تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۸۴

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۱۷

آيه ۳۳ - ۳۴

آيه و ترجمه

إِنَّ اللَّهَ اصطفَى ءَادَمَ وَ نُوحاً وَ ءَالَ إِبْرَهِيمَ وَ ءَالَ عِمْرَنَ عَلى الْعَلَمِينَ(۳۳) ذُرِّيَّةَ بَعْضهَا مِن بَعْضٍ وَ اللَّهُ سمِيعٌ عَلِيمٌ(۳۴) ترجمه : ۳۳ - خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. ۳۴ - آنها فرزندان (و دودمانى ) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت ،) بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند، و خداوند، شنوا و داناست (و از كوششهاى آنها در مسير رسالت خود، آگاه مى باشد). تفسير: نياكان مريم اين آيات ، سرآغازى است براى بيان سرگذشت مريم و اشاره اى به مقامات اجداد او و نمونه بارزى است از محبت واقعى به پروردگار و ظهور آثار اين محبت در عمل ، كه در آيات گذشته به آن اشاره شده بود. نخست مى فرمايد: «خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر عالميان برگزيد» (ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين ). «اصطفى » از ماده صفو (بر وزن عفو) به معنى خالص شدن چيزى است و صفوة به معنى خالص هر چيزى است ، سنگ صاف را در لغت عرب از اين نظر صفا مى گويند كه داراى خلوص و پاكى است ، بنابراين اصطفاء به معنى انتخاب كردن قسمت خالص چيزى است . آيه فوق مى گويد: «ما آدم و نوح و خاندان ابراهيم و عمران را برگزيديم »

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۱۸

ممكن است اين گزينش ، تكوينى باشد و يا تشريعى ، به اين معنى كه خداوند آفرينش آنها را از آغاز، آفرينش ‍ ممتازى قرار داد، هر چند با داشتن آفرينش ممتاز، هرگز مجبور به انتخاب راه حق نبودند، بلكه با اراده و اختيار خود اين راه را پيمودند، سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و تقوا و پرهيزكارى و كوشش در راه هدايت انسانها، امتيازهاى جديدى كسب كردند كه با امتياز ذاتى آنها آميخته شد و به صورت انسانهايى برگزيده در آمدند. و در آيه بعد مى افزايد: «آنها فرزندان و دودمانى بودند كه بعضى از بعض ديگر گرفته شده بودند» (ذرية بعضها من بعض ). اين برگزيدگان الهى از نظر اسلام و پاكى و تقوا و مجاهده براى راهنمايى بشر همانند يكديگر بودند، و همچون نسخه هاى متعدد از يك كتاب كه هر يك از ديگرى اقتباس شده باشد. و در پايان آيه اشاره به اين حقيقت مى كند كه خداوند مراقب كوششها و تلاشهاى آنها بوده ، و سخنانشان را شنيده است و از اعمالشان آگاه است مى فرمايد: «خداوند شنوا و دانا است » (و الله سميع عليم ). در آيات فوق علاوه بر آدم ، به تمام پيامبران اولو العزم اشاره شده است ، نام نوح ، صريحا آمده ، و آل ابراهيم هم خود او و هم موسى و عيسى و پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) را شامل مى شود، و ذكر آل عمران اشاره مجددى به مريم و حضرت مسيح (عليه السلام ) است و تكرار آن براى اين است كه مقدمهاى براى شرح حال آنان در آيات آينده باشد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۱۹

