تفسیر:نمونه جلد۴ بخش۴۲

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



ََآيه ۴

آيه و ترجمه

يَسئَلُونَك مَا ذَا أُحِلَّ لهَُمْ قُلْ أُحِلَّ لَكُمُ الطيِّبَت وَ مَا عَلَّمْتُم مِّنَ الجَْوَارِح مُكلِّبِينَ تُعَلِّمُونهُنَّ ممَّا عَلَّمَكُمُ اللَّهُ فَكلُوا ممَّا أَمْسكْنَ عَلَيْكُمْ وَ اذْكُرُوا اسمَ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سرِيعُ الحِْسابِ(۴) ترجمه : ۴ - از تو سوال مى كنند چه چيزها براى آنها حلال شده است بگو آنچه پاكيزه است براى شما حلال گرديده و (نيز صيد) حيوانات شكارى كه از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها ياد داده ايد (براى شما حلال است ) پس از آنچه اين حيوانات براى شما (صيد مى كنند و) نگاه مى دارند بخوريد و نام خدا را (به هنگام فرستادن حيوان براى شكار) بر آن بريد و از خدا بپرهيزيد كه خداوند سريع الحساب است .

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۳

شان نزول : درباره آيه فوق شان نزولهائى ذكر كرده اند كه مناسبتر از همه اين است : زيد الخير و «عدى بن حاتم » كه دو نفر از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بودند خدمتش رسيدند و عرض كردند: ما جمعيتى هستيم كه با سگها و بازهاى شكارى صيد مى كنيم ، و سگهاى شكارى ما حيوانات وحشى حلال گوشت را مى گيرند، بعضى از آنها را زنده به دست ما ميرسد و آن را سر مى بريم ، ولى بعضى از آنها بوسيله سگها كشته مى شوند، و ما فرصت ذبح آنها را پيدا نمى كنيم و با اينكه مى دانيم خدا گوشت مردار را بر ما حرام كرده ، تكليف ما چيست ! آيه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت . تفسير : صيد حلال به دنبال احكامى كه درباره گوشتهاى حلال و حرام در دو آيه گذشته بيان شد در اين آيه نيز به قسمتى ديگر از آنها اشاره كرده و به عنوان پاسخ سؤ الى كه در اين زمينه شده است ، چنين ميفرمايد: ((از تو درباره غذاهاى حلال سؤ ال مى كنند (يسئلونك ما ذا احل لهم ). سپس به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه نخست به آنها بگويد هر چيز پاكيزه اى براى شما حلال است (قل احل لكم الطيبات ). يعنى تمام آنچه را اسلام تحريم كرده در زمره خبائث و ناپاكها است

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۴

و هيچگاه قوانين الهى ، موجود پاكيزه اى كه طبعا براى استفاده و انتفاع بشر آفريده شده است تحريم نمى كند و دستگاه «تشريع » در همه جا هم آهنگ دستگاه تكوين است . سپس به سراغ صيدها رفته ، مى گويد: «صيد حيوانات صياد كه تحت تعليم شما قرار گرفته اند، يعنى از آنچه خداوند به شما تعليم داده به آنها آموخته ايد، براى شما حلال است » (و ما علمتم من الجوارح مكلبين تعلمونهن مما علمكم الله ) جوارح در اصل از ماده «جرح » گرفته شده كه گاهى به معنى كسب و گاهى به معنى زخم است ، و به همين دليل به حيوانات صياد اعم از پرندگان و غير پرندگان «جارحه » مى گويند، و جمع آن «جوارح » است يعنى حيوانى كه به صيد خود زخم وارد مى كند، و يا حيوانى كه براى صاحب خود كسب مى نمايد. و اگر به اعضاى بدن جوارح گفته ميشود به خاطر آن است كه انسان بوسيله آنها كارى انجام مى دهد و اكتسابى مى كند. و به اين ترتيب جمله و ما علمتم من الجوارح تمام حيواناتى را كه براى شكار كردن تربيت مى شوند شامل مى شود، ولى قيد «مكلبين » كه به معنى تربيت كنندگان سگهاى شكارى است و از ماده كلب به معنى سگ گرفته شده است ، آن را اختصاص به سگهاى شكارى مى دهد و به همين دليل صيد كردن با غير سگهاى شكارى مانند صيد بوسيله بازهاى شكارى و امثال آن را شامل نمى شود، به همين جهت در فقه شيعه «تنها» صيد به وسيله سگهاى شكارى مجاز است اگر چه جمعى از مفسران دانشمندان اهل تسنن ، همه را مجاز

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۵

مى دانند و قيد «مكلبين » را بمعنى وسيعى تفسير كرده اند كه اختصاصى به سگها ندارد، ولى همانطور كه گفتيم ماده اصلى اين لغت مفهوم آن را مخصوص به تربيت سگهاى شكارى مى كند. البته اگر حيوانات شكارى ديگر صيدى را از پاى در آورند ولى قبل از آنكه بميرد با آداب شرعى ذبح كنيم حلال است . ضمنا جمله تعلمونهن مما علمكم الله اشاره به چند مطلب ميكند: نخست اينكه بايد تعليم اين گونه حيوانات استمرار يابد و اگر تعليم خود را فراموش كنند و همانند يك سگ ولگرد حيوانى را بدرند، گوشت آن صيد حلال نخواهد بود (چون فعل تعلمونهن مضارع است و مضارع دلالت بر استمرار دارد). ديگر اينكه بايد تعليم و تربيت سگ مطابق اصول صحيحى باشد كه با مفهوم «مما علمكم الله » سازگار باشد، و ديگر اينكه سرچشمه همه علوم هر چند ساده و كوچك باشد از ناحيه خدا است و ما بدون تعليم او علمى نداريم . ضمنا بايد توجه داشت منظور از تعليم سگهاى شكارى آنست كه آنچنان تربيت شوند كه به فرمان صاحبان آنها حركت كنند و به فرمانشان باز گردند ذكر اين نكته نيز لازم است حيوانى را كه سگها شكار مى كنند اگر زنده بدست آيد، بايد طبق آداب اسلامى ذبح شود ولى اگر پيش از آنكه به آن برسند جان دهد، حلال است ، اگر چه ذبح نشده است . سپس در ذيل آيه اشاره به دو شرط ديگر از شرائط حليت چنين صيدى كرده ، مى فرمايد: از صيدى كه سگهاى شكارى براى شما نگاه داشته اند بخوريد. (فكلوا مما امسكن عليكم ). بنابراين اگر سگهاى شكارى عادت داشته باشند قسمتى از صيد خود را بخورند و قسمتى را وا گذارند، چنان صيدى حلال نيست و داخل در جمله و ما اكل السبع كه در آيه قبل گذشت مى باشد و در حقيقت چنين سگى نه تعليم يافته است و نه آنچه را كه نگاه داشته مصداق «عليكم » (براى شما) مى باشد

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۶

بلكه براى خود صيد كرده است (ولى بعضى از فقهاء اين موضوع را به استناد رواياتى كه در منابع حديث آمده شرط ندانسته اند كه تفصيل آن در فقه آمده است ) خلاصه اينكه بايد آنها آنچنان تربيت شوند كه صيد خود را نخورند. ديگر اينكه به هنگامى كه سگ شكارى رها مى شود، نام خدا را ببريد (و اذكروا اسم الله عليه ). و در پايان براى رعايت تمام اين دستورات ، ميفرمايد: از خدا بپرهيزيد زيرا خداوند، سريع الحساب است . (و اتقوا الله ان الله سريع الحساب ).

ََآيه ۵

آيه و ترجمه

الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطيِّبَت وَ طعَامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب حِلُّ لَّكمْ وَ طعَامُكُمْ حِلُّ لهَُّمْ وَ المُْحْصنَت مِنَ المُْؤْمِنَتِ وَ المُْحْصنَت مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب مِن قَبْلِكُمْ إِذَا ءَاتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ محْصِنِينَ غَيرَ مُسفِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِى أَخْدَانٍ وَ مَن يَكْفُرْ بِالايمَنِ فَقَدْ حَبِط عَمَلُهُ وَ هُوَ فى الاَخِرَةِ مِنَ الخَْسِرِينَ(۵) ترجمه : ۵ - امروز چيزهاى پاكيزه براى شما حلال شد و (همچنين ) غذاى اهل كتاب براى شما حلال است و غذاى شما براى آنها حلال مى باشد و (نيز) زنان پاكدامن از مسلمانان و زنان پاكدامن از اهل كتاب حلال هستند هنگامى كه مهر آنها را بپردازيد و پاكدامن باشيد نه زناكار و نه دوست پنهانى و نامشروع گيريد، و كسى كه انكار كند آنچه را بايد به آن ايمان بياورد اعمال او باطل و بى اثر ميگردد و در سراى ديگر از زيانكاران خواهد بود.

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۷

تفسير :

خوردن غذاى اهل كتاب و ازدواج با آنان در اين آيه كه مكمل آيات قبل است ، نخست ميفرمايد:«امروز آنچه پاكيزه است براى شما حلال شده و غذاهاى اهل كتاب براى شما حلال و غذاهاى شما براى آنها حلال است .» (اليوم احل لكم الطيبات و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم وطعامكم حل لهم ). در اينجا چند مطلب است كه بايد مورد توجه قرار گيرد: ۱ - منظور از اليوم (امروز) به عقيده جمعى از مفسران روز عرفه و به عقيده بعضى بعد از فتح خيبر است ولى بعيد نيست كه همان روز غديرخم و پيروزى كامل اسلام بر كفار بوده باشد (توضيح اين سخن را بزودى خواهيم گفت ). ۲ - ذكر حلال بودن «طيبات » با اينكه قبل از اين روز هم حلال بوده ، به خاطر اين است كه مقدمه اى براى ذكر حكم طعام اهل كتاب باشد. ۳ - منظور از «طعام اهل كتاب » كه در اين آيه حلال شمرده شده است چيست ؟ بيشتر مفسران و دانشمندان اهل سنت ، معتقدند كه هر نوع طعامى را شامل مى شود، خواه گوشت حيواناتى باشد كه به دست خود آنها ذبح شده و يا غير آن ، ولى اكثريت قاطع مفسران و فقهاى شيعه بر اين عقيده اند كه منظور از آن غير از گوشتهائى است كه ذبيحه آنها باشد، تنها عده كمى از دانشمندان شيعه پيرو نظريه اولند. روايات متعددى كه از ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) نقل شده اين مطلب را تاكيد مى كند كه منظور از طعام در اين آيه ، غير ذبيحه هاى اهل كتاب است .

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۸

در تفسير على بن ابراهيم از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه درباره آيه فوق چنين فرمود: عنى بطعا مهم هاهنا الحبوب و الفاكهة غير الذبائح التى يذبحون فانهم لا يذكرون اسم الله عليها: «منظور از طعام اهل كتاب حبوبات و ميوه ها است ، نه ذبيحه هاى آنها زيرا آنها هنگام ذبح كردن نام خدا را نمى برند.» و روايات متعدد ديگرى كه در جلد ۱۶ وسائل الشيعه در باب ۵۱ از ابواب اطعمه و اشربه صفحه ۳۷۱ مذكور است دقت در آيات گذشته نشان مى دهد كه تفسير دوم (تفسير طعام به غير ذبيحه ) به حقيقت نزديكتر است ، زيرا همانطور كه امام صادق (عليه السلام ) هم در روايت فوق اشاره فرموده ، اهل كتاب غالب شرائط ذبح اسلامى را رعايت نمى كنند، نه نام خدا را مى برند و نه رو به سوى قبله حيوان را ذبح مى كنند و هم چنين پايبند به رعايت ساير شرائط نيستند چگونه ممكن است در آيات قبل چنين حيوانى صريحا تحريم شده باشد و در اين آيه حلال شمرده شود. در اينجا چند سؤ ال پيش مى آيد: نخست اينكه اگر منظور از طعام غذاهائى غير از گوشت است اينها كه قبلا حلال بوده است ، آيا قبل از نزول آيه خريدن گندم و يا حبوبات ديگر از اهل كتاب مانعى داشته ! در حالى كه همواره داد و ستد در ميان مسلمانان و آنها وجود داشته است ! پاسخ اين سؤ ال با توجه به يك نكته اساسى در تفسير آيه روشن مى شود و آن اينكه آيه در زمانى نازل شد كه اسلام بر شبه جزيره عربستان مسلط شده بود و موجوديت و حضور خود را در سراسر شبه جزيره اثبات كرده بود، بطورى كه دشمنان اسلام از شكست مسلمين مايوس بودند، در اينجا محدويتهائى

