطيّه كنيز آنحضرت مادر ابراهيم عليه السّلام خدمت ميكرد در غياب صاحب نوبه و منزل حضرت با او هم بستر شد و حفصه از اين امر مطّلع گرديد و برآشفت و حضرت براى استمالت خاطر او قسم ياد فرمود كه ديگر با ماريه نزديكى نكند و باو نويد داد كه بعد از من أبو بكر و عمر بر مردم حكومت خواهند نمود و سفارش فرمود كه اين راز را بپوشاند و با كسى در ميان نگذارد و او قبول نمود ولى تخلّف كرد و بعايشه ماجرا را خبر داد و او بپدرش گفت و او بعمر گفت و عمر حفصه را استنطاق نمود و قضيّه را از دختر خود شنيد و خداوند قضايا را به پيغمبر خود اعلام و لطفا او را معاتب فرمود بر مراعات خوشنودى زنان و قسم ياد نمودن بر ترك امر راجح يا مباحى كه اقتضاء اباحه در آن موجود است كه نزديكى با مادر ابراهيم يا بدست آوردن دل او احيانا باشد و ترخيص فرمود براى او تخلّف از قسم را بدادن كفّاره كه گفته‌اند و قمّى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده يا بدون آن چون مقتضاى قاعده عدم انعقاد آن قسم است مگر آنكه گفته شود بملاحظاتى مرجوح نبوده و سؤال خداوند كه چرا چنين كردى صرفا از باب عطوفت و مهربانى بوده و ميخواسته امر بر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موسّع باشد و اينمعنى قريب در نظر است در هر حال نقل نموده‌اند بعد از مطّلع شدن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از افشاء سرّ خود حفصه را ملامت فرمود كه چرا گفتى من چنين كارى كردم و چنين قسمى ياد نمودم و نفرمود چرا گفتى آندو نفر بعد از من بحكومت ميرسند يا چه اراده دارند از باب بى‌اعتنائى يا بملاحظات ديگرى از انتشار اين خبر بين مسلمانان و امثال آن و چون پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين خطاب و عتاب را باو فرمود او عرضه داشت كه شما را از اين امر مطّلع نمود
----
جلد 5 صفحه 230
حضرت فرمود خداوند عليم خبير و بنابراين مفاد آيات آنستكه اى پيغمبر محترم چرا حرام ميكنى چيزيرا كه خدا حلال نموده و ميخواهد كه حلال باشد بر تو بقسم براى خوشنودى زنانت و خدا آمرزنده و مهربان است كه مقرّر داشته گشودن مسلمانان قسمهاى خودشان را بدادن كفّاره و اختيار حلّ و عقد امور آنان با خدا است و مقرّراتش از روى علم و حكمت است و مردم بايد متذكّر باشند وقتى را كه رازگوئى كرد پيغمبر ببعضى از زنانش مطلبى را پس چون خبر داد آنزن آن مطلب را به همكارش و آندو به پدرانشان و مطّلع فرمود خداوند پيغمبر خود را بر فاش شدن سرّش پيغمبر معرّفى و بيان فرمود براى حفصه بعض سرّى را كه فاش نموده بود و بيان شد و صرف نظر فرمود از بيان بعض ديگرى كه ذكر و اشاره بآن نمودم چون در بعضى از روايات اهتمام آن چهار نفر بمسموم نمودن پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ذكر شده بود و بيانش شرم‌آور بود و چون مطلب را پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بحفصه فرمود و گفته‌اند ميخواست او را طلاق بدهد يا داد عرضه داشت چه كسى شما را باين امر مطّلع نمود فرمود خداوندى كه دانا بأسرار مردم و آگاه از ضماير آنها است و چون ظاهرا آنها در مقام توبه و عذرخواهى برآمدند با آنكه واقعا عازم نبودند خداوند آندو را مخاطب بخطاب عتاب‌آميز فرموده بر سبيل ترديد ميفرمايد اگر شما دو زن توبه نمائيد بسيار بجا و موقع است چون دلهاى هر دو منحرف از حفظ سرّ و مهر و محبّت سرور عالم بوده و