گمنام

الفتح ٢٥: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۳۳٬۲۳۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶
QRobot edit
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[التوبة ٧ | کَيْفَ‌ يَکُونُ‌ لِلْمُشْرِکِينَ‌...]] (۲) [[الفتح ٢٤ | وَ هُوَ الَّذِي‌ کَفَ‌ أَيْدِيَهُمْ‌...]] (۰)   
[[التوبة ٧ | کَيْفَ‌ يَکُونُ‌ لِلْمُشْرِکِينَ‌...]] (۲) [[الفتح ٢٤ | وَ هُوَ الَّذِي‌ کَفَ‌ أَيْدِيَهُمْ‌...]] (۰)   
</div>
</div>
== نزول ==
ابوجمعة جنبذ بن سبع گوید: با رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در اول روز، جنگ و مقاتله نمودم. در حالتى که کافر بودم و در آخر روز با او روبرو بودم در حالتى که مسلمان شده بودم و ما سه مرد و هفت زن بودیم و این آیه درباره ما نازل گردیده است.<ref> تفسیر طبرانى و مسند ابویعلى.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۳#link287 | آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۳#link287 | آيات ۱۸ - ۲۸ سوره فتح]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۳#link288 | اشاره به اينكه مقصود از رضا و سخط خدا ثواب و عقاب او است و آيه : ((لقد رضىالله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجرة ...)) اخبار از پاداش و ثواب بيعت كنندگاناست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۳#link288 | اشاره به اينكه مقصود از رضا و سخط خدا ثواب و عقاب او است و آيه : ((لقد رضىالله عن المؤ منين اذ يبايعونك تحت الشجرة ...)) اخبار از پاداش و ثواب بيعت كنندگاناست]]
خط ۵۰: خط ۵۵:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۵#link303 | آوردن گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول الله (ص )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۸_بخش۳۵#link303 | آوردن گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول الله (ص )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۵#link37 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۲_بخش۵#link37 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25»
آنان كسانى هستند كه كفر ورزيدند و شما را از مسجد الحرام و قربانى‌هاى نگاه داشته شده را از رسيدن به محل قربانگاه باز داشتند و اگر مردان و زنان با ايمانى (در مكّه) نبودند كه (به خاطر فرمان حمله) آنان را نشناخته پايمال كنيد و ناآگاهانه از سوى مسلمانان، كشته شده و به شما ضرر برسد (ما فرمان جنگ و حمله به مكّه و مبارزه با اين كفّار را صادر مى‌كرديم، ولى اين فرمان را نداديم) تا خداوند هر كس را بخواهد، در رحمت خود داخل كند. اگر (مؤمنان و مشركان) از هم جدا بودند، قطعاً كسانى از اهل مكّه را كه كفر ورزيدند، به عذابى دردناك عذاب مى‌كرديم.
===نکته ها===
«معكوف»، به معناى ممنوع و محبوس است، «الْهَدْيَ مَعْكُوفاً» يعنى حيوانى كه براى قربانى مشخص شده را محبوس مى‌كنند تا به قربانگاه برسد. معتكف نيز به كسى گفته مى‌شود كه براى هدف مقدّسى، خود را به نوعى محبوس و پايبند مكان يا چيزى مى‌كند.
«مَعَرَّةٌ» به معناى ضرر و زيان است و «تَزَيَّلُوا» به معناى تفكيك و جداسازى است.
دليل پذيرش صلح حديبيّه اين بود كه اگر خداوند براى نابود كردن كفّارى كه مانع شما و رسيدن قربانى شما به قربانگاه شدند، فرمان حمله مى‌داد، شما به مكّه هجوم برده و مسلمانان بى دفاعى كه در آن جا مقيم بودند و شما آنان را نمى‌شناختيد، در زير هجوم و حمله شما، خونشان به ناحق ريخته مى‌شد و در اين صورت شما گرفتار خونبها مى‌شديد، پس يكى از دلايل صلح حديبيّه، حفظ خون مسلمانان مقيم در مكّه بود.
