تفسیر:نمونه جلد۲ بخش۸۰

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۴

آيه ۸ - ۹

آيه و ترجمه

رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَب لَنَا مِن لَّدُنك رَحْمَةً إِنَّك أَنت الْوَهَّاب (۸) رَبَّنَا إِنَّك جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لا رَيْب فِيهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِف الْمِيعَادَ(۹) ترجمه : ۸ - (راسخان در علم ، مى گويند:) پروردگارا! دلهايمان را، بعد از آنكه ما را هدايت كردى ، (از راه حق ) منحرف مگردان ! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش ، زيرا تو بخشنده اى ! ۹ - پروردگارا! تو مردم را، براى روزى كه ترديدى در آن نيست ، جمع خواهى كرد، زيرا خداوند، از وعده خود، تخلف نمى كند. (ما به تو و رحمت بى پايانت ، و به وعده رستاخيز و قيامت ايمان داريم ). تفسير:

رهائى از لغزش ها

از آنجا كه آيات متشابه و اسرار نهانى آن ممكن است لغزشگاهى براى افراد گردد، و از كوره اين امتحان ، سيه روى در آيند، راسخون در علم و انديشمندان با ايمان ، علاوه بر به كار گرفتن سرمايه هاى علمى خود در فهم معنى اين آيات به پروردگار خويش پناه مى برند، و اين دو آيه كه از زبان راسخون در علم ، مى باشد روشنگر اين حقيقت است آنها مى گويند: پروردگارا! دلهاى ما را بعد از آنكه ما را هدايت نمودى ، منحرف مگردان ، و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيرا تو بسيار بخشندهاى (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ). بسيارند دانشمندانى كه غرور علمى ، آنان را از پاى در مى آورد و يا

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۵

وسوسه هاى شياطين و هواى نفس آنها را به بيراهه ها مى كشاند، اينجا است كه بايد خود را به خدا سپرد و از او هدايت خواست . حتى در بعضى از روايات آمده است كه شخص پيامبر اسلام (صلى الله عليه و آله و سلم ) نيز خود را به خدا مى سپرد، و بسيار اين دعا را تكرار ميكرد: يا مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك : اى كسى كه دلها را مى گردانى قلب من را بر دين خودت ثابت بدار. و از آنجا كه عقيده به معاد و توجه به روز رستاخيز از هر چيز براى كنترل اميال و هوسها مؤ ثرتر است ، راسخون در علم به ياد آن روز مى افتند، و مى گويند: پروردگارا! تو مردم را در آن روزى كه ترديدى در آن نيست جمع خواهى كرد زيرا خداوند از وعده خود تخلف نمى كند (ربنا انك جامع الناس ليوم لا ريب فيه ان الله لا يخلف الميعاد). و به اين ترتيب از هوى و هوسها و احساسات افراطى كه موجب لغزش مى گردد خود را بر كنار مى دارند. آرى اين گونه افراد هستند كه مى توانند آيات خدا را آن چنان كه هست بفهمند و از انحراف در امان بمانند (در حقيقت آيه اول اشاره به ايمان كامل آنها به مبدأ است ، و آيه دوم اشاره به ايمان راسخ آنها به معاد).

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۶

آيه ۱۰ - ۱۱

آيه و ترجمه

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَن تُغْنىَ عَنْهُمْ أَمْوَلُهُمْ وَ لا أَوْلَدُهُم مِّنَ اللَّهِ شيْئاً وَ أُولَئك هُمْ وَقُودُ النَّارِ(۱۰) كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَذَّبُوا بِئَايَتِنَا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ اللَّهُ شدِيدُ الْعِقَابِ(۱۱) ترجمه : ۱۰ - ثروتها و فرزندان كسانى كه كافر شدند، نمى تواند آنان را از (عذاب ) خداوند باز دارد، (و از كيفر، رهايى بخشد). و آنان خود، آتشگيره دوزخند. ۱۱ - (عادت آنان در انكار و تحريف حقايق ،) همچون عادت آل فرعون و كسانى است كه پيش از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند، و خداوند آنها را به (كيفر) گناهانشان گرفت ، و خداوند، شديد العقاب است . تفسير: در آيات گذشته وضع مومنان و غير مومنان در برابر آيات محكم و متشابه بيان شده بود، در ادامه اين بحث از وضع دردناك كافران در روز قيامت پرده بر مى دارد و عواقب شوم اعمالشان را براى آنها مجسم مى سازد، مى فرمايد: كسانى كه كافر شدند اموال و ثروتها و فرزندانشان آنها را از خداوند بى نياز نمى كند (و در برابر عذاب الهى به آنان كمك نمى نمايد) و آنها آتشگيره دوزخند (ان الذين كفروا لن تغنى عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شيئا و اولئك هم وقود النار). اگر تصور مى كنند فزونى ثروت و نفرات و فرزندان مى تواند آنها را از عذاب الهى در اين جهان يا در آخرت حفظ كند سخت در اشتباهند. بعضى از مفسران ، اين آيه را اشاره به يهود بنى نضير و بنى قريظه دانسته اند كه به اموال و فرزندان خود افتخار مى كردند، ولى مسلما آنها يكى از مصاديق اين آيه

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۷

بوده اند، و مفهوم آن چنان گسترده است كه كفار ديروز و امروز را شامل مى شود. وقود - چنانكه در سابق نيز اشاره شد - به معنى آتشگيره و چيزى كه آتش را با آن مى افروزند (مانند هيزم ) مى باشد، نه آتشزنه (مانند كبريت ) و تعبير و «اولئك هم وقود النار» (و آنها هيزم آتش دوزخند)، مى رساند كه آتش دوزخ از درون وجود خود آنها زبانه ميكشد، و وجود آنها است كه آنها را آتش مى زند. البته در بعضى از آيات داريم كه آتشگيره دوزخ ، علاوه بر گنهكاران ، سنگها نيز مى باشند كه ظاهرا منظور از آن بتهائى است كه از سنگ مى ساختند، بنابراين آتش دوزخ از درون وجود خودشان و اعمال و معبودهاى خودشان شعله ور مى گردد. سپس به يك نمونه روشن از اقوامى كه داراى ثروت و نفرات فراوان بودند ولى به هنگام نزول عذاب ، اين امور نتوانست مانع نابودى آنان گردد اشاره كرده ، مى فرمايد: وضع اينها همچون وضع آل فرعون و كسانى است كه قبل از آنها بودند، آيات ما را تكذيب كردند (و به فزونى اموال و نفرات و فرزندان مغرور شدند) خداوند آنها را به كيفر گناهانشان گرفت و خداوند كيفرش شديد است (كداب آل فرعون و الذين من قبلهم كذبوا باياتنا فاخذهم الله بذنوبهم و الله شديد العقاب ). «داب » در اصل به معنى ادامه سير و حركت است و به معنى هر كار و عادت مستمر نيز مى آيد. در آيه فوق حال كافران معاصر پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) تشبيه به عادت مستمر و سيره نادرست آل فرعون و اقوام پيش از آنها شده است كه آيات خدا را تكذيب كردند و خداوند آنها را به گناهانشان گرفت و در همين جهان به مجازات سختى گرفتار شدند. اين در حقيقت هشدارى است به همه كافران لجوج كه سرنوشت فرعونيان و اقوام پيشين را به خاطر بياورند و مراقب اعمال خود باشند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۸

درست است كه خداوند ارحم الراحمين است ، ولى به موقع خود براى تربيت بندگان شديد العقاب نيز مى باشد و هرگز نبايد رحمت واسعه پروردگار باعث غرور كسى شود. ضمنا از كلمه «داب » استفاده مى شود كه اين برنامه غلط يعنى لجاجت در برابر حقيقت و تكذيب آيات پروردگار خوى و عادت آنها شده و به همين جهت به مجازات شديد تهديد شده اند زيرا تا زمانى كه «گناه و خلاف » به صورت عادت و سنت و راه و رسم در نيامده بازگشت از آن آسان ، و مجازاتش نسبتا خفيف است ولى هنگامى كه در وجود انسان نفوذ كرد هم بازگشت از آن مشكل است و هم مجازات آن سنگين ، پس ‍ چه بهتر كه كافران و گناهكاران تا دير نشده از راه نادرست باز گردند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۴۹

آيه ۱۲

آيه و ترجمه

قُل لِّلَّذِينَ كَفَرُوا ستُغْلَبُونَ وَ تُحْشرُونَ إِلى جَهَنَّمَ وَ بِئْس الْمِهَادُ(۱۲) ترجمه : ۱۲ - به آنها كه كافر شدند بگو: (از پيروزى موقت خود در جنگ احد، شاد نباشيد! بزودى مغلوب خواهيد شد، و (سپس در رستاخيز) به سوى جهنم ، محشور خواهيد شد. و چه بد جايگاهى است ! شان نزول : پس از جنگ «بدر» و پيروزى مسلمانان جمعى از يهود گفتند: آن پيامبر امى كه ما وصف او را در كتاب دينى خود (تورات ) خوانده ايم كه در جنگ مغلوب نمى شود همين پيغمبر است ، بعضى ديگر گفتند: عجله و شتاب نكنيد تا نبرد و واقعه ديگرى واقع شود آنگاه قضاوت كنيد، هنگامى كه جنگ احد پيش آمد، و ظاهرا به شكست مسلمانان پايان يافت گفتند: نه ، به خدا سوگند آن پيامبرى كه در كتاب ما بشارت به آن داده شده اين نيست و به دنبال اين واقعه نه تنها مسلمان نشدند، بلكه بر خشونت و فاصله گرفتن از پيامبر و مسلمانان افزودند، حتى پيمانى را كه با رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) در مورد عدم تعرض داشتند پيش از پايان مدت نقض كردند و شصت نفر سوار به اتفاق كعب اشرف به سوى مكه رهسپار شدند و با مشركان براى مبارزه با اسلام هم پيمان گرديده به مدينه مراجعت كردند، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و پاسخ دندان شكنى به آنها داد كه نتيجه را در پايان كار حساب كنيد و بدانيد بزودى همگى مغلوب خواهيد شد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۰

تفسير: انتظارات غلط با توجه به شان نزول فوق معلوم مى شود كفارى كه به اموال و ثروتها و فرزندان و نفراتشان مغرور بودند انتظار شكست اسلام را داشتند، ولى قرآن در اين آيه با صراحت مى گويد: يقين داشته باشند كه به زودى مغلوب خواهيد شد، روى سخن را به پيامبر كرده ، مى فرمايد: به كافران بگو: به زودى مغلوب خواهيد شد (در اين دنيا خوار و بى مقدار و در قيامت ) به سوى جهنم محشور و رانده خواهيد شد و چه بد جايگاهى است دوزخ (قل للذين كفروا ستغلبون و تحشرون الى جهنم و بئس المهاد).

نكته :

يك پيشگوئى روشن در قرآن مجيد اخبار غيبى فراوانى است كه از ادله عظمت و اعجاز قرآن است و يك نمونه آن را در آيه فوق مى خوانيم . در اين آيه ، خداوند صريحا به پيامبر خود بشارت مى دهد كه بر همه دشمنان پيروز خواهد شد و به كافران مى گويد علاوه بر اين كه در اين جهان شكست خواهيد خورد و مغلوب خواهيد شد در جهان ديگر نيز سرانجام شومى در پيش خواهيد داشت . با توجه به شان نزول آيه و اينكه بعد از جنگ احد نازل شده در حالى كه مسلمانان از نظر ظاهر قدرت و نفوذ خود را از دست داده بودند و دشمنان اسلام با پيوستن به يكديگر و هم پيمان شدن ، قدرت و نيروى چشمگيرى پيدا كرده بودند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۱

در چنين شرايطى پيشگوئى صريح آن هم درباره آينده نزديك كه از جمله «ستغلبون » (به زودى شكست خواهيد خورد) استفاده مى شود موضوع جالبى است ، از اين رو مى توان آيه را از آيات اعجاز قرآن به شمار آورد زيرا خبر صريح از امور مربوط به آينده در آن است در شرايطى كه نشانه هاى پيروزى مسلمانان بر كفار و يهود روشن نبود. طولى نكشيد كه مضمون آيه تحقق يافت ، يهوديان مدينه (بنى قريظه و بنى نضير) در هم شكسته شدند و در غزوه خيبر، مهمترين مركز قدرت آنان از هم متلاشى شد و مشركان نيز در فتح مكه براى هميشه مغلوب گشتند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۲

آيه ۱۳

آيه و ترجمه

قَدْ كانَ لَكُمْ ءَايَةٌ فى فِئَتَينِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَتِلُ فى سبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْى الْعَينِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصرِهِ مَن يَشاءُ إِنَّ فى ذَلِك لَعِبرَةً لاُولى الاَبْصرِ(۱۳) ترجمه : ۱۳ - در دو گروهى كه (در ميدان جنگ بدر،) با هم رو به رو شدند، نشانه (و درس عبرتى ) براى شما بود: يك گروه ، در راه خدا نبرد مى كرد، و جمع ديگرى كه كافر بود، (در راه شيطان و بت ،) در حالى كه آنها (گروه مومنان ) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، مى ديدند. (و اين خود عاملى براى وحشت و شكست آنها شد). و خداوند، هر كس را بخواهد (و شايسته بداند)، با يارى خود، تاييد مى كند. در اين ، عبرتى است براى بينايان ! شان نزول : اين آيه در مورد چگونگى جنگ بدر نازل شده است ، چنانكه مفسران گفته اند در جنگ بدر تعداد مسلمانان ۳۱۳ نفر بود، ۷۷ نفر آنها از مهاجران و ۲۳۶ نفر آنها از انصار بودند پرچم مهاجران به دست على (عليه السلام ) بود و سعد بن عباده پرچمدار انصار بود آنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هشت شمشير در اين نبرد بزرگ شركت كرده بودند، با اينكه سپاه دشمن بيش از هزار نفر با اسلحه كافى بودند و يكصد اسب داشتند مسلمانان با دادن بيست و دو نفر شهيد (۱۴ نفر از مهاجران و ۸ نفر از انصار) به دشمن كه هفتاد كشته و هفتاد اسير داد غالب شدند و با پيروزى كامل به مدينه مراجعت كردند اين آيه گوشهاى از ماجراى بدر را بازگو مى كند.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۳

تفسير: جنگ بدر نمونه روشنى بود اين آيه در حقيقت بيان نمونه اى است از آنچه در آيات قبل آمده است و به كافران هشدار مى دهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوند كه سودى به حالشان ندارد، يك شاهد زنده اين موضوع جنگ بدر است ، كه دشمنان اسلام با فزونى تجهيزات جنگى و نفرات و اموال ، به شكست سختى مبتلا شدند، مى فرمايد: در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود (قد كان لكم آية فى فئتين التقتا). يك گروه در راه خدا نبرد مى كرد و گروه ديگر كافر بود و در راه شيطان و بت (فئة تقاتل فى سبيل الله و اخرى كافرة ). چرا عبرت نگيريد در حالى كه يك ارتش كوچك و تقريبا فاقد ساز و برگ جنگى اما با ايمان استوار و محكم بر ارتش كه چند برابر او بود، از نظر وسايل جنگى و تعداد نفرات ، پيروز گشت ، اگر تنها فزونى نفرات و امكانات مى توانست كارگشا باشد، بايد در جنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالى كه نتيجه معكوس بود، سپس ‍ مى افزايد: آنها (مشركان ) اين گروه (مومنان ) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مى كردند (يرونهم مثليهم راى العين ). يعنى اگر مومنان ۳۱۳ نفر بودند، در چشم كفار بيش از ۶۰۰ نفر جلوه مى كردند تا بر وحشت آنها بيفزايد، و اين خود يكى از عوامل شكست كفار شد. اين موضوع علاوه بر اينكه يك امداد الهى بود، از جهتى طبيعى نيز به نظر مى رسد زيرا وقتى نبرد شروع شد، و ضربات كوبنده مسلمانان كه از نيروى ايمان مايه مى گرفت بر پيكر لشكر دشمن وارد شد، چنان مرعوب و متوحش شدند كه فكر مى كردند نيروى ديگرى همانند آنان به آنها پيوسته است و با دو برابر قدرت اول صحنه جنگ را در اختيار گرفته اند، در حالى كه قبل از شروع جنگ مطلب بر

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۴

عكس بود، آنها چنان با ديده حقارت به مسلمانان نگاه مى كردند كه تعدادشان را كمتر از آنچه بود، تصور مى كردند، يا به تعبير ديگر خدا مى خواست قبل از شروع جنگ ، تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند، و پس از شروع جنگ دو برابر جلوه كند تا وحشت و اضطراب ، آنها را فرا گيرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عكس خداوند عدد دشمنان را در نظر مسلمانان ، كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحيه آنها بيفزايد. اين همان چيزى است كه در آيه ۴۴ سوره انفال نيز به آن اشاره شده است مى فرمايد: و اذ يريكموهم اذ التقيتم فى اعينكم قليلا و يقللكم فى اعينهم ليقضى الله امرا كان مفعولا: به ياد آريد هنگامى را كه با دشمن در ميدان جنگ روبرو شديد، خداوند آنها را در نظر شما كم جلوه مى داد (تا روحيه شما براى نبرد ضعيف نشود) و شما را در نظر آنها كم جلوه مى داد (تا از شروع به جنگى كه سرانجامش شكست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند كارى را كه مى بايست انجام گيرد صورت بخشد. يعنى شما نترسيد و با كمال قدرت وارد جنگ شويد، آنها نيز در آغاز با غرور و بى اعتنائى وارد جنگ شوند و سپس صحنه دگرگون گردد، و مسلمانان بيش از آنچه بودند، در نظر دشمنان جلوه كنند و به شكست آنان در اين نبرد سرنوشت ساز منتهى گردد. در بعضى از روايات آمده است كه يكى از مسلمانان مى گويد: قبل از جنگ بدر به ديگرى گفتم : آيا فكر مى كنى ، كفار هفتاد نفر باشند، گفت گمان مى كنم صد

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۵

نفرند، ولى هنگامى كه در جنگ پيروز شديم و اسيران فراوانى از آنها گرفتيم به ما خبر دادند كه آنها هزار نفر بودند. سپس مى افزايد: خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مى كند (و الله يويد بنصره من يشاء). همانگونه كه بارها گفتهايم خواست و مشيت خدا بى حساب نيست و همواره آميخته با حكمت او است ، و تا شايستگى هايى در افراد نباشد آنها را تاييد و تقويت نمى كند. قابل توجه اينكه : تاييد و پيروزى خداوند در اين حادثه تاريخى ، نسبت به مسلمانان دو جانبه بود، هم يك پيروزى نظامى بود و هم يك پيروزى منطقى از اين نظر پيروزى نظامى بود كه ارتش كوچكى با نداشتن امكانات كافى بر ارتشى كه چند برابر او بود و از امكانات فراوانى بهره مى گرفت پيروز شد. و اما پيروزى منطقى از اين نظر بود كه خداوند صريحا اين پيروزى را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بود، و اين دليلى بر حقانيت اسلام شد. در پايان آيه مى فرمايد: در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش (ان فى ذلك لعبرة لاولى الابصار). آرى آنها كه چشم بصيرت دارند، و حقيقت را آن چنان كه هست مى بينند از اين پيروزى همه جانبه افراد با ايمان درس عبرت مى گيرند و مى دانند سرمايه اصلى پيروزى ايمان است و ايمان .

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۶

آيه ۱۴

آيه و ترجمه

زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُب الشهَوَتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنِينَ وَ الْقَنَطِيرِ الْمُقَنطرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسوَّمَةِ وَ الاَنْعَمِ وَ الْحَرْثِ ذَلِك مَتَعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ اللَّهُ عِندَهُ حُسنُ الْمَئَابِ(۱۴) ترجمه : ۱۴ - محبت امور مادى ، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت ، در نظر مردم جلوه داده شده است ، (تا در پرتو آن ، آزمايش و تربيت شوند، ولى ) اينها (در صورتى كه هدف نهايى آدمى را تشكيل دهند،) سرمايه زندگى پست (مادى ) است ، و سرانجام نيك (و زندگى والا و جاويدان )، نزد خداست . تفسير: جاذبه زينتهاى مادى در آيات گذشته سخن از كسانى بود كه تكيه بر اموال و فرزندانشان در زندگى دنيا داشتند و به آن مغرور شدند و خود را از خدا بى نياز دانستند، اين آيه در حقيقت تكميلى است بر آن سخن ، مى فرمايد: امور مورد علاقه ، از جمله زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاى ممتاز و چهارپايان و زراعت و كشاورزى در نظر مردم جلوه داده شده است تا به وسيله آن آزمايش شوند (زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطرة من الذهب و الفضة و الخيل المسومة و الانعام و الحرث ). ولى اينها سرمايه هاى زندگى دنيا است ، (و هرگز نبايد هدف اصلى انسان را تشكيل دهد) و سرانجام نيك (و زندگى جاويدان ) نزد خدا است (ذلك متاع الحيوة الدنيا و الله عنده حسن الماب ).

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۷

درست است كه بدون اين وسايل ، نمى توان زندگى كرد، و حتى پيمودن راه معنويت و سعادت نيز بدون وسايل مادى غير ممكن است ، اما استفاده كردن از آنها در اين مسير مطلبى است ، و دلبستگى فوق العاده و پرستش آنها و هدف نهايى بودن مطلب ديگر.

نكته ها

چه كسى اين امور مادى را زينت داده ؟

جمله «زين للناس حب الشهوات » كه به صورت فعل مجهول ذكر شده مى گويد: علاقه به زن و فرزند و اموال و ثروتها در نظر مردم زينت داده شده است ، در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه زينت دهنده چه كسى است ؟ بعضى از مفسران معتقدند كه اين هوسهاى شيطانى است كه آنها را در نظرها زينت مى دهد و به آيه ۲۴ سوره «نمل و زين لهم الشيطان اعمالهم » (و شيطان اعمال آنها را در نظرشان جلوه داده است ) و امثال آن استدلال كرده اند ولى اين استدلال صحيح به نظر نمى رسد زيرا آيه مورد بحث درباره اعمال سخن نمى گويد، بلكه درباره اموال و زنان و فرزندان سخن مى گويد. آنچه در تفسير آيه صحيح به نظر مى رسد اين است كه زينت دهنده خداوند است از طريق دستگاه آفرينش و نهاد و خلقت آدمى . زيرا خدا است كه عشق به فرزندان و مال و ثروت را در نهاد آدمى ايجاد كرده تا او را آزمايش كند و در مسير تكامل و تربيت پيش ببرد همانطور كه قرآن مى گويد: «انا جعلنا ما على الارض زينة لها لنبلوهم ايهم احسن عملا،» ما آنچه را در روى زمين هست زينت براى آن قرار داديم تا آنها را بيازماييم كه كداميك عملشان بهتر است . يعنى از اين عشق و علاقه تنها در مسير خوشبختى و سازندگى بهره گيرند نه

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۸

در مسير فساد و ويرانگرى . جالب اين كه در آيه مورد بحث نخستين موضوعى كه ذكر شده است همسران و زنان مى باشند و اين همان است كه روانكاوان امروز مى گويند غريزه جنسى از نيرومندترين غرايز انسان است تاريخ معاصر و گذشته نيز تاييد مى كند كه سرچشمه بسيارى از حوادث اجتماعى طوفانهاى ناشى از اين غريزه بوده است . ذكر اين نكته نيز لازم است كه آيه مورد بحث و ساير آيات مشابه آن هيچگاه علاقه معتدل نسبت به زن و فرزندان و اموال و ثروت را نكوهش نمى كند، زيرا پيشبرد اهداف معنوى بدون وسايل مادى ممكن نيست به علاوه قانون شريعت هرگز بر ضد قانون خلقت و آفرينش نمى تواند باشد، آنچه مورد نكوهش است عشق و علاقه افراطى و به عبارت ديگر پرستش اين موضوعات است . ۲ - منظور از «القناطير المقنطره » و «الخيل المسومه » چيست ؟ واژه «قناطير» جمع قنطار به معنى چيز محكم است و سپس به مال زياد گفته شده است و اگر مشاهده مى كنيم پل را قنطره و اشخاص باهوش را قنطر مى گويند به خاطر استحكام در بنا يا در تفكر آنها است و مقنطره اسم مفعول از همان ماده به معنى مضاعف و مكرر آن مى باشد و ذكر اين دو كلمه پشت سر هم براى تاكيد است ، شبيه تعبيرى كه در فارسى امروز رايج است كه مى گويند: فلان كس صاحب «آلاف » و «الوف » مى باشد يعنى ثروت زيادى دارد. بعضى براى «قنطار» حد معينى تعيين كرده اند و گفته اند: قنطار هفتاد هزار دينار طلا است ، بعضى صد هزار و بعضى دوازده هزار درهم دانسته اند و بعضى ديگر، قنطار را يك كيسه پر از سكه طلا يا نقره دانسته اند. در روايتى از امام باقر و امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه قنطار، مقدار طلائى است كه پوست يك گاو را پر كند ولى در حقيقت همه اينها مصداق يك مفهوم وسيع است و آن مال زياد.

تفسير نمونه جلد ۲ صفحه ۴۵۹

واژه «خيل » اسم جمع است و به معنى اسبها يا اسب سواران هر دو است البته در آيه مورد بحث منظور را از آن همان معنى اول است . كلمه «مسومه » در اصل به معنى نشاندار است و نشان داشتن آن يا به خاطر برازندگى اندام و مشخص ‍ بودن چهره و يا به خاطر تعليم و تربيت آنها و آمادگى براى سوارى در ميدان جنگ است . بنابراين آيه مورد بحث به شش چيز از سرمايه هاى مهم زندگى كه عبارتاند از: زن ، فرزند، پولهاى نقد، مركبهاى ممتاز چهارپايانى كه در دامدارى مورد استفاده هستند (انعام ) و زراعتها (حرث ) اشاره مى كند كه اركان زندگى مادى انسان را تشكيل مى دهند.

منظور از متاع حيات دنيا چيست ؟

متاع به چيزى مى گويند كه انسان از آن بهره مند مى شود و حيات دنيا به معنى زندگى پايين و پست است بنابراين معنى جمله «ذلك متاع الحيوة الدنيا» چنين مى شود كه اگر كسى تنها به اين امور ششگانه به عنوان هدف نهايى عشق ورزد و از آنها به صورت نردبانى در مسير زندگى انسانى بهره نگيرد چنين كسى تن به زندگى پستى داده . در حقيقت جمله «الحيوة الدنيا» (زندگى پايين ) اشاره به سير تكاملى حيات و زندگى است كه زندگى اين جهان نخستين مرحله آن محسوب مى گردد لذا در پايان آيه اشارهاى اجمالى به آن زندگى عالى تر كه در انتظار بشر مى باشد كرده و مى فرمايد: «و الله عنده حسن الماب »، يعنى سرانجام نيك در نزد خداوند است .

نكته آخر

۴ - همانگونه كه اشاره شد در ميان نعمتهاى مادى زنان را مقدم داشته چرا كه در مقايسه با ديگر نعمتها نقش ‍ مهمترى در جلب افكار دنيا پرستان و اقدام آنها بر جنايات هولناك دارد!


→ صفحه قبل صفحه بعد ←