هست و اينكه تعبير بقلوب فرموده با آنكه دو نفر بودند بنظر حقير اشاره است بده دله و صد دله بودن آندو يا بضميمه پدرانشان كه دلهاشان در عداوت با خانواده عصمت و طهارت متّحد بود چنانچه گفته شده‌اى ده دله صد دله دل يكدله كن- مهر دگران را ز دل خود يله كن» «يكروز باخلاص بيا بر در دوست- گر كام تو بر نيايد آنگه گله كن» و اگر پشت بهم داديد و متّحد شديد در آزار و ايذاء و غلبه نمودن بر پيغمبر پس بدانيد كه خدا يار و نگهدار او است و بعد از او جبرئيل كه او را خبردار نمود از قضايا و شايسته‌ترين اهل ايمان كه امير آنها است از طرف خداوند و ساير ملائكه هم پشتيبان و مددكار اويند چون در روايات متعدده از طرق خاصه و عامّه صالح المؤمنين بوجود مبارك امير ايشان‌
----
جلد 5 صفحه 231
على بن ابى طالب عليه السّلام تفسير شده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر دو مرتبه آنحضرت را بامّت معرّفى فرمود يكمرتبه وقتى بود كه فرمود من كنت مولاه فعلى مولاه دفعه ديگر بعد از نزول اين آيه بود كه پيغمبر دست او را گرفت و باصحاب ارائه داد كه اين صالح المؤمنين است و ظاهرا چون توبه ننمودند يا خداوند چون از باطن آنها خبر داشته كه باز بعزم خودشان باقى هستند تهديد فرموده آنانرا بطلاق كه فرموده اگر پيغمبر شما و امثال شما زنان را طلاق دهد اميد است خداوند بجاى شما زنان بهترى نصيب او فرمايد كه صفاتشان بر خلاف صفات شما باشد مسلمان باشند اهل ايمان باشند فرمان بردار پيغمبر و حافظ سرّ او باشند و اگر احيانا خطائى از آنها سر زند از صميم قلب توبه نمايند فرائض و سنن خدا و پيغمبر را بجا آورند و در پرستش حق ريا و كوتاهى ننمايند و هر وقت پيغمبر بخواهد آنها را همراه خودش بجائى ببرد با كمال افتخار حاضر باشند از نوع زنان بيوه شوهر كرده و دختران بكر و اينكه اخيرا واو عطف آمده براى تقابل آندو صنف و اتّحاد نوعى است گوئيا فرموده زنان موصوفه بصفات مذكوره اعمّ از بيوه و بكرند چون اين دو صفت مهمّ نيست صفات مذكوره اهميّت دارد حال ملاحظه فرمائيد خداوند چگونه دو نفر امّ المؤمنين اهل سنّت را مفتضح و رسوا فرموده و خودشان اقرار نموده‌اند بشأن نزول سوره باز در مقام تقديس و تطهير و اغماض از تقصير آنانند.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ
يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ لِم‌َ تُحَرِّم‌ُ ما أَحَل‌َّ اللّه‌ُ لَك‌َ تَبتَغِي‌ مَرضات‌َ أَزواجِك‌َ وَ اللّه‌ُ غَفُورٌ رَحِيم‌ٌ «1»
الكلام‌ ‌في‌ فضل‌ ‌هذه‌ السورة‌-‌ گذشت‌ ‌در‌ سوره طلاق‌ حديثي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌إبن‌ بابويه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) فرمود:
«‌من‌ قرأ ‌سورة‌ الطلاق‌ و التحريم‌ ‌في‌ فريضة أعاذه‌ اللّه‌ ‌أن‌ ‌يکون‌ يوم القيامة ممن‌ يخاف‌ و يحزن‌ و عوفي‌ ‌من‌ النار و أدخله‌ اللّه‌ الجنة بتلاوته‌ اياهما و محافظته‌ عليهما لانهما للنبي‌ (ص‌)»
و اخبار زيادي‌ ‌از‌ خواص‌ القرآن‌ ‌از‌ پيغمبر و حضرت‌ صادق‌ (ع‌) روايت‌ كرده‌اند چون‌ سند ندارد ‌از‌ نقلش‌ صرف‌ نظر كرديم‌ بكتب‌ تفسير مراجعه‌ كنيد.
بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ لِم‌َ تُحَرِّم‌ُ ما أَحَل‌َّ اللّه‌ُ لَك‌َ اي‌ پيغمبر اكرم‌ ‌براي‌ چه‌ تحريم‌ كردي‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌براي‌ تو حلال‌ فرموده‌.