امام حسن عليه السلام در مورد دليل پذيرش صلح با معاويه اين چنين فرمود: «فانّى تركتُه لصلاح‌
جلد 9 - صفحه 140
الامّة و حقن دمائها» «1» من جنگ را رها كردم به خاطر مصلحت امّت و حفظ خون آنان.
حساب مسلمانان مستضعف كه شما ناشناخته آنان را بكشيد، از حساب مسلمانانى كه آگاهانه خود را در جبهه‌ى كفر و سپر كفّار قرار داده‌اند جداست، در بخش اول آيه مى‌فرمايد:
نبايد حمله كرد، امّا در بخش دوم، كشتن مسلمانانى كه خود را سپر كفر قرار داده‌اند، جايز دانسته است.
===پیام ها===
1- مشركان مكّه با آن همه كفر و عناد، به صلح با مسلمانان تن دادند. كَفَّ أَيْدِيَهُمْ‌ ...
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا
2- قربانى در مناسك حج، جايگاه ويژه‌اى دارد. (يكى از جرم‌هاى كفّار، جلوگيرى از رسيدن قربانى به قربانگاه ذكر شده است.) «وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ»
3- فلسفه جنگ يا صلحِ خود را براى پيروان بيان كنيد. «لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ» (فرمان‌هاى الهى داراى دليل و فلسفه است و دليل صلح حديبيّه اين بود كه مسلمانان ناشناخته كشته نشوند.)
4- رعايت مسئله اهم ومهم، يك قانون عقلى، شرعى وعرفى است. لَوْ لا رِجالٌ‌ ...
(آرى، در شرايطى حفظ خون مسلمانان، مهم‌تر از حمله به كفّار است.)
5- خون مسلمان محترم است و مرد و زن ندارد. «رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ»
6- آسيب رساندن به مسلمانان حتّى از روى ناآگاهى، مسئوليّت و بازخواست دارد. لَوْ لا رِجالٌ‌ ... لَمْ تَعْلَمُوهُمْ‌
7- خداوند، خواهان دور ماندن ساحت مؤمنان از هر لكّه ننگ و بدنامى است.
«فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ»
8- رهبرى جامعه اسلامى بايد همه جوانب و آثار و عوارض فرمان خود را
----
«1». كامل ابن اثير، ج 3، ص 205، بحار، ج 44، ص 30.
جلد 9 - صفحه 141
محاسبه كند. «لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ» تا ناخواسته به بى‌گناهى آسيبى نرسد.
9- بهانه به دست دشمن ندهيد. «فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ» اگر فرمان حمله به مكّه صادر مى‌شد و مسلمانان ناشناخته كشته مى‌شدند، دشمنان اين حركت را وسيله تبليغات خود قرار مى‌دادند و مى‌گفتند مسلمانان به خودشان نيز رحم نمى‌كنند.
10- گاهى صلح، زمينه‌ساز گسترش اسلام مى‌شود. وَ لَوْ لا رِجالٌ‌ ... لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ
11- كفّار، مستحق عذاب حتمى الهى هستند. «لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ»
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25»
بعد از آن سبب منع مسلمانان را در اين سال از مكه بيان فرمايد:
هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا: ايشانند آنانكه كافر شدند به خدا و رسول، وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ‌: و بازداشتند شما را از دخول مسجد الحرام و طواف كعبه معظمه و اخلال از عمره، وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً: و منع كردند از شما قربانى را كه آورده بوديد از شتران در حالتى كه بازداشته شده بود، أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ‌: اينكه برسد به مكان خود كه مكه است. خلاصه آنكه كفار به سبب منع شما از عمره و قربانى، مستحق قتال شدند، لكن شما را در اين سال از قتال بازداشتيم به جهت نرسيدن آسيب و ضرر به مؤمنانى كه در مكه‌اند، وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ‌: و اگر نبودند مردان ايمان آرنده، وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ‌: و زنان ايمان آورده، لَمْ تَعْلَمُوهُمْ‌:
