تفسیر:نمونه جلد۱۰ بخش۶۵

از الکتاب
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۱

آيه ۲۱ - ۲۳

آيه و ترجمه

وَ بَرَزُوا للَّهِ جَمِيعاً فَقَالَ الضعَفَؤُا لِلَّذِينَ استَكْبرُوا إِنَّا كنَّا لَكُمْ تَبَعاً فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شىْءٍ قَالُوا لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لهََدَيْنَكمْ سوَاءٌ عَلَيْنَا أَ جَزِعْنَا أَمْ صبرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ(۲۱) وَ قَالَ الشيْطنُ لَمَّا قُضىَ الاَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكمْ وَعْدَ الحَْقِّ وَ وَعَدتُّكمْ فَأَخْلَفْتُكمْ وَ مَا كانَ لىَ عَلَيْكُم مِّن سلْطنٍ إِلا أَن دَعَوْتُكُمْ فَاستَجَبْتُمْ لى فَلا تَلُومُونى وَ لُومُوا أَنفُسكم مَّا أَنَا بِمُصرِخِكمْ وَ مَا أَنتُم بِمُصرِخِىَّ إِنى كفَرْت بِمَا أَشرَكتُمُونِ مِن قَبْلُ إِنَّ الظلِمِينَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۲۲) وَ أُدْخِلَ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ جَنَّتٍ تجْرِى مِن تحْتهَا الاَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ تحِيَّتهُمْ فِيهَا سلَمٌ(۲۳) ترجمه : ۲۱ - و (قيامت ) همه آنها در برابر خدا ظاهر مى شوند در اين هنگام ضعفاء (پيروان نادان ) به مستكبران مى گويند ما پيروان شما بوديم ، آيا (اكنون كه بخاطر پيروى از شما گرفتار مجازات الهى شده ايم ) شما حاضريد سهمى از عذاب الهى را بپذيريد و از ما برداريد؟ آنها مى گويند: اگر خدا ما را (به سوى رهائى از عذاب ) هدايت كرده بود ما نيز شما را هدايت مى كرديم (كار از اينها گذشته است ) چه بيتابى كنيم و چه شكيبائى ، تفاوتى براى ما ندارد، راه نجاتى نيست . ۲۲ - و شيطان هنگامى كه كار تمام مى شود مى گويد خداوند به شما وعده حق داد و من هم به شما وعده (باطل ) دادم و تخلف كردم ، من بر شما تسلطى نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم و شما پذيرفتيد، بنابراين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش كنيد، نه من فريادرس شما هستم ، و نه شما فريادرس من ، من نسبت به شرك

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۲

شما در باره خود كه از قبل داشتيد (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم ، مسلما ستمكاران عذاب دردناكى دارند. ۲۳ - و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به باغهاى بهشت داخل مى شوند، باغهائى كه نهرها از زير درختانش جارى است ، جاودانه به اذن پروردگارشان در آن مى مانند، و تحيت آنها در آن سلام است . تفسير : گفتگوى صريح شيطان و پيروانش در چند آيه قبل اشاره اى به مجازات سخت و دردناك منحرفان لجوج و بى ايمان شده بود، آيات مورد بحث همين معنى را تعقيب و تكميل مى كند. نخست مى گويد: در روز قيامت همه به جباران و ظالمان و كافران اعم از تابع و متبوع ، پيرو و پيشوا در پيشگاه خداوند ظاهر مى شوند (و برزوا لله جميعا). و در اين هنگام ضعفاء يعنى پيروان نادانى كه با تقليد كوركورانه ، خود را به وادى ضلالت افكندند به مستكبرانى كه عامل گمراهى آنها بودند مى گويند: ما پيرو شما بوديم آيا ممكن است اكنون كه به خاطر رهبرى شما به اين همه عذاب و بلا گرفتار شده ايم ، شما هم سهمى از عذابهاى ما را بپذيريد تا از ما تخفيف داده شود؟ (فقال الضعفاء للذين استكبروا انا كنا لكم تبعا فهل انتم مغنون عنا من عذاب الله من شى ء). اما آنها بلا فاصله مى گويند اگر خدا ما را به سوى نجات از اين كيفر