شرح‌ ‌اينکه‌ قضيه‌ ‌را‌ مفسرين‌ مختلف‌ نقل‌ كرده‌اند و اخباري‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ رسيده‌ و خلاصه آنچه‌ بنظر نزديكتر ميآيد آنكه‌ پيغمبر (ص‌) قرار داده‌ ‌بود‌ ‌هر‌ روزي‌ ‌را‌ بيتوته‌ ‌در‌ حجره يكي‌ ‌از‌ زوجات‌ ‌باشد‌، روزي‌ ‌که‌ روز حفصه‌ دختر عمر ‌بود‌ و ‌در‌ حجره‌ ‌او‌ تشريف‌ برد حفصه‌ اجازه‌ گرفت‌ ‌که‌ ‌من‌ يك‌ كاري‌ دارم‌ ‌با‌ پدرم‌ بروم‌ ‌او‌ ‌را‌ ملاقات‌ كنم‌ حضرت‌ اجازه‌ داد رفت‌، حضرت‌ ماريه قبطيه‌ ‌را‌ خواست‌ ‌که‌ سلطان‌ روم‌ برسم‌ هديه‌ ‌براي‌ حضرت‌ فرستاده‌ ‌بود‌ و نزد ‌او‌ رفت‌ چون‌ حفصه‌ آمد و فهميد اعتراض‌ نمود ‌که‌ امروز
جلد 17 - صفحه 70
نوبت‌ ‌من‌ ‌بود‌. حضرت‌ فرمود: ديگر نزد ‌او‌ نميروم‌، و گفتند حضرت‌ قسم‌ ياد كرد ‌که‌ ‌بر‌ ‌خود‌ حرام‌ كردم‌ و ‌با‌ حفصه‌ قرار داد نمود ‌که‌ ‌بر‌ ساير زوجات‌ مستور بدارد، حفصه‌ بعايشه‌ و ديگران‌ ‌گفت‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ نازل‌ شد: يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ لِم‌َ تُحَرِّم‌ُ ما أَحَل‌َّ اللّه‌ُ لَك‌َ ‌که‌ ماريه‌ بملك‌ يمين‌ مملو ‌که‌ حضرت‌ ‌بود‌ ميفرمايد: يا أَيُّهَا النَّبِي‌ُّ إِنّا أَحلَلنا لَك‌َ أَزواجَك‌َ اللّاتِي‌ آتَيت‌َ أُجُورَهُن‌َّ وَ ما مَلَكَت‌ يَمِينُك‌َ مِمّا أَفاءَ اللّه‌ُ عَلَيك‌َ ... ‌الآية‌ احزاب‌ آيه 49. و نيز ميفرمايد: لا يَحِل‌ُّ لَك‌َ النِّساءُ مِن‌ بَعدُ وَ لا أَن‌ تَبَدَّل‌َ بِهِن‌َّ مِن‌ أَزواج‌ٍ وَ لَو أَعجَبَك‌َ حُسنُهُن‌َّ إِلّا ما مَلَكَت‌ يَمِينُك‌َ احزاب‌ آيه 52. لذا ميفرمايد: ‌براي‌ چه‌ حرام‌ كردي‌ آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌براي‌ تو حلال‌ فرموده‌ ‌که‌ ماريه‌ ملك‌ يمين‌ تو ‌بود‌ و ‌بر‌ تو حلال‌ ‌بود‌ و ‌در‌ نوبت‌ ‌هم‌ نبود مثل‌ ازواج‌ ‌هر‌ وقت‌ اراده‌ ميكردي‌ مانعي‌ نداشت‌.
تَبتَغِي‌ مَرضات‌َ أَزواجِك‌َ ‌براي‌ خشنودي‌ زنهاي‌ ‌خود‌ ‌بر‌ ‌خود‌ حرام‌ كردي‌ و آنچه‌ بنظرم‌ ميرسد ‌اينکه‌ حرام‌ كردن‌ نه‌ مراد ‌اينکه‌ ‌باشد‌ ‌که‌ نزد ‌او‌ رفتن‌ حرام‌ شرعي‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ديگر نتواند نزد ‌او‌ برود بلكه‌ بمعني‌ ممنوع‌ كردن‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ نزد ‌او‌ نرود ‌براي‌ ترضيه قلوب‌ زنها.