كه ندانيد شما ايشان را و به ايمان آنها مطلع نباشيد و آنها هفتاد و دو نفر مرد و زن بودند كه ايمان خود را از مشركان پنهان مى‌داشتند. اگر نه آن بود، أَنْ تَطَؤُهُمْ‌: كه قدم مى‌نهاديد بر آن مؤمنان و ايشان را هلاك مى‌كرديد به سبب مقاتله با كفار، فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ‌: پس مى‌رسيد شما را از جهت كشته شدن ايشان، مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ‌: مكروهى بدون دانائى كه كشتن آنها باشد در وقت محاربه، يعنى اگر نه به جهت آن بودى كه وقت محاربه مى‌كشتيد اهل ايمان را در حالى كه عالم نباشيد به ايمان ايشان، هر آينه ما دست شما را از ايشان‌
جلد 12 - صفحه 164
كوتاه نمى‌كرديم و همه آنها را مغلوب مى‌نموديم. پس از قتال بازداشته شديد، لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ‌: تا داخل فرمايد خداى تعالى در رحمت و بخشايش خود، مَنْ يَشاءُ: هر كه را خواهد از آنانكه اسلام قبول كردند بعد از صلح از مكه، لَوْ تَزَيَّلُوا: اگر جدا بودى آن مؤمنان از كافران و از يكديگر متميز، لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ‌: هر آينه عذاب مى‌كرديم آنانكه كافر شدند از اهل مكه، عَذاباً أَلِيماً: عذابى دردناك به كشتن و اسيرى و غارت، پس ما به بركت و حرمت مؤمنان آن ديار، كشتن و اسيرى را از آن كفار بازداشتيم.
حضرت صادق عليه السّلام از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت نموده كه: تفسير اين آيه را از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله سؤال نمودم، فرمود:
اگر چنانچه اولادى كه در اصلاب كافرانند و علم ما به ايشان تعلق گرفته از آباى خود متميز و متفرق بودندى، ما آنها را به عذاب قتل معذب مى‌ساختيم‌ «1».
بيان صلح حديبيه‌ «2»: بطور اجمال- سال ششم هجرت در ماه ذى قعده حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با چهار صد نفر براى عمره از مسجد شجره محرم شدند، چون خبر به مشركين رسيد با هم قرار دادند كه حضرت را از زيارت خانه بازدارند. حضرت در حديبيه نزول، بر سر چاهى كه اندك آب داشت لشكرگاه نمود. آب چاه تمام، و اصحاب شكايت، حضرت تيرى را فرمود به چاه فرو كردند، آب چندان بيرون آمد كه همه سيراب شدند. دو نفر از جانب قريش به حضرت عرض كردند قريش متفقند كه شما را از زيارت خانه منع كنند، فرمود:
ما براى جنگ نيامده‌ايم بلكه قصد عمره داريم و اگر قريش با ما جنگ كنند زيان خواهند كرد. عروه برگشت به قريش گفت به خدا سوگند من بدرگاه كسرى و نجاشى و قيصر بودم، هيچ پادشاهى نزد رعيت و سپاهش بدين عظمت و حشمت نبوده، آب دهن او را به روى خود مسح كنند و براى ربودن آب وضوى او مردم هلاك شوند، چون امرى فرمايد هر يك سبقت گيرند، نزد فرمايش او سخنها پست شود، به خدا سوگند جانها فدا كنند، اكنون امر فرمايد كه رشد و
----
«1» تفسير برهان ج 4 ص 198.
«2» صلح حديبيه را در جلد بيستم بحار الانوار و مجمع البيان ج 5 ص 116 مطالعه فرمائيد.
جلد 12 - صفحه 165
صلاح شما در آنست. حضرت در پاى درخت سمره نشست و از اصحاب بيعت گرفت كه اگر جنگ برپا شود دست باز ندارند اين را بيعة الرضوان ناميدند، عاقبت كار به مصالحه كشيد صلح نامه نوشتند خلاصه آن آنكه ده سال ميان مسلمانان و قريش محاربه نباشد و مال و جان يكديگر محفوظ و بلاد ديگر به زحمت سفر نكنند و مسلمانان سه روز بيشتر در مكه نمانند و اسلحه را غلاف كنند. گروهى از اين صلح دلتنگ و جمعى از خواب حضرت كه به زيارت خانه رفته مشوش كه چرا راست نشده. ابن الخطاب اين را از دل به زبان آورد گفت: (ما شككت فى نبوة محمد صلّى اللّه عليه و آله قط الا يوم الحديبية) به حضرت گفت ما چگونه بدين ذلت گردن نهيم و به مصالحه راضى شويم؟! حضرت فرمود: من پيغمبر خدا و جز به امر خدا كارى نكنم. عمر گفت: تو ما را به زيارت كعبه و عمره وعده دادى چه شد؟! حضرت فرمود: هيچ گفتم امسال اين كار شود، گفت: نه، فرمود: چرا ستيزگى نمائى، در غم مباش كه به زيارت كعبه رويم و عمره گزاريم و طواف خواهيم نمود. عمر گفت: راست گفتى، از اين توبه كردم و پشيمان شدم! پس صلحنامه را تمام كردند.
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ أُخْرى‌ لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ كانَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيراً «21» وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «22» سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً «23» وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «24» هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25»
ترجمه‌
و غنيمتهاى ديگرى كه قدرت پيدا نكرده‌ايد بر آن بتحقيق احاطه كرده است خدا بآن و بوده است خدا بر همه چيز توانا
و اگر كارزار كرده بودند با شما آنانكه كافر شدند هر آينه برگردانده بودند پشت‌ها را پس نمى‌يافتند دوستى و نه ياورى‌
سنّت نهاد خدا سنّت نهادنى كه بتحقيق گذشت پيش از اين و هرگز نيابى براى طريقه خداوند تغيير و تبديلى‌
و او است آنكه بازداشت دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از آنها در وادى مكّه بعد از آنكه فيروزى داد شما را بر آنها و بود خدا بآنچه ميكنيد بينا
آنانند كسانيكه كافر شدند و باز داشتند شما را از مسجد الحرام و قربانى را كه محبوس شده بود از اينكه برسد بجايش و اگر نبودند مردانى با ايمان و زنانى با ايمان كه نمى‌شناختيد ايشانرا كه پايمال ميكرديدشان پس ميرسيد شما را از ايشان مكروهى بدون علم باز داشته نميشديد تا داخل كند خدا در رحمت خود هر كه را ميخواهد اگر جدا شده بودند هر آينه عذاب ميكرديم كسانى را كه كافر شدند از آنان عذابى دردناك.
تفسير
خداوند سبحان باهل ايمان در آيات سابقه وعده داده بود غنائم بسياريرا كه بعض آن معجّل بود كه بيان شد و بعض آن مؤجّل كه از قدرت آنها خارج بود نيل بآن بلكه بخاطرشان خطور نميكرد مانند غنائم روم و ايران ولى قدرت و علم خداوند احاطه بآنها داشت كه قسمت اهل ايمان خواهد شد گوئيا خداوند احاطه بآنها فرموده كه حفظ فرمايد براى مسلمانان و اين مقصود از غنائم ديگرى است كه در اين آيات اشاره بآن شده است و قدرت خداوند اختصاص‌
----
جلد 5 صفحه 30