نكته ها

۱ - امتيازات پيامبران در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه اين امتياز ذاتى اگر چه آنها را مجبور به پيمودن راه حق نميكرد و با مساله اختيار و اراده منافات نداشت ولى باز يك نوع تبعيض محسوب مى شود. در پاسخ بايد گفت : كه يك آفرينش آميخته با نظام صحيح چنين تفاوتى را ايجاب مى كند (دقت كنيد) مثلا بدن انسان يك آفرينش منظم است و براى تامين اين نظام تفاوتهائى در ميان اعضاء بايد باشد اگر تمام سلولهاى تن انسان به ظرافت سلولهاى شبكيه چشم و يا به استحكام و قدرت سلولهاى استخوان ساق پا و يا به حساسيت سلولهاى مغز و يا به تحرك سلولهاى قلب باشد مسلما سازمان بدن به هم ميريزد بلكه بايد سلولهائى همچون مغز در بدن باشد و رهبرى عضلات و اعضاء بدن را به عهده بگيرد و سلولهاى محكم استخوانى استقامت بدن را حفظ كند سلولهاى ظريف و حساس از كوچك ترين حوادث آگاه گردد و سلولهاى متحرك جنبش بيافريند. هيچكس نمى تواند بگويد چرا همه بدن مغز نيست و يا مثلا در گياه چرا همه سلولها به ظرافت و لطافت و زيبائى گلبرگها نميباشند زيرا چنين وضعى ساختمان گياه را به كلى دستخوش فنا و نيستى مى كند. ولى نكته قابل توجه اينجا است كه اين «امتياز» ذاتى كه براى ايجاد يك سازمان منظم نهايت لزوم را دارد ساده نيست ، بلكه توام با يك مسئوليت عظيم به اندازه اين امتياز مى باشد. وجود اين مسئوليت سنگين تعادل كفه هاى ترازوى خلقت آنها را تامين خواهد كرد، يعنى به همان نسبت كه پيامبران و رهبران بشر امتياز دارند، همان اندازه مسؤ وليت نيز دارند و ديگران كه امتياز متفاوتى دارند مسؤ وليت كمترى خواهند داشت .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۰

از اينها گذشته امتيازات ذاتى براى نزديكى انسان به خدا هرگز كافى نيست بلكه بايد با امتيازات اكتسابى همراه باشد. ۲ - آيه در صدد بيان همه برگزيدگان خدا نيست بلكه تنها اشاره به جمعى از آنها مى كند و اگر بعضى از پيامبران كه از اين دودمان نيستند، در آن ذكر نشده اند دليل بر عدم برگزيدن آنها نمى باشد، ضمنا بايد توجه داشت كه آل ابراهيم موسى بن عمران و پيامبر اسلام و برگزيدگان خاندان او را نيز شامل مى شود، زيرا همه آنها از دودمان ابراهيم هستند. ۳ - به گفته «راغب » در كتاب مفردات كلمه «آل » از «اهل » گرفته شده و تنها تفاوتى كه با اهل دارد اين است كه «آل » معمولا به نزديكان افراد بزرگ و شريف گفته مى شود ولى «اهل » معنى وسيعى دارد و بر همه اطلاق مى گردد، همچنين آل به افراد انسان اضافه مى شود ولى كلمه اهل به زمان و مكان و هر چيز ديگر اضافه مى شود، مثلا مى گويند: اهل فلان شهر اما نميگويند آل فلان شهر. ۴ - ناگفته پيداست كه منظور از برگزيدگان آل ابراهيم و آل عمران اين نيست كه تمام فرزندان ابراهيم و عمران از برگزيدگان هستند، زيرا ممكن است در ميان آنها حتى افراد كافرى وجود داشته باشند بلكه منظور اين است كه جمعى از دودمان آنها برگزيده شده اند. ۵ - «عمران » در آيه فوق همان پدر «مريم » است نه پدر «موسى » زيرا هر كجا در قرآن نام عمران برده شده اشاره به پدر مريم مى باشد و آيات بعد كه شرح حال مريم را بيان مى كند نيز گواه اين مطلب است . ۶ - در روايات متعددى كه از طرق اهل بيت (عليهمالسلام ) به ما رسيده است به اين آيه براى معصوم بودن انبياء و امامان استدلال شده است ، زيرا خداوند هرگز افراد گنهكار و آلوده به شرك و كفر و فسق را انتخاب نميكند بلكه آنهائى را برميگزيند كه از آلودگيها بركنار و معصوم باشند (البته مراحلى از عصمت را مى توان از آيه

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۱

استفاده كرد). ۷ - بعضى از نويسندگان اخير به اين آيه براى مساءله تكامل انواع استدلال كرده اند و معتقدند كه آيه دلالت بر اين دارد كه «آدم » نخستين انسان نبود بلكه در زمان آدم انسانهاى بسيارى وجود داشتند كه خداوند آدم را از ميان آنها برگزيد و نسلى ممتاز از فرزندان او به وجود آورد. و تعبير به «على العالمين » در آيه فوق را گواه بر اين معنى مى دانند و مى گويند: در عصر آدم عالميان يعنى جامعه انسانى وجود داشته . بنابراين مانعى ندارد كه انسان نخستين كه ميليونها سال قبل به وجود آمده از حيوانات ديگر تكامل يافته و «آدم » تنها يك انسان برگزيده بوده باشد! ولى در برابر اين سخن بايد گفت كه هيچگونه دليلى در دست نيست كه منظور از «عالمين » در اينجا انسانهاى معاصر آدم بوده باشند بلكه ممكن است مجموع جامعه انسانيت در تمام طول تاريخ بوده باشد، و بنابراين معنى آيه چنين مى شود: خداوند از ميان تمام جامعه بشريت در طول تاريخ انسانهائى را برگزيد كه نخستين آنها آدم و سپس نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران بود و از آنجا كه اين برگزيدگان هر كدام در عصر و زمانى ميزيسته اند مى فهميم كه منظور از عالمين تمام جامعه انسانى در همه اعصار و قرون بوده است . بنابراين لزومى ندارد كه معتقد باشيم در عصر آدم انسانهاى زيادى وجود داشته اند كه آدم از ميان آنها برگزيده شده باشد - دقت كنيد!.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۲

آيه ۳۵ - ۳۶

آيه و ترجمه

إِذْ قَالَتِ امْرَأَت عِمْرَنَ رَب إِنى نَذَرْت لَك مَا فى بَطنى مُحَرَّراً فَتَقَبَّلْ مِنى إِنَّك أَنت السمِيعُ الْعَلِيمُ(۳۵) فَلَمَّا وَضعَتهَا قَالَت رَب إِنى وَضعْتهَا أُنثى وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضعَت وَ لَيْس الذَّكَرُ كالاُنثى وَ إِنى سمَّيْتهَا مَرْيَمَ وَ إِنى أُعِيذُهَا بِك وَ ذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشيْطنِ الرَّجِيمِ(۳۶) ترجمه : ۳۵ - (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر عمران گفت : خداوندا! آنچه را در رحم دارم ، براى تو نذر كردم ، كه محرر (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى ! ۳۶ - ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت ،) گفت : خداوندا! من او را دختر آوردم - ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود - و پسر، همانند دختر نيست . (دختر نمى تواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد). من او را مريم نام گذاردم ، و او و فرزندانش را از (وسوسه هاى ) شيطان رانده شده ، در پناه تو قرار مى دهم . تفسير: عمران و دخترش مريم به دنبال اشاره اى كه به عظمت آل عمران در آيات قبل آمده بود در اين آيات سخن از عمران و دخترش مريم به ميان مى آورد، و به طور فشرده چگونگى تولد و پرورش و بعضى از حوادث مهم زندگى اين بانوى بزرگ را بيان مى كند. توضيح اينكه : از تواريخ و اخبار اسلامى و گفته مفسران استفاده مى شود كه «حنة » و «اشياع » دو خواهر بودند كه اولى به همسرى عمران كه از شخصيتها

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۳

برجسته بنى اسرائيل بود در آمد و دومى را زكريا پيامبر خدا به همسرى انتخاب كرد. همسر عمران «حنه » سالها گذشت كه فرزندى از او متولد نشد روزى زير درختى نشسته بود پرنده اى را ديد كه به جوجه هاى خود غذا مى دهد مشاهده اين محبت مادرانه آتش عشق فرزند را در دل او شعلهور ساخت و از صميم دل از درگاه خدا تقاضاى فرزندى كرد و چيزى نگذشت كه اين دعاى خالصانه به هدف اجابت رسيد و باردار شد. از بعضى از روايات استفاده مى شود كه خداوند به عمران وحى فرستاده بود كه پسرى پر بركت كه ميتواند بيماران غير قابل علاج را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا حيات بخشد به او خواهد داد كه به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل فرستاده مى شود. او اين جريان را با همسر خود «حنه » در ميان گذاشت لذا هنگامى كه او باردار شد تصور كرد فرزند مزبور همان است كه در رحم دارد بى خبر از اين كه كسى كه در رحم او است مادر آن فرزند (مريم ) مى باشد و به همين دليل نذر كرد كه پسر را خدمتگزار خانه خدا «بيت المقدس » نمايد اما به هنگام تولد مشاهده كرد كه دختر است در اين موقع نگران شد كه با اين وضع چه كند. زيرا خدمتكاران بيت المقدس از ميان پسران انتخاب مى شدند و سابقه نداشت دخترى به اين عنوان انتخاب گردد. با توضيح بالا، به تفسير آيات باز ميگرديم : در نخستين آيه مى فرمايد: به ياد آريد هنگامى را كه همسر عمران گفت :

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۴

خداوندا! آنچه را در رحم دارم براى تو نذر كردم كه محرر (و آزاد براى خدمت خانه تو) باشد، آن را از من بپذير كه تو شنوا و دانائى )) (اذ قالت امرأ ت عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع العليم ). در اين آيه اشاره به نذر همسر عمران به هنگام باردارى شده ، او تصور ميكرد فرزندش (با توجه به بشارت خداوند) پسر است ، و از اين رو واژه «محررا» (يا معادل ديگر در زبان ديگر) را به كار برد، نه «محررة » و از خدا خواست كه نذر او را پذيرا شود. واژه «محررا» از ماده تحرير گرفته شده كه به معنى آزاد ساختن است . و در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مى شد كه به خدمت معبد و خانه خدا در مى آمدند، تا نظافت و ساير خدمات را بر عهده گيرند و به هنگام فراغت مشغول عبادت پروردگار شوند، و از آنجا كه آنها از هر گونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند، به آنها محرر گفته مى شد، و يا از اين جهت كه خالص از هر گونه تلاش و كوشش دنيوى بوده اند، به آنها محرر مى گفتند. بعضى گفته اند كه اين دسته از كودكان از موقعى كه توانائى بر اين خدمات داشتند تا سن بلوغ ، وظايف خود را زير نظر پدران و مادران انجام ميدادند و پس از رسيدن به سن بلوغ ، تعيين سرنوشتشان به دست خودشان بود، اگر ميخواستند به كار در معبد پايان داده و بيرون ميرفتند و اگر تمايل داشتند بمانند مى ماندند. بعضى گفته اند: اقدام همسر عمران به نذر، دليل بر آن است ، كه عمران در همان حال باردارى او از دنيا رفته بود، و گر نه بعيد بود او مستقلا چنين نذرى كند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۵

سپس مى افزايد: ((هنگامى كه فرزند خود را به دنيا آورد (و او را دختر يافت ) گفت : پروردگارا! من او را دختر آوردم )) (فلما وضعتها قالت رب انى وضعتها انثى ). البته خدا از آنچه او به دنيا آورده بود آگاهتر بود)) (و الله اعلم بما وضعت ). سپس افزود: ((تو ميدانى كه دختر و پسر (براى هدفى كه من نذر كردهام ) يكسان نيستند)) (و ليس الذكر كالانثى ). دختر، پس از بلوغ ، عادت ماهانه دارد و نمى تواند در مسجد بماند، به علاوه نيروى جسمى آنها يكسان نيست ، و نيز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل ادامه اين خدمت را براى دختر مشكل مى سازد و لذا هميشه پسران را نذر مى كردند. از قرائن موجود در آيه و رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده است ، استفاده مى شود كه «و ليس الذكر كالانثى » (پسر همانند دختر نيست ) از زبان مادر مريم است هر چند بعضى احتمال داده اند از كلام خدا باشد ولى بعيد به نظر مى رسد. در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه مادر مريم ، قاعدتا ميبايست بگويد: «و ليست الانثى كالذكر» (اين دختر همانند پسر نيست ) زيرا او دختر آورده بود نه پسر و لذا گفته اند: جمله تقديم و تاخيرى دارد همانگونه كه در بسيارى از عبارات عرب معمول است ، و چه بسا ناراحتى ناگهانى كه هنگام وضع حمل به او دست داد سبب شد سخن خود را اين چنين ادا كند، چرا كه او علاقه داشت صاحب پسرى شود تا خدمتگزار بيت المقدس باشد، همين علاقه سبب شد كه بى اختيار به هنگام سخن گفتن نام پسر را مقدم دارد. سپس افزود: ((من او را مريم نام گذاردم و او و فرزندانش را از ( وسوسه هاى ) شيطان رجيم و رانده شده (از درگاه خدا) در پناه تو قرار مى دهم )) (و انى سميتها مريم و انى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم ).

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۶

«مريم » در لغت به معنى زن عبادتكار و خدمتگزار است و از آنجا كه اين نامگذارى به وسيله مادرش ‍ بعد از وضع حمل انجام شد، نهايت عشق و علاقه اين مادر با ايمان را براى وقف فرزندش در مسير بندگى و عبادت خدا نشان مى دهد، و نيز به همين دليل بود كه او پس از نامگذارى ، نوزادش و فرزندانى را كه در آينده از او به وجود مى آيند، در برابر وسوسه هاى شيطانى به خداوند سپرد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۷

آيه ۳۷

آيه و ترجمه

فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسنٍ وَ أَنبَتَهَا نَبَاتاً حَسناً وَ كَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَاب وَجَدَ عِندَهَا رِزْقاً قَالَ يَمَرْيَمُ أَنى لَكِ هَذَا قَالَت هُوَ مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ(۳۷) ترجمه : ۳۷ - خداوند، او ( مريم ) را به طرز نيكويى پذيرفت ، و به طرز شايستهاى ، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد)، و كفالت او را به زكريا سپرد. هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد، غذاى مخصوصى در آن جا ميديد. از او پرسيد: اى مريم ! «اين را از كجا آورده اى ؟!» گفت : «اين از سوى خداست . خداوند به هر كس بخواهد، بى حساب روزى مى دهد». تفسير: پرورش مريم در سايه عنايت الهى اين آيه ادامه بحث آيه گذشته درباره سرگذشت مريم است ، مى فرمايد: ((پروردگارش او را به طرز نيكوئى پذيرفت و به طور شايستهاى (گياه وجود) او را رويانيد و پرورش داد)) (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا). مادر مريم باور نميكرد او به عنوان خدمتگزار خانه خدا (بيت المقدس ) پذيرفته شود به همين دليل آرزو داشت فرزندش پسر باشد، زيرا سابقه نداشت دخترى براى اين كار، انتخاب گردد، ولى طبق آيه فوق خداوند اين دختر پاك را براى نخستين بار جهت اين خدمت روحانى و معنوى پذيرفت . بعضى از مفسران گفته اند: نشانه پذيرش او اين بود كه مريم بعد از بلوغ در دوران خدمتگزارى بيت المقدس ‍ هرگز عادت ماهانه نديد تا مجبور نگردد از اين

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۸

مركز روحانى دور شود يا اينكه حضور غذاهاى بهشتى در برابر محراب او دليلى بر اين پذيرش بود. اين احتمال نيز وجود دارد كه قبولى اين نذر و پذيرش مريم ، به صورت الهام به مادرش اعلام شده باشد. تعبير به «انبتها» از ماده انبات به معنى رويانيدن در مورد پرورش مريم اشاره به جنبه هاى تكامل معنوى ، روحانى و اخلاقى مريم است . ضمنا اين جمله اشاره به نكته لطيفى دارد و آن اينكه كار خداوند، انبات و رويانيدن است يعنى همانگونه كه در درون بذر گلها و گياهان استعدادهايى نهفته است كه زير نظر باغبان پرورش مى يابد و آشكار مى شود، در درون وجود آدمى و اعماق روح و فطرت او نيز همه گونه استعدادهاى عالى نهفته شده است كه اگر انسان خود را تحت تربيت مربيان الهى كه باغبانهاى باغستان جهان انسانيتاند قرار دهد، به سرعت پرورش مى يابد و آن استعدادهاى خدا داد آشكار مى شود، و انبات به معنى واقعى كلمه صورت مى گيرد. سپس مى افزايد: «خداوند زكريا را سرپرست و كفيل او قرار داد» (و كفلها زكريا). «كفلها» از ماده «كفالت » در اصل به معنى «ضميمه كردن چيزى به ديگرى » است و به همين مناسبت به افرادى كه سرپرستى كودكى را به عهده ميگيرند كافل يا كفيل گفته مى شود، زيرا در حقيقت او را ضميمه وجود خود مى كنند. اين ماده هر گاه به صورت ثلاثى مجرد (كفل بدون تشديد) استعمال شود به معنى به عهده گرفتن سرپرستى و كفالت است ، و هنگامى كه به صورت ثلاثى مزيد (كفل با تشديد) استعمال شود، به معنى برگزيدن و قرار دادن كفيل براى ديگرى است . در تاريخ آمده است ، پدر مريم (عمران ) قبل از تولد او چشم از جهان فرو

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۲۹

بست و مادر او را بعد از تولد به بيت المقدس نزد دانشمندان و علماى يهود آورد و گفت : اين كودك هديه به بيت المقدس است ، سرپرستى او را يك نفر از شما به عهده بگيرد، و چون آثار عظمت در چهره او نمايان بود و در خاندان شايستهاى متولد شده بود، گفتگو در ميان دانشمندان بنى اسرائيل در گرفت و هر يك مى خواست افتخار سرپرستى مريم ، نصيب او شود، سرانجام طى مراسم خاصى كه شرح آن در تفسير آيه ۴۴ همين سوره خواهد آمد، زكريا كفالت او را بر عهده گرفت . هر چه بر سن مريم افزوده مى شد، آثار عظمت و جلال در وى نمايانتر ميگشت و به جايى رسيد كه قرآن در ادامه اين آيه درباره او مى گويد: «هر زمان زكريا وارد محراب او مى شد غذاى جالب خاصى نزد او مى يافت » (كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا). «محراب » محل ويژهاى است كه در معبد براى امام آن معبد يا افراد خاصى در نظر گرفته مى شود، و براى نامگذارى آن به اين اسم جهاتى ذكر كرده اند كه از همه بهتر، سه جهت زير است : نخست اين كه از ماده «حرب » به معنى جنگ گرفته شده است چون مؤ منان ، در اين محل به مبارزه با شيطان و هوسهاى سركش بر مى خيزند، ديگر اينكه «محراب » اصولا به معنى بالاى مجلس است و چون محل محراب را در بالاى معبد قرار مى دهند به اين نام ناميده شده است در ضمن بايد توجه داشت كه وضع محراب در ميان بنى اسرائيل چنانكه گفته اند با وضع محرابهاى ما تفاوت داشت آنها محراب را از سطح زمين بالاتر ميساختند به طورى كه چند پله مى خورد و اطراف آن مانند ديوارهاى اطاق آن را محفوظ ميكرد به طورى كه افرادى كه در داخل محراب بودند، از بيرون كمتر ديده مى شدند. سوم اينكه : محراب به معنى تمام معبد است كه جايگاه مبارزه با هواى نفس و شيطان بوده است .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۳۰

مريم تحت سرپرستى زكريا بزرگ شد و آن چنان غرق عبادت و بندگى خدا بود كه به گفته ابن عباس هنگامى كه نهساله شد، روزها را روزه ميگرفت و شبها را به عبادت مى پرداخت و آن چنان در پرهيزگارى و معرفت و شناسائى پروردگار پيش رفت كه از احبار و دانشمندان پارساى آن زمان نيز پيشى گرفت . و هنگامى كه زكريا در كنار محراب او قرار ميگرفت و براى ديدار او مى آمد، غذاهاى مخصوصى كنار محراب او مشاهده ميكرد كه از آن به تعجب ميافتاد روزى به او گفت : «اين غذا را از كجا آوردى »؟ (قال يا مريم انى لك هذا). مريم در جواب گفت : «اين از طرف خدا است و اوست كه هر كس را بخواهد بى حساب روزى مى دهد» (قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب ). اما اين غذا چه نوع غذائى بوده و از كجا براى مريم آمده در آيه شرح داده نشده است ولى از روايات متعددى كه در تفسير عياشى و غير آن از كتب «شيعه » و «اهل تسنن » آمده استفاده مى شود كه آن يك نوع ميوه بهشتى بوده كه در غير فصل ، در كنار محراب مريم به فرمان پروردگار حاضر مى شده است و اين موضوع جاى تعجب نيست كه خدا از بنده پرهيزگارش اين چنين پذيرائى كند. اين موضوع كه منظور از «رزقا» غذاى بهشتى باشد از قرائنى كه در گوشه و كنار آيه هست نيز استفاده مى شود، زيرا اولا كلمه «رزقا» به صورت نكره ، نشانه آن است كه روزى خاص و ناشناسى براى زكريا بوده است . ثانيا پاسخ مريم كه اين از طرف خدا است نشانه ديگرى براى اين مطلب مى باشد ثالثا به هيجان آمدن زكريا و تقاضاى فرزندى از طرف پروردگار كه در آيه بعد به آن اشاره شده قرينه ديگرى براى اين معنى محسوب مى شود.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۵۳۱

ولى بعضى از مفسران (مانند نويسنده المنار) معتقدند كه منظور از «رزقا» همين غذاهاى معمولى دنيا بوده زيرا از ابن جرير نقل شده كه بنى اسرائيل گرفتار قحطى شدند و زكريا قادر بر تامين زندگى مريم نبود، در اين موقع قرعهاى زدند كه به نام مرد نجارى افتاد و او افتخارا از درآمد كسب خود غذاى مريم را تهيه ميكرد و به هنگامى كه زكريا در كنار محراب او قرار ميگرفت از وجود چنان غذائى در آن شرايط سخت تعجب ميكرد و مريم در پاسخ سؤ ال او مى گفت : «اين از طرف خداست » يعنى خداوند، مرد با ايمانى را علاقهمند به اين خدمت در آن شرايط سخت ، ساخته است . ولى همانطور كه گفتيم اين تفسير، نه با قرائنى در آيه است سازگار مى باشد و نه با رواياتى كه در ذيل آيه وارد شده مى سازد از جمله در تفسير عياشى روايتى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه خلاصهاش چنين است : ((روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) به خانه فاطمه زهرا (عليهاالسلام ) آمد در حالى كه چند روز در خانه او غذائى ديده نميشد، ناگاه غذاى فراوان مخصوصى نزد او مشاهده كرد و از او پرسيد: اين غذا از كجا است ؟ فاطمه (عليهاالسلام ) عرض كرد: از نزد خدا است ، زيرا هر كس را بخواهد بدون حساب روزى ميبخشد، پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) فرمود: «اين جريان همانند جريان زكريا است كه در كنار محراب مريم آمد و غذاى مخصوصى در آنجا ديد و از او پرسيد: اى مريم ! اين غذا از كجا است ، او گفت : از ناحيه خدا است ». درباره جمله بغير حساب در ذيل آيه ۲۰۲ سوره بقره و در اين سوره ذيل آيه ۲۷ بحث كردهايم .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←