تفسیر:نمونه جلد۱۳ بخش۵۵

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۰۶

آيه : ۴۲ - ۴۸

آيه و ترجمه :

اذْهَب أَنت وَ أَخُوك بِئَايَتى وَ لا تَنِيَا فى ذِكْرِى (۴۲) اذْهَبَا إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طغَى (۴۳) فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَّيِّناً لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخْشى (۴۴) قَالا رَبَّنَا إِنَّنَا نخَاف أَن يَفْرُط عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطغَى (۴۵) قَالَ لا تخَافَا إِنَّنى مَعَكمَا أَسمَعُ وَ أَرَى (۴۶) فَأْتِيَاهُ فَقُولا إِنَّا رَسولا رَبِّك فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنى إِسرءِيلَ وَ لا تُعَذِّبهُمْ قَدْ جِئْنَك بِئَايَةٍ مِّن رَّبِّك وَ السلَمُ عَلى مَنِ اتَّبَعَ الهُْدَى (۴۷) إِنَّا قَدْ أُوحِىَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَاب عَلى مَن كَذَّب وَ تَوَلى (۴۸) ترجمه : ۴۲ - تو و برادرت با آيات من به سوى فرعون برويد، و در ياد من كوتاهى نكنيد. ۴۳ - به سوى فرعون برويد كه طغيان كرده است . ۴۴ - اما به نرمى با او سخن بگوئيد شايد متذكر شود يا از (خدا) بترسد. ۴۵ - (موسى و هارون ) گفتند: پروردگارا! از اين مى ترسيم كه او بر ما پيشى بگيرد يا طغيان كند. ۴۶ - فرمود نترسيد، من با شما هستم (همه چيز را) مى شنوم و مى بينم !

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۰۷

۴۷ - شما به سراغ او برويد و بگوئيد: ما فرستاده هاى پروردگار توئيم ، بنى اسرائيل را با ما بفرست ، و آنها را شكنجه و آزار مكن ، ما آيت روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده ايم و سلام و درود بر آن كس ‍ باد كه از هدايت پيروى مى كند. ۴۸ - (به او بگوئيد) به ما وحى شده كه عذاب بر كسى است كه (آيات الهى ) را تكذيب كند و سرپيچى نمايد. تفسير: نخستين برخورد با فرعون جبار اكنون كه همه چيز روبراه شده ، و تمام وسائل لازم در اختيار موسى قرار گرفته ، او و برادرش هارون را هر دو با هم مخاطب ساخته مى گويد: «تو و برادرت با آيات من كه در اختيارتان گذارده ام برويد» (اذهب انت و اخوك باياتى ). آياتى كه هم شامل دو معجزه بزرگ موسى مى شود، و هم ساير نشانه هاى پروردگار و تعليمات و برنامه هائى كه خود نيز بيانگر حقانيت دعوت او است ، بخصوص اينكه اين تعليمات پر مغز به وسيله مردى كه ظاهرا قسمت عمده عمرش را به چوپانى پرداخته اظهار مى شود. و براى تقويت روحيه آنها و تاكيد بر تلاش و كوشش هر چه بيشتر، اضافه مى كند «در ذكر و ياد من و اجراى فرمانهايم سستى به خرج ندهيد» (و لا تنيا فى ذكرى ). چرا كه سستى و ترك قاطعيت تمام زحمات شما را بر باد خواهد داد، محكم بايستيد و از هيچ حادثه اى نهراسيد، و در برابر هيچ قدرتى ، سست نشويد. بعد از آن ، هدف اصلى اين حركت و نقطه اى را كه بايد به سوى آن جهت گيرى شود، مشخص مى سازد و مى گويد «به سوى فرعون برويد، چرا كه او طغيان كرده است » (اذهبا الى فرعون انه طغى ). عامل تمام بدبختيهاى اين سرزمين پهناور او است ، و تا او اصلاح نشود هيچ كارى ساخته نيست ، چرا كه عامل پيشرفت يا عقب افتادگى ، خوشبختى يا بدبختى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۰۸