بأمثال اين غنائم ندارد كه بمسلمانان برساند بلكه قادر است بفتوحات پى در پى اسلام را بمنتهاى اوج خود برساند و عالمگير كند و اگر آنوقت كه امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم حمله بكفّار قريش فرمود در حديبيّه آنها با مسلمانان جنگ مينمودند و تقاضاى صلح نميكردند هر آينه پشت بلشكر اسلام نموده و رو بفرار ميگذاردند و ديگر يار و ياورى براى آنها يافت نميشد چون در مقابل حيدر كرّار جز لشگر فرّار وجود ندارد و در برابر اراده الهى نميتواند كسى با كسى كمك كند اين طريقه و عادت و رويّه ديرين خدا است كه سالهاى دراز با اولياء خود بآن عمل فرموده و هميشه انبيا و اوليا را بر اعداء خودشان بشمشير و حجّت غالب فرموده است و طريقه و دأب و ديدن خداوند قابل تغيير و تبديل نيست خداوند آنذات مقدّسى است كه بازداشت ايادى كفار را از مسلمانان برعب از صولت حيدريّه و بازداشت ايادى مسلمانانرا از كفار بصلح حديبيّه از اقدام بجنگى كه قهرا منتهى شود بداخل مكّه و هتك حرم بعد از آنكه ظفر داد مسلمانانرا بر آنها در جنگهاى قبل از اين صلح تا آنكه آنها طالب صلح شدند در اينموقع و خداوند بينا است باعمال شما از جنگ سابق و صلح لاحق به فرمان پيغمبر خود و كفّار حقّا عمل ناشايسته‌اى نمودند كه بازداشتند مسلمانانرا از اتمام عمره و وصول قربانى ايشان بمكه معظّمه و باين مستحق عقوبت شدند ولى چون مردان و زنان اهل ايمان در مكّه معظمه مخلوط با مردان و زنان كفّار بودند كه مسلمانان آنها را نميشناختند و ممكن بود پايمال حوادث شوند و از اين راه گرد ملالى بخاطر پيغمبر اسلام و مسلمين بنشيند يا ديه قتل خطائى بر آنها لازم آيد خداوند نخواست وارد مكّه شوند و با كفّار جنگ نمايند تا مسلمانان مكّه از اين آفات محفوظ بمانند و بر حسب شرط صلح در دين خود آزاد باشند و افراد قابل مشمول رحمت الهيّه گردند و اگر كفار از مسلمانان در مكّه جدا و ممتاز بودند خداوند كفّار را بعذاب اليم دنيوى و ضرب شمشير مسلمانان گرفتار ميفرمود چنانچه بعذاب آخرت در صورت عدم قبول اسلام و اصل خواهند شد و از بعضى روايات استفاده ميشود كه علّت دفاع ننمودن امير المؤمنين عليه السّلام از ظلم ظالمين در صدر اسلام اين بود كه خداوند ودائعى‌
----
جلد 5 صفحه 31
از اهل ايمان داشت در اصلاب اهل نفاق و حضرت مأمور بود كه صبر كند تا آنها خارج شوند بعد شمشير بكشد و همچنين است حال امام زمان و تأخير در ظهور او و باين آيه استدلال فرموده‌اند و اين صلح فتح بزرگ شمرده شده و اجمالى از قضاياى مربوط باين آيات در اوّل سوره ضمن حديث قمّى ره گذشت.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
هُم‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُم‌ عَن‌ِ المَسجِدِ الحَرام‌ِ وَ الهَدي‌َ مَعكُوفاً أَن‌ يَبلُغ‌َ مَحِلَّه‌ُ وَ لَو لا رِجال‌ٌ مُؤمِنُون‌َ وَ نِساءٌ مُؤمِنات‌ٌ لَم‌ تَعلَمُوهُم‌ أَن‌ تَطَؤُهُم‌ فَتُصِيبَكُم‌ مِنهُم‌ مَعَرَّةٌ بِغَيرِ عِلم‌ٍ لِيُدخِل‌َ اللّه‌ُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ مَن‌ يَشاءُ لَو تَزَيَّلُوا لَعَذَّبنَا الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِنهُم‌ عَذاباً أَلِيماً «25»
‌آنها‌ كساني‌ هستند ‌که‌ كافر بودند و جلوگير شدند ‌شما‌ مسلمين‌ ‌را‌ ‌از‌ دخول‌ مسجد الحرام‌ ‌براي‌ اعمال‌ عمره‌ و جلوگيري‌ كردند بهدي‌ ‌شما‌ ‌را‌ ‌که‌ برسانيد بمحل‌ قرباني‌ و ‌اگر‌ نبود مردان‌ مؤمن‌ و زن‌هاي‌ مؤمنه‌ ‌که‌ ‌شما‌ نمي‌دانستيد اينكه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ زير پا ميكردند ‌پس‌ اصابت‌ ميكرد ‌شما‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار ننگ‌ و عار بدون‌ علم‌ ‌براي‌ اينكه‌ خداوند داخل‌ كند ‌در‌ رحمت‌ ‌خود‌ ‌هر‌ ‌که‌ ‌را‌ بخواهد ‌اگر‌ تميز داده‌ مي‌ شدند مؤمنين‌ ‌با‌ كفار ‌هر‌ آينه‌ عذاب‌ ميكرديم‌ كساني‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ كافر هستند عذاب‌ دردناكي‌.