وَ اللّه‌ُ غَفُورٌ رَحِيم‌ٌ ‌يعني‌ اثر ‌بر‌ ‌اينکه‌ منع‌ بار نكن‌ و ترضيه زوجات‌ ‌هم‌ لازم‌ نيست‌ و ‌خود‌ ‌را‌ ممنوع‌ نفرما خداوند مؤاخذه‌ نميكند نه‌ اينكه‌ العياذ پيغمبر معصيتي‌ كرده‌ ‌باشد‌ و ‌خدا‌ ‌او‌ ‌را‌ ببخشد و مورد رحمت‌ ‌خود‌ قرار دهد.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
اشاره
(آیه 1)
شأن نزول:
پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گاه که نزد «زینب بنت جحش» (یکی از همسرانش) می‌رفت زینب او را نگاه می‌داشت و از عسلی که تهیه کرده بود خدمت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله می‌آورد، این سخن به گوش «عایشه» رسید، و بر او گران آمده، می‌گوید: من با «حفصه» (یکی دیگر از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله) قرار گذاشتیم که هر وقت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نزد یکی از ما آمد فورا بگوئیم، آیا صمغ «مغافیر» خورده‌ای؟! «مغافیر» صمغی بود که یکی از درختان حجاز به نام «عرفط» تراوش می‌کرد و بوی نامناسبی داشت و پیامبر صلّی اللّه علیه و آله مقیّد بود که هرگز بوی نامناسبی از دهان یا لباسش استشمام نشود.
روزی پیامبر صلّی اللّه علیه و آله نزد «حفصه» آمد، او این سخن را به پیامبر صلّی اللّه علیه و آله گفت.
حضرت فرمود: من «مغافیر» نخورده‌ام، بلکه عسلی نزد زینب بنت جحش نوشیدم، و من سوگند یاد می‌کنم که دیگر از آن عسل ننوشم ولی این سخن را به کسی مگو- مبادا به گوش مردم برسد، و بگویند چرا پیامبر غذای حلالی را بر خود تحریم کرده، و یا از کار پیامبر در این مورد و یا مشابه آن تبعیت کنند، و یا به گوش زینب برسد و او دل شکسته شود.
ولی سر انجام او این راز را افشا کرد، و بعدا معلوم شد اصل این قضیه توطئه‌ای بوده است، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله سخت ناراحت شد و پنج آیه اول این سوره نازل گشت- و ماجرا را چنان پایان داد که دیگر این گونه کارها در درون خانه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله تکرار نشود.
تفسیر:
سرزنش شدید نسبت به بعضی از همسران پیامبر صلّی اللّه علیه و آله بدون شک مرد بزرگی همچون پیغمبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله تنها به خودش تعلق ندارد، بلکه به تمام جامعه اسلامی و عالم بشریت متعلق است، بنابر این اگر در داخل خانه
ج5، ص223
او توطئه‌هایی بر ضد وی، هر چند به ظاهر کوچک و ناچیز، انجام گیرد نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
آیه مورد بحث در حقیقت قاطعیتی است از سوی خداوند بزرگ در برابر چنین حادثه‌ای، و برای حفظ حیثیت پیامبرش.
نخست روی سخن را به خود پیامبر صلّی اللّه علیه و آله کرده، می‌گوید: «ای پیامبر! چرا چیزی را که خدا بر تو حلال کرده به خاطر جلب رضایت همسرانت بر خود حرام می‌کنی»؟! (یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک تبتغی مرضات ازواجک).
معلوم است که این تحریم، تحریم شرعی نبود، بلکه بطوری که از آیات بعد استفاده می‌شود سوگندی از ناحیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله یاد شده بود و می‌دانیم که قسم خوردن بر ترک بعضی از مباحات گناهی ندارد.
بنابر این جمله «لم تحرّم» (جرا بر خود حرام می‌کنی؟) به عنوان عتاب و سرزنش نیست بلکه نوعی دلسوزی و شفقت است.
سپس در پایان آیه می‌افزاید: «و خداوند آمرزنده و رحیم است» (و الله غفور رحیم).
این عفو و رحمت نسبت به همسران است که موجبات آن حادثه را فراهم کردند که اگر راستی توبه کنند مشمول آن خواهند بود.
}}


|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس