طه ٥

از الکتاب
کپی متن آیه
الرَّحْمٰنُ‌ عَلَى‌ الْعَرْشِ‌ اسْتَوَى‌

ترجمه

همان بخشنده‌ای که بر عرش مسلّط است.

خداى رحمان، بر عرش استيلا يافت
خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است.
آن خدای مهربانی که بر عرش (عالم وجود و کلیه جهان آفرینش به علم و قدرت) مستولی و محیط است.
[خدای] رحمان بر تخت فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش چیره و مسلّط است.
خداى رحمان بر عرش استيلا دارد.
خداوند رحمان بر عرش استیلاء یافت‌
خداى رحمان بر عرش- تخت فرمانروايى بر جهان هستى- بر آمده است- استيلا دارد-.
خداوند مهربانی (قرآن را فرو فرستاده) است که بر تخت سلطنت (مجموعه‌ی جهان هستی) قرار گرفته است (و قدرتش سراسر کائنات را احاطه کرده است).
(خدای) رحمتگر بر آفریدگان بر عرش (ربوبیت ) چیره شده است.
خداوند مهربان به عرش پرداخت (یا بر عرش استیلا یافت)

The Most Merciful; on the Throne He settled.
ترتیل:
ترجمه:
طه ٤ آیه ٥ طه ٦
سوره : سوره طه
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«الرَّحْمنُ»: خبر مبتدای محذوف است و تقدیر چنین است: هُوَ الرَّحْمنُ. «الْعَرْشِ» و «إسْتَوَی»: (نگا: بقره / ، اعراف / ).

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5»

(او خداوندى بخشنده و) رحمان است كه بر عرش (تخت فرمانروايى هستى)، تسلّط دارد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5»

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌: خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش استيلاء و تسلط دارد به قهر و غلبه، زيرا عرش، اعظم جميع موجودات، و بقيه، تحت آن واقع است كه لذا آن را ذكر فرمود تا دلالت كند بر آنكه سلطنت و قهاريت الهى نسبت به كليّه ممكنات، مستقر و ثابت باشد چنانكه سلطانى بعد از گرفتن ملكى و مملكتى تا وقتى كه پايتخت را به دست نياورده تصرف تامه نسبت به آن مملكت نخواهد داشت، همينكه تسلط يافت بر آن، فرمانفرمائى او به تمام مملكت مستقر خواهد شد.

جلد 8 - صفحه 242

تبصره: قاعده كلّيه: بعد از اقامه برهان عقلى بر اصلى از اصول ايمانى، هر چه از آيات و احاديث به سبب تعدد احتمالات معانى متشابه كه در ظاهر معارض برهان و قرآن باشد، واجب است تأويل آن تا منافات و معارض ادله لازم نيايد. بنابراين چون برهان عقلى قائم شده بر امتناع استقرار و جسميت نسبت به ذات سبحانى، و ظاهر لفظ «استوى» هم استقرار است، پس لازم آيد تأويل آن؛ زيرا از چند وجه خارج نباشد: 1- عمل به هر يك از دو دليل. 2- ترك هر دو باهم. 3- ترجيح نقل بر عقل. 4- ترجيح عقل بر نقل. اولى باطل است و الا لازم آيد ذاتى كه منزه از مكان باشد تحقق يابد در مكان. دومى نيز محال است، زيرا لازم آيد رفع نقيضين با هم. سومى هم باطل است به جهت آنكه عقل اصل در نقل است يعنى اسّ اساس نقل، عقل مى‌باشد؛ زيرا وجود صانع و علم و قدرت او و فرستادن پيغمبر و معاد به برهان عقلى ثابت آمده، بنابراين تخطئه در عقل مقتضى است تخطئه در نقل را. پس باقى نماند مگر وجه چهارم كه قطع حاصل كنيم به صحت عقل و مشغول شويم به تأويل نقل، چنانچه به همين نهج تفسير شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

طه «1» ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ «2» إِلاَّ تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى‌ «3» تَنْزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَ السَّماواتِ الْعُلى‌ «4»

الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌ «5» لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى‌ «6» وَ إِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفى‌ «7» اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‌ «8»

ترجمه‌

اى طالب حقّ و هادى خلق‌

نفرستاديم بر تو قرآن را براى آنكه در رنج افتى‌

ولى فرستاديم آنرا براى پند دادن تو كسى را كه ميترسد

فرستادنى از جانب آنكه آفريد زمين و آسمانهاى بلند را

خداوند بخشنده‌اى كه بر عرش مستولى است‌

مر او را است آنچه در آسمانها است و آنچه در زمين است و آنچه در ميان آن دو است و آنچه در زير خاك نمناك است‌

و اگر آشكار كنى گفتار را پس همانا او ميداند پوشيده و پوشيده‌تر را

خداوند نيست خدائى مگر او مر او را است نامهاى نيكو.

تفسير

در اوّل سوره بقره شرحى راجع بفواتح السّور گذشت و اينجا از امام صادق عليه السّلام در معانى الاخبار نقل نموده كه امّا طه پس اسمى است از اسماء پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و معناى آن اى طالب حقّ و هادى بسوى او است و قمّى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم وقتى نماز ميخواند بانگشتان پا تكيه ميفرمود تا ورم كرد پس خداوند تعالى نازل فرمود طه بلغت طى اى محمّد نفرستاديم تا آخر آيه و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه يكى از شبهائى كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد عايشه بود عرض كرد يا رسول اللّه چرا خودت را بتعب مى‌اندازى با آنكه خداوند گناهان گذشته و آينده تو را بخشيده فرمود آيا نباشم بنده شكر گذارى و آنحضرت بر اطراف انگشتان پايش مى‌ايستاد پس اين آيه نازل شد و در احتجاج‌


جلد 3 صفحه 498

از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت ده سال بر اين امر مداومت داشت تا قدمهايش ورم كرد و رويش زرد شد چون تمام شب را قيام ميفرمود تا خداوند عتاب فرمود او را باين امر و فرمود طه ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى‌ بل لتسعد به فيض ره هم در تفسير لتشقى بل لتسعد نقل فرموده و از اينجا بنظر ميرسد كه مراد شقاوت مقابل با سعادت است نه تعب و رنج كه گفته‌اند در اين لفظ شايع است مگر آنكه مراد از تفسير، بيان نكته عدول از لتتعب به لتشقى در كلام الهى باشد كه خواسته‌اند بفرمايند اينكه خداوند لتشقى فرموده با آنكه مراد لتتعب است براى اشاره بآنستكه مقصود از انزال سعادت آنحضرت است نه مشقّت و تعب در هر حال مقصود از انزال قرآن نيست مگر آنكه تذكر دهد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كسانى را كه در دلشان ترس خداوند جا دارد و قبول نصيحت و اندرز مينمايند بمصالح و مفاسد امورشان شايد متذكر شوند و بسعادت دنيا و آخرت برسند و نازل شده است قرآن نازل شدنى از جانب خداوند عالم قادرى كه خلق فرمود زمين و آسمانها را كه هر يك عليا هستند چون على جمع عليا است بمعناى بلند و با رفعت و از اينجا مقام قرآن معلوم ميشود كه از جانب چنين خالق عظيم الشأنى و از چنين مقام رفيعى نازل شده است و ظاهرا الرحمن خبر مبتداء محذوف باشد يعنى هو الرحمن و على العرش استوى خبر بعد از خبر و محتمل است الرّحمن مبتداء باشد و ما بعد آن خبر و استوى بمعناى استيلاء و احاطه و احتواء بر ملك است چنانچه در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و در سوره اعراف ذيل آيه‌ إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ‌ بيان مفصّلى نافع در اينمقام ايراد گرديد و تكرار نميشود و هيچ يك از موجودات عرشى و فرشى از ثرى تا ثريّا بيرون از احاطه علم و قدرت و ملك و سلطنت خداوند نيست حتّى چيزهائى كه در زير خاك نمناك و قعر زمين كه بآب ميرسد پنهان است از قبيل گنج و معدن و موجودات جاندار و بى‌جان همه در حيطه تصرف و احاطه علميّه الهيّه است در خصال از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه اين آيه را تلاوت كرد و فرمود هر چيزى مستقرّ برثرى است و ثرى با قدرت است و قدرت هر چيزى را نگهدارى ميكند و از روايت قمّى ره از امام صادق عليه السّلام مستفاد ميشود كه زمين و همه موجودات بعد از آن كه هر يك بر ديگرى مستقرند برثرى استقرار دارند