يك ملت ، قبل از هر چيز، رهبران و سردمداران آن ملت است و لذا بايد هدف گيرى شما قبل از همه به سوى آنها باشد. درست است كه هارون در آن موقع در آن بيابان حاضر نبود، و بطورى كه مفسران گفته اند خداوند او را از اين ماجرا آگاه ساخت و او به استقبال برادرش موسى براى انجام اين ماموريت به بيرون مصر آمد، ولى به هر حال هيچ مانعى ندارد كه دو نفر مخاطب قرار گيرند و ماموريت براى انجام كارى پيدا كنند، در حالى كه تنها يكى حاضر باشد و در تعبيرات فارسى روزانه نيز از اين نمونه بسيار داريم ، مثل اينكه مى گوئيم : «تو و برادرت كه فردا از سفر مى آيد نزد من آئيد». سپس طرز برخورد مؤ ثر با فرعون را در آغاز كار به اين شرح ، بيان مى فرمايد براى اينكه بتوانيد در او نفوذ كنيد و اثر بگذاريد «با سخن نرم با او سخن بگوئيد، شايد متذكر شود يا از خدا بترسد» (فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشى ) فرق ميان «يتذكر» و «يخشى » در اينجا اين است كه : اگر با سخن نرم و ملايم با او روبرو شويد و در عين حال مطالب را با صراحت و قاطعيت بيان كنيد يك احتمال اينست كه او دلائل منطقى شما را از دل بپذيرد و ايمان آورد احتمال ديگر اينكه لااقل از ترس مجازات الهى در دنيا يا آخرت و بر باد رفتن قدرتش ، سر تسليم فرود آورد و با شما مخالفت نكند. البته احتمال سومى نيز وجود دارد و آن اينكه نه متذكر شود و نه از خدا بترسد، بلكه راه مخالفت و مبارزه را پيش گيرد كه با تعبير «لعل » (شايد) به آن اشاره شده است . و در اين صورت نسبت به او اتمام حجت شده است ، و در هيچ حال اجراى اين برنامه بى فايده نيست . بدون شك خداوند مى دانست سرانجام كار او به كجا خواهد رسيد ولى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۰۹

تعبيرات فوق ، درسى است براى موسى و هارون و همه رهبران راه الهى . اما با اين حال موسى و هارون از اين معنى نگران بودند كه ممكن است اين مرد قلدر و زورمند مستكبر كه آوازه خشونت و سرسختى او همه جا پيچيده بود قبل از آنكه موسى ( عليه السلام ) و هارون ( عليه السلام ) ابلاغ دعوت كنند، پيشدستى كرده ، آنها را از بين ببرد، لذا «عرضه داشتند پروردگارا! ما از اين مى ترسيم كه او قبل از آنكه به سخنان ما گوش فرا دهد، فرمان مجازات صادر كند و پيام تو به گوش او و اطرافيانش نرسد، و يا بعد از شنيدن طغيانگرى آغاز نمايد» (قالا ربنا اننا نخاف ان يفرط علينا او ان يطغى ). «يفرط» از ماده «فرط» (بر وزن شرط) به معنى پيش افتادن است و به همين جهت به كسى كه قبل از همه وارد آبگاه مى شود، «فارط» مى گويند در سخنان على ( عليه السلام ) كه در برابر قبرهاى مردگان ، پشت دروازه كوفه فرمود مى خوانيم : انتم لنا فرط سابق : «شما پيشگامان اين قافله بوديد و قبل از ما به ديار آخرت شتافتيد». به هر حال موسى و برادرش از دو چيز بيم داشتند، نخست آنكه فرعون قبل از آنكه سخنانشان را بشنود شدت عمل به خرج دهد، و يا بعد از شنيدن بلافاصله و بدون مطالعه دست به چنين اقدامى بزند و در هر دو حال ماموريت آنها به خطر بيفتد و ناتمام بماند. اما خداوند به آنها بطور قاطع «فرمود: شما هرگز نترسيد، من خود با شما هستم مى شنوم و مى بينم » (قال لا تخافا اننى معكما اسمع و ارى ).

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۰

بنابراين با وجود خداوند توانائى كه همه جا با شما است و به همين دليل همه چيز، همه سخنها را مى شنود، و همه چيز را مى بيند و حامى و پشتيبان شما است ، ترس و وحشت معنائى ندارد. سپس دقيقا چگونگى پياده كردن دعوتشان را در حضور فرعون در پنج جمله كوتاه و قاطع و پرمحتوا براى آنها بيان مى فرمايد، كه يكى مربوط به اصل ماموريت است و ديگرى بيان محتواى ماموريت و سومى دليل و سند و چهارمى تشويق پذيرندگان و سرانجام تهديد مخالفان . نخست مى گويد: ((شما به سراغ او برويد و به او بگوئيد ما فرستادگان پروردگار توايم (فاتياه فقولا انا رسولا ربك ). جالب اينكه بجاى پروردگار ما مى گويد پروردگار تو، تا عواطف فرعون را متوجه اين نكته سازند كه او پروردگارى دارد و اينها نمايندگان پروردگار اويند، ضمنا بطور كنايه به او فهمانده باشند كه ادعاى ربوبيت از هيچكس صحيح نيست و مخصوص خدا است . ديگر اينكه ((بنى اسرائيل را همراه ما بفرست و آنها را اذيت و آزار مكن (فارسل معنا بنى اسرائيل و لا تعذبهم ). درست است كه دعوت موسى تنها براى نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعونيان نبوده ، بلكه به گواهى ساير آيات قرآن به منظور نجات خود فرعون و فرعونيان از چنگال شرك و بت پرستى نيز بوده است ، ولى اهميت اين موضوع و ارتباط منطقى آن با موسى سبب شده است كه او مخصوصا انگشت روى اين مساله بگذارد چرا كه استثمار و به بردگى كشيدن بنى اسرائيل با آن همه شكنجه و آزار مطلبى نبوده است كه قابل توجيه باشد. سپس ‍ اشاره به دليل و مدرك خود كرده مى گويد به او بگوئيد «ما نشانه اى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۱

از پروردگارت براى تو آورده ايم » (قد جئناك باية من ربك ). ما بيهوده سخن نمى گوئيم و بيدليل حرفى نمى زنيم ، بنابراين به حكم عقل لازم است لااقل در سخنان ما بينديشى و اگر درست بود بپذيرى . سپس به عنوان تشويق مؤ منان اضافه مى كنند «درود بر آنها كه از هدايت پيروى مى كنند» (و السلام على من اتبع الهدى ). اين جمله ممكن است به معنى ديگرى نيز اشاره باشد و آن اينكه سلامت در اين جهان و جهان ديگر از ناراحتيها و رنجها و عذابهاى دردناك الهى ، و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى از آن كسانى است كه از هدايت الهى پيروى كنند و اين در حقيقت نتيجه نهائى دعوت موسى است . سرانجام عاقبت شوم سرپيچى از اين دعوت را نيز به او بفهمانيد و بگوئيد «به ما وحى شده است كه عذاب الهى دامان كسانى را كه تكذيب آياتش كرده و از فرمانش سرپيچى نمايند خواهد گرفت !» (انا قد اوحى الينا ان العذاب على من كذب و تولى ). ممكن است توهم شود كه ذكر اين جمله با گفتار ملايمى كه به آن مامور بودند تناسب ندارد، ولى اين اشتباه است ، چه مانعى دارد كه يك طبيب دلسوز با لحن ملايم به بيمارش بگويد، هر كس از اين دارو استفاده كند نجات مى يابد و هر كس نكند مرگ دامانش را خواهد گرفت . اين بيان نتيجه برخورد نامناسب به يك واقعيت است و تهديد خاص و برخورد خصوصى و شدت عمل در آن وجود ندارد، و به تعبير ديگر اين واقعيتى است كه بايد بى پرده به فرعون گفته مى شد.

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۲

نكته ها: ۱ - قدرت نمائى عجيب خدا در طول تاريخ بسيار ديده ايم افرادى قلدر و زورمند به مبارزه در برابر قدرت حق برخاسته اند، ولى جالب اينكه در هيچ مورد خداوند لشكريان زمين و آسمان را براى كوبيدن آنها بسيج نمى كند، بلكه آنچنان ساده و آسان ، آنها را مغلوب مى كند كه هيچكس تصور آن را هم نمى كرد. مخصوصا بسيار مى شود كه خود آنها را دنبال وسائل مرگشان مى فرستد و ماموريت اعدامشان را به خودشان مى سپارد!. در همين داستان فرعون مى بينيم دشمن اصلى او يعنى موسى را در دامان خود او پرورش مى دهد، و در حوزه حفاظت او وارد مى سازد! و جالبتر اينكه طبق نقل تواريخ ، قابله موسى از قبطيان بود ، نجارى كه صندوق نجات او را ساخت نيز يك قبطى بود، گيرندگان صندوق از آب ماموران فرعون بودند، و گشاينده صندوق ، شخص همسر او بود، به وسيله دستگاه فرعون از مادر موسى ( عليه السلام ) دعوت به عنوان دايه شير دهنده شد، و تعقيب موسى بعد از ماجراى قتل مرد قبطى ، از ناحيه فرعونيان ، سبب هجرت او به مدين و گذراندن يك دوره آموزش ‍ و تربيت كامل در مكتب شعيب پيغمبر گشت . آرى هنگامى كه خدا مى خواهد قدرت خود را نشان دهد، اين چنين مى كند تا همه گردنكشان بدانند كوچكتر از آن هستند كه در برابر اراده و مشيتش عرض اندام كنند. ۲ - برخورد ملايم و محبت آميز با دشمنان براى نفوذ در قلوب مردم (هر چند افراد گمراه و بسيار آلوده باشند) نخستين دستور قرآن برخورد ملايم و تواءم با مهر و عواطف انسانى است ، و توسل به خشونت

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۳

مربوط به مراحل بعد است كه برخوردهاى دوستانه اثر نگذارد. هدف آنست كه مردم جذب شوند، متذكر شوند و راه را پيدا كنند يا از عواقب شوم كار بد خود بترسند (لعله يتذكر او يخشى ). هر مكتبى بايد جاذبه داشته باشد، و بى دليل ، افراد را از خود دفع نكند سرگذشت پيامبران و ائمه دين (عليهمالسلام ) بخوبى نشان مى دهد كه آنها هرگز از اين برنامه در تمام طول عمرشان انحراف پيدا نكردند. آرى ممكن است ، هيچ برنامه محبت آميزى در دل سياه بعضى اثر نگذارد، و راه منحصرا توسل به خشونت باشد، آن در جاى خود صحيح است ، اما نه به عنوان يك اصل كلى و براى آغاز كار، برنامه نخستين محبت است و ملايمت ، و اين همان درسى است كه آيات فوق به روشنى به ما مى گويد. جالب اينكه در بعضى از روايات مى خوانيم : حتى موسى مامور بود، فرعون را با بهترين نامش صدا كند، شايد در دل تاريك او اثر بگذارد. ۳ - آيا وحى به غير پيامبران مى شود؟ بى شك وحى در قرآن مجيد معانى گوناگونى دارد. گاهى به معنى صداى آهسته ، يا چيزى را آهسته گفتن آمده ، (اين معنى اصلى آن در لغت عرب است ). گاهى به معنى اشاره رمزى به چيزى مى باشد مانند فاوحى اليهم ان سبحوا بكرة و عشيا: «زكريا كه زبانش در آن ساعت از كار افتاده بود با اشاره به بنى اسرائيل گفت خدا را صبح و عصر تسبيح كنيد» - (مريم - ۱۱). و گاه به معنى الهام غريزى است مانند اوحى ربك الى النحل : «خداوند به زنبور عسل الهام غريزى كرد» (نحل - ۶۸). گاه به معنى فرمان تكوينى است ، فرمانى كه با زبان آفرينش داده مى شود

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۴

مانند: يومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحى لها: «در قيامت زمين خبرهاى خود را بازگو مى كند چرا كه پروردگارت به او وحى كرده است »(زلزال - ۵). و گاه به معنى الهام مى آيد، الهامى كه به قلب افراد با ايمان مى فرستد هر چند پيامبر و امام نباشد، مانند: اذ اوحينا الى امك ما يوحى : «ما به مادر تو اى موسى آنچه بايد وحى كنيم كرديم » (طه - ۳۸). اما يكى از مهمترين موارد استعمال آن در قرآن مجيد پيامهاى الهى است كه مخصوص پيامبران است ، مانند انا اوحينا اليك كما اوحينا الى نوح و النبيين من بعده : «ما به تو وحى فرستاديم همانگونه كه به نوح و پيامبران بعد از او وحى فرستاديم » (نساء - ۱۶۳). بنابراين كلمه وحى ، مفهوم وسيع و جامعى دارد كه همه اين موارد را شامل مى شود و به اين ترتيب تعجب نخواهيم كرد اگر در آيات فوق ، كلمه وحى در مورد مادر موسى به كار رفته است . ۴ - پاسخ به يك سؤ ال ممكن است براى بعضى با مطالعه آيات فوق ، اين سؤ ال پيدا شود كه چرا موسى ( عليه السلام ) با آن وعده هاى الهى باز هم دچار نگرانى و ترديد و دلهره مى شود؟ تا آنجا كه خداوند به او صريحا مى گويد، برويد من همه جا با شما هستم ، همه سخنان را مى شنوم ، و همه چيز را مى بينم ، و هيچ جاى نگرانى نيست . پاسخ اين سؤ ال از اينجا روشن مى شود كه اين ماموريت براستى ماموريت بسيار سنگينى بود، موسى كه ظاهرا يك چوپان است ، مى خواهد تنها با برادرش به جنگ مرد قلدر و زورمند و سركشى برود كه بزرگترين قدرتهاى آن زمان در اختيار او بوده است ، و تازه ماموريت دارد اولين دعوت را از خود فرعون

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۵

شروع كند، نه اينكه نخست به سراغ ديگران برود و لشگر و يار و ياور فراهم آورد، بلكه بايد نخستين جرقه را بر قلب فرعون بزند، اين براستى ماموريت بسيار پيچيده و فوق العاده مشكلى بوده است ، بعلاوه ما مى دانيم كه علم و آگاهى مراتبى دارد، بسيار مى شود انسان چيزى را يقينا مى داند، اما مايل است به مرحله علم اليقين و اطمينان عينى برسد، همانگونه كه ابراهيم با ايمان قاطعش نسبت به معاد از خدا تقاضا كرد صحنه اى از زنده شدن مردگان را در اين جهان با چشم خود ببيند تا اطمينان خاطر بيشترى پيدا كند.

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۶

آيه ۴۹ - ۵۵

آيه و ترجمه

قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَمُوسى (۴۹) قَالَ رَبُّنَا الَّذِى أَعْطى كلَّ شىْءٍ خَلْقَهُ ثمَّ هَدَى (۵۰) قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الاُولى (۵۱) قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبى فى كِتَبٍ لا يَضِلُّ رَبى وَ لا يَنسى (۵۲) الَّذِى جَعَلَ لَكُمُ الاَرْض مَهْداً وَ سلَك لَكُمْ فِيهَا سبُلاً وَ أَنزَلَ مِنَ السمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَجاً مِّن نَّبَاتٍ شتى (۵۳) كلُوا وَ ارْعَوْا أَنْعَمَكُمْ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَتٍ لاُولى النُّهَى (۵۴) مِنهَا خَلَقْنَكُمْ وَ فِيهَا نُعِيدُكُمْ وَ مِنهَا نخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى (۵۵)

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۷

ترجمه : ۴۹ - (فرعون ) گفت پروردگار شما كيست ، اى موسى ؟! ۵۰ - گفت : پروردگار ما كسى است كه به هر موجودى آنچه را لازمه آفرينش او بود داده ، سپس رهبريش كرده است . ۵۱ - گفت : پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟ ۵۲ - گفت : آگاهى مربوط به آنها نزد پروردگار من در كتابى ثبت است پروردگار من هرگز گمراه نمى شود و فراموش نمى كند. ۵۳ - همان خداوندى كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد، و راههائى در آن ايجاد كرد و از آسمان آبى فرستاد كه به وسيله آن انواع گوناگون گياهان مختلف را (از خاك تيره ) برآورديم . ۵۴ - هم خودتان بخوريد و هم چهارپايانتان را در آن به چرا بريد كه در اين نشانه هاى روشنى است براى صاحبان عقل . ۵۵ - ما شما را از آن (خاك ) آفريديم و در آن باز ميگردانيم و از آن نيز بار ديگر شما را بيرون مى آوريم . تفسير: پروردگار شما كيست ؟! در اينجا قرآن مجيد، همانگونه كه شيوه آنست ، مطالبى را كه به كمك بحثهاى آينده مى توان از اين داستان فهميد ، حذف كرد، مستقيما به سراغ گفتگوهاى موسى و هارون با فرعون مى رود. در واقع مطلب چنين است : موسى بعد از گرفتن فرمان رسالت و يك دستور العمل كامل و جامع و همه جانبه در باره چگونگى برخورد با فرعون از آن سرزمين مقدس ‍ حركت مى كند، و با برادرش هارون - به گفته مورخان - در نزديكى مصر همراه مى شود، و هر دو به سراغ فرعون مى آيند، و با مشكلات زيادى مى توانند به درون كاخ افسانه اى فرعون كه افراد كمى به آن راه داشتند، راه پيدا كنند.

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۸

هنگامى كه موسى در برابر فرعون قرار گرفت ، جمله هاى حساب شده و مؤ ثرى را كه خداوند به هنگام فرمان رسالت به او آموخته بود بازگو مى كند: ما فرستادگان پروردگار توئيم . بنى اسرائيل را با ما بفرست و آنها را شكنجه و آزار مكن . ما دليل و معجزه روشنى با خود از سوى پروردگارت آوره ايم . سلام بر كسى كه از هدايت پيروى كند. و اين را نيز بدان كه به ما وحى شده است كه عذاب در انتظار كسانى است كه تكذيب كنند و از فرمان خدا روى بگردانند! هنگامى كه فرعون اين سخنان را شنيد نخستين عكس العملش اين بود گفت : «بگوئيد ببينم پروردگار شما كيست اى موسى ؟» (قال فمن ربكما يا موسى ). عجيب اينكه فرعون مغرور و از خود راضى حتى حاضر نشد بگويد پروردگار من كه شما مدعى هستيد كيست ؟ بلكه گفت : پروردگار شما كيست ؟ موسى بلافاصله معرفى بسيار جامع و در عين حال كوتاهى از پروردگار كرد: «گفت : پروردگار ما همان كس است كه به هر موجودى آنچه لازمه آفرينش او بوده است داده ، و سپس او را در مراحل هستى رهبرى و هدايت فرموده است » (قال ربنا الذى اعطى كل شى ء خلقه ثم هدى ). در اين سخن كوتاه ، موسى اشاره به دو اصل اساسى از آفرينش و هستى مى كند كه هر يك دليل مستقل و روشنى براى شناسائى پروردگار است : نخست اينكه خداوند به هر موجودى آنچه نياز داشته بخشيده است ، اين همان مطلبى است كه در باره آن مى توان كتابها نوشت ، بلكه كتابها نوشته اند. اگر ما اندكى در باره گياهان و جاندارانى كه در هر منطقه اى زندگى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۱۹

