گمنام

ریشه غضب: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
۱٬۵۴۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ دی ۱۳۹۵
Added root proximity by QBot
(افزودن نمودار دفعات)
(Added root proximity by QBot)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
خشم. راغب گفته: غضب جوشش و غليان خون قلب است براى انتقام. اقرب الموارد عين عبارت راغب را در معنى آن نقل كرده است [اعراف:154]. چون خشم موسى فرونشست الواح را گرفت. [شورى:37]. چون به خشم آمدند مى‏بخشند. غضبان: خشمناك .صفت مشبهه است [اعراف:150]. چون موسى خشمناك و اندوهناك بسوى قوم خود برگشت . مغاضبه: در قاموس و اقرب مراغمه و نيز به غضب آوردن يكديگر معنى شده «غَاضَبَهُ مُغاضَبَةً: راغَمَهُ غاضَبْتُ فُلاناً: اَغْضَبَنى وَ اَغْضَبْتُهُ» ايضاً در اقرب به خشم آوردن گفته است درباره آيه [انبیاء:87]. گفته‏اند: رفيق ماهى (يونس عليه‏السلام) رفت در حاليكه بينى قوم خويش را به خاك مى‏ماليد. و گفته‏اند: رفت در حاليكه آنها را به غضب مى‏آورد چون در غيبت او از حلول عذاب مى‏ترسيدند. ممكن است مفاعله به معنى مجرد باشد كه آن هميشه بين‏الاثنين نيست مثل «سافَرْتُ شَهْراً» «عاقَبْتُ اللُّصَّ» و در «اخذ» درباره «لَوْيُوأخِذُ اللَّهُ...» گفته‏ايم در اين صورت ممكن است مغاضب به معنى خشمناك و مفاعله براى شدت و تأكيد باشد. مغضوب عليهم: غضب شدگان. [فاتحه:7]. رجوع شود به «ضلل». غضب خدا يعنى چه؟ [طه:81]. غضب حالتى است كه در اثر عوامل مخصوصى به انسان عارض مى‏شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. مى‏دانيم كه ذات بارى تعالى ثابت و نامتغير است در اين صورت مراد از غضب خدا كه در بسيارى از آيات آمده چيست؟ تدّير در آيه گذشته و در صدر آن «وَ لاتَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلُّ عَلَيْكُمْ غَضَبى» مخصوصاً به قرينه «حلول» نشان مى‏دهد كه غضب خدا همان انتقام و بلا و عذاب است كه در اثر بدكارى در دنيا و آخرت بر شخص وارد مى‏شود. محققين گويند: چون غضب در خدا به كار رود مراد از آن فقط انتقام است. در كافى ج 1 ص 110 باب «الارادة انّها من صفات الفعل...» نقل شده كه راوى گويد: در مجلس امام باقر «عليه‏السلام» بودم عمرو بن عُبَيد وارد شد و گفت: «فدايت گردم خدا فرمايد «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوى» آن غضب چيست؟ امام فرمود «هُوَالْعِقابُ يا عَمْرُو اِنَّهُ مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللَّهَ قَدْ زالَ مِنْ شَىْ‏ءٍ اِلى شَىْ‏ءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ وَ اِنَّ اللَّهَ تَعالى لا يَسْتَفِزُّهُ شَىْ‏ءٌ فَيغَيِّرُهُ» يعنى غضب خدا عقاب او است اى عمرو هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در مى‏آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزى تحريك نمى‏كند تا او را تغيير دهد. و در ضمن روايت ديگر همان باب امام صادق «عليه‏السلام» در جواب زنديقى فرمود: «...فَرِضاهُ ثَوابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقابُهُ مِنْ غَيْرِ شَىْ‏ءٍ يَتَداخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَيَنْقُلُهُ مِنْ حالٍ اِلى حالٍ...» رضاى خدا ثواب خدا و سخط خدا انتقام خداست بی‏آنكه چيزى در خدا تأثير كرده و او را از حالى به حالى درآورد. اين دو روايت با چند روايت ديگر در همين مضمون در توحيد صدوق عليه‏الرحمة باب 26 نقل شده ولى در روايت دوم به جاى زنديق «رجلاً» نقل شده است.
خشم. راغب گفته: غضب جوشش و غليان خون قلب است براى انتقام. اقرب الموارد عين عبارت راغب را در معنى آن نقل كرده است [اعراف:154]. چون خشم موسى فرونشست الواح را گرفت. [شورى:37]. چون به خشم آمدند مى‏بخشند. غضبان: خشمناك .صفت مشبهه است [اعراف:150]. چون موسى خشمناك و اندوهناك بسوى قوم خود برگشت . مغاضبه: در قاموس و اقرب مراغمه و نيز به غضب آوردن يكديگر معنى شده «غَاضَبَهُ مُغاضَبَةً: راغَمَهُ غاضَبْتُ فُلاناً: اَغْضَبَنى وَ اَغْضَبْتُهُ» ايضاً در اقرب به خشم آوردن گفته است درباره آيه [انبیاء:87]. گفته‏اند: رفيق ماهى (يونس عليه‏السلام) رفت در حاليكه بينى قوم خويش را به خاك مى‏ماليد. و گفته‏اند: رفت در حاليكه آنها را به غضب مى‏آورد چون در غيبت او از حلول عذاب مى‏ترسيدند. ممكن است مفاعله به معنى مجرد باشد كه آن هميشه بين‏الاثنين نيست مثل «سافَرْتُ شَهْراً» «عاقَبْتُ اللُّصَّ» و در «اخذ» درباره «لَوْيُوأخِذُ اللَّهُ...» گفته‏ايم در اين صورت ممكن است مغاضب به معنى خشمناك و مفاعله براى شدت و تأكيد باشد. مغضوب عليهم: غضب شدگان. [فاتحه:7]. رجوع شود به «ضلل». غضب خدا يعنى چه؟ [طه:81]. غضب حالتى است كه در اثر عوامل مخصوصى به انسان عارض مى‏شود و آن توأم با تأثر و تغيير حالت است. مى‏دانيم كه ذات بارى تعالى ثابت و نامتغير است در اين صورت مراد از غضب خدا كه در بسيارى از آيات آمده چيست؟ تدّير در آيه گذشته و در صدر آن «وَ لاتَطْغَوْا فيهِ فَيَحِلُّ عَلَيْكُمْ غَضَبى» مخصوصاً به قرينه «حلول» نشان مى‏دهد كه غضب خدا همان انتقام و بلا و عذاب است كه در اثر بدكارى در دنيا و آخرت بر شخص وارد مى‏شود. محققين گويند: چون غضب در خدا به كار رود مراد از آن فقط انتقام است. در كافى ج 1 ص 110 باب «الارادة انّها من صفات الفعل...» نقل شده كه راوى گويد: در مجلس امام باقر «عليه‏السلام» بودم عمرو بن عُبَيد وارد شد و گفت: «فدايت گردم خدا فرمايد «وَ مَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبى فَقَدْ هَوى» آن غضب چيست؟ امام فرمود «هُوَالْعِقابُ يا عَمْرُو اِنَّهُ مَنْ زَعَمَ اَنَّ اللَّهَ قَدْ زالَ مِنْ شَىْ‏ءٍ اِلى شَىْ‏ءٍ فَقَدْ وَصَفَهُ صِفَةَ مَخْلُوقٍ وَ اِنَّ اللَّهَ تَعالى لا يَسْتَفِزُّهُ شَىْ‏ءٌ فَيغَيِّرُهُ» يعنى غضب خدا عقاب او است اى عمرو هر كه پندارد خدا از حالى به حالى در مى‏آيد او را با صفت مخلوق وصف كرده خدا را چيزى تحريك نمى‏كند تا او را تغيير دهد. و در ضمن روايت ديگر همان باب امام صادق «عليه‏السلام» در جواب زنديقى فرمود: «...فَرِضاهُ ثَوابُهُ وَ سَخَطُهُ عِقابُهُ مِنْ غَيْرِ شَىْ‏ءٍ يَتَداخَلُهُ فَيُهَيِّجُهُ وَيَنْقُلُهُ مِنْ حالٍ اِلى حالٍ...» رضاى خدا ثواب خدا و سخط خدا انتقام خداست بی‏آنكه چيزى در خدا تأثير كرده و او را از حالى به حالى درآورد. اين دو روايت با چند روايت ديگر در همين مضمون در توحيد صدوق عليه‏الرحمة باب 26 نقل شده ولى در روايت دوم به جاى زنديق «رجلاً» نقل شده است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
على:100, هم:95, من:86, الله:67, ه:64, اله:63, وله:62, ف:55, ل:46, ب:42, کم:39, قوم:39, بوء:32, ربب:31, الذين:30, انن:28, فى:27, حلل:27, قول:27, ها:26, غضب:26, قد:24, الى:24, ى:24, عذب:23, کفر:22, موسى:22, ما:22, اسف:21, اذا:21, ان:20, غفر:20, ولى:19, ا:19, لا:19, اخذ:18, سوء:18, ظنن:17, لعن:17, ذلل:17, رحم:17, خلف:16, ن:16, عبد:16, لما:16, هون:16, ذهب:15, يا:15, هوى:15, رجع:15, غير:15, بئس:15, جهنم:15, سکن:15, رجس:15, لوح:14, کذب:14, ضرب:14, عن:14, خمس:14, اذ:14, جدل:14, ذلک:14, دور:14, نيل:14, س:14, نون:14, لم:14, سکت:14, انس:14, امن:14, فحش:14, جعل:14, صرط:14, خلد:14, جوب:14, صلح:13, صدر:13, ذا:13, عجل:13, نعم:13, سمو:13, ضلل:13, لن:13, اثم:13, شدد:13, نسخ:13, کبر:12, عند:12, رئى:12, وعد:12, حبل:12, رود:12, قدر:12, اوى:12, فئى:12, دحض:12, جنب:12, ام:12, کون:12, عدد:12, خسر:12, هدى:12, شىء:12, حيى:12, قرد:12, سامرى:12, يئس:11, جزى:11, الذى:11, ايى:11, وکل:11, طغو:11, وسم:11, عمل:11, خنزر:11, دنو:11, شرح:11, حيز:11, وقع:11, عهد:11, طغى:11, حجج:11, عظم:11, او:11, عمد:11, سئل:11, اخر:10, ک:10, بعد:10, صدق:10, صير:10, ندو:10, لکن:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==
کاربر ناشناس