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۷۹

را كه در معاشرت مسلمانان با كفار قبلا وجود داشت و بخاطر همانها، رفت و آمد با آنان ، ميهمانى كردن آنها و يا ميهمان شدن نزد آنان ممنوع بود، مى بايست بر طرف گردد، لذا آيه نازل شد و اعلام داشت امروز كه شما موقعيت خود را تثبيت كرده ايد و از خطر آنها بيم نداريد محدوديتهاى مربوط به معاشرت با آنان كم شده است مى توانيد به ميهمانى آنها برويد و نيز مى توانيد آنها را ميهمان كنيد و همچنين ميتوانيد از آنها زن بگيريد (هر كدام با شرائطى كه اشاره خواهد شد). ناگفته نماند كسانى كه اهل كتاب را پاك نمى دانند مى گويند در صورتى مى توان با آنها هم غذا شد كه غذاى آنها از قبيل غذاهاى غير مرطوب باشد و يا در صورت مرطوب بودن با دست آنها تماس نگرفته باشد و اما آن دسته از محققان كه معتقد به طهارت اهل كتاب هستند، مى گويند هم غذا شدن با آنها در صورتى كه غذايشان از گوشتهاى ذبيحه خودشان تهيه نشده باشد و يقين به نجاست عرضى (نجس شدن با مثل شراب يا آبجو و مانند آنها) نداشته باشيم مى توان با آنها هم غذا شد. خلاصه اينكه آيه فوق در اصل ناظر به رفع محدوديتهاى پيشين درباره معاشرت با اهل كتاب است ، گواه بر آن اين است كه مى فرمايد: «غذاى شما هم براى آنها حلال است » يعنى ميهمانى كردن آنها بى مانع مى باشد، و نيز بلا فاصله در آيه بعد حكم ازدواج با زنان اهل كتابرا بيان كرده ، بديهى است حكومتى مى تواند چنين توسعه اى به اتباع خود بدهد كه بر اوضاع محيط كاملا مسلط گردد، و بيمى از دشمن نداشته باشد، چنين شرائطى در واقع در روز غدير خم و به عقيده بعضى در روز عرفه در حجة الوداع يا بعد از فتح خيبر حاصل گشت ، اگر چه روز غدير خم از هر جهت براى اين موضوع مناسبتر بنظر ميرسد. اشكال ديگرى كه در تفسير «المنار» درباره تفسير آيه فوق آمده است اين است كه مى گويد: كلمه طعام در بسيارى از آيات قرآن به معنى هر گونه

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۸۰

غذائى است و حتى گوشتها را هم شامل مى شود، چگونه ممكن است در آيه فوق ، محدود به حبوبات و ميوه ها و مانند آن باشد، سپس ‍ مى نويسد: من اين ايراد را در مجلسى كه جمعى از شيعيان بودند مطرح كردم (و كسى پاسخ آن را نداشت ). به عقيده ما پاسخ ايراد فوق نيز روشن است ، ما انكار نمى كنيم كه طعام يك مفهوم وسيع دارد، ولى آيات سابق كه درباره گوشتها بحث نموده و مخصوصا گوشت حيواناتى را كه بهنگام ذبح نام خدا بر آن نبرند تحريم كرده ، اين مفهوم وسيع را تخصيص ميزند و محدود بغير گوشت مى كند، و مى دانيم هر عامى يا مطلقى قابل تخصيص و تقييد است . و اين را نيز ميدانيم كه اهل كتاب مقيد به ذكر نام خدا بر ذبيحه نيستند، از آن گذشته ساير شرائطى را هم كه در سنت آمده است ، مسلما رعايت نمى كنند. در كتاب كنز العرفان در تفسير اين آيه اشاره به اشكال ديگرى شده است كه خلاصه اش اين است : «طيبات » مفهوم وسيعى دارد و به اصطلاح عام است اما «طعام الذين اوتوا الكتاب » خاص است و معمولا ذكر خاص بعد از عام نكته اى بايد داشته باشد كه در اينجا نكته آن روشن نيست ، سپس اظهار اميدوارى مى كند خداوند اين مشكل علمى را براى او حل كند. با توجه به آنچه در بالا ذكر شد، پاسخ اين اشكال نيز معلوم ميشود كه ذكر حليت طيبات در واقع مقدمه اى است براى بيان رفع محدوديت آميزش با اهل كتاب ، و در واقع آيه مى گويد: هر چيز پاكيزه اى براى شما حلال شمرده شده ، به همين جهت طعام اهل كتاب نيز (آنجا كه پاكيزه باشد) براى شما حلال است و محدوديتهائى كه سابقا در معاشرت با آنها داشته ايد در پرتو پيروزيهائى كه امروز پيدا كرده ايد تقليل يافته است . (دقت كنيد)

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۸۱

ازدواج با زنان غير مسلمان آيه فوق بعد از بيان حليت طعام اهل كتاب ، درباره ازدواج با زنان پاكدامن از مسلمانان و اهل كتاب سخن مى گويد و مى فرمايد: «زنان پاك دامن از مسلمانان و از اهل كتاب براى شما حلال هستند و مى توانيد با آنها ازدواج كنيد به شرط اينكه مهر آنها را بپردازيد.» (و المحصنات من المؤ منات و المحصنات من الذين اوتواالكتاب من قبلكم اذا آتيتموهن اجورهن ). به شرط اينكه از طريق ازدواج مشروع باشد نه به صورت زناى آشكار، و نه بصورت دوست پنهانى انتخاب كردن . (محصنين غير مسافحين و لا متخذى اخدان ). در حقيقت اين قسمت از آيه نيز محدوديتهائى را كه در مورد ازدواج مسلمانان با غير مسلمانان بوده تقليل ميدهد و ازدواج آنها را با زنان اهل كتاب با شرائطى تجويز مى نمايد. اما اينكه آيا ازدواج با اهل كتاب به هر صورت ، خواه ازدواج دائم باشد يا موقت ، مجاز است و يا منحصرا ازدواج موقت جائز است در ميان فقهاى اسلام اختلاف نظر است . دانشمندان اهل تسنن فرقى ميان اين دو نوع ازدواج نمى گذارند و معتقدند آيه فوق تعميم دارد، ولى در ميان فقهاى شيعه جمعى معتقدند كه آيه منحصرا ازدواج موقت را بيان مى كند و بعضى از روايات كه از ائمه اهلبيت (عليهمالسلام ) در

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۸۲

اين زمينه وارد شده ، اين نظر را تاييد مى نمايد. قرائنى در آيه موجود است كه ممكن است شاهد اين قول باشد، نخست اينكه مى فرمايد: اذا آتيتموهن اجورهن (بشرط اينكه اجر آنها را بپردازيد) درست است كه كلمه «اجر»، هم در مورد «مهر عقد دائم » و هم در مورد «مهر ازدواج موقت گفته مى شود»، ولى بيشتر در مورد ازدواج موقت ذكر ميگردد يعنى با آن تناسب بيشترى دارد، و ديگر اينكه تعبير به «غير مسافحين و لا متخذى اخدان » (به شرط اينكه از راه زنا و گرفتن دوست پنهانى نامشروع وارد نشويد) نيز با ازدواج موقت متناسبتر است ، چه اينكه ازدواج دائم هيچگونه شباهتى با مساله زنا يا انتخاب دوست پنهانى نامشروع ندارد، كه از آن نهى شود، ولى گاهى افراد نادان و بى خبر ازدواج موقت را با زنا يا انتخاب دوست پنهانى اشتباه مى كنند، و از همه گذشته اين تعبيرات عينا در آيه ۲۵ سوره نساء ديده مى شود و مى دانيم آن آيه درباره ازدواج موقت است . ولى با اين همه جمعى ديگر از فقهاء ازدواج با اهل كتاب را مطلقا مجاز مى دانند و قرائن فوق را براى تخصيص آيه كافى نمى بينند و به بعضى از روايات نيز در اين زمينه استدلال مى كنند (شرح بيشتر در اين باره بايد از كتاب فقهى مطالعه شود). ناگفته نماند كه در دنياى امروز كه بسيارى از رسوم جاهلى در اشكال مختلف زنده شده است نيز اين تفكر بوجود آمده كه انتخاب دوست زن يا مرد براى افراد مجرد بيمانع است نه تنها به شكل پنهانى ، آن گونه كه در زمان جاهليت قبل از اسلام وجود داشت ، بلكه بشكل آشكار نيز هم ! در حقيقت دنياى امروز در آلودگى و بى بند و بارى جنسى از زمان جاهليت پا را فراتر نهاده ، زيرا اگر در آن زمان تنها انتخاب دوست پنهانى را مجاز مى دانستند، اينها آشكارش را نيز بى مانع مى دانند و حتى با نهايت وقاحت به آن افتخار مى كنند، اين رسم ننگين كه يك فحشاى آشكار و رسوا محسوب

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۸۳

ميشود از سوغاتهاى شومى است كه از غرب به شرق انتقال يافته و سرچشمه بسيارى از بدبختيها و جنايات شده است . ذكر اين نكته نيز لازم است كه در مورد طعام اهل كتاب ، هم اجازه داده شده كه از طعام آنها خورده شود (به شرائطى كه ذكر شد) و هم به آنها اطعام شود اما در مورد ازدواج تنها گرفتن زن از آنان تجويز شده ولى زنان مسلمان به هيچوجه مجاز نيستند كه با مردان اهل كتاب ازدواج كنند، و فلسفه آن ناگفته پيدا است زيرا زنان بخاطر آنكه عواطف رقيقترى دارند زودتر ممكن است عقيده همسران خود را بپذيرند تا مردان !. و از آنجا كه تسهيلات فوق درباره معاشرت با اهل كتاب و ازدواج با زنان آنها ممكن است مورد سوء استفاده بعضى قرار گيرد، و آگاهانه يا غير آگاهانه بسوى آنها كشيده شوند در پايان آيه به مسلمانان هشدار داده ، ميگويد: «كسى كه نسبت به آنچه بايد به آن ايمان بياورد كفر بورزد و راه مؤ منان را رها كرده ، در راه كافران قرار گيرد، اعمال او بر باد مى رود و در آخرت در زمره زيانكاران خواهد بود.» (و من يكفر بالايمان فقد حبط عمله و هو فى الاخرة من الخاسرين ). اشاره به اينكه تسهيلات مزبور علاوه بر اينكه گشايشى در زندگى شما ايجاد ميكند بايد سبب نفوذ و توسعه اسلام در ميان بيگانگان گردد، نه اينكه شما تحت تاثير آنها قرار گيريد، و دست از آئين خود بر داريد كه در اين صورت مجازات شما بسيار سخت و سنگين خواهد بود. در تفسير اين قسمت از آيه با توجه به پارهاى از روايات و شان نزولى كه نقل شده احتمال ديگرى نيز هست و آن اينكه بعضى از مسلمانان پس از نزول آيه فوق و حكم حليت طعام اهل كتاب و زنان آنها از قبول چنين حكمى

تفسير نمونه جلد ۴ صفحه ۲۸۴

اكراه داشتند، قرآن به آنها هشدار ميدهد كه اگر نسبت به چنين حكمى كه از طرف خدا نازل شده اعتراضى داشته باشند و انكار كنند، اعمال آنها بر باد خواهد رفت و زيانكار خواهند بود.

→ صفحه قبل صفحه بعد ←