تفسیر:نمونه جلد۲۲ بخش۲۱

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۷

آيه ۹-۱۶

آيه و ترجمه

يَوْمَ تَمُورُ السمَاءُ مَوْراً(۹) وَ تَسِيرُ الْجِبَالُ سيراً(۱۰) فَوَيْلٌ يَوْمَئذٍ لِّلْمُكَذِّبِينَ(۱۱) الَّذِينَ هُمْ فى خَوْضٍ يَلْعَبُونَ(۱۲) يَوْمَ يُدَعُّونَ إِلى نَارِ جَهَنَّمَ دَعاًّ(۱۳) هَذِهِ النَّارُ الَّتى كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ(۱۴) أَ فَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لا تُبْصِرُونَ(۱۵) اصلَوْهَا فَاصبرُوا أَوْ لا تَصبرُوا سوَاءٌ عَلَيْكُمْ إِنَّمَا تجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۱۶) ترجمه : ۹ - (اين عذاب الهى ) در روزى است كه آسمان شديدا به حركت در مى آيد، ۱۰ - و كوهها از جا كنده و متحرك مى شوند. ۱۱ - واى در آن روز بر تكذيب كنندگان . ۱۲ - همانها كه در سخنان باطل به بازى مشغولند. ۱۳ - در آن روز كه آنها را به زور به سوى آتش جهنم مى رانند. ۱۴ - (و به آنها مى گويند) اين همان آتشى است كه آنرا انكار مى كرديد! ۱۵ - آيا اين سحر است ؟ يا شما نمى بينيد؟

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۸

۱۶ - در آن وارد شويد و بسوزيد، مى خواهيد صبر كنيد يا نكنيد، براى شما تفاوتى نمى كند، چرا كه تنها به اعمالتان جزا داده مى شويد. تفسير : جزاى شما تنها اعمال شما است در آيات گذشته اشاره سربسته اى به عذاب الهى در قيامت شده بود، آيات مورد بحث توضيح و تفسيرى بر اين معنى است ، نخست بعضى از ويژگيهاى روز قيامت را بازگو مى كند، و سپس كيفيت عذاب تكذيب كنندگان را. مى فرمايد: ((اين عذاب الهى در روزى است كه آسمان (كرات آسمانى ) شديدا به حركت در مى آيند، و به هر سو رفت و آمد مى كنند)) (يوم تمور السماء مورا). «مور» (بر وزن قول ) در لغت به معانى مختلفى آمده است ، «راغب : در ((مفردات » مى گويد: «مور» به معنى جريان سريع است ، و نيز مى گويد: گرد و غبارى را كه باد به هر سو مى برد «مور» مى گويند: در «لسان العرب » نيز آمده است كه «مور» به معنى حركت و رفت و آمد است ، به معنى موج و سرعت نيز آمده ، بعضى نيز «مور» را به حركت دورانى تفسير كرده اند. از مجموع اين تفسيرها استفاده مى شود كه «مور» همان حركت سريع و دورانى و تواءم با رفت و آمد و اضطراب و تموج است . به اين ترتيب در آستانه قيامت نظام حاكم بر كرات آسمانى بر هم مى ريزد

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۱۹

آنها از مدارات خود منحرف مى شوند، و به هر سو رفت و آمد مى كنند، سپس درهم نورديده مى شوند، و بجاى آنها آسمانى نو به فرمان خدا برپا مى شود، چنانكه آيه ۱۰۴ - انبياء مى گويد: «يوم نطوى السماء كطى السجل للكتب »: «روزى كه آسمان را همچون طومار در هم مى پيچيم ». و در آيه ۴۸ سوره ابراهيم مى خوانيم : يوم تبدل الارض غير الارض و السماوات : «روزى كه اين زمين به زمينى ديگر و آسمانها به آسمان ديگرى تبديل مى شود». در آيات ديگر قرآن نيز تعبيراتى ديده مى شود، كه خبر از شكافتن كرات آسمانى (انفطار - ۱) و از جا كنده شدن آنها (تكوير - ۱۱) و فاصله افتادن در ميان آنها (مرسلات - ۹) حكايت مى كند كه به خواست خدا در ذيل آن آيات در اين باره نيز بحث خواهيم كرد. سپس مى افزايد: «و روزى كه كوهها به حركت در مى آيد» (و تسير الجبال سيرا). آرى كوهها از جا كنده مى شوند و به حركت در مى آيند، و سپس به شهادت آيات ديگر قرآن متلاشى مى گردند، و همچون «عهن منفوش » (پشم رنگين زده شده ) مى شوند (قارعه - ۵) و بجاى آن زمينى صاف و هموار و بى آب و گياه آشكار مى گردد فيذرها قاعا صفصفا (طه - ۱۰۶). اينها همه اشاره به آن است كه اين دنيا و تمام پناهگاههاى آن در هم كوبيده مى شود، جهانى نو، با نظاماتى نوين جاى آن را مى گيرد و انسان در برابر

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۰

نتائج اعمال خويش ، قرار خواهد گرفت . لذا در آيه بعد مى افزايد: «چون چنين است واى در آن روز براى تكذيب كنندگان »! (فويل يومئذ للمكذبين ). آرى در حالى كه وحشت و اضطراب ناشى از دگرگونى جهان ، همگان را فراگرفته ، وحشت عظيمترى به سراغ «مكذبين » مى آيد كه همان عذاب الهى است چرا كه «ويل » اظهار تاءسف و اندوه است بر وقوع يك حادثه نامطلوب . سپس به معرفى اين «مكذبين »، پرداخته ، مى فرمايد: «همانها كه در سخنان باطل به بازى مشغولند» (الذين هم فى خوض ‍ يلعبون ). آيات قرآن را «دروغ »، و معجزات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) را «سحر» مى خوانند، و آورنده آنرا «مجنون » مى شمرند، همه حقايق را به بازى گرفته ، و به سخريه و استهزاء در برابر آنها مى پردازند. با سخنان باطل و بى منطق به جنگ حق برمى خيزند، و براى رسيدن به مقصد خود، از هيچ تهمت و دروغى ابا ندارند. «خوض » (بر وزن حوض ) به معنى ورود در سخنان باطل است ، و در اصل به معنى وارد شدن در آب و عبور از آن است .

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۱

بار ديگر براى معرفى آن روز و بيان سرنوشت اين مكذبان به توضيح ديگرى پرداخته مى افزايد: «روزى كه آنها با خشونت و عنف به سوى آتش دوزخ رانده مى شوند» (يوم يدعون الى نار جهنم دعا). «و به آنها گفته مى شود اين همان آتشى است كه آنرا انكار مى كرديد»! (هذه النار التى كنتم بها تكذبون ). و نيز به آنها گفته مى شود: «آيا اين سحر است ؟ و يا شما نمى بينيد»؟ (افسحر هذا ام انتم لا تبصرون ). شما پيوسته در دنيا مى گفتيد آنچه محمد (صلى اللّه عليه و آله ) آورده سحر است ، او از طريق ساحرى پرده بر چشمهاى ما افكنده تا حقايق را نبينيم ، عقل ما را مى ربايد و امورى را به نام «معجزه » به ما معرفى مى كند و سخنانى را به عنوان «وحى الهى » براى ما مى خواند، اما اينها همه بى اساس است ، و چيزى جز سحر نيست . لذا روز قيامت به عنوان سرزنش و توبيخ به هنگامى كه آتش دوزخ را با چشم مى بينند و حرارت آن را لمس مى كنند به آنها گفته مى شود: «آيا اينها سحر است ؟ آيا پرده بر چشم شما افكنده شده »؟! همچنين به آنها گفته مى شود: «در اين آتش وارد شويد، و بسوزيد، مى خواهيد صبر و شكيبائى كنيد، يا بى تابى و جزع ، براى شما تفاوتى نمى كند»!

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۲

(اصلوها فاصبروا او لا تصبروا سواء عليكم ). «چرا كه جزاى شما فقط اعمال خودتان است » (انما تجزون ما كنتم تعملون ). آرى اين اعمال خودتان است كه به سوى شما بازگشته ، و پاپيچ شما شده است ، بنابراين جزع و فزع و آه و ناله و بيتابى تاءثيرى ندارد. اين آيه تاءكيد مجددى است بر مساءله «تجسم اعمال » و بازگشت آن به سوى انسان و نيز تاءكيد مجددى است بر مساءله عدالت پروردگار، چرا كه آتش جهنم هر قدر سوزان باشد و مجازات آن دردناك چيزى جز نتيجه اعمال خود انسانها و اشكال تبدل يافته آن نيست .

نكته ها:

۱ - مجرمان را چگونه به دوزخ مى برند؟ بدون شك بردن آنها به سوى آتش دوزخ ، تواءم با تحقير و ذلت و زجر و عذاب است ، ولى در آيات مختلف قرآن ، تعبيرات گوناگونى در اين باره ديده مى شود: در سوره «حاقه » آيه ۳۰ و ۳۱ مى خوانيم : خذوه فغلوه ثم الجحيم صلوه : «او را بگيريد و در غل و زنجير كنيد، سپس در آتش دوزخ وارد سازيد». و در سوره دخان آيه ۴۷ چنين آمده : خذوه فاعتلوه الى سواء الجحيم : «او را بگيريد و با شدت به ميان جهنم برانيد»! و در آيات متعددى تعبير به «سوق » و راندن شده است ، مانند: آيه ۸۶

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۳

سوره مريم و نسوق المجرمين الى جهنم وردا: ((مجرمان را (همچون شتران تشنه كامى كه به سوى آبگاه مى روند) به سوى جهنم مى رانيم )). و به عكس پرهيزكاران و متقين را با نهايت احترام و اكرام به سوى بهشت مى برند فرشتگان الهى به استقبال آنها مى شتابند درهاى بهشت به روى آنها گشوده مى شود، و خازنان بهشت به آنها سلام و خوش آمد مى گويند و بشارت سكونت جاودان را در بهشت به آنها مى دهند (زمر - ۷۳). به اين ترتيب نه تنها «بهشت » و «دوزخ » كانون «مهر» و «قهر» خدا است ، بلكه تشريفات ورود در هر يك آنها نيز بيانگر همين معنى است . ۲ - آنها كه در اباطيل غوطه ورند گرچه تكيه كلام قرآن در آيات فوق مشركان عصر پيامبرند، ولى بدون شك اين آيات عموميت دارد، و همه مكذبان را شامل مى شود، حتى فلاسفه مادى كه در مشتى از خيالات و افكار ناقص غوطه ورند، حقايق عالم هستى را به بازى مى گيرند و جز آنچه را با عقل قاصر خود دريافته اند به رسميت نمى شناسند منتظرند همه چيز را در آزمايشگاه خود و زير ميكروسكوپ ببينند حتى ذات پاك خدا را! و گرنه وجود او را به رسميت نمى شناسند. اينها نيز مصداق «فى خوض يلعبون » هستند، و در انبوهى از خيالات و پندارهاى باطل غرقند. عقل آدمى با تمام فروغى كه دارد در مقابل نور وحى همچون شمعى در برابر آفتاب عالمتاب است ، اين شمع به او اجازه مى دهد كه از محيط تاريك جهان ماده بيرون آيد و در را به سوى عالم ماوراء طبيعت بگشايد، سپس در نور آفتاب وحى بايد به هر سو پرواز كند و جهان بيكران را ببيند و بشناسد.

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۴

آيه ۱۷-۲۱

آيه و ترجمه

إِنَّ الْمُتَّقِينَ فى جَنَّتٍ وَ نَعِيمٍ(۱۷) فَكِهِينَ بِمَا ءَاتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَقَاهُمْ رَبهُمْ عَذَاب الجَْحِيمِ(۱۸) كلُوا وَ اشرَبُوا هَنِيئَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(۱۹) مُتَّكِئِينَ عَلى سرُرٍ مَّصفُوفَةٍ وَ زَوَّجْنَهُم بحُورٍ عِينٍ(۲۰) وَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ اتَّبَعَتهُمْ ذُرِّيَّتهُم بِإِيمَنٍ أَلحَْقْنَا بهِمْ ذُرِّيَّتهُمْ وَ مَا أَلَتْنَهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شىْءٍ كلُّ امْرِى بمَا كَسب رَهِينٌ(۲۱) ترجمه : ۱۷ - اما پرهيزگاران در ميان باغهاى بهشت و نعمتهاى فراوان جاى دارند. ۱۸ - و از آنچه پروردگارشان به آنها داده شاد و مسرورند و پروردگارشان آنها را از عذاب دوزخ نگاهداشته است . ۱۹ - (به آنها گفته مى شود) بخوريد و بياشاميد گوارا، اينها به خاطر اعمالى است كه انجام مى داديد. ۲۰ - اين در حالى است كه بر تختهاى صف كشيده در كنار هم تكيه مى كنند، و حورالعين را به همسرى آنها در مى آوريم . ۲۱ - و آنها كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنان ايمان اختيار كردند فرزندانشان

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۵

را (در بهشت ) به آنها ملحق مى كنيم ، و از عمل آنها چيزى نمى كاهيم ، و هر كس در گرو اعمال خويش است . تفسير : هر كس در گرو اعمال خويش است به دنبال بحثهائى كه در آيات قبل ، پيرامون كيفرهاى مجرمان و عذابهاى دردناك آنها گذشت در آيات مورد بحث ، به نقطه مقابل آنها يعنى مواهب فراوان و پاداشهاى بيكران مؤ منان و پرهيزگاران اشاره مى كند، تا در يك مقايسه روشن موقعيت هر كدام واضحتر شود. نخست مى گويد: «پرهيزگاران در باغهاى بهشت و در ميان نعمتهاى فراوانى جاى دارند» (ان المتقين فى جنات و نعيم ). تعبير به «متقين » (پرهيزگاران ) به جاى «مؤ منين » به خاطر آن است كه اين عنوان هم ايمان را دربردارد، و هم جنبه هاى عمل صالح را، به خصوص اينكه تقوى در يك مرحله مقدمه و پايه ايمان است ، چنانكه قرآن در آيه ۲ سوره بقره مى گويد: ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين : «در اين كتاب آسمانى شكى نيست ، و مايه هدايت پرهيزگاران است ». چرا كه اگر انسان داراى تعهد و احساس مسئوليت و روح حقجوئى و حق طلبى كه مرحله اى از تقوى است نباشد هرگز به دنبال تحقيق از آئين حق نمى رود، و هدايت قرآن را نمى پذيرد. تعبير به «جنات » و «نعيم » به صورت صيغه «جمع » «(باغها» و «نعمتها») آنهم به صورت «نكره » اشاره به تنوع و عظمت آن باغها و نعمتها است . سپس به تاءثير اين نعمتهاى بزرگ بر روحيه بهشتيان اشاره كرده ، مى گويد: «آنها از آنچه پروردگارشان به آنان داده شاد و مسرورند، و سخنان شيرين

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۶

و دلپذير در اين باره مى گويند» (فاكهين بما آتاهم ربهم ). آرى از خوشحالى در پوست نمى گنجند، پيوسته با هم مزاح مى كنند، و دلهاى آنها از هر گونه اندوه و غم تهى است ، و آرامش فوق العاده اى را احساس مى كنند. به خصوص اينكه : خدا به آنها اطمينان خاطر در برابر مجازات داده «و پروردگارشان آنان را از عذاب دوزخ نگاهداشته است » (و وقاهم ربهم عذاب الجحيم ). اين جمله دو معنى مى تواند داشته باشد: نخست بيان نعمت مستقلى در مقابل نعمتهاى ديگر پروردگار، ديگر اينكه : دنباله كلام سابق باشد يعنى بهشتيان از دو چيز مسرورند، نخست به خاطر نعمتهائى كه خداوند به آنها داده ، و ديگر به خاطر عذابهائى كه از آنها دور ساخته است . ضمنا تعبير «ربهم » (پروردگارشان ) در هر دو جمله اشاره اى است بر نهايت لطف خداوند، نسبت به آنها، و ادامه ربوبيتش در آن جهان . بعد از اين اشاره اجمالى و سربسته ، به نعمتها و سرور و شادمانى پرهيزگاران در بهشت به شرح آن پرداخته ، چنين مى گويد: «به آنها گفته مى شود بخوريد و بياشاميد گوارا»! (كلوا و اشربوا هنيئا).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۷

«اينها به خاطر اعمالى است كه انجام مى داديد» (بما كنتم تعملون ). تعبير به «هنيئا» اشاره به اين است ، كه خوردنيها و نوشيدنيهاى بهشتى هيچگونه عوارض نامطلوبى را به دنبال ندارد، و همچون نعمتهاى اين جهان نيست كه گاه مختصر كم و زياد در آن ، بيمارى و ناراحتى به دنبال مى آورد. بعلاوه نه مشقتى براى تحصيل آن لازم است و نه ترسى از پايان گرفتن و تمام شدن در ميان است ، و به همين دليل اين نعمتها كاملا گوارا است . مسلم است نعمتهاى بهشتى ذاتا گوارا است ، اما اينكه فرشتگان به بهشتيان مى گويند گوارا باد خود لطف و گوارائى ديگرى است . نعمت ديگر اينكه آنها «بر تختهاى صف كشيده در كنار هم ، تكيه مى كنند» (متكئين على سرر مصفوفة ). و از لذت انس با دوستان و مؤ منان ديگر بهره فراوان مى گيرند كه اين لذتى است معنوى مافوق بسيارى از لذتها. «سرر» جمع «سرير» (از ماده سرور) در اصل به تختهائى گفته مى شود كه براى مجالس انس و سرور ترتيب مى دهند، و بر آن تكيه مى كنند. «مصفوفة » از ماده «صف » به اين معنى است كه اين تختها در كنار يكديگر قرار گرفته و مجلس انس عظيمى برپا مى كنند. در آيات متعددى از قرآن مى خوانيم كه بهشتيان بر روى تختها در مقابل يكديگر مى نشينند «على سرر متقابلين » (حجر ۴۷ - صافات ۴۴). اين تعبير منافاتى با آنچه در آيه مورد بحث آمده ندارد، چرا كه در مجالس

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۸

انس و سرور كه از تفاوت و تبعيض دور باشد صندليها را در كنار هم و گرداگرد مجلس مى گذارند كه هم صف به هم پيوسته اى را تشكيل مى دهد و هم روبروى يكديگر قرار دارد. تعبير به «متكئين » اشاره به نهايت آرامش آنها است ، زيرا انسان معمولا در حال آرامش تكيه مى كند، و افرادى كه نگران و ناآرامند معمولا چنين نيستند. سپس مى افزايد: «زنانى سفيدرو، زيبا، و چشم درشت ، به همسرى آنها درمى آوريم » (و زوجناهم بحور عين ). اينها بخشى از نعمتهاى «مادى » و «معنوى » بهشتيان است ، ولى به اين اكتفاء نمى كند، و بخش ديگرى از مواهب معنوى و مادى را نيز بر آن مى افزايد: «كسانى كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروى از آنها ايمان اختيار كردند ما فرزندانشان را در بهشت به آنها محلق مى كنيم ، بى آنكه از عمل آنها چيزى بكاهيم » (و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنا بهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شى ء). اين نيز خود يك نعمت بزرگ است كه انسان ، فرزندان باايمان و مورد علاقه اش را در بهشت در كنار خود ببيند، و از انس با آنها لذت برد، بى آنكه

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۲۹

از اعمال او چيزى كاسته شود. از تعبيرات آيه برمى آيد كه منظور، فرزندان بالغى است كه در مسير پدران گام برمى دارند، در ايمان از آنها پيروى مى كنند، و از نظر مكتبى به آنها ملحق مى شوند. اينگونه افراد اگر از نظر عمل كوتاهى و تقصيراتى داشته باشند، خداوند به احترام پدران صالح ، آنها را مى بخشد و ترفيع مقام مى دهد، و به درجه آنان مى رساند، و اين موهبتى است بزرگ براى پدران و فرزندان . ولى جمعى از مفسران «ذريه » را در اينجا به معنى اعم ، تفسير كرده اند به طورى كه اطفال خردسال را نيز شامل مى شود، اما اين تفسير با ظاهر آيه سازگار نيست ، زيرا تبعيت در ايمان دليل بر رسيدن به مرحله بلوغ يا نزديك آن است . مگر اينكه گفته شود اطفال خردسال در قيامت به مرحله بلوغ مى رسند و آزمايش مى شوند، هرگاه از اين آزمايش پيروز درآيند ملحق به پدران مى شوند، چنانكه اين معنى در حديثى در كتاب كافى نقل شده است كه از امام (عليه السلام ) سؤ ال از اطفال مؤ منان كردند، در پاسخ فرمود: «روز قيامت كه مى شود خداوند آنها را جمع مى كند، آتشى برمى افروزد و به آنها دستور مى دهد خود را در آتش بيفكنند، آنها كه اين دستور را عملى كنند آتش براى آنها سرد و سالم مى شود و سعادتمندند، و آنها كه سر باز زنند از لطف خدا محروم

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۰

مى شوند». ولى اين حديث علاوه بر اينكه از نظر سند ضعيف است ، اشكالات ديگرى در متن آن وجود دارد كه اينجا جاى شرح آن نيست . البته هيچ مانعى ندارد كه فرزندان خردسال نيز به احترام پدران به بهشت روند و در كنار آنها قرار گيرند، سخن در اين است كه آيا آيه فوق ناظر به اين مطلب مى باشد يا نه ؟ گفتيم تعبير به پيروى از پدران در ايمان نشان مى دهد كه منظور بزرگسالان است . به هر حال ، از آنجا كه ارتقاء اين فرزندان به درجه پدران ممكن است اين توهم را به وجود آورد كه از اعمال پدران برمى دارند و به فرزندان مى دهند به دنبال آن آمده است «و ما التناهم من عملهم من شى ء» «ما چيزى از اعمال آنها نمى كاهيم ». «ابن عباس » از پيغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه عليه و آله ) نقل مى كند كه فرمود: اذا دخل الرجل الجنة ساءل عن ابويه و زوجته و ولده ، فيقال له انهم لم يبلغوا درجتك و عملك ، فيقول رب قد عملت لى و لهم فيؤ مر بالحاقهم به : «هنگامى كه انسان وارد بهشت مى شود سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مى گيرد، به او مى گويند: آنها به درجه و مقام و عمل تو نرسيده اند، عرض مى كند پروردگارا! من براى خودم و آنها عمل كردم ، در اينجا دستور داده مى شود كه آنها را به او ملحق كنيد». قابل توجه اينكه : در پايان آيه مى افزايد: «هر كس در گرو و همراه اعمال خويش است » (كل امرء بما كسب رهين ).

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۱

بنابراين تعجب ندارد كه از اعمال پرهيزكاران و پاداش آنها چيزى كاسته نشود، چرا كه اين اعمال همه جا با انسان است ، و اگر خداوند لطف و تفضلى درباره فرزندان متقين مى كند، و آنها را به پرهيزگاران در بهشت ملحق مى سازد اين به معنى آن نيست كه از پاداش اعمال آنها چيزى كاسته شود. بعضى از مفسران «رهين » را در اينجا به معنى مطلق «گروگان » گرفته اند، و معتقدند مفهوم آيه اين است كه هر انسانى در گرو اعمال خويش است ، خواه نيك يا بد، و بر طبق آن ، پاداش و كيفر مى بيند. ولى با توجه به اينكه : اين تعبير در مورد اعمال نيك ، چندان تناسبى ندارد بعضى ديگر از مفسران «كل نفس » را در اينجا تنها اشاره به بدكاران دانسته اند و مى گويند: هر انسانى در برابر اعمال خلاف و شرك آلود خود، گروگان است و در حقيقت اسير و محبوس آن مى باشد. و گاه به آيه ۳۸ و ۳۹ سوره «مدثر» نيز استدلال كرده اند: كل نفس بما كسبت رهينة الا اصحاب اليمين : «هر كس در گرو اعمالى است كه انجام داده مگر اصحاب يمين » (كسانى كه نامه اعمالشان به دست راستشان داده مى شود و اهل نجاتند). ولى اين تفسير نيز با توجه به اينكه آيات قبل و بعد همه درباره متقين و پرهيزگاران است ، و سخنى از شرك و مشركان و مجرمان در آن وجود ندارد مناسب به نظر نمى رسد. در برابر اين دو تفسير كه هر كدام از جهتى نامناسب است ، تفسير سومى است كه با صدر آيه و آيات قبل و بعد كاملا سازگار است و آن اينكه : يكى از معانى «رهن » در لغت ملازمت و همراه بودن چيزى است ، هر چند معنى معروف «رهن » همان «وثيقه » در مقابل وام است ، ولى از كلمات اهل لغت چنين استفاده

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۲

مى شود كه يكى از معانى آن نيز دوام و ملازمت است . بلكه بعضى از آنها معنى اصلى آنرا صريحا همين دوام و ثبوت مى دانند، و رهن به معنى «وثيقه » را از اصطلاحات فقها شمرده اند، لذا هنگامى كه گفته مى شود «نعمة راهنه » به معنى نعمت پايدار و برقرار است . امير مؤ منان على (عليه السلام ) درباره اقوام پيشين مى فرمايد «ها هم رهائن القبور و مضامين اللحود»: «آنها ملازم قبرها و خفته در درون لحدها هستند». به اين ترتيب جمله «كل امرى بما كسب رهين » مفهومش اين است كه اعمال هر كسى ملازم و همراه او است ، و هرگز از او جدا نمى شود، خواه عمل نيك باشد يا بد؟ و به همين دليل «متقين » در بهشت با اعمال خويشند، و اگر فرزندانشان در كنار آنها قرار مى گيرند به اين معنى نيست كه از اعمال آنها كاسته شود. در مورد آيه سوره «مدثر» كه «اصحاب اليمين » را از اين معنى استثناء كرده ، ممكن است اشاره به اين باشد كه آنها مشمول الطافى هستند كه بى حساب است ، به گونه اى كه اعمال آنها در برابر آن الطاف الهى نمودى ندارد. به هر حال اين جمله تاءكيدى است بر اين واقعيت كه اعمال انسان هرگز از او جدا نمى شود و پيوسته در تمام مراحل و مواقف همراه او است !

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۳

آيه ۲۲-۲۸

آيه و ترجمه

وَ أَمْدَدْنَهُم بِفَكِهَةٍ وَ لَحْمٍ مِّمَّا يَشتهُونَ(۲۲) يَتَنَزَعُونَ فِيهَا كَأْساً لا لَغْوٌ فِيهَا وَ لا تَأْثِيمٌ(۲۳)

  • وَ يَطوف عَلَيهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ(۲۴)

وَ أَقْبَلَ بَعْضهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ(۲۵) قَالُوا إِنَّا كنَّا قَبْلُ فى أَهْلِنَا مُشفِقِينَ(۲۶) فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَانَا عَذَاب السمُومِ(۲۷) إِنَّا كنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبرُّ الرَّحِيمُ(۲۸) ترجمه : ۲۲ - همواره از انواع ميوه ها و گوشت ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيار آنها مى گذاريم . ۲۳ - آنها در بهشت جامه اى پر از شراب طهور را كه نه بيهوده گوئى در آن است و نه گناه از يكديگر مى گيرند. ۲۴ - و پيوسته در گرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى كنند كه همچون مرواريدهاى در صدفند! ۲۵ - در اين هنگام رو به يكديگر كرده (از گذشته ) سؤ ال مى نمايند. ۲۶ - مى گويند: ما در ميان خانواده خود ترسان بوديم .

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۴

۲۷ - اما خداوند بر ما منت گذارد و از عذاب كشنده ما را حفظ كرد. ۲۸ - ما از قبل خدا را به عنوان نيكوكار و رحيم مى خوانديم (و مى شناختيم ). تفسير : آن روز ترسان بوديم و امروز در نهايت امنيت در آيات گذشته به نه بخش از مواهب بهشتيان اشاره شد، و در آيات مورد بحث در ادامه آنها به پنج قسمت ديگر اشاره مى كند، به گونه اى كه از مجموع به خوبى استفاده مى شود آنچه لازمه آرامش و آسايش و لذت و سرور و شادى است ، براى آنها در بهشت فراهم است . نخست به دو قسمت از غذاى بهشتيان اشاره كرده مى فرمايد: «همواره از انواع ميوه ها و گوشت ها از هر نوع تمايل داشته باشند در اختيار آنها مى گذاريم » (و امددناهم بفاكهة و لحم مما يشتهون ). «امددناهم » از ماده «امداد» به معنى ادامه و افزايش و اعطاء است ، يعنى ميوه ها و غذاهاى بهشتى آنچنان نيست كه با تناول كردن كمبودى پيدا كند، و يا مثل و يا همچون ميوه هاى دنيا كه در فصول سال نوسان زيادى دارد تغييرى در آن حاصل شود، بلكه هميشگى و جاودانى و مستمر است . تعبير «مما يشتهون » (از آنچه بخواهند) نشان مى دهد كه بهشتيان در انتخاب نوع و كميت و كيفيت اين ميوه ها و غذاها، كاملا آزادند، هر آنچه بخواهند در اختيار دارند. البته غذاهاى بهشتى منحصر به اين دو نيست ولى اينها دو غذاى مهمند. مقدم داشتن «فاكهه » بر «لحم »، اشاره اى است به برترى «ميوه ها» بر «گوشتها».

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۵

سپس به مشروبات گواراى بهشتيان اشاره كرده مى افزايد: «آنها در بهشت جامهائى پر از شراب طهور را كه نه مستى و بيهوده گوئى در آن است ، و نه گناه از يكديگر مى گيرند» (يتنازعون فيها كاسا لا لغو فيها و لا تاءثيم ). بلكه شرابى است گوارا و لذت بخش ، نشاطآفرين و روحپرور، خالى از هرگونه تخدير و فساد عقل ، و به دنبال آن بيهوده گوئى و گناه هرگز نيست ، بلكه سراسر هوشيارى و لذت جسمى و روحانى است . «يتنازعون » از ماده «تنازع » به معنى گرفتن از يكديگر است ، و گاه به معنى «تجاذب و مخاصمه » مى آيد، لذا بعضى از مفسران گفته اند: اين جمله اشاره به آن است كه بهشتيان به عنوان شوخى و مزاح و افزايش سرور و انبساط جامه اى «شراب طهور» را از دست يكديگر مى كشند و مى نوشند. ولى به طورى كه بعضى از ارباب لغت گفته اند: تنازع هر گاه در موردى مانند «كاءس » (جام ) به كار مى رود به معنى گرفتن از يكديگر است ، نه كشمكش و تجاذب . اين نكته نيز قابل توجه است كه «كاءس » جامى است كه پر از شراب باشد، و به ظرف خالى «كاس » نمى گويند. به هر حال از آنجا كه تعبير به «كاءس » شرابهاى تخدير كننده دنيا را احيانا تداعى مى كند مى افزايد در آن شراب نه لغو و بيهوده گوئى است و نه گناه ، زيرا هرگز عقل و هوش انسان را نمى گيرد، بنابراين سخنان ناموزون و اعمال زشتى كه از مستها سر مى زند هرگز از آنان سر نخواهد زد بلكه به حكم آن كه شراب

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۶

طهور است آنها را پاكتر و خالصتر و هوشيارتر مى كند. سپس به چهارمين نعمت كه نعمت وجود خدمتگذاران بهشتى است پرداخته مى گويد: «پيوسته گرداگرد آنها نوجوانانى براى خدمت آنان گردش مى كنند كه همچون مرواريدهاى در صدفند»! (و يطوف عليهم غلمان لهم كانهم لؤ لؤ مكنون ). «مرواريد در درون صدف » به قدرى تازه و شفاف و زيبا است كه حد ندارد هر چند در بيرون صدف نيز قسمت زيادى از زيبائى خود را حفظ مى كند ولى گرد و غبار هوا و آلودگى دستها هر چه باشد از صفاى آن مى كاهد، خدمتگذاران بهشتى آنقدر زيبا و سفيد چهره و باصفا هستند كه گوئى مرواريدهائى در صدفند! تعبير به «يطوف عليهم » (بر آنها طواف مى كنند) اشاره به آمادگى دائمى آنها براى خدمت است . گرچه در بهشت نيازى به خدمتكار نيست ، و هر چه بخواهند در اختيار آنها قرار مى گيرد، ولى اين خود احترام و اكرام بيشترى براى بهشتيان است . در حديثى آمده است كه از رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) سؤ ال كردند اگر خدمتگذار همچون مرواريد در صدف باشد، مخدوم يعنى مؤ منان بهشتى چگونه اند فرمود: و الذى نفسى بيده فضل المخدوم على الخادم كفضل القمر ليلة البدر على سائر الكواكب : «برترى مخدوم بر خدمتگذار در آنجا همچون برترى ماه در شب چهارده بر ساير كواكب است ». تعبير به «لهم » نشان مى دهد كه هر يك از مؤ منان خدمتگذارانى مخصوص

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۷

به خود دارد. و از آنجا كه بهشت جاى غم و اندوه نيست آن خدمتگذاران نيز از خدمت مؤ منان نهايت لذت را مى برند. و آخرين نعمت در اين سلسله همان نعمت آرامش كامل و اطمينان خاطر از هر گونه عذاب و كيفر است ، چنانكه در آيه بعد مى فرمايد: «در اين حال كه آنها در كنار هم قرار دارند از وضع گذشته از يكديگر سؤ ال مى كنند» و آن را با وضع بهشت مقايسه كرده لذت مى برند (و اقبل بعضهم على بعض يتسائلون ). «مى گويند ما قبل از اين در ميان خانواده خود خائف و ترسان بوديم » (قالوا انا كنا قبل فى اهلنا مشفقين ). با اينكه در ميان خانواده خود زندگى مى كرديم و بايد احساس امنيت كنيم باز ترسان بوديم ، از اين بيم داشتيم كه حوادث ناگوار زندگى و عذاب الهى هر لحظه فرا رسد، و دامن ما را فرو گيرد. از اين بيم داشتيم كه فرزندان و خانواده ما راه خطا پيش گيرند، و در وادى ضلالت گمراه و سرگردان شوند. و از اين بيم داشتيم كه دشمنان سنگدل ، ما را غافلگير سازند و عرصه را بر ما تنگ كنند. «اما خداوند منت بر ما گذارد، و رحمت واسعه او شامل حال ما شد، و از عذاب كشنده ما را حفظ كرد» (فمن الله علينا و وقانا عذاب السموم ). آرى پروردگار مهربان ، ما را از زندان دنيا با تمام وحشتهايش ‍ نجات

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۸

بخشيد، و در كانون نعمتهايش ، يعنى بهشت ، جاى داد. آنها هنگامى كه گذشته خود را به خاطر مى آورند، و جزئيات آن را متذكر مى شوند، و با وضعى كه در آن قرار دارند مقايسه مى كنند، به ارزش ‍ نعمتهاى بزرگ الهى و مواهب او بيشتر پى مى برند، و طبعا براى آنها لذتبخش تر و دلچسب تر خواهد بود، چرا كه در اين مقايسه ارزشها بهتر روشن مى شود. بهشتيان در آخرين سخنى كه از آنها در اينجا نقل شده به اين واقعيت اعتراف مى كنند كه نيكوكار و رحيم بودن خدا را در آنجا از هر زمان بيشتر احساس مى كنند، مى گويند: «ما از قبل خدا را مى خوانديم ، و او را به عنوان نيكوكار و رحيم مى ستوديم » (انا كنا من قبل ندعوه انه هو البر الرحيم ). ولى در اينجا به واقعيت و عمق اين صفات بيشتر پى مى بريم كه چگونه در مقابل اعمال ناچيز ما اينهمه نيكى كرده ، و در برابر آنهمه لغزشها ما را مشمول رحمتش ساخته است . آرى صحنه قيامت و نعمتهاى بهشت تجليگاه اسماء و صفات خدا است ، و مؤ منان با مشاهده اين صحنه ها به حقيقت اين اسماء و صفات بيش از هر زمان آشنا مى شوند، حتى دوزخ نيز بيانگر صفات او است و حكمت و عدل و قدرتش را نشان مى دهد.

نكته ها

در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد ۱ - «يتسائلون » از ماده «سؤ ال » به معنى پرسش كردن از يكديگر است ، اشاره به اينكه هر كدام از بهشتيان از دوستان خود سؤ ال مى كنند، و وضع گذشته آنها را جويا مى شوند، چرا كه يادآورى اين مسائل ، و نجات از آنهمه

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۳۹

در دو رنج ، و رسيدن به اين همه مواهب ، خود نيز لذتى است ، درست همانطور كه انسان هنگامى كه از سفر خطرناكى باز مى گردد و در محيط امن و امان مى نشيند با همسران خود وضع گذشته را گفتگو كرده و از نجاتشان اظهار خوشحالى مى كنند. ۲ - «مشفقين » از ماده «اشفاق » به طورى كه «راغب » در «مفردات » مى گويد: به معنى «توجه آميخته با ترس » است ، هنگامى كه با كلمه «من » متعدى شود مفهوم «خوف » در آن ظاهرتر است ، و هنگامى كه با كلمه «فى » متعدى گردد مفهوم «توجه و عنايت » در آن بيشتر است . اين كلمه در اصل از ماده «شفق » گرفته شده كه همان روشنى آميخته با تاريكى است . اكنون بايد ديد آنها در دنيا از چه چيز بيم داشتند و نسبت به چه چيز توجه و عنايت ؟ در اينجا سه احتمال وجود دارد كه ما همه را در تفسير آيه جمع كرديم ، زيرا منافاتى در ميان آنها نيست (ترس از خداوند و توجه به نجات خويشتن - ترس از انحراف خانواده و توجه به امر تربيت آنها - و ترس ‍ از دشمنان و توجه به حفظ خويش در برابر آنان ) هر چند با توجه به آيات بعد مخصوصا جمله «فمن الله علينا و وقانا عذاب السموم » «خداوند بر ما منت گذارد و از عذاب كشنده حفظ كرد» معنى اول مناسبتر به نظر مى رسد. ۳ - تعبير به «فى اهلنا» كه در اينجا معنى گسترده اى دارد و همه فرزندان و همسران و دوستان و ياران را شامل مى شود، اشاره به اين است كه انسان قاعدتا

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۴۰

در ميان چنين جمعى از همه جا بيشتر احساس امنيت مى كند، وقتى در ميان آنان خائف و بيمناك باشد وضع او در حالات ديگر معلوم است . اين احتمال نيز وجود دارد كه اين تعبير اشاره به كسانى است كه در ميان خانواده اى غير مؤ من گرفتار بودند و حتى از خود آنها مى ترسيدند، ولى در عين حال مقاومت كردند و با تكيه بر لطف الهى استقلال خود را حفظ نموده و همرنگ جماعت آنها نشدند. ۴ - «سموم » به معنى حرارتى است كه در «مسام » بدن (سوراخهاى بسيار ريز كه در سطح پوست قرار دارد) داخل مى شود، و انسان را آزار مى دهد يا مى كشد، و باد سموم نيز چنين بادى را گويند، و «عذاب سموم » نيز چنين عذابى است ، اطلاق كلمه «سم » به مواد كشنده نيز به خاطر نفوذشان در تمام بدن است . ۵ - «بر» - چنانكه «راغب » در «مفردات » مى گويد در اصل به معنى خشكى است (در مقابل بحر و دريا) سپس به كسانى كه اعمال نيكشان گسترده و وسيع است اين لفظ اطلاق شده ، و از همه شايسته تر براى اين نام ذات پاك خداوند است كه نيكى او همه جهانيان را فرا گرفته است . ۶ - جمع بندى آيات - گفتيم در اين آيات و آيات گذشته در حقيقت چهارده بخش از نعمتهاى بهشتيان آمده است : باغهاى بهشت (جنات ) - نعمتهاى گوناگون (نعيم ) - سرور و شادمانى - امنيت از عذاب جهنم - خوردن و آشاميدن گوارا از ماءكولات و مشروبات بهشتى - تكيه بر تختهاى در كنار هم چيده شده - همسرانى از حورالعين - ملحق شدن

تفسير نمونه جلد ۲۲ صفحه ۴۴۱

فرزندان باايمان به آنها - انواع ميوه هاى لذت بخش - انواع گوشتها - هر چه آنها بخواهند - جامهاى پر از شراب طهور - خدمتگذاران مرواريدگون - و سرانجام تشكيل مجلس انس و ياد گذشته كردن و از وضع موجود لذت بردن ! بخشى از اين نعمتها جنبه مادى دارد، و بخشى ديگر جنبه معنوى آن غالب است ، با اينهمه باز نعمتهاى مادى و معنوى بهشت منحصر به آنها نيست ، بلكه آنچه گفته شد تنها گوشه هائى از آن است .


→ صفحه قبل صفحه بعد ←