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۳

و عذاب هدايت مى كرد ما هم شما را راهنمائى مى كرديم (قالوا لو هدانا الله لهديناكم ). ولى افسوس كه كار از اين حرفها گذشته است ، چه بيتابى و جزع كنيم و چه صبر و شكيبائى ، راه نجاتى براى ما وجود ندارد (سواء علينا اجزعنا ام صبرنا ما لنا من محيص ). چند نكته : ۱ - نخستين سؤ الى كه در زمينه اين آيه پيش مى آيد اين است كه : مگر مردم در اين جهان در برابر علم خدا ظاهر و آشكار نيستند كه در آيه فوق مى فرمايد در قيامت همگى در پيشگاه خدا بارز و ظاهر مى شوند؟ در پاسخ اين سؤ ال بسيارى از مفسران گفته اند منظور اين است كه افراد بشر در اين جهان احساس نمى كنند كه آنها و همه اعمالشان در پيشگاه خدا ظاهر و بارز است ، ولى اين حضور و ظهور را در قيامت همگى احساس ‍ خواهند كرد. بعضى نيز گفته اند كه : منظور خارج شدن از قبرها و بروز و ظهور در دادگاه عدل الهى براى حساب است . و اين هر دو تفسير خوب است و مانعى ندارد كه هر دو در مفهوم آيه جمع باشند. ۲ - منظور از جمله «لو هدانا الله لهديناكم » چيست ؟ بسيارى از مفسران معتقدند كه منظور از هدايت به طريق نجات از مجازات الهى در آن عالم است ، زيرا اين سخن را مستكبران در پاسخ پيروانشان كه تقاضاى پذيرش سهمى از عذاب را كرده بودند مى گويند، و تناسب سؤ ال و

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۴

جواب ايجاب مى كند كه منظور هدايت به طريق رهائى از عذاب است . اتفاقا همين تعبير (هدايت ) در مورد رسيدن به نعمتهاى بهشتى نيز ديده مى شود، آنجا كه از زبان بهشتيان مى خوانيم : و قالوا الحمد لله الذى هدانا لهذا و ما كنا لنهتدى لو لا ان هدانا الله : مى گويند شكر خدائى را كه ما را به چنين نعمتهائى هدايت كرد و اگر توفيق و هدايت او نبود ما به اينها راه نمى - يافتيم (اعراف - ۴۳). اين احتمال نيز وجود دارد كه رهبران ضلالت هنگامى كه خود را در برابر تقاضاى پيروانشان مى بينند براى اينكه گناه را از خود دور كنند و همانگونه كه رسم همه پرچمداران ضلالت است خرابكارى خود را به گردن ديگران بيندازند، با وقاحت تمام مى گويند ما چه كنيم ، اگر خدا ما را به راه راست هدايت مى كرد ما هم شما را هدايت مى كرديم ! يعنى ما مجبور بوديم و از خود اراده اى نداشتيم . اين همان منطق شيطان است كه براى تبرئه خويش رسما نسبت جبر به خداوند عادل داد و گفت : فبما اغويتنى لاقعدن لهم صراطك المستقيم : اكنون كه مرا گمراه كردى من در كمين آنها بر سر راه مستقيم تو مى نشينم (و آنها را منحرف مى سازم ) (اعراف - ۱۶). ولى بايد توجه داشت مستكبران چه بخواهند و چه نخواهند بار مسؤ ليت گناه پيروان خويش را طبق صريح آيات قرآن و روايات بر دوش مى كشند چرا كه آنها بنيانگذار انحراف و عامل گمراهى بودند، بى آنكه از مسؤ ليت و مجازات پيروان چيزى كاسته شود. ۳ - رساترين بيان در مذمت تقليد كوركورانه : از آيه فوق به خوبى روشن مى شود كه : اولا - كسانى كه چشم و گوش بسته دنبال اين و آن مى افتند و به اصطلاح

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۵

افسار خود را به دست هر كس مى سپارند افراد ناتوان و بى شخصيتى هستند كه قرآن از آنها تعبير به «ضعفاء» كرده است . ثانيا - سرنوشت آنها و پيشوايانشان هر دو يكى است ، و اين بينوايان حتى در سخت ترين حالات نمى توانند از حمايت اين رهبران گمراه بهره گيرند، و حتى ذره اى از مجازاتشان را تخفيف دهند، بلكه شايد با سخريه ، به آنها پاسخ مى دهند كه بيهوده جزع و فزع نكنيد كه راه خلاص و نجاتى در كار نيست ! ۴ - «برزوا» در اصل از ماده بروز به معنى ظاهر شدن و از پرده بيرون آمدن است ، و به معنى بيرون آمدن از صف و مقابل حريف ايستادن در ميدان جنگ و به اصطلاح مبارزه كردن نيز آمده است . «محيص » از ماده «محص » به معنى رهائى از عيب و يا ناراحتى است . سپس به صحنه ديگرى از مجازاتهاى روانى جباران و گنهكاران و پيروان شياطين در روز رستاخيز پرداخته چنين مى گويد: و شيطان هنگامى كه كار حساب بندگان صالح و غير صالح پايان پذيرفت و هر كدام به سرنوشت و پاداش و كيفر قطعى خود رسيدند به پيروان خود چنين مى گويد: خداوند به شما وعده حق داد و من نيز به شما وعده دادم (وعدهاى پوچ و بى ارزش چنانكه خودتان مى دانستيد) سپس از وعده هاى خود تخلف جستم (و قال الشيطان لما قضى الامر ان الله وعدكم وعد الحق و وعدتكم فاخلفتكم ). و به اين ترتيب شيطان نيز به سائر مستكبرانى كه رهبران راه ضلالت بودند هم آواز شده و تيرهاى ملامت و سرزنش خود را به اين پيروان بدبخت

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۶

نشانه گيرى مى كند. و بعد اضافه مى كند من بر شما تسلط و اجبار و الزامى نداشتم ، تنها اين بود كه از شما دعوت كردم ، شما هم با ميل و اراده خود پذيرفتيد (و ما كان لى عليكم من سلطان الا ان دعوتكم فاستجبتم لى ). بنابراين مرا هرگز سرزنش نكنيد، بلكه خويشتن را سرزنش كنيد كه چرا دعوت شيطنت آميز و ظاهر الفساد مرا پذيرفتيد (فلا تلومونى و لوموا انفسكم ). خودتان كرديد كه لعنت بر خودتان باد!!. به هر حال نه من مى توانم در برابر حكم قطعى و مجازات پروردگار به فرياد شما برسم و نه شما مى توانيد فريادرس من باشيد (ما انا بمصرخكم و ما انتم بمصرخى ) من اكنون اعلام مى كنم كه از شرك شما در باره خود و اينكه اطاعت مرا در رديف اطاعت خدا قرار داديد بيزارم و به آن كفر مى ورزم (انى كفرت بما اشركتمون من قبل ) اكنون فهميدم كه اين شرك در اطاعت هم مرا بدبخت كرد و هم شما را، همان بدبختى و بيچارگى كه راهى براى اصلاح و جبران آن وجود ندارد. بدانيد براى ستمكاران قطعا عذاب دردناكى است (ان الظالمين لهم عذاب اليم ). چند نكته : ۱ - پاسخ دندانشكنى كه شيطان به پيروانش مى دهد گر چه كلمه «شيطان » مفهوم وسيعى دارد كه شامل همه طاغيان و وسوسه - گران جن و انس مى شود ولى با قرائنى كه در اين آيه و آيات قبل وجود دارد مسلما منظور در اينجا شخص ابليس است كه سركرده شياطين محسوب مى شود،