مى كنند، اعم از پرندگان ، حيوانات دريائى ، حشرات ، خزندگان دقت كنيم خواهيم ديد كه هر كدام هماهنگى كامل با محيط خود دارند و آنچه مورد نيازشان است در اختيارشان مى باشد. ساختمان پرندگان آنچنان است كه از نظر شكل و وزن و حواس مختلف آنها را براى پرواز آماده مى كند، و ساختمان جانوران اعماق درياها نيز همين گونه است . و مسلما بحث از آنها در اين مختصر نمى گنجد. مساله دوم : مساله هدايت و رهبرى موجودات است كه قرآن آن را با كلمه ثم در درجه بعد از تامين نيازمنديها قرار داده است . ممكن است كسى يا چيزى وسائل حياتى را در اختيار داشته باشد اما طرز استفاده از آن را نداند، مهم آنست كه به طرز كاربرد آنها آشنا باشد، و اين همان چيزى است كه ما در موجودات مختلف به خوبى مى بينيم كه چگونه هر كدام از آنها نيروهايشان را دقيقا در مسير ادامه حياتشان به كار مى گيرند، چگونه لانه مى سازند، توليد مثل مى كنند، فرزندان خود را پرورش مى دهند، و از دسترس دشمنان مخفى مى شوند، و يا به مبارزه با دشمن برمى خيزند. انسانها نيز داراى اين هدايت تكوينى هستند، ولى از آنجا كه انسان موجودى است داراى عقل و شعور، خداوند هدايت تكوينيش را با هدايت تشريعى او به وسيله پيامبران همراه و همگام كرده است كه اگر از آن مسير منحرف نشود مسلما به مقصد خواهد رسيد. به تعبير ديگر انسان به خاطر داشتن عقل و اختيار، وظائف و مسئوليتها و به دنبال آن برنامه هاى تكاملى دارد كه حيوانات ندارند و به همين دليل علاوه بر هدايتهاى تكوينى نياز به هدايت تشريعى نيز دارد. خلاصه اينكه : موسى ( عليه السلام ) ميخواهد به فرعون بفهماند كه اين عالم هستى نه منحصر به تو است و نه منحصر به سرزمين مصر است ، نه مخصوص امروز است

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۰

و نه گذشته ، اين عالم پهناور گذشته و آينده اى دارد كه نه من در آن بوده ام و نه تو و دو مساله اساسى در اين عالم چشمگير است ، تامين نيازمنديها و سپس به كار گرفتن نيروها و امكانات در مسير پيشرفت موجودات ، اينها به خوبى مى تواند تو را به پروردگار ما آشنا سازد و هر چه بيشتر در اين زمينه بينديشى دلائل بيشترى از عظمت و قدرت او خواهى يافت . فرعون با شنيدن اين جواب جامع و جالب ، سؤ ال ديگرى مطرح كرد، «گفت : اگر چنين است ، پس تكليف پيشينيان ما چه خواهد شد؟» (قال فما بال القرون الاولى ). در اينكه منظور فرعون از اين جمله چه بوده است ؟ مفسران نظرات گوناگونى اظهار داشته اند: ۱ - بعضى گفته اند: چون موسى در آخرين جمله خود، مخالفان توحيد را مشمول عذاب الهى دانست ، فرعون سؤ ال كرد پس چرا آن همه اقوام مشركى كه در گذشته بوده اند به چنان عذابى مبتلا نشده اند؟! ۲ - بعضى گفته اند، چون موسى ، خداوند عالم را رب و معبود همگان معرفى كرد، فرعون سؤ ال كرد پس چرا نياكان ما و اين همه اقوام گذشته ، مشرك بودند اين نشان مى دهد كه شرك و بت پرستى كار نادرستى نيست ! ۳ - بعضى ديگر گفته اند: چون مفهوم سخن موسى اين بود كه سرانجام همه به نتيجه اعمال خود مى رسند و آنها كه از فرمان الهى سرپيچى كرده اند مجازات خواهند شد، فرعون پرسيد پس تكليف اينها كه فانى شدند و ديگر بازگشتى به اين زندگى ندارند چه خواهد شد؟ به هر حال موسى در جواب گفت : تمام مشخصات اقوام گذشته ، نزد پروردگار من در كتابى ثبت است ، هيچگاه پروردگار من براى حفظ آنها گمراه

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۱

نمى شود و نه فراموش مى كند (قال علمها عند ربى فى كتاب لا يضل ربى و لا ينسى ). بنابراين حساب و كتاب آنها محفوظ است ، و سرانجام به پاداش و كيفر اعمالشان خواهند رسيد، نگهدارنده اين حساب ، خدائى است كه نه اشتباه در كار او وجود دارد و نه فراموشى ، و با توجه به آنچه موسى ( عليه السلام ) در اصل توحيد و معرفى خدا بيان كرد كاملا روشن است كه نگهداشتن اين حساب براى آنكس كه به هر موجودى ، دقيقا نيازمنديهايش را داده و سپس آن را هدايت مى كند كار مشكلى نخواهد بود. در تفاوت مفهوم جمله «لا يضل » با جمله «لا ينسى » مفسران بيانات گوناگونى دارند، ولى ظاهر اين است كه «لا يضل »، اشاره به نفى هر گونه اشتباه از پروردگار است ، و «لا ينسى » اشاره به نفى نسيان ، يعنى نه در آغاز كار در حساب افراد اشتباه مى كند، و نه در نگهدارى حسابشان گرفتار نسيان مى گردد و به اين ترتيب موسى ضمنا احاطه علمى پروردگار را به همه چيز خاطر نشان مى كند تا فرعون متوجه اين واقعيت بشود كه سر سوزنى از اعمال او از ديدگاه علم خدا مكتوم و بى پاداش و كيفر نخواهد بود. در حقيقت اين احاطه علمى خداوند نتيجه سخنى است كه موسى ( عليه السلام ) قبلا گفت و آن اينكه : خداوندى كه به هر موجودى نيازمنديش را داده و او را هدايت مى كند، از حال همه كس و همه چيز آگاه است . و از آنجا كه بخشى از سخن موسى ( عليه السلام ) پيرامون مساله توحيد و شناسائى

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۲

خدا بود قرآن در اينجا فصل ديگرى در همين زمينه بيان مى دارد: «همان خداوندى كه زمين را براى شما مهد آسايش قرار داد، و راههائى در آن ايجاد كرد، و از آسمان ، آبى فرستاد» (الذى جعل لكم الارض مهدا و سلك لكم فيها سبلا و انزل من السماء ماء). ((ما به وسيله اين آب ، انواع گوناگون از گياهان مختلف را از خاك تيره برآورديم (فاخرجنا به ازواجا من نبات شتى ). در مجموع اين آيه به چهار بخش از نعمتهاى بزرگ خدا اشاره شده است : ۱ - زمين كه مهد آرامش و آسايش انسان است و به بركت قانون جاذبه و همچنين قشر عظيم هوائى كه اطراف آن را گرفته انسان مى تواند به راحتى و امن و امان روى آن زندگى كند. ۲ - راهها و جادههائى كه خداوند در زمين به وجود آورده است كه تمام مناطق آن را به يكديگر پيوند مى دهد، همانگونه كه غالبا ديده ايم در ميان سلسله جبال سر به آسمان كشيده ، غالبا درهها و راههائى وجود دارد، كه انسان مى تواند از آنها عبور كرده ، به مقصد خود برسد. ۳ - آبى كه مايه حيات است و سرچشمه همه بركات از آسمان نازل كرده . ۴ - گياهان و نباتات گوناگون و مختلفى كه به وسيله اين آب از زمين مى رويد كه قسمتى از آنها مواد غذائى انسان را تشكيل مى دهند و بخشى مواد داروئى قسمتى را انسان براى ساختن لباس مورد استفاده قرار مى دهد و قسمت ديگرى را براى وسائل زندگى (همچون درها و حتى خانه هائى كه از چوب ساخته مى شود و كشتيها و بسيارى از وسائل نقليه ديگر). بلكه مى توان گفت : اين چهار نعمت بزرگ به همان ترتيب كه در آيه فوق آمده است اولويتهاى زندگى انسان را تشكيل مى دهد، قبل از همه چيز، محل سكونت و آرامش لازم است ، و به دنبال آن راه هاى ارتباطى ، سپس آب ،

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۳

و فرآورده هاى كشاورزى . سرانجام اشاره به پنجمين و آخرين نعمت از اين سلسله نعمتهاى الهى كرده مى گويد: «از اين فرآورده هاى گياهى ، هم خودتان بخوريد و هم چهار پايان خود را در آن به چرا ببريد» (كلوا و ارعوا انعامكم ). اشاره به اينكه : فرآورده هاى حيوانى شما كه بخش مهمى از مواد غذائى و لباس و پوشاك و ساير وسائل زندگى شما را تشكيل مى دهد نيز از بركت همان زمين و همان آبى است كه از آسمان نازل مى شود. و در پايان در حالى كه به همه اين نعمتها اشاره كرده مى فرمايد: «در اين امور، نشانه هاى روشنى است براى صاحبان عقل و انديشه » (ان فى ذلك لايات لاولى النهى ). قابل توجه اينكه «نهى » جمع «نهيه » (بر وزن كپيه ) در اصل از ماده «نهى » (نقطه مقابل امر) گرفته شده و به معنى عقل و دانشى است كه انسان را از زشتيها نهى مى كند، اشاره به اينكه : هر گونه فكر و انديشه براى پى بردن به اهميت اين آيات كافى نيست ، بلكه عقل و انديشه هاى مسئول مى تواند به اين واقعيت پى ببرد. و به تناسب اينكه در بيان توحيدى اين آيات ، از آفرينش زمين و نعمتهاى آن استفاده شده معاد را نيز با اشاره به همين زمين در آخرين آيه مورد بحث بيان كرده ، مى فرمايد: «از آن شما را آفريديم و در آن باز مى گردانيم ، و از آن نيز شما را بار ديگر بيرون مى آوريم » (منها خلقناكم و فيها نعيدكم و منها نخرجكم تارة اخرى ). چه تعبير گويا و فشردهاى از گذشته و امروز و آينده انسانها، همه از خاك به وجود آمده ايم ، همه به خاك باز مى گرديم و همه بار ديگر از خاك برانگيخته

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۴

مى شويم . بازگشت همه ما به خاك و يا مبعوث شدن از خاك ، كاملا روشن است اما اينكه چگونه آغاز همه ما از خاك است ، دو تفسير وجود دارد، نخست اينكه همه ما از آدم هستيم و آدم از خاك ، و ديگر اينكه : حتى خود ما نيز از خاك گرفته شده ايم ، زيرا تمام مواد غذائى كه بدن ما و پدران و مادران ما را تشكيل داده از همين خاك گرفته شده است . ضمنا اين تعبير، اخطارى است به همه گردنكشان و فرعون صفتان كه فراموش نكنند از كجا آمده اند، و به كجا خواهند رفت ، اين همه غرور و نخوت و گردنكشى و طغيان ، براى موجودى كه ديروز خاك بوده و فردا نيز خاك مى شود چرا؟ نكته ها: ۱ - كلمه «مهد» و «مهاد» هر دو به معنى مكانى است كه آماده براى نشستن و خوابيدن و استراحت است و در اصل كلمه «مهد» به محلى گفته مى شود كه كودك را در آن مى خوابانند (گاهواره يا مانند آن ). گوئى انسان كودكى است كه به گاهواره زمين سپرده شده است ، و در اين گاهواره همه وسائل زندگى و تغذيه او فراهم است . ۲ - كلمه «ازواجا» كه از ماده زوج گرفته شده است ، هم مى تواند اشاره به اصناف و انواع گياهان باشد، و هم اشاره سربسته اى به مساله زوجيت (نر و ماده بودن ) در عالم گياهان كه به خواست خدا ذيل آيات مناسب تر از آن سخن خواهيم گفت . ۳ - در تفسير «اولوا النهى » در حديثى كه در اصول كافى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است چنين مى خوانيم : ان خياركم اولوا النهى ، قيل يا رسول الله

تفسير نمونه جلد ۱۳ صفحه ۲۲۵

و من اولوا النهى ؟ قال هم اولوا الاخلاق الحسنة و الاحلام الرزينة وصلة الارحام و البررة بالامهات و الاباء، و المتعاهدين للفقراء و الجيران و اليتامى و يطعمون الطعام و يفشون السلام فى العالم ، و يصلون و الناس نيام غافلون : ((بهترين شما اولوا النهى (صاحبان انديشه هاى مسئول ) است ، از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پرسيدند اولوا النهى كيانند؟ فرمود: آنها كه داراى اخلاق حسنه و عقلهاى پر وزن هستند، داراى صله رحم و نيكى به مادران و پدران كمك كننده به فقيران و همسايگان نيازمند و يتيمان ، آنها كه گرسنگان را سير مى كنند، صلح در جهان مى گسترانند، همانها كه نماز مى خوانند در حالى كه مردم خوابند)). و در حديث ديگرى از امير مؤ منان على ( عليه السلام ) چنين نقل شده كه شخصى از آن بزرگوار از معنى دو سجده در هر ركعت از نماز سؤ ال كرد، امام فرمود: معنى سجده نخستين هنگامى كه سر به زمين مى گذارى آنست كه پروردگارا من در آغاز از اين خاك بودم ، و هنگامى كه سر برمى دارى مفهومش اين است كه مرا از اين خاك بيرون فرستادى ، و مفهوم سجده دوم اين است كه مرا به اين خاك باز مى گردانى ، و هنگامى كه سر از سجده دوم برمى دارى مفهومش اين است كه تو بار ديگر مرا از خاك ، مبعوث خواهى كرد.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←