تفسیر:نمونه جلد۲۵ بخش۱۹

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۱۵

آيه ۲۹ - ۴۰

آيه و ترجمه

انطلِقُوا إِلى مَا كُنتُم بِهِ تُكَذِّبُونَ(۲۹) انطلِقُوا إِلى ظِلٍّ ذِى ثَلَثِ شعَبٍ(۳۰) لا ظلِيلٍ وَ لا يُغْنى مِنَ اللَّهَبِ(۳۱) إِنهَا تَرْمِى بِشرَرٍ كالْقَصرِ(۳۲) كَأَنَّهُ جِمَلَتٌ صفْرٌ(۳۳) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۳۴) هَذَا يَوْمُ لا يَنطِقُونَ(۳۵) وَ لا يُؤْذَنُ لهَُمْ فَيَعْتَذِرُونَ(۳۶) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۳۷) هَذَا يَوْمُ الْفَصلِ جَمَعْنَكمْ وَ الاَوَّلِينَ(۳۸) فَإِن كانَ لَكمْ كَيْدٌ فَكِيدُونِ(۳۹) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۴۰)

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۱۶

ترجمه : ۲۹ - (و در آن روز به آنها گفته مى شود) بيدرنگ برويد به سوى همان چيزى كه پيوسته آنرا انكار مى كرديد! ۳۰ - برويد به سوى سايه سه شاخه (دودهاى خفقان بار آتش !). ۳۱ - سايه اى كه نه آرامبخش است ، و نه از شعله هاى آتش جلوگيرى مى كند!. ۳۲ - جرقه هائى از خود پرتاب مى كند مانند يك كاخ ! ۳۳ - گوئى (در سرعت و كثرت ) همچون شتران زرد رنگى هستند (كه به هر سو پراكنده مى شوند). ۳۴ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۳۵ - امروز روزى است كه سخن نمى گويند (و قادر بر دفاع از خويش ‍ نيستند). ۳۶ - و به آنها اجازه داده نمى شود كه عذر خواهى كنند. ۳۷ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۳۸ - امروز همان روز جدائى (حق از باطل ) است كه شما و پيشينيان را در آن جمع كرده ايم . ۳۹ - اگر چاره اى در برابر من (براى فرار از چنگال مجازات ) داريد انجام دهيد. ۴۰ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . تفسير : نه قدرت بر دفاع دارند نه راهى براى فرار! در اين آيات سرنوشت نهائى تكذيب كنندگان قيامت ، و منكران آن دادگاه عدل الهى بيان شده است ، بيانى كه به راستى انسان را در وحشتى عميق فرو مى برد، و ابعاد فاجعه را روشن مى سازد. مى فرمايد: «به آنها گفته مى شود بيدرنگ رهسپار شويد به سوى همان چيزى كه پيوسته آن را انكار مى كرديد»! (انطلقوا الى ما كنتم به تكذبون ). رهسپار شويد به سوى جهنم سوزان كه هميشه آن را به باد استهزا مى گرفتيد.

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۱۷

حركت كنيد به سوى انواع عذابها كه با اعمالتان آن را از پيش فراهم ساخته ايد. «انطلقوا» از ماده «انطلاق » به معنى حركت كردن بدون توقف است ، و يك نوع آزادى از قيد و بند نيز در آن نهفته شده ، و اين در حقيقت توضيحى است براى وضع آنها در عرصه محشر كه آنها را مدتى طولانى براى حساب نگه مى دارند، سپس آنها را رها ساخته ، مى گويند بدون توقف به سوى دوزخ حركت كنيد. گوينده اين سخن ممكن است خداوند متعال باشد كه مستقيما به آنها خطاب مى كند، و يا فرشتگان عذاب ، و به هر حال لحنى است آميخته با سرزنشى عميق كه خود عذابى است دردناك و جانكاه . سپس به توضيح بيشترى درباره اين عذاب پرداخته مى گويد: «رهسپار شويد به سوى سايه اى از دودهاى خفه كننده آتش كه داراى سه شعبه است »! (انطلقوا الى ظل ذى ثلاث شعب ). شاخه اى از بالاسر، و شاخه اى از طرف راست ، و شاخه اى از طرف چپ ، و به اين ترتيب از هر طرف اين دود غليظ مرگبار آنها را احاطه مى كند، و در كام خود فرو مى برد. «اما سايه اى كه آرام بخش نيست و هرگز دوزخيان را از شعله هاى آتش جلوگيرى نمى كند» (لا ظليل و لا يغنى من اللهب ). چه اينكه خود بر خاسته از آتش است .

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۱۸

ممكن است تعبير به «ظل » (سايه ) اين تصور را ايجاد كند كه در آنجا سايه اى وجود دارد كه از سوزندگى شعله هاى آتش ، كمى مى كاهد، ولى اين آيه بر اين پندار غلط خط بطلان مى كشد، و مى گويد: اين سايه هرگز سايه اى كه شما تصور مى كنيد نيست ، سايه اى است سوزان و خفقان آور، و بر خاسته از دودهاى غليظ آتش كه مى تواند گرماى شعله ها را كاملا منعكس كند. شاهد اين سخن آيات سوره واقعه است كه درباره «اصحاب الشمال » مى فرمايد: فى سموم و حميم و ظل من يحموم لا بارد و لا كريم : «آنها در ميان بادهاى كشنده و آب سوزان قرار دارند، و در سايه دودهاى متراكم و آتش زا، سايه اى كه نه خنك مى باشد، و نه مفيد و آرام بخش » (سوره واقعه ۴۱ - ۴۴). بعضى گفته اند اين شعبه هاى سه گانه بازتابى است از تكذيبهاى سه گانه آنها نسبت به اساس دين ، يعنى «توحيد» و «نبوت » و «معاد» زيرا تكذيب معاد از تكذيب نبوت و توحيد جدا نيست . و بعضى گفته اند اشاره اى است به مبداءهاى سه گانه گناه «قوه غضبيه » و «شهويه » و «وهميه » آرى آن دود تاريك تجسمى است از تاريكيهاى شهوات : زتاريكى خشم و شهوت حذر كن كه از دود آن چشم دل تيره گردد! غضب چون در آيد رود عقل بيرون هوى چون شود چيره جان خيره گردد! سپس در توصيف ديگرى از آن آتش سوزان مى افزايد: «جرقه هائى از خود بيرون مى دهد مانند يك كاخ عظيم »! (انها ترمى بشرر كالقصر).

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۱۹

نه همچون جرقه هاى آتش اين دنيا كه گاه به اندازه سر سوزنى بيش ‍ نيست تعبير به «قصر» (كاخ ) در اينجا تعبير پر معنائى است ، شايد تصور شود مناسبتر اين بود كه گفته شود جرقه هائى همچون كوه ، ولى نبايد فراموش كرد كوهها همان گونه كه در آيات قبل اشاره شد منبع انواع بركات است و سرچشمه هاى آب فرات و گوارا، اين قصرها و كاخهاى ستمكاران هستند كه منشاء شعله هاى سوزان و آتشهاى شرر بارند. در آيه بعد به توصيف ديگرى از شراره ها و جرقه هاى اين آتش سوزان پرداخته ، مى فرمايد: «آنها همچون شترهاى زرد رنگى هستند» (كانه جمالت صفر). «جمالة » جمع «جمل » به معنى «شتر» است (مانند حجر و حجارة ) و «صفر» (بر وزن قفل ) جمع «اصفر» به معنى چيزى است كه زرد رنگ باشد و گاه به رنگهاى تيره و متمايل به سياه نيز اطلاق شده ، ولى در اينجا مناسب همان معنى اول است زيرا جرقه هاى آتش زرد متمايل به سرخ است . در آيه قبل اين جرقه ها از نظر حجم به كاخ بزرگ تشبيه شده بود، و در اين آيه از نظر كثرت و رنگ و سرعت حركت و پراكنده شدن به هر سو به گروهى از شتران زرد رنگ تشبيه شده كه به هر سو روانند.

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۰

جائى كه جرقه ها اين چنين باشد، پيدا است كه خود آن آتش سوزان چگونه است ؟ و در كنار آن چه عذابهاى دردناك ديگرى قرار گرفته ؟ (خداوند همه ما را به رحمت و لطفش از آن حفظ كند). بار ديگر در پايان اين بخش از آيات همان هشدار را تكرار كرده ، مى فرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). سپس فصل ديگرى از مشخصات آن روز هولناك را شروع كرده ، مى افزايد: «امروز، روزى است كه سخن نمى گويند:» (هذا يوم لا ينطقون ). آرى خداوند در آن روز بر دهان مجرمان و گناهكاران مهر سكوت مى زند همانگونه كه در آيه ۶۵ سوره يس آمده است ، «اليوم نختم على افواههم »: امروز بر دهانشان مهر مى نهيم و باز همانگونه كه در ذيل همين آيه آمده است دست و پاى آنها به سخن درمى آيند و حتى طبق آيات ديگر قرآن پوستهاى آنان زبان باز مى كنند و همه گفتنيها را مى گويند. سپس مى افزايد: «و به آنها اجازه داده نمى شود كه عذر خواهى كنند» (و لا يؤ ذن لهم فيعتذرون ).

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۱

نه اجازه سخن گفتن دارند، و نه عذر خواهى و دفاع از خويشتن ، چرا كه همه حقايق در آنجا روشن است ، و چيزى براى گفتن ندارند، آرى اين زبان پشت هم انداز كه در دنيا از آزادى خود سوء استفاده كرده ، به تكذيب انبياء، و استهزاء اولياء، و باطل كردن حق ، و حق جلوه دادن باطل ، مى پرداخت در آنجا بايد به كيفر آن اعمال قفل شود، و از كار بيفتد كه اين خود عذاب و شكنجه دردناكى است كه در چنان صحنه اى انسان قدرت بر دفاع از خويش ، و يا عذرخواهى نداشته باشد. در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه خداوند برتر و عادلتر و بزرگتر از آن است كه بنده اش عذر موجهى داشته باشد و به او اجازه عذرخواهى ندهد، بلكه آنها در حقيقت هيچ عذر موجهى ندارند كه مطرح كنند. البته از بعضى از آيات قرآن استفاده مى شود كه در قيامت مجرمان گاهى سخن مى گويند، اين بخاطر آن است كه همان گونه كه قبلا هم اشاره كرده ايم - در قيامت مواقف زيادى است ، در بعضى از مواقف زبان از كار مى افتد و نوبت به گواهى اعضاء مى رسد، و در بعضى ديگر زبان گشوده مى شود، و مطالبى را بازگو مى كند كه نشانه حسرت و اندوه شديد و سرگردانى و بدبختى آنها است . باز در پايان اين مقطع مى گويد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). در مقطع ديگر روى سخن را به مجرمان كرده ، به عنوان حكايت از صحنه آن روز، مى گويد: «امروز همان روز جدائى است كه همه شما و پيشينيان را

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۲

در آن جمع كرده ايم » (هذا يوم الفصل جمعناكم و الاولين ). امروز همه انسانها را بدون استثنا از اولين گرفته ، تا آخرين ، همه را براى حسابرسى و فصل خصومت در اين عرصه و دادگاه بزرگ گرد آورده ايم . «اكنون اگر شما در برابر من چاره اى براى فرار از چنگال مجازات داريد انجام دهيد» (فان كان لكم كيد فكيدون ). آيا مى توانيد از قلمرو حكومت من بگريزيد؟ يا مى توانيد بر قدرت من غلبه كنيد؟ يا توانائى داريد با پرداختن فديه اى آزاد شويد؟ و يا قدرت داريد ماءموران حسابرسى را فريب دهيد؟ هر كار از دست شما ساخته است انجام دهيد، ولى بدانيد كارى از شما ساخته نيست ! در حقيقت اين امر به اصطلاح «امر تعجيزى » است كه براى روشن ساختن عجز و ناتوانى طرف مقابل ذكر مى شود مثل همان چيزى كه در مورد قرآن مجيد آمده است كه مى فرمايد: «اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده ايم ترديد داريد سوره اى مانند آن را بياوريد». «كيد» (بر وزن صيد) به طورى كه «راغب » در «مفردات » مى گويد: نوعى چاره جوئى است كه گاه نكوهيده و گاه قابل تمجيد است ، هر چند استعمال

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۳

آن در موارد مذموم بيشتر است (همانگونه كه در آيه مورد بحث نيز چنين است ). مسلما در آن روز كارى از دستشان ساخته نيست ، چرا كه مى دانيم آن روز روزى است كه دست انسان از هر گونه اسباب و وسائل كوتاه مى گردد، چنانكه در آيه ۱۶۶ سوره بقره آمده است : «و تقطعت بهم الاسباب ». قابل توجه اينكه از يكسو مى فرمايد: آن روز، يوم «الفصل يعنى » روز جدائيها است ، از سوى ديگر مى فرمايد آن روز «يوم الجمع » يعنى روز اجتماع است كه هر كدام از اين دو در يك مقطع انجام مى شود، نخست همه را در آن دادگاه بزرگ جمع مى كنند، و سپس بر حسب عقائد و اعمالشان در صفوف مختلفى از هم جدا مى شوند، حتى آنها كه رهسپار بهشت مى شوند صفوف گوناگون و درجات مختلفى دارند و راهيان دوزخ نيز صفوف متفاوت و دركاتى دارند. آرى آن روز روز جدائى حق از باطل ، و ظالم از مظلوم است . و باز همان جمله تهديد آميز و بيدار كننده را تكرار كرده ، مى فرمايد «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ).

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۴

آيه ۴۱ - ۵۰

آيه و ترجمه

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى ظِلَلٍ وَ عُيُونٍ(۴۱) وَ فَوَكِهَ مِمَّا يَشتهُونَ(۴۲) كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۴۳) إِنَّا كَذَلِك نجْزِى المُْحْسِنِينَ(۴۴) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۴۵) كلُوا وَ تَمَتَّعُوا قَلِيلاً إِنَّكم مجْرِمُونَ(۴۶) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۴۷) وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ(۴۸) وَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۴۹) فَبِأَى حَدِيثِ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ(۵۰)

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۵

ترجمه : ۴۱ - افراد با تقوى در سايه هاى (درختان بهشتى ) و در ميان چشمه ها قرار دارند. ۴۲ - و ميوه هائى از آنچه مايل باشند. ۴۳ - بخوريد و بنوشيد گوارا، اينها در برابر اعمالى است كه انجام مى داديد. ۴۴ - ما اينگونه نيكوكاران را جزا مى دهيم . ۴۵ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۴۶ - (در مقابل ، به مجرمان گفته مى شود) بخوريد و بهره گيريد در اين مدت كم (ولى بدانيد عذاب الهى در انتظار شما است ) چرا كه شما مجرميد. ۴۷ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۴۸ - و هنگامى كه به آنها گفته شود ركوع كنيد ركوع نمى كنند. ۴۹ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۵۰ - (اگر آنها به اين قرآن ايمان نمى آورند) پس به كدام سخن بعد از آن ايمان مى آورند. تفسير : اگر به قرآن ايمان نمى آورند به كدام سخن ايمان مى آورند؟! مى دانيم برنامه قرآن آميختن انذار به بشارت ، و تهديد به تشويق است ، و همچنين ذكر سرنوشت مؤ منان در برابر سرنوشت مجرمان تا با قرينه مقابله مسائل بهتر درك شود. بر اساس همين سنت ، در آيات فوق به دنبال بيان مجازاتهاى گوناگون مجرمان در قيامت ، اشاره پر معنى و كوتاهى درباره وضع پرهيزكاران در آن روز كرده ، مى فرمايد: «افراد با تقوى در سايه هاى درختان و در ميان چشمه ها قرار دارند» (ان المتقين فى ظلال و عيون ). اين در حالى است كه مجرمان چنانكه از آيات قبل دانسته شد در سايه

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۶

شرر بار و سوزان دودهاى خفه كننده اند. «ظلال » جمع «ظل » به معنى سايه است ، خواه سايه اى مانند سايه درختان در روز، و يا سايه اى كه در تاريكى شب حاصل مى شود، در حالى كه «فى ء» به سايه اى گفته مى شود كه تنها در مقابل يك مبداء نورانى به وجود مى آيد همچون سايه درختان در مقابل آفتاب . سپس مى افزايد: «آنها در ميان انواع ميوه ها از آنچه مايل باشند و مى خواهند قرار دارند» (و فواكه مما يشتهون ). روشن است ذكر «ميوه ها» و «سايه ها» و «چشمه ها» اشاره به گوشه اى از مواهب عظيم الهى بر آنها است ، گوشه اى كه با زبان اهل دنيا قابل بيان و ترسيم است ، اما آنچه در بيان نمى گنجد، و به فكر ساكنان دنيا خطور نمى كند، از آن به مراتب برتر و بالاتر است . جالب اينكه آنها در اين ميهمان سراى الهى به عاليترين وجهى پذيرائى مى شوند، همان گونه كه در آيه بعد آمده كه به آنها گفته مى شود «بخوريد و بنوشيد گوارا، اينها در برابر اعمالى است كه انجام مى داديد»! (كلوا و اشربوا هنيئا بما كنتم تعملون ). اين جمله خواه مستقيما از سوى خداوند به عنوان خطاب به آنها باشد، يا وسيله فرشتگان تواءم با لطف و محبتى است آشكار كه غذائى است براى روح و جان آنها. تعبير «بما كنتم تعملون » (در مقابل اعمالى كه انجام مى داديد) اشاره به اين است كه اين مواهب را بدون حساب به كسى نمى دهند، و با ادعا و خيال

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۷

و پندار به دست نمى آيد، تنها به وسيله اعمال صالح فراهم مى شود. «هنى ء» (بر وزن مليح ) به گفته «راغب » در «مفردات » هر چيزى است كه مشقتى به دنبال ندارد، و ناراحتى توليد نمى كند، و لذا به غذا و آب گوارا «هنى ء» گفته مى شود، گاه به زندگى گوارا نيز اطلاق مى گردد. و اين اشاره به آن است كه ميوه ها و غذاها و نوشابه هاى بهشتى ، همانند آب و غذاى دنيا نيست كه گاه آثار سوئى در بدن مى گذارد يا عوارض ‍ نامطلوبى به دنبال دارد. در ميان مفسران گفتگو است كه اين امر به خوردن و نوشيدن آيا براى بيان مباح بودن استفاده از اين نعمتها است ، و يا واقعا امر و فرمان و دستور است ؟ ولى بايد توجه داشت اينگونه اوامر كه به هنگام پذيرائى گفته مى شود نوعى طلب و خواست گوينده است كه براى عظمت و احترام ميهمان بيان مى گردد، و ميزبان دوست دارد غذايش را بيشتر بخورد تا اكرام بيشترى از او شده باشد. در آيه بعد باز روى اين مطلب تكيه مى كند كه اين نعمتها بى حساب نيست ، مى افزايد: «مسلما ما اين گونه ، نيكوكاران را جزا مى دهيم » (انا كذلك نجزى المحسنين ). جالب اينكه در آيه نخست روى مساءله «تقوى » تكيه شده ، و در آيه بعد از آن روى «عمل » و در اين آيه روى «احسان و نيكوكارى ». «تقوى » هرگونه پرهيز از گناه و فساد و شرك و كفر است و «احسان » انجام هر كار نيك ، و «عمل » نيز ناظر به اعمال صالح است ، تا روشن شود برنامه نعمتهاى الهى تنها مربوط به اين گروه است ، نه مدعيان دروغين ايمان ،

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۸

و آلودگان به انواع فساد، هر چند ظاهرا در سلك اهل ايمان در آيند. و در پايان اين مقطع باز تكرار مى كند: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » (ويل يومئذ للمكذبين ). واى بر آنها كه از تمام اين نعمتها و محبتها محروم مى شوند، كه حسرت اين محروميت آزارش كمتر از آتش سوزان دوزخ نيست ؟ و از آنجا كه يكى از عوامل انكار معاد پرداختن به لذات زودگذر دنيا، و تمايل به آزادى بيقيد و شرط براى بهره گيرى از اين لذات است ، در آيه بعد روى سخن را به مجرمان كرده با لحنى تهديد آميز مى فرمايد: «بخوريد و بهره گيريد در اين چند روز كوتاه ، ولى بدانيد عذاب الهى در انتظار شما است ، چرا كه شما مجرم و گنهكاريد» (كلوا و تمتعوا قليلا انكم مجرمون ). تعبير به «قليلا» مى تواند اشاره به مدت كوتاه عمر انسان در دنيا باشد، و هم ناچيز بودن مواهب اين جهان در برابر نعمتهاى بى حساب آخرت . گرچه بعضى از مفسران گفته اند كه اين خطاب را در آخرت به مجرمان مى كنند، ولى با توجه به اينكه در آخرت هيچ گونه تمتع و بهره گيرى براى مجرمان از مواهب حيات تصور نمى شود، بايد قبول كرد كه اين سخن خطابى است به آنها در اين دنيا. در حقيقت «متقين » و پرهيزگاران با نهايت احترام در آخرت پذيرائى مى شوند، و با جمله پر از لطف كلوا و اشربوا هنيئا مخاطب مى گردند، ولى دنيا پرستان در اين دنيا با جمله تهديد آميز كلوا و تمتعوا قليلا مخاطبند. به پرهيزكاران مى فرمايد: بما كنتم تعملون (اينها در برابر اعمال صالحى

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۲۹

است كه انجام مى داديد). و به اينها نيز مى گويد: «انكم مجرمون »: «اين تهديد به خاطر آن است كه شما مجرميد». و به هر حال نشان مى دهد كه سرچشمه عذاب الهى جرم و گناه انسان است كه از بى ايمانى يا اسارت در چنگال شهوات ناشى مى شود. سپس اين تهديد را بار ديگر با جمله : «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » تكميل مى كند (ويل يومئذ للمكذبين ). همانها كه به زرق و برق دنيا و لذات و شهوات آن مغرور و فريفته شدند، و عذاب الهى را براى خود خريدند. در آيه بعد به يكى ديگر از عوامل انحراف و بدبختى و آلودگى آنها اشاره كرده ، مى افزايد: «چنان از باده غرور سرمستند كه وقتى به آنان گفته شود در برابر پروردگار ركوع كنيد ركوع نمى كنند» (و اذا قيل لهم اركعوا لا يركعون ) بسيارى از مفسران گفته اند كه اين آيه درباره قبيله «ثقيف » نازل شد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آنها فرمود: «نماز بخوانيد» آنها گفتند: ما هرگز در برابر كسى خم نمى شويم ، و اين براى ما عيب است ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: لا خير فى دين ليس ‍ فيه ركوع و لا سجود: «دينى كه در آن ركوع و سجود نباشد ارزشى ندارد»!. آنها نه فقط از ركوع و سجود ابا داشتند بلكه اين روح غرور و نخوت

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۳۰

در تمامى افكار و زندگيشان منعكس بود، نه در برابر خدا تسليم بودند و نه در برابر دستورات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، نه حقوق مردم را به رسميت مى شناختند و نه تواضعى در برابر خالق و فروتنى در برابر خلق داشتند در حقيقت اين دو عامل (غرور و شهوت پرستى ) از مهمترين عوامل جرم و گناه و كفر و ظلم و طغيان است . بعضى احتمال داده اند كه اين خطاب اركعوا (ركوع كنيد) در قيامت به آنها گفته مى شود ولى اين احتمال بعيد به نظر مى رسد، مخصوصا با در نظر گرفتن آيات قبل و بعد. و بعد براى دهمين و آخرين بار در اين سوره مى فرمايد: «واى در آن روز بر تكذيب كنندگان » «ويل يومئذ للمكذبين ». و در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره «مرسلات » است با لحنى آميخته از عتاب ، و مملو از سرزنش ، به صورت يك استفهام آميخته با تعجب مى فرمايد: «اگر به اين قرآن كه دلائل صدقش از تمام آياتش نمايان است ، و حقانيتش در تمام تعبيراتش منعكس مى باشد ايمان نياورند، به كدام سخن بعد از آن ايمان مى آورند»؟! (فباى حديث بعده يؤ منون ). كسى كه به قرآنى كه اگر بر كوهها نازل مى شد لرزان و خاشع مى شدند و از هم مى شكافتند ايمان نياورد، در برابر هيچ كتاب آسمانى ، و هيچ منطق عقلانى تسليم نخواهد شد، و اين نشانه روح عناد و لجاج است .

تفسير نمونه جلد ۲۵ صفحه ۴۳۱

نكته :

همان گونه كه در آغاز سوره اشاره كرديم ده بار جمله «ويل يومئذ للمكذبين » در آن تكرار شده ، و اين براى تاءكيد بر يك واقعيت مهم و تكان دهنده است ، و شبيه آن در سخنان فصحا و بلغا فراوان است كه قسمتى را كه عنايت و تاءكيد مخصوصى روى آن دارند در شعر و نثر تكرار مى كنند. ولى بعضى از مفسران معتقدند كه هر يك از اين ده آيه اشاره به نكته جديدى است كه به تكذيب مطالب قبل از آن مربوط مى شود بنابراين تكرارى در بين نيست . اين سوره را با جمله اى از تفسير «روح البيان » خاتمه مى دهيم ، او مى گويد اين سوره در غارى در نزديكى مسجد «خيف » در سرزمين «منى » بر پيامبر نازل گرديد، و من شخصا اين غار را زيارت كرده ام . خداوندا! ما را توفيقى مرحمت كن كه هرگز آلوده تكذيب آيات تو نشويم . پروردگارا! ما را از غرور و نخوت و هوا و هوس كه سرچشمه هاى اصلى جرائمند محفوظ دار. بارالها! در آن روزى كه پرهيزگاران در جوار قرب تو با احترام تمام پذيرائى مى شوند ما را در صف آنان قرار ده . آمين يا رب العالمين


→ صفحه قبل صفحه بعد ←