جلد 3 صفحه 499

و آنجا علم علماء ختم ميشود و مساوى است علم خداوند بگفتار بلند و آهسته و كردار آشكار و پنهان و ميداند سرّ مكنون در نفس و آنچه را از خاطر بگذرد و فراموش گردد چنانچه در تفسير سرّ و اخفى در معانى از امام صادق و در مجمع از آنحضرت و امام باقر عليهما السلام نقل شده است پس لازم نيست خداوند را بلند خواند آهسته هم اگر بخوانند آنرا ميشنود و در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و در توحيد از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند نود و نه اسم دارد كه هر كس آنها را احصاء نمايد داخل بهشت ميشود و همه اسماء خداوند خوب است چون دلالت بر صفات كمال و جمال و جلال دارد و ظاهرا مراد از احصاء آنها اتّصاف بآن صفات است كه البته موجب بهشت است و محتمل است مراد معرفت خداوند بآن صفات باشد كه مقدمه و موجب دخول در بهشت خواهد بود چنانچه در مجمع روايت نموده كه كسيكه از روى اخلاص بگويد لا اله الا اللّه داخل بهشت ميشود چه رسد بآنكه معتقد بسائر صفات هم باشد و خداوند را ثنا نمايد و حسنى چون مؤنث است صفت جماعت ميشود آورد لازم نيست بصيغه جمع باشد براى مطابقه با اسماء كه مؤنث است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


الرَّحمن‌ُ عَلَي‌ العَرش‌ِ استَوي‌ «5»

‌آن‌ خداوندي‌ ‌که‌ خلق‌ فرمود زمين‌ و آسمانها ‌را‌ رحمن‌ ‌است‌ ‌بر‌ عرش‌ قرار گرفته‌ بسياري‌ ‌از‌ عامّه‌ ‌که‌ قائل‌ بتجسّم‌ هستند ميگويند ‌خدا‌ روي‌ عرش‌ نشسته‌ و مخلوقات‌ ‌خود‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكند فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ ‌بر‌ تخت‌ مي‌نشيند و مؤمنين‌ ‌او‌ ‌را‌ مي‌بينند و كفّار مشاهده‌ نميكنند لكن‌ گذشت‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفر محض‌ ‌است‌ بلكه‌ معني‌.

(الرَّحمن‌ُ) رحمت‌ رحمانيه‌ شامل‌ جميع‌ مخلوقات‌ مؤمن‌ و كافر خوب‌ و بد عادل‌ و فاسق‌ مطيع‌ و عاصي‌ ميشود ‌از‌ افاضه‌ حيات‌ و اعطاء رزق‌ و ساير نعم‌ الهيه‌ ‌در‌ دنيا ولي‌ ‌در‌ قيامت‌ مخصوص‌ باهل‌ ايمان‌ ‌است‌ (وَ رَحمَتِي‌ وَسِعَت‌ كُل‌َّ شَي‌ءٍ فَسَأَكتُبُها لِلَّذِين‌َ يَتَّقُون‌َ وَ يُؤتُون‌َ الزَّكاةَ وَ الَّذِين‌َ هُم‌ بِآياتِنا يُؤمِنُون‌َ) اعراف‌ ‌آيه‌ 55.

(عَلَي‌ العَرش‌ِ) عرش‌ عظمت‌ و كبريايي‌ نه‌ عرش‌ جسماني‌.

(استَوي‌) استواء قدرت‌ و توانايي‌ و احاطه‌ بجميع‌ چنانچه‌ ‌در‌ السنه‌ متعارف‌ ‌است‌ ‌که‌ فلان‌ ‌بر‌ اريكه‌ سلطنت‌ نشسته‌ فلان‌ ‌بر‌ كرسي‌ حكومت‌ قرار گرفته‌ فلان‌ ‌بر‌ تخت‌ تاج‌ داري‌ تكيه‌ داده‌ و امثال‌ ‌اينکه‌ تعبيرات‌ و ‌از‌ باب‌ تشبيه‌ معقولات‌ بمحسوسات‌ ‌است‌.

8

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- باز به معرفی پروردگار نازل کننده قرآن ادامه داده، می‌گوید: او خداوندی است «رحمان که فیض رحمتش همه جا را فرا گرفته، و بر عرش مسلط است» (الرَّحْمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی).

جمله فوق کنایه از تسلط پروردگار و احاطه کامل او نسبت به جهان هستی و نفوذ امر و فرمان و تدبیرش در سراسر عالم است.

نکات آیه

۱- خداوند، تدبیرکنند تمام هستى است. (الرحمن على العرش استوى) «استواء» هرگاه با «على» متعدى شود، به معناى استقرار است (مصباح) و «عرش»، یعنى «تخت فرمان روایى» (مقاییس اللغه). استقرار خداوند بر تخت فرمان روایى، کنایه از اداره و تدبیر نظام عالم است.

۲ - عرش، مرکز تد تدبر و کنترل آسمان ها و زمین و تحت سیطره خداوند است. (خلق الأرض والسموت العلى . الرحمن على العرش استوى)

۳ - خداوند، داراى رحمت گسترده و فراگیر است. (الرحمن) «رحمان» بر مبالغه در رحمت دلالت داراد.

۴ - حاکمیت و اصالت رحمت الهى در نظام آفرینش (الرحمن على العرش استوى) گزینش عنوان رحمن، هنگام توصیف خداوند به فرمان روا جهان، گویاى این نکته است که تدبیر امور جهان براساس رحمت الهى است.

۵ - نزول قرآن، جلوه اى از رحمانیت خداوند و اقتدار او بر عرش و تدبیرامور است. (تنزیلاً ... الرحمن على العرش استوى ) گرچه جمله «الرحمان على...» به صورت جمله اى مستقل از آیه قبل است، ولى بیان فرمان روایى خداوند بر هستى و توصیف او به «رحمان» پس از بیان اوصاف قرآن، گویاى این است که نزول قرآن، جلوه آن صفات الهى است.

روایات و احادیث

۶ - «عن أبى عبداللّه(ع): (فى قوله تعالى) «الرحمن على العرش استوى» یقول: على الملک احتوى; از امام صادق(ع) روایت شده: (که در باره سخن خدا) «الرحمن على العرش استوى» فرمود: مقصود این است که خداوند بر ملک احاطه دارد».[۱]

۷ - «عن على(ع) قال: ... و لیس العرش کما تظن کهیئة السریر، و لکنّه شىء محدود مخلوق مدبّر، و ربّک عزّوجلّ مالکه، لا أنّه علیه ککون الشى على الشى; از على(ع) روایت شده که فرمود:... عرش آنسان که گمان مى کنى مانند تخت (پادشاهان) نیست، بلکه موجودى محدود و مخلوق و تحت تدبیر (خداوند) است و پروردگار تو مالک آن است، نه این که خداوند بر روى آن باشد، آن گونه که اشیا بر روى یکدیگر قرار مى گیرند».[۲]

۸ - «عن محمدبن مارد: إنّ أباعبداللّه(ع) سئل عن قول اللّه عزّوجلّ: «الرحمن على العرش استوى» فقال: استوى من کلّ شىء فلیس شىء أقرب إلیه من شىء; از محمدبن مارد نقل شده که از امام صادق(ع) در باره قول خداى عزّوجلّ «الرحمن على العرش استوى» سؤال شد فرمود: (مراد آیه این است) نسبت خداوند به همه اشیا یکسان است، پس هیچ چیز به خدا نزدیک تر از چیز دیگر نیست».[۳]

۹ - «عن أبى الحسن موسى(ع) و سئل عن معنى قول اللّه «الرحمن على العرش استوى» فقال: استولى على ما دقّ و جلّ; از امام موسى بن جعفر(ع) روایت شده که در پاسخ سؤال از معنى سخن خدا «الرحمن على العرش استوى» فرمود: خداوند بر همه موجودات کوچک و بزرگ تسلّط دارد».[۴]

موضوعات مرتبط

  • آسمان: مرکز تدبیر آسمان ها ۲
  • آفرینش: مدبر آفرینش ۱
  • اسماء و صفات: رحمان ۳
  • خدا: احاطه خدا ۶; استواى خدا بر عرش ۶، ۷، ۸، ۹; تدبیر خدا ۱; تقدم رحمت خدا ۴ ; حاکمیت خدا ۴، ۹; رحمت خدا ۴; نشانه هاى تدبیر خدا ۵; نشانه هاى رحمانیت خدا ۵; وسعت رحمت خدا ۳
  • زمین: مرکز تدبیر زمین ۲
  • عرش: حقیقت عرش ۷; نقش عرش ۲
  • قرآن: آثار نزول قرآن ۵

منابع

  1. توحید صدوق، ص ۳۲۱، ب ۵۰ ح ۱ ; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۷۰، ب ۵۰، ح ۲۴.
  2. توحید صدوق، ص ۳۱۶، ب ۴۸، ح ۳; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۶۹، ح ۱۷.
  3. کافى، ج ۱، ص ۱۲۸، ح ۷; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۶۹- ، ح ۱۸.
  4. محاسن برقى، ج ۱، ص ۲۳۸، ح ۱۲; نورالثقلین، ج ۳، ص ۳۷۱، ح ۲۷.