خلاصه‌ كلام‌ اينكه‌ جماعتي‌ ‌از‌ ضعفا و مؤمنين‌ و مؤمنات‌ ‌در‌ مكه معظمه‌ بودند ‌که‌ قدرت‌ ‌بر‌ هجرت‌ نداشتند و اينها ‌با‌ مشركين‌ مختلط بودند و تميز داده‌ نمي‌شدند و ‌اگر‌ پيغمبر ‌با‌ مشركين‌ صلح‌ نكرده‌ ‌بود‌ و ‌با‌ ‌آنها‌ مبارزه‌ ميفرمود و ‌لو‌ فتح‌ و غلبه‌ ‌با‌ مسلمين‌ ‌بود‌ لكن‌ ‌در‌ جهاد ‌با‌ كفار ‌اينکه‌ مؤمنين‌ و مؤمنات‌ ‌هم‌ كشته‌ مي‌شدند و ‌اينکه‌ باعث‌ مي‌شد ‌که‌ مشركين‌ مسلمين‌ ‌را‌ سرزنش‌ و تعيير كنند ‌که‌ اين‌ها ‌هم‌ مسلك‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌هم‌ كشتند، و باعث‌ رنجش‌ خاطر مسلمين‌ ميشد ‌که‌ ‌ما چرا ندانسته‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ‌را‌ كشتيم‌ و ‌لو‌ ‌از‌ روي‌ خطا ‌بود‌ و لكن‌ ديه‌ و كفاره‌ بآنها تعلق‌ ميگرفت‌ لذا امر بصلح‌ شد، و ‌اگر‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ممتاز بودند ‌از‌ كفار ‌هر‌
جلد 16 - صفحه 215
البته‌ امر بجهاد مي‌شد و كفار بعذاب‌ اليم‌ گرفتار ميشدند.
هُم‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُم‌ عَن‌ِ المَسجِدِ الحَرام‌ِ ‌که‌ وارد مسجد الحرام‌ شويد ‌براي‌ اعمال‌ عمره‌.
وَ الهَدي‌َ مَعكُوفاً أَن‌ يَبلُغ‌َ مَحِلَّه‌ُ چون‌ محل‌ هدي‌ عمره‌ مكه‌ ‌است‌ و محل‌ هدي‌ حج‌ مني‌ ‌است‌ نگذاشتند وارد مكه‌ شويد و هدي‌ ‌را‌ بمحل‌ جود ذبح‌ كنيد و محل‌ شدند و بمدينه‌ مراجعه‌ كردند و ‌با‌ كفار صلح‌ كردند.
وَ لَو لا رِجال‌ٌ مُؤمِنُون‌َ وَ نِساءٌ مُؤمِنات‌ٌ ‌اينکه‌ تصالح‌ و مراجعت‌ ‌براي‌ حفظ مؤمنين‌ و مؤمنات‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌در‌ ميان‌ مشركين‌ بودند.
أَن‌ تَطَؤُهُم‌ ‌آنها‌ ‌را‌ بخيال‌ اينكه‌ جزو مشركين‌ هستند ميكشتيد فَتُصِيبَكُم‌ مِنهُم‌ مَعَرَّةٌ معرّة توبيخ‌ و تعيير و سرزنش‌ ‌است‌ ‌که‌ مشركين‌ ‌شما‌ ‌را‌ تعيير ميكردند ‌که‌ ‌هم‌ عقيده‌هاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ كشتند و بعلاوه‌ گرفتار ديه‌ و كفاره‌ ‌هم‌ مي‌شديد.
بِغَيرِ عِلم‌ٍ ندانسته‌ و جواب‌ ‌لو‌ ‌در‌ تقدير ‌است‌ ‌که‌ ‌اگر‌ ‌اينکه‌ جهت‌ نبود امر بجهاد ميكردم‌ و بصلح‌ راضي‌ نميشدم‌ و حكمت‌ ديگر ‌بر‌ ‌اينکه‌ تصالح‌.
لِيُدخِل‌َ اللّه‌ُ فِي‌ رَحمَتِه‌ِ مَن‌ يَشاءُ چه‌ بسا ‌اينکه‌ مشركين‌ بعض‌ ‌آنها‌ ‌در‌ خلال‌ ‌اينکه‌ مدت‌ تصالح‌ بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ شوند، و چه‌ بسا ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ مؤمنيني‌ بوجود آيند و داخل‌ ‌در‌ رحمت‌ الهي‌ شوند.
لَو تَزَيَّلُوا ‌اگر‌ ‌اينکه‌ مؤمنين‌ ‌که‌ مختلط ‌با‌ مشركين‌ هستند و ‌اينکه‌ مشركين‌ ‌که‌ بعدا بشرف‌ اسلام‌ مشرف‌ ميشوند ‌ يا ‌ ‌در‌ نسل‌ ‌آنها‌ مؤمن‌ بوجود ميآيند جدا و ممتاز بودند ‌از‌ ساير مشركين‌.
لَعَذَّبنَا الَّذِين‌َ كَفَرُوا مِنهُم‌ عَذاباً أَلِيماً چه‌ عذاب‌هاي‌ امم‌ سابقه‌ و چه‌ قتل‌ و اسيري‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
]
(آیه 25)- در این آیه به نکته دیگری در ارتباط با مسأله صلح حدیبیه و فلسفه آن اشاره کرده، می‌فرماید: «آنها (دشمنان شما) کسانی هستند که کافر شدند، و شما را از (زیارت) مسجد الحرام و رسیدن قربانیهایتان به محل قربانگاه باز داشتند» (هُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدُّوکُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْیَ مَعْکُوفاً أَنْ یَبْلُغَ مَحِلَّهُ).
یک گناه آنها کفرشان بود، و گناه دیگر این که شما را از مراسم عمره و طواف خانه خدا باز داشتند و اجازه ندادند که شترهای قربانی را در محلش یعنی مکه قربانی کنید.
این گناهان ایجاب می‌کرد که خداوندی آنها را به دست شما کیفر دهد
ج4، ص483
و سخت مجازات کند.
اما چرا چنین نکرد در ذیل آیه دلیل آن را روشن ساخته، می‌فرماید: «و هر گاه مردان و زنان با ایمانی در این میان بدون آگاهی شما زیر دست و پا، از بین نمی‌رفتند که از این راه عیب و عاری نا آگاهانه به شما می‌رسید» خداوند هرگز مانع این جنگ نمی‌شد و شما را بر آنها مسلط می‌ساخت تا کیفر خود را ببینند (وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِیبَکُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَیْرِ عِلْمٍ).
این آیه اشاره به گروهی از مردان و زنان مسلمان است که به اسلام پیوستند ولی به عللی قادر به مهاجرت نشده، و در مکه مانده بودند.
سپس برای تکمیل این سخن می‌افزاید: «هدف این بود که خدا هر کس را می‌خواهد در رحمت خود وارد کند» (لِیُدْخِلَ اللَّهُ فِی رَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ).
آری! خدا می‌خواست مؤمنان مستضعف «مکه» مشمول رحمت او باشند، و صدمه‌ای به آنها نرسد.
و در پایان آیه برای تأکید بیشتر می‌افزاید: «و اگر مؤمنان و کفار (در مکّه) از هم جدا می‌شدند (و بیم از میان رفتن مؤمنان مکه نبود ما) کافران را عذاب دردناکی می‌کردیم» و آنها را با دست شما سخت کیفر می‌دادیم (لَوْ تَزَیَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً).
درست است که خداوند می‌توانست از طریق اعجاز این گروه را از دیگران جدا کند، ولی سنت پروردگار- جز در موارد استثنائی- انجام کارها از طریق اسباب عادی است.
از روایات متعددی که از طرق شیعه و اهل سنت ذیل این آیه نقل شده، استفاده می‌شود که منظور از آن، افراد با ایمانی بودند که در صلب کفار قرار داشتند، خداوند به خاطر آنها این گروه کفار را مجازات نکرد.
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


کاربر ناشناس