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۷

و لذا همه مفسران نيز همين تفسير را انتخاب كرده اند. از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه وسوسه هاى شيطان هرگز اختيار و آزادى اراده را از انسان نمى گيرد بلكه او يك دعوت كننده بيش نيست ، و اين انسانها هستند كه با اراده خودشان دعوت او را مى پذيرند، منتها ممكن است زمينه هاى قبلى و مداومت بر كار خلاف وضع انسان را به جائى برساند كه يكنوع حالت سلب اختيار در برابر وسوسه ها در وجود او پيدا شود، همانگونه كه در بعضى از معتادان نسبت به مواد مخدر مشاهده مى كنيم ، ولى مى دانيم چون سبب اين نيز حالت اختيارى بود، نتيجه آن هر چه باشد باز اختيارى محسوب مى شود!. در آيه ۱۰۰ سوره نحل مى خوانيم : انما سلطانه على الذين يتولونه و الذين هم به مشركون : تسلط شيطان تنها بر كسانى است كه ولايت و سرپرستى او را نسبت به خود پذيرفته اند و آنها كه او را شريك خداوند در مساله اطاعت قرار داده اند. ضمنا شيطان به اين ترتيب پاسخ دندانشكنى به همه كسانى كه گناهان خويش را به گردن او مى اندازند و او را عامل انحرافات خود مى شمرند و به او لعنت مى فرستند مى دهد، و اين طرز منطق عوامانه را كه گروهى از گنهكاران براى تبرئه خويش دارند مى كوبد. در حقيقت سلطان حقيقى بر انسان اراده او و عمل او است و نه هيچ چيز ديگر. ۲ - شيطان چگونه اين توانائى را دارد كه در آن محضر بزرگ با همه پيروان خود تماس پيدا كند و آنها را به باد ملامت و شماتت خود بگيرد؟ اين سؤ الى است كه در اينجا مطرح شده است .

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۸

پاسخ آن اين است كه مسلما اين توانائى را خداوند به او مى دهد و اين در واقع يك نوع مجازات روانى براى پيروان شيطان است ، و اخطارى است به همه پويندگان راه او در اين جهان كه پايان كار خود و رهبر خويش را از هم اكنون ببينند و به هر حال خداوند وسيله اين ارتباط را ميان شيطان و پيروانش به نحوى فراهم مى كند. جالب اينكه اين نوع برخورد منحصر به شيطان و پيروانش در قيامت نيست ، تمام ائمه ضلالت و پيشوايان گمراهى در اين جهان نيز همين برنامه را دارند، دست پيروان خود را (البته با موافقت خودشان ) مى گيرند و به ميان امواج بلاها و بدبختيها مى كشانند، و هنگامى كه ديدند اوضاع بد است آنها را رها كرده و مى روند، حتى از آنها اعلام بيزارى مى كنند و به ملامت و سرزنششان مى پردازند و به اصطلاح آنها را به خسران دنيا و آخرت گرفتار مى سازند. ۴ - «مصرخ » از ماده «اصراخ » در اصل از «صرخ » به معنى فرياد كشيدن براى طلب كمك آمده است ، بنابراين مصرخ به معنى فريادرس مى باشد و مستصرخ به معنى كسى است كه فريادرسى مى خواهد. ۵ - منظور از شريك قرار دادن شيطان در آيه فوق شرك اطاعت است نه شرك عبادت . ۶ - در اينكه «ان الظالمين لهم عذاب اليم » دنباله سخنان شيطان است يا جمله مستقلى است از ناحيه پروردگار، در ميان مفسران گفتگو است ، اما بيشتر چنين به نظر مى رسد كه جمله مستقلى است از طرف خداوند كه در پايان گفتگوى شيطان با پيروانش به عنوان يك درس آموزنده فرموده است . در آخرين آيه مورد بحث به دنبال بيان حال جباران عنيد و بى ايمان

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۲۹

و سرنوشت دردناك آنها، به ذكر حال مؤ منان و سرانجام آنها پرداخته ، مى گويد: و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغهاى بهشت وارد مى شوند، همان باغهائى كه نهرهاى آب جارى از زير درختانش در حركت است (و ادخل الذين آمنوا و عملوا الصالحات جنات تجرى من تحتها الانهار). جاودانه به اذن پروردگارشان در آن باغهاى بهشت مى مانند (خالدين فيها باذن ربهم ). و تحيت آنان در آنجا سلام است (تحيتهم فيها سلام ). «تحيت » در اصل از ماده «حيات » گرفته شده سپس به عنوان دعاء براى سلامتى و حيات افراد استعمال شده است ، و به هر نوع خوشامدگوئى و سلام و دعائى كه در آغاز ملاقات گفته مى شود، اطلاق مى گردد. بعضى از مفسران گفته اند: تحيت در آيه فوق خوش آمد و درودى است كه خداوند به افراد با ايمان مى فرستد و آنان را با نعمت سلامت خويش قرين مى دارد سلامت از هرگونه ناراحتى و گزند و سلامت از هر گونه جنگ و نزاع (بنابراين تحيتهم اضافه به مفعول شده و فاعلش خدا است ). و بعضى گفته اند: منظور در اينجا تحيتى است كه مؤ منان به يكديگر مى گويند و يا فرشتگان به آنها مى گويند و به هر حال كلمه «سلام » كه به طور مطلق گفته شده مفهومش آنچنان وسيع است كه هر گونه سلامتى را از هر نوع ناراحتى و گزند روحى و جسمى شامل مى گردد.

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۰

آيه ۲۴-۲۷

آيه و ترجمه

أَ لَمْ تَرَ كَيْف ضرَب اللَّهُ مَثَلاً كلِمَةً طيِّبَةً كَشجَرَةٍ طيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرْعُهَا فى السمَاءِ(۲۴) تُؤْتى أُكلَهَا كلَّ حِينِ بِإِذْنِ رَبِّهَا وَ يَضرِب اللَّهُ الاَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكرُونَ(۲۵) وَ مَثَلُ كلِمَةٍ خَبِيثَةٍ كَشجَرَةٍ خَبِيثَةٍ اجْتُثَّت مِن فَوْقِ الاَرْضِ مَا لَهَا مِن قَرَارٍ(۲۶) يُثَبِّت اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فى الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ فى الاَخِرَةِ وَ يُضِلُّ اللَّهُ الظلِمِينَ وَ يَفْعَلُ اللَّهُ مَا يَشاءُ(۲۷) ترجمه : ۲۴ - آيا نديدى چگونه خداوند كلمه طيبه (و گفتار پاكيزه ) را به درخت پاكيزه اى تشبيه كرده كه ريشه آن (در زمين ) ثابت و شاخه آن در آسمان است ؟! ۲۵ - ميوه هاى خود را هر زمان به اذن پروردگارش مى دهد، و خداوند براى مردم مثلها ميزند شايد متذكر شوند، (و پند گيرند). ۲۶ - و (همچنين ) كلمه خبيثه را به درخت ناپاكى تشبيه كرده كه از زمين بركنده شده ، و قرار و ثباتى ندارد. ۲۷ - خداوند كسانى را كه ايمان آوردند بخاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان ثابت قدم مى دارد، هم در اين جهان و هم در سراى ديگر، و ستمگران را گمراه مى سازد (و لطف خود را از آنها بر مى گيرد) و خداوند هر كار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام مى دهد.

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۱

تفسير : شجره طيبه و شجره خبيثه در اينجا صحنه ديگرى از تجسم حق و باطل ، كفر و ايمان ، طيب و خبيث را ضمن يك مثال جالب و بسيار عميق و پرمعنى بيان كرده ، و بحثهاى آيات گذشته را كه در اين زمينه بود تكميل مى كند. نخست مى فرمايد: «آيا نديدى چگونه خدا مثالى براى كلام پاكيزه زده ، و آن را به شجره طيبه و پاكى تشبيه كرده است »؟ (الم تر كيف ضرب الله مثلا كلمة طيبة كشجرة طيبة ). سپس به ويژگيهاى اين شجره طيبه (درخت پاكيزه و پر بركت ) ميپردازد و به تمام ابعاد آن ضمن عبارات كوتاهى اشاره مى كند. اما پيش از آنكه ويژگيهاى اين شجره طيبه را همراه قرآن بررسى كنيم بايد ببينيم منظور از «كلمه طيبه » چيست ؟ بعضى از مفسران آن را به كلمه توحيد و جمله لا اله الا الله تفسير كرده اند. در حالى كه بعضى ديگر آن را اشاره به اوامر و فرمانهاى الهى ميدانند. و بعضى ديگر آن را ايمان مى دادند كه محتوا و مفهوم لا اله الا الله است . و بعضى ديگر آن را به شخص «مؤ من » تفسير كرده اند. و بعضى روش و برنامه هاى سازنده را در تفسير آن آورده اند. ولى با توجه به وسعت مفهوم و محتواى كلمه طيبه مى توان گفت همه اينها را شامل مى شود، زيرا «كلمه » به معنى وسيع همه موجودات را در بر مى گيرد، و به همين دليل بر مخلوقات «كلمة الله » گفته مى شود.

