تفسیر:نمونه جلد۶ بخش۶۳

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



بنابراين انداختن الواح و مؤ اخذه شديد برادر در چنين لحظه اى كاملا طبيعى بود. اين واكنش شديد و اظهار خشم اثر تربيتى فوق العاده اى در بنى اسرائيل گذارد، و صحنه را به كلى منقلب ساخت ، در حالى كه اگر موسى (عليه السلام ) مى خواست با كلمات نرم و ملايم آنها را اندرز دهد شايد كمتر سخنان او را مى پذيرفتند. سپس قرآن مى گويد: هارون براى برانگيختن عواطف موسى (عليه السلام ) و بيان بى گناهى خود گفت : «فرزند مادرم ! اين جمعيت نادان مرا در ضعف و اقليت

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۷۹

قرار دادند آنچنان كه نزديك بود مرا به قتل برسانند بنابراين من بى گناهم بى گناه ، كارى نكن كه دشمنان به شماتت من برخيزند و مرا در رديف اين جمعيت ظالم و ستمگر قرار مده » (قال ابن ام ان القوم استضعفونى و كادوا يقتلوننى فلا تشمت بى الاعداء و لا تجعلنى مع القوم الظالمين ). تعبير به «ابن ام » در اين آيه و يا «يا ابن ام » در آيه ۹۴ سوره طه (فرزند مادرم ) با اينكه موسى و هارون از يك پدر و مادر بودند، به خاطر تحريك عواطف موسى (عليه السلام ) در اين حال بوده است ، سرانجام اين جريان اثر خود را گذارد و بنى اسرائيل به زودى متوجه زشتى اعمال خويش شدند و تقاضاى توبه كردند. آتش خشم موسى كمى فرو نشست و به درگاه پروردگار متوجه شد و عرض كرد «پروردگارا من و برادرم را بيامرز و ما را در رحمت بى پايانت داخل كن ، تو مهربانترين مهربانانى » (قال رب اغفرلى و لاخى و ادخلنا فى رحمتك و انت ارحم الراحمين ). تقاضاى بخشش و آمرزش براى خود و برادرش نه به خاطر آن است كه گناهى از آنها سرزده بلكه يكنوع خضوع به درگاه پروردگار و بازگشت به سوى او و ابراز تنفر از اعمال زشت بت پرستان و همچنين سرمشقى است براى همگان تا فكر كنند جائى كه موسى و برادرش كه انحرافى پيدا نكرده بودند چنين تقاضائى از پيشگاه خدا كنند، ديگران بايد حساب خود را برسند و سرمشق بگيرند و رو به درگاه پروردگار آورده ، از گناهان خود تقاضاى عفو و بخشش كنند، و چنانكه دو آيه قبل نشان مى دهد بنى اسرائيل نيز چنين كردند. مقايسه اى ميان تواريخ قرآن و تورات كنونى همانطور كه از آيات فوق و آيات سوره طه استفاده مى شود، گوساله اى را

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۰

بنى اسرائيل ساخته نه هارون ، و طبق آيات سوره طه ، شخصى از ميان بنى اسرائيل بنام سامرى اقدام به چنين كارى كرد، اما هارون برادر و معاون و ياور موسى از پاى ننشست و حداكثر تلاش و كوشش را بكار برد، آنچنان كه نزديك بود او را به قتل برسانند. ولى عجيب اين است كه تورات كنونى گوساله سازى و دعوت به بت پرستى را به هارون ، برادر و جانشين و وزير موسى (عليه السلام ) نسبت مى دهد! در فصل ۳۲ از سفر خروج تورات چنين مى خوانيم : «و هنگام ديدن قوم كه موسى از فرود آمدن از كوه درنگ مى نمايد، آن قوم نزد هارون جمع آمده وى را گفتند كه برخيز و از براى ما خدايانى بساز كه در پيشاپيش ما بروند، زيرا كه اين موسى مردى كه ما را از ملك مصر بيرون آورد نمى دانيم كه وى را چه واقع شد - و هارون به ايشان گفت : گوشواره هاى زرينى كه در گوشهاى زنان و پسران و دختران شمايند، بيرون كرده نزد من بياوريد - پس تمامى قوم گوشواره هاى زرينى كه در گوشهاى ايشان بودند بيرون كرده به هارون آوردند - و آنها را از دست ايشان گرفته ، آنرا به آلت حكاكى تصوير نموده ، از آن گوساله اى ريخته شده ساخت و گفتند كه اى اسرائيل اينانند خدايان تو كه تو را از زمين مصر بيرون آوردند ...». و به دنبال آن مراسمى را كه هارون براى قربانى كردن در برابر اين بت تعيين كرده بود بيان مى كند! و سپس ضمن شرح مفصلى اشاره به بازگشت موسى (عليه السلام ) و خشمناك شدن او و انداختن الواح تورات كرده مى گويد: «و موسى به هارون گفت كه اين قوم به تو چه كردند كه به اين گناه عظيم ايشانرا مرتكب گردانيدى ؟! - و هارون گفت كه غضب آقايم افروخته نشود كه اين قوم را مى دانى كه

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۱

مايل به بدى هستند...»! آنچه در بالا گفته شد قسمتى از داستان گوساله پرستى بنى اسرائيل در تورات كنونى با عين عبارت بود، در حالى كه خود تورات اشاره به مقام برجسته هارون در فصول ديگر كرده از جمله تصريح مى كند بعضى از معجزات موسى (عليه السلام ) به دست هارون آشكار گشت (فصل هشتم از سفر خروج تورات ). و هارون را به عنوان پيغمبر از طرف موسى (عليه السلام ) معرفى مى كند (فصل هشتم از سفر خروج ). و در هر صورت براى هارون كه رسما جانشين موسى (عليه السلام ) بود و عارف به معارف شريعت او، مقام والائى قائل است ، اما خرافه را ببينيد كه او را بت ساز و عامل بت پرستى معرفى نموده و حتى در برابر اعتراض موسى (عليه السلام ) به هارون عذر بدتر از گناه از او نقل كرده است كه چون اين قوم مايل به بدى بودند من هم به بدى تشويقشان كردم ! در حالى كه قرآن دامان اين دو رهبر را از هر گونه آلودگى به شرك و بت پرستى پاك مى داند. تنها در اينجا نيست كه تاريخ قرآن مظهر پاكى انبياء و پيامبران ، و تاريخ تورات كنونى مملو از انواع اهانتها و خرافات نسبت به ساحت قدس ‍ آنها است و به عقيده ما يكى از طرق شناسائى اصالت قرآن و تحريف تورات و انجيل كنونى همين بررسى و مقايسه ميان تواريخى است كه در اين كتب پيرامون زندگى انبياء آمده است .

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۲

آيه ۱۵۲ - ۱۵۴

آيه و ترجمه إِنَّ الَّذِينَ اتخَذُوا الْعِجْلَ سيَنَالهُُمْ غَضبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ كَذَلِك نجْزِى الْمُفْترِينَ(۱۵۲) وَ الَّذِينَ عَمِلُوا السيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُوا مِن بَعْدِهَا وَ ءَامَنُوا إِنَّ رَبَّك مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ(۱۵۳) وَ لَمَّا سكَت عَن مُّوسى الْغَضب أَخَذَ الاَلْوَاحَ وَ فى نُسخَتهَا هُدًى وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبهِمْ يَرْهَبُونَ(۱۵۴) ترجمه : ۱۵۲ - آنها كه گوساله را (معبود خود) انتخاب كردند به زودى خشم پروردگار و ذلت در زندگى دنيا به آنها مى رسد، و اينچنين كسانى را كه (بر خدا) افترا مى بندند كيفر مى دهيم . ۱۵۳ - و آنها كه گناه كنند و بعد از آن توبه نمايند و ايمان آورند (اميد عفو او را دارند زيرا) پروردگار تو در پى آن آمرزنده و مهربان است . ۱۵۴ - و هنگامى كه خشم موسى فرو نشست الواح (تورات ) را برگرفت و در نوشته هاى آن هدايت و رحمت براى آنها كه از پروردگار خويش مى ترسند (و از مخالفت فرمانش بيم دارند) وجود داشت . تفسير همانطور كه گفتيم واكنش شديد موسى (عليه السلام ) سرانجام كار خود را كرد، و گوساله پرستان بنى اسرائيل كه اكثريت قوم را تشكيل مى دادند از كار خود پشيمان شدند، اين پشيمانى در چند آيه قبل نيز (آيه ۱۴۹) منعكس است ، ولى

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۳

براى اينكه تصور نشود تنها اين ندامت و پشيمانى براى توبه آنها از چنين گناه عظيمى كافى بوده است ، قرآن چنين اضافه مى كند: «كسانى كه گوساله را معبود خود انتخاب كردند به زودى خشم پروردگار و ذلت در زندگى اين جهان به آنها خواهد رسيد» (ان الذين اتخذوا العجل سينالهم غضب من ربهم و ذلة فى الحيوة الدنيا). و نيز براى اينكه تصور نشود اين قانون اختصاصى به آنها دارد، اضافه مى كند همه كسانى را كه افترا (بر خدا) مى بندند اين چنين كيفر مى دهيم (و كذلك نجزى المفترين ). تعبير به «اتخذوا» اشاره به اين است كه «بت » هيچگونه واقعيتى ندارد، تنها انتخاب و قرارداد مردم بت پرست است كه به آن شخصيت و ارزش موهومى مى دهد و لذا كلمه «عجل » را پشت سر اين جمله مى آورد، يعنى آن گوساله پس از انتخاب براى پرستش باز همان گوساله بود! اما در اينكه اين «غضب » و «ذلت » چه بوده است ؟ قرآن در آيه فوق صريحا چيزى ذكر نكرده ، و تنها با اشاره سربسته اى گذشته است ، ولى ممكن است اشاره به بدبختيها و گرفتاريها و مشكلاتى بوده باشد كه بعد از اين ماجرا و قبل از حكومت در بيت المقدس ، دامان اسرائيليان را گرفت . يا اشاره به ماموريت عجيب كشتار يكديگر باشد كه به عنوان كيفر و مجازات در برابر چنين گناه سنگينى به آنها داده شد كه شرح آن در جلد اول همين تفسير صفحه ۱۷۲ گذشت . در اينجا ممكن است اين سؤ ال پيش بيايد كه ما شنيده ايم با ندامت و پشيمانى حقيقت توبه تحقق مى يابد، چگونه بنى اسرائيل كه از كار خود پشيمان شدند مشمول عفو خدا واقع نشدند؟! پاسخ اين سؤ ال اين است كه ما هيچ دليلى نداريم كه پشيمانى به تنهائى در

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۴

همه جا كافى بوده باشد، درست است كه ندامت يكى از اركان توبه است ، ولى يكى از اركان نه همه اركان . گناه بت پرستى و سجده در برابر گوساله آن هم در آن مقياس وسيع و گسترده ، آن هم در آن مدت كوتاه ، آن هم براى ملتى كه آنهمه معجزات ديده بودند گناهى نبود كه به اين آسانى بخشوده شود و مثلا با گفتن يك استغفر الله همه چيز پايان يابد. بلكه بايد اين ملت غضب پروردگار را ببيند و طعم ذلت را در اين زندگى بچشد و شلاق كيفر كسانى را كه به خدا افترا مى بندند به پيكر خود احساس كند تا بار ديگر به اين آسانى و سادگى به فكر چنين گناه عظيمى نيفتد. در آيه بعد اين موضوع را تكميل كرده و به صورت يك قانون كلى چنين مى گويد: ((اما آنها كه اعمال بدى انجام دهند، سپس توبه كنند (و شرائط توبه همگى انجام گيرد) و ايمان خود را به خدا تجديد نمايند و از هر گونه شرك و نافرمانى باز گردند، پروردگار تو بعد از آن ، آنها را مى بخشد، او بخشنده و مهربان است )) (و الذين عملوا السيئات ثم تابوا من بعدها و آمنوا ان ربك من بعدها لغفور رحيم ). پاسخ به دو سؤ ال : ۱ - آيا دو آيه فوق ، جمله معترضه است كه در وسط داستان بنى اسرائيل به عنوان تذكرى به پيامبر اسلام و مسلمانان نازل شده است و يا پيام خداوند به موسى (عليه السلام ) بعد از ماجراى گوساله پرستى است . بعضى از مفسران احتمال اول و بعضى احتمال دوم را پذيرفته اند، آنها كه احتمال اول را پذيرفته اند، به جمله ان ربك من بعدها لغفور رحيم : «پروردگار

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۵

تو بعد از توبه آمرزنده مهربان است » استدلال كرده اند زيرا جمله بر صورت خطاب به پيامبر اسلام است ، و آنها كه احتمال دوم را پذيرفته اند، به جمله سينالهم غضب «به زودى خشم خدا دامنشان را خواهد گرفت » كه به صورت فعل مضارع آمده تمسك جسته اند. ولى ظاهر آيات نشان مى دهد كه اينها قسمتى از خطاب خداوند به موسى (عليه السلام ) به دنبال ماجراى گوساله پرستى است ، و فعل مضارع «سينالهم » گواه خوبى براى اين موضوع است ، در حالى كه هيچ مانعى ندارد «ان ربك » خطاب به موسى (عليه السلام ) باشد. ۲ - چرا ايمان در آيه فوق پس از توبه آمده است ، با اينكه تا ايمان نباشد، توبه تحقق نمى پذيرد؟! پاسخ اين سؤ ال نيز از اينجا روشن مى شود كه پايه هاى ايمان به هنگام گناه ، متزلزل مى گردد و يكنوع سستى پيدا مى كند، تا آنجا كه در روايات اسلامى مى خوانيم : «شرابخوار به هنگامى كه شراب مى خورد ايمان ندارد، و زناكار نيز به هنگام زنا ايمان ندارد!» يعنى ايمان فروغ خود را از دست مى دهد و كم نور و تاريك و كم اثر مى شود. اما هنگامى كه توبه انجام گرفت بار ديگر فروغ اصلى را پيدا خواهد كرد آنچنان كه گوئى ايمان بار ديگر تجديد شده است . ضمنا از اينكه در آيات فوق ، تنها روى ذلت در حيات دنيا تكيه شده ، چنين استفاده مى شود كه پس از ندامت و پشيمانى از جريان بت پرستى و چشيدن مجازاتهاى اين جهان ، توبه بنى اسرائيل از اين گناه پذيرفته شد آنچنان كه كيفر آنها را در آخرت از بين برد، اگر چه بار گناهان ديگرشان كه از آن توبه نكردند همچنان بر دوش آنها سنگينى مى كند.

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۶

آخرين آيه مورد بحث ، مى گويد: ((هنگامى كه آتش خشم موسى فرو نشست (و آن نتيجه اى را كه انتظار داشت گرفت ) موسى دست كرد و الواح تورات را از زمين برداشت ، الواحى كه نوشته هاى آن سراسر هدايت و رحمت بود، اما هدايت و رحمت براى كسانى كه احساس ‍ مسئوليت مى كردند و از خدا مى ترسيدند و در برابر فرمانش تسليم بودند)) (و لما سكت عن موسى الغضب اخذ الالواح و فى نسختها هدى و رحمة للذين هم لربهم يرهبون ).

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۷

آيه ۱۵۵ - ۱۵۶

آيه و ترجمه وَ اخْتَارَ مُوسى قَوْمَهُ سبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَب لَوْ شِئْت أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَ إِيَّىَ أَ تهْلِكُنَا بمَا فَعَلَ السفَهَاءُ مِنَّا إِنْ هِىَ إِلا فِتْنَتُك تُضِلُّ بهَا مَن تَشاءُ وَ تهْدِى مَن تَشاءُ أَنت وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا وَ أَنت خَيرُ الْغَفِرِينَ(۱۵۵) وَ اكتُب لَنَا فى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسنَةً وَ فى الاَخِرَةِ إِنَّا هُدْنَا إِلَيْك قَالَ عَذَابى أُصِيب بِهِ مَنْ أَشاءُ وَ رَحْمَتى وَسِعَت كلَّ شىْءٍ فَسأَكتُبهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكوةَ وَ الَّذِينَ هُم بِئَايَتِنَا يُؤْمِنُونَ(۱۵۶) ترجمه : ۱۵۵ - و موسى از قوم خود هفتاد تن از مردان را براى ميعادگاه ما برگزيد، و هنگامى كه زمين لرزه آنها را فرا گرفت (و هلاك شدند) گفت : پروردگارا! اگر مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پيش از اين نيز هلاك كنى ، آيا ما را به آنچه سفيهانمان انجام داده اند (مجازات و) هلاك مى سازى ، اين جز آزمايش تو چيز ديگر نيست كه هر كس را بخواهى (و مستحق بدانى ) گمراه مى سازى و هر كس را بخواهى (و شايسته ببينى هدايت مى كنى ، تو ولى مائى ، ما را بيامرز و بر ما رحم كن و تو بهترين آمرزندگانى . ۱۵۶ - و براى ما در اين دنيا و سراى ديگر نيكى مقرر دار، چه اينكه ما به سوى تو بازگشت كرده ايم ، (خداوند در برابر اين تقاضا به موسى ) گفت : مجازاتم را به هر كس بخواهم مى رسانم و رحمتم همه چيز را فرا گرفته و آنرا براى آنها كه پرهيزكارند و زكات را مى پردازند و آنها كه به آيات ما ايمان مى آورند، مقرر خواهم داشت .

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۸

تفسير : نمايندگان بنى اسرائيل در ميعاد گاه خدا در آيات فوق بار ديگر قرآن به جريان رفتن موسى (عليه السلام ) به ميعادگاه (طور) با جمعى از بنى اسرائيل بازگشت نموده و قسمت ديگرى از همان حادثه را بازگو مى كند: در اينكه موسى (عليه السلام ) يك ميقات و ميعاد با پروردگار داشته يا بيشتر در ميان مفسران گفتگو است و هر كدام براى اثبات مقصود خود شواهدى از آيات قرآن ذكر كرده اند. ولى همانطور كه ما در ذيل آيه ۱۴۲ همين سوره يادآور شديم از مجموع قرائن موجود در آيات قرآن ، و روايات ، بيشتر چنين به نظر مى رسد كه موسى (عليه السلام ) تنها يك ميقات داشته ، آنهم به اتفاق جمعى از بنى اسرائيل بوده است . در همين ميقات بود كه خداوند الواح تورات را نازل كرد و با موسى (عليه السلام ) سخن گفت و نيز در همين ميقات بود كه بنى اسرائيل به موسى (عليه السلام ) پيشنهاد كردند از خدا بخواهد خود را نشان دهد، و نيز در همينجا بود كه صاعقه يا زلزله اى در گرفت و موسى (عليه السلام ) بيهوش شد و بنى اسرائيل بر زمين افتادند، و در حديثى كه على بن ابراهيم (ع ) در تفسير خود نقل كرده نيز به اين موضوع تصريح شده است . گر چه ممكن است طرز قرار گرفتن آيات اين سوره در نظر بعضى توليد اشكال كند كه چگونه خداوند نخست ، اشاره به ميعاد موسى (عليه السلام ) كرده ، سپس داستان گوساله پرستى را ذكر مى كند، بار ديگر به موضوع ميعاد باز مى گردد،

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۸۹

آيا اين طرز سخن با فصاحت و بلاغتى كه در قرآن وجود دارد، سازگار است ؟!. ولى با توجه به اينكه قرآن يك كتاب تاريخى نيست كه تسلسل حوادث را حفظ كند، بلكه يك كتاب هدايت و انسانسازى و تربيت است و در چنين كتابى گاه اهميت موضوع ايجاب مى كند كه ادامه بحث يك حادثه را موقتا رها كند و به بحث لازم ديگرى بپردازد و باز به ذكر حادثه اول ادامه دهد. بنابراين هيچ لزومى ندارد كه ما آيه مورد بحث را اشاره به دنباله بحث گوساله پرستى بدانيم و بگوئيم موسى (عليه السلام ) بار ديگر بنى اسرائيل را بعد از اين ماجرا براى عذرخواهى و توبه به كوه طور برد آنچنان كه بعضى از مفسران گفته اند زيرا اين احتمال گذشته از جهات ديگر از اين نظر كه به هلاكت اين گروه كه براى عذرخواهى رفته اند انجاميده ، بعيد به نظر مى رسد، آيا ممكن است خداوند عده اى را كه بنمايندگى قوم خود براى عذرخواهى به پيشگاه او رفته اند در همانجا هلاك كند؟! به هر حال در آيات فوق نخست مى گويد: ((موسى (عليه السلام ) هفتاد نفر از قوم خود را براى ميعاد ما انتخاب كرد)) (و اختار موسى قومه سبعين رجلا لميقاتنا). ولى بنى اسرائيل چون كلام خدا را شنيدند، از موسى (عليه السلام ) تقاضا كردند از او بخواهد خود را نشان دهد ((در اين هنگام زلزله عظيمى در گرفت ، و جمعيت هلاك شدند و موسى (عليه السلام ) مدهوش بر زمين افتاد، هنگامى كه به هوش آمد عرض كرد: پروردگارا! اگر تو مى خواستى مى توانستى آنها و مرا پيش از اين هلاك كنى )) يعنى من چگونه پاسخ قوم را بگويم كه بر نمايندگان آنها چنين گذشته است (فلما اخذتهم الرجفة قال رب لو شئت اهلكتهم من قبل و اياى ). سپس گفت : پروردگارا اين درخواست نابجا تنها كار جمعى از سفهاى ما بود

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۰

«آيا ما را به خاطر كار آنها هلاك مى كنى ؟» (اتهلكنا بما فعل السفهاء منا). بعضى از مفسران وجود كلمه رجفه (لرزه ) را در اين آيه و وجود كلمه صاعقه در آيه ۵۵ سوره بقره كه مربوط به تقاضاى رويت پروردگار است دليل بر تفاوت اين دو ميقات گرفته اند، ولى چنانكه سابقا هم گفته ايم ، صاعقه در بسيارى از اوقات با لرزه شديد همراه است ، زيرا بر اثر برخورد الكتريسته هاى مثبت و منفى كه اولى در ابر و دومى در زمين است ، جرقه عظيمى به وجود مى آيد كه كوهها و زمينها را به لرزه در مى آورد و گاهى از هم متلاشى مى كند، در داستان صالح (ع ) نيز در مورد بلائى كه بر اين جمعيت گنهكار نازل شد، گاهى تعبير به «صاعقه » شده (سوره فصلت آيه ۱۷) و گاهى به «رجفة » (سوره اعراف آيه ۷۸). و نيز بعضى از مفسران تعبير بما فعل السفهاء منا (به كارى كه سفهاى ما كرده اند) را دليل بر اين گرفته اند كه مجازات در اينجا به خاطر عملى بوده كه از بنى اسرائيل سرزده (همانند گوساله پرستى ) نه بخاطر سخنى كه در مورد تقاضاى رؤ يت خدا داشتند. پاسخ اين سخن نيز روشن است ، زيرا سخن نيز يكى از افعال انسان است ، و اطلاق «فعل » بر «سخن » چيز تازه و غير معمولى نيست ، مثلا هنگامى كه مى گوئيم خداوند در قيامت به همه كارهاى ما پاداش و كيفر مى دهد، مسلما اين تعبير، سخنان ما را نيز در بر خواهد گرفت . سپس موسى (عليه السلام ) به دنبال اين تضرع و تقاضا از پيشگاه خدا عرضه مى دارد: ((پروردگارا مى دانيم اين آزمايش تو بود كه هر كه را بخواهى (و مستحق ببينى ) با آن گمراه مى كنى و هر كس را بخواهى (و شايسته بدانى ) هدايت مى نمائى )) (ان هى الا فتنتك ). در اينجا نيز مفسران در زمينه معنى «فتنه » سخن بسيار دارند، ولى با توجه

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۱

به اينكه «فتنه » در قرآن مجيد مكرر به معنى آزمايش و امتحان آمده است ، چنانكه در آيه ۲۸ سوره انفال انما اموالكم و اولادكم فتنه : «سرمايه ها و فرزندان شما وسيله آزمايش شما هستند» (و همچنين آيه ۲ سوره عنكبوت و آيه ۱۲۶ سوره توبه ) مفهوم آيه مورد بحث چندان پيچيده نيست . زيرا بدون شك بنى اسرائيل در اين صحنه با آزمايش شديدى روبرو شدند، و خداوند به آنها نشان داد كه اين تقاضا (تقاضاى رؤ يت او) يك تقاضاى بى مورد و نابجا و محال است . و در پايان آيه موسى (عليه السلام ) عرض مى كند: «بار الها تنها تو ولى و سرپرست مائى ، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده ، تو بهترين آمرزندگانى » (انت ولينا فاغفر لنا و ارحمنا و انت خير الغافرين ). از مجموع آيات و روايات استفاده مى شود كه سرانجام هلاك شدگان بار ديگر زندگى را از سر گرفتند و به اتفاق موسى (عليه السلام ) به سوى بنى اسرائيل بازگشتند، و آنچه را ديده بودند براى آنها بازگو نمودند و به تبليغ و ارشاد آن مردم بيخبر پرداختند. در آيه بعد دنباله تقاضاى موسى (عليه السلام ) از پروردگار و تكميل مساله توبه كه در آيات قبل به آن اشاره شد چنين آمده است ، موسى مى گويد: «خداوندا در اين جهان و در سراى ديگر نيكى براى ما مقرر بدار» (و اكتب لنا فى هذه الدنيا حسنة و فى الاخرة ). «حسنة » به معنى هر گونه نيكى و زيبائى و خوبى است ، بنابراين همه نعمتها و همچنين توفيق عمل صالح و آمرزش و بهشت و هر گونه سعادت را شامل مى شود، و دليلى ندارد - همانند بعضى از مفسران - آنرا مخصوص به يك قسمت از اين مواهب بدانيم .

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۲

سپس دليل اين تقاضا را چنين بيان مى كند: «ما به سوى تو بازگشت كرده ايم و از سخنانى كه سفيهان ما گفته اند كه شايسته مقام با عظمت تو نبود، پوزش طلبيده ايم » (انا هدنا اليك ). «هدنا» از ماده هود (بر وزن صوت ) به معنى بازگشت تواءم با نرمى و آرامش است و به طورى كه بعضى از لغويين گفته اند، هم بازگشت از خير به شر را شامل مى شود و هم از شر به خير را ولى در بسيارى از موارد به معنى توبه و بازگشت به اطاعت فرمان خدا آمده است . راغب در كتاب مفردات از بعضى نقل مى كند: «كه نامگذارى ((قوم يهود» به اين نام ، بخاطر همين سخنى است كه با خدا داشتند و در واقع اين نام يكنوع مدح و ستايش از آنها بوده و زنده كننده خاطره بازگشت آنها به سوى خدا، سپس معنى اصلى فراموش شده و به عنوان نامى روى اين قوم و ملت باقى مانده است )). ولى با توجه به اينكه بعضى ديگر از لغويين معنى آن را هر گونه بازگشت از شر به خير و يا از خير به شر ذكر كرده اند، مى توان گفت اين كلمه چندان متضمن مدح نيست بلكه ممكن است حكايت از نوسان روحى و ناپايدارى اخلاقى اين جمعيت كند. بعضى ديگر از مفسران گفته اند علت نامگذارى اين قوم به «يهود» ارتباطى با اين سخن ندارد بلكه در اصل از ماده «يهوذا» كه نام يكى از فرزندان يعقوب است گرفته شده و سپس ذال تبديل به دال گرديده و يهودا شده و منسوب به آن يهودى مى باشد. سرانجام خداوند دعاى موسى (عليه السلام ) را به اجابت مى رساند و توبه او را

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۳

مى پذيرد، ولى نه بدون قيد و شرط، بلكه با شرائطى كه در ذيل آيه آمده است ، مى گويد: ((خداوند فرمود عذاب و كيفرم را به هر كس بخواهم (و مستحق ببينم ) مى رسانم )) (قال عذابى اصيب به من اشاء). بارها گفته ايم كه «مشيت » در اينگونه موارد بلكه در همه موارد به معنى خواست مطلق و بدون قيد و شرط نيست ، بلكه خواست تواءم با حكمت و شايستگى ها و لياقتها است و به اين ترتيب پاسخ هر گونه اشكالى در اين زمينه روشن مى شود. سپس اضافه مى كند: «اما رحمت من همه چيز را در بر گرفته است » (و رحمتى وسعت كل شى ). اين رحمت واسعه پروردگار ممكن است اشاره به نعمتها و بركات دنيوى باشد كه همگان را در برگرفته و بر و فاجر و نيك و بد از آن بهره مى برند. و نيز مى تواند اشاره به همه رحمت هاى مادى و معنوى باشد زيرا نعمتهاى معنوى اختصاص به قوم و جمعيتى ندارد، هر چند شرائطى دارد كه بدون آن ، شامل كسى نمى شود، و به تعبير ديگر درهاى رحمت الهى به روى همگان گشوده است و اين خود مردمند كه بايد تصميم بگيرند و از اين در وارد شوند و اگر كسانى شرائط ورود در آن را فراهم نسازند دليل بر تقصير خود آنها است ، نه محدود بودن رحمت خدا (تفسير دوم با مفهوم آيه و جمله هاى كه بعد مى آيد سازگارتر و مناسبتر است ). ولى براى اينكه كسانى خيال نكنند پذيرش توبه و يا وسعت رحمت پروردگار و عموميت آن ، بى قيد و شرط و بدون حساب و كتاب است ، در پايان آيه اضافه مى كند «من بزودى رحمتم را براى كسانى كه سه كار را انجام مى دهند مى نويسم ، آنها كه تقوا پيشه مى كنند، و آنها كه زكات مى پردازند، و آنها كه به آيات ما ايمان مى آورند» (فساءكتبها للذين يتقون و يوتون الزكاة

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۴

و الذين هم بآياتنا يؤ منون ) «تقوا» اشاره به پرهيز از هر گونه گناه و آلودگى است . و زكات به معنى وسيع كلمه و طبق حديث معروف لكل شى زكاة : «براى همه نعمتها و مواهب الهى ، زكاتى هست » تمام اعمال نيك را شامل مى شود. و جمله و الذين هم بآياتنا يومنون ، ايمان به مقدسات را فرا مى گيرد. و به اين ترتيب آيه مشتمل بر يك برنامه كامل و جامع است . و اگر زكات را به معنى خصوص زكات مال تفسير كنيم ، ذكر آن از ميان ساير وظائف الهى به خاطر اهميتى است كه در عدالت اجتماعى دارد. در حديثى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) چنين نقل شده است كه حضرت مشغول نماز بود، شنيد مرد عربى مى گويد: اللهم ارحمنى و محمدا و لا ترحم معنا احدا ((خداوندا تنها من و محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مشمول رحمت قرار بده و هيچكس ديگر را در اين رحمت وارد مكن ))! هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سلام نماز را داد رو به او كرده فرمود: لقد تحجرت واسعا! يعنى «موضوع نامحدود و وسيعى را محدود ساختى و جنبه اختصاصى به آن دادى »! اشاره به اينكه رحمت بى پايان خدا به هيچ صورت نمى تواند محدود به من و تو باشد.

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۵

آيه ۱۵۷

آيه و ترجمه الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسولَ النَّبىَّ الاُمِّىَّ الَّذِى يجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فى التَّوْرَاةِ وَ الانجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنهَاهُمْ عَنِ الْمُنكرِ وَ يحِلُّ لَهُمُ الطيِّبَتِ وَ يحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَئث وَ يَضعُ عَنْهُمْ إِصرَهُمْ وَ الاَغْلَلَ الَّتى كانَت عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ ءَامَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنزِلَ مَعَهُ أُولَئك هُمُ الْمُفْلِحُونَ(۱۵۷) ترجمه : ۱۵۷ - آنها كه از فرستاده (خدا) پيامبر «امى » پيروى مى كنند كسى كه صفاتش را در تورات و انجيلى كه نزدشان است مى يابند و آنها را به معروف دستور مى دهد و از منكر باز مى دارد، پاكيزه ها را براى آنها حلال مى شمرد، ناپاكها را تحريم مى كند، و بارهاى سنگين و زنجيرهائى را كه بر آنها بود (از دوش و گردنشان بر مى دارد آنها كه به او ايمان آوردند و حمايتش كردند و ياريش نمودند و از نورى كه با او نازل شده پيروى كردند آنان رستگارانند.

تفسير :

از چنين پيامبرى پيروى كنيد اين آيه در حقيقت ، مكمل آيه گذشته درباره صفات كسانى است كه مشمول رحمت واسعه پروردگار هستند، يعنى پس از ذكر صفات سه گانه تقوى و اداء زكات و ايمان به آيات پروردگار، در اين آيه صفات ديگرى به عنوان توضيح براى آنها ذكر مى كند و آن پيروى از پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، زيرا ايمان به خدا از ايمان به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و پيروى از مكتبش جدائى ناپذير است ، همچنين

تفسير نمونه جلد ۶ صفحه ۳۹۶

تقوا و زكات نيز بدون پيروى از رهبرى او تكميل نمى شود. لذا مى گويد: «كسانى مشمول اين رحمت مى شوند كه از فرستاده پروردگار پيروى كنند» (الذين يتبعون الرسول ). سپس براى اين رسول ، شش صفت علاوه بر مقام رسالت بيان مى كند: ۱ - او پيامبر خدا است (النبى ). نبى به كسى گفته مى شود كه پيام خدا را بيان مى كند و به او، وحى نازل مى شود - هر چند مامور به دعوت و تبليغ نباشد - اما رسول كسى است كه علاوه بر مقام نبوت ، مامور به دعوت و تبليغ به سوى آئين خدا و ايستادگى در اين مسير مى باشد. در حقيقت رسالت مقامى است بالاتر از نبوت ، بنابراين در معنى رسالت ، نبوت هم افتاده است ، ولى چون آيه در مقام تشريح و توضيح و تفصيل پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، آن دو را مستقلا ذكر كرده . در واقع آنچه به طور سربسته در مفهوم رسول افتاده ، به صورت مستقل و روشن به عنوان تجزيه و تحليل صفات او ذكر شده است . ۲ - پيامبرى كه درس نخوانده و از ميان توده جمعيت برخاسته ، از سرزمين مكه ام القرى ، كانون اصلى توحيد طلوع كرده است (الامى ).


→ صفحه قبل صفحه بعد ←