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۲

و «طيب » هر گونه پاك و پاكيزه است ، نتيجه اينكه اين مثال هر سنت و دستور و برنامه و روش و هر عمل و هر انسان و خلاصه هر موجود پاك و پر بركتى را شامل مى شود، و همه اينها همانند يك درخت پاكيزه است با ويژگيهاى زير: ۱ - موجودى است داراى رشد و نمو، نه بيروح ، و نه جامد و بيحركت ، بلكه پويا و رويا و سازنده ديگران و خويشتن (تعبير به شجره بيانگر اين حقيقت است ). ۲ - اين درخت پاك است و طيب اما از چه نظر؟ چون انگشت روى هيچ قسمتى گذارده نشده مفهومش اين است از هر نظر منظره اش پاكيزه ، ميوه اش پاكيزه ، شكوفه و گلش پاكيزه ، سايه اش پاكيزه ، و نسيمى كه از آن برميخيزد نيز پاكيزه است . ۳ - اين شجره داراى نظام حساب شده اى است ريشه اى دارد و شاخه ها و هر كدام ماموريت و وظيفه اى دارند، اصولا وجود اصل و فرع در آن ، دليل بر حاكميت نظام حساب شده اى بر آن است . ۴ - اصل و ريشه آن ثابت و مستحكم است به طورى كه طوفانها و تند بادها نميتواند آن را از جا بركند و توانائى آن را دارد كه شاخه هاى سر به آسمان كشيده اش را در فضا در زير نور آفتاب و در برابر هواى آزاد معلق نگاه دارد و حفظ كند، چرا كه شاخه هر چه سركشيده تر باشد بايد متكى به ريشه قويترى باشد (اصلها ثابت ). ۵ - شاخه هاى اين شجره طيبه در يك محيط پست و محدود نيست بلكه بلند آسمان جايگاه او است ، اين شاخه ها سينه هوا را شكافته و در آن فرو رفته ، آرى «شاخه هايش در آسمان است » (و فرعها فى السماء). روشن است هر قدر شاخه ها برافراشته تر باشند از آلودگى گرد و غبار زمين دورترند و ميوه هاى پاكترى خواهند داشت ، و از نور آفتاب و هواى سالم بيشتر

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۳

بهره مى گيرند، و آن را به ميوه هاى طيب خود بهتر منتقل مى كنند. ۶ - اين شجره طيبه شجره پربار است نه همچون درختانى كه ميوه و ثمرى ندارند بنابراين مولد هستند و ميوه خود را مى دهد (توتى اكلها). ۷ - اما نه در يك فصل يا دو فصل ، بلكه در هر فصل ، يعنى هر زمان كه دست به سوى شاخه هايش دراز كنى محروم بر نميگردى (كل حين ). ۸ - ميوه دادن او نيز بيحساب نيست بلكه مشمول قوانين آفرينش است و طبق يك سنت الهى و به اذن پروردگارش اين ميوه را به همگان ارزانى ميدارد (باذن ربها). اكنون درست بينديشيم و ببينيم اين ويژگيها و بركات را در كجا پيدا مى كنيم ؟ مسلما در كلمه توحيد و محتواى آن ، و در يك انسان موحد و با معرفت ، و در يك برنامه سازنده و پاك ، اينها همه روينده هستند، و پوينده هستند، و متحرك ، همه داراى ريشه هاى محكم و ثابتند همه داراى شاخه هاى فراوان و سر به آسمان كشيده و دور از آلودگيها و كثافات جسمانى ، همگى پرثمرند و نورپاش و فيض بخش . هر كس به كنار آنها بيايد و دست به شاخسار وجودشان دراز كند در هر زمان كه باشد از ميوه هاى لذيذ و معطر و نيروبخششان بهره مى گيرد. تند باد حوادث و طوفانهاى سخت و مشكلات آنها را از جا حركت نميدهد، و افق فكر آنها محدود به دنياى كوچك نيست ، حجابهاى زمان و مكان را ميدرند، و به سوى ابديت و بى نهايت پيش مى روند. برنامه هاى آنها از سر هوى و هوس نيست بلكه همگى به اذن پروردگار

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۴

و طبق فرمان او است ، و اين حركت و پويائى و ثمر بخش بودن نيز از همينجا سرچشمه مى گيرد. مردان بزرگ و با ايمان اين كلمات طيبه پروردگار، حياتشان مايه بركت است ، مرگشان موجب حركت ، آثار آنها و كلمات و سخنانشان و شاگردان و كتابهايشان و تاريخ پرافتخارشان ، و حتى قبرهاى خاموششان همگى الهام بخش است و سازنده و تربيت كننده . آرى «خداوند اين چنين براى مردم مثل ميزند شايد متذكر شوند» (و يضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون ). در اينجا ميان مفسران سؤ الى مطرح شده ، و آن اينكه آيا درختى با صفات فوق وجود خارجى دارد كه «كلمه طيبه » به آن تشبيه شده است (درختى كه در تمام فصول سال سرسبز و پر ميوه باشد). بعضى معتقدند كه وجود دارد و آن درخت نخل است ، و به همين جهت مجبور شده اند كه «كل حين » را تفسير به «شش ماه » كنند. ولى به هيچ وجه لزومى ندارد كه اصرار به وجود چنين درختى داشته باشيم بلكه تشبيهات زيادى در زبانهاى مختلف داريم كه اصلا وجود خارجى ندارد، مثلا ميگوئيم قرآن همچون آفتابى است كه غروب ندارد (در حالى كه مى دانيم آفتاب هميشه غروب دارد) و يا اينكه هجران من همچون شبى است كه پايان ندارد (در حالى كه مى دانيم هر شبى پايان دارد). و به هر حال از آنجا كه هدف از تشبيه مجسم ساختن حقايق و قرار دادن مسائل عقلى در قالب محسوس ‍ است ، اينگونه تشبيهات هيچگونه مانعى ندارد بلكه كاملا دلنشين و مؤ ثر و جذاب است .

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۵

در عين حال درختانى در همين جهان وجود دارند كه در تمام مدت سال ميوه از شاخه هاى آنها قطع نمى شود، حتى خود ما بعضى از درختان را در مناطق گرمسير ديديم كه هم ميوه داشت و هم مجددا گل كرده بود و مقدمات ميوه جديد در آن فراهم مى شد در حالى كه فصل زمستان بود! و از آنجا كه يكى از بهترين طريق براى تفهيم مسائل استفاده از روش مقابله و مقايسه است بلافاصله نقطه مقابل شجره طيبه را در آيه بعد چنين بيان مى كند: اما «مثل كلمه خبيثه و ناپاك همانند درخت خبيث و ناپاك و بيريشه است كه از روى زمين كنده شده و در برابر طوفانها هر روز به گوشهاى پرتاب مى شود و قرار و ثباتى براى آن نيست » (و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار). كلمه «خبيثه » همان كلمه كفر و شرك ، همان گفتار زشت و شوم ، همان برنامه هاى گمراه كننده و غلط، همان انسانهاى ناپاك و آلوده ، و خلاصه هر چيز خبيث و ناپاك است . بديهى است درخت زشت و شومى كه ريشه آن كنده شده ، نه نمو و رشد دارد نه ترقى و تكامل ، نه گل و ميوه ، و نه سايه و منظره ، و نه ثبات و استقرار، قطعه چوبى است كه جز بدرد سوزاندن و آتش زدن نمى خورد، بلكه مانع راه است و مزاحم رهروان ، و گاه گزنده است مجروح كننده و مردم آزار!. جالب اينكه در وصف شجره طيبه قرآن با تفصيل سخن مى گويد و اما به هنگام شرح شجره خبيثه با يك جمله كوتاه از آن ميگذرد تنها مى گويد «اجتثت من فوق الارض ما لها من قرار» از زمين كنده شده و قرارى ندارد زيرا هنگامى كه ثابت شد اين درخت بى ريشه است ديگر شاخ و برگ و گل و

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۶

ميوه تكليفش روشن است . به علاوه اين يك نوع لطافت بيان است كه انسان در مورد ذكر محبوب به همه خصوصيات به پردازد اما هنگامى كه به ذكر مبغوض مى رسد با يك جمله كوبنده از آن بگذرد! باز در اينجا ميبينيم مفسران در باره اينكه اين درخت كه «مشبه به » واقع شده است كدام درخت است به بحث پرداخته اند، بعضى آنرا درخت «حنظل » كه ميوه بسيار تلخ و بدى دارد دانسته اند، و بعضى آنرا «كشوت » (بر وزن سقوط) كه نوعى گياه پيچيده است كه در بيابانها به بوته هاى خار ميپيچد و از آن بالا ميرود نه ريشه دارد و نه برگ (توجه داشته باشيد كه شجر در لغت عرب هم به درخت گفته مى شود و هم به گياه ). ولى همان گونه كه در تفسير «شجره طيبه » بيان كرديم هيچ لزومى ندارد كه در هر تشبيه «مشبه به » با تمام آن صفات وجود خارجى داشته باشد بلكه هدف مجسم ساختن چهره واقعى كلمه شرك و برنامه هاى انحرافى و مردم خبيث است كه آنها همانند درختانى هستند كه همه چيزشان خبيث و ناپاك و هيچگونه ميوه و ثمره و فايده اى جز مزاحمت و توليد درد سر ندارد. به علاوه وجود درخت ناپاكى كه آنرا از ريشه كنده باشند و در بيابان بر سينه طوفان و تند باد قرار گرفته باشد كم نيست . از آنجا كه در آيات گذشته در دو مثال گويا، حال «ايمان » و «كفر» و «مؤ من » و «كافر» و به طور كلى «هر پاك » و «ناپاك » تجسم يافت ، در آخرين آيه مورد بحث به نتيجه كار و سرنوشت نهائى آنها ميپردازد. نخست مى گويد: خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابت و پايدارشان ثابت قدم ميدارد، هم در اين جهان و هم در جهان ديگر

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۷

(يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الاخرة ). چرا كه ايمان آنها يك ايمان سطحى و متزلزل و شخصيت آنها يك شخصيت كاذب و متلون نبوده است ، بلكه شجره طيبه اى بوده كه ريشه اش ثابت و شاخه هايش در آسمان قرار داشته است ، و از آنجا كه هيچكس بى نياز از لطف خدا نيست و به تعبير ديگر هر موهبتى سرانجام بذات پاك او بر مى گردد اين مؤ منان راستين ثابت قدم با تكيه بر لطف خداوند در برابر هر گونه حادثه اى چون كوه استقامت مى كنند. لغزشگاهى كه در زندگى اجتناب ناپذير است بر سر راه آنها نمايان مى شود اما خداوند آنها را حفظ مى كند. «شياطين » از هر سو به وسوسه آنها ميپردازند و با استفاده از زرق و برقهاى مختلف اين جهان تلاش در لغزش آنها دارند اما خدايشان نگه ميدارد. قدرتهاى جهنمى و ظالمان سنگدل با انواع تهديدها براى تسليم كردن آنها تلاش مى كنند، اما خدا آنها را ثابت ميدارد چرا كه آنها ريشه ثابت و محكمى براى خود انتخاب كرده اند. و جالب اينكه اين حفظ و ثبات الهى سراسر زندگى آنها را در بر مى گيرد هم زندگى اين جهان و هم زندگى آن جهان ، در اينجا در ايمان و پاكى ثابت ميمانند و دامانشان از ننگ آلودگيها مبرا خواهد بود، و در آنجا در نعمتهاى بيپايان خدا جاودان خواهند ماند. سپس به نقطه مقابل آنها پرداخته مى گويد: «و خداوند ظالمان را گمراه مى سازد و خدا هر چه بخواهد انجام مى دهد» (و يضل الله الظالمين و يفعل الله ما يشاء). بارها گفته ايم هر جا سخنى از هدايت و ضلالت است و به خدا نسبت داده

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۸

مى شود، گامهاى نخستين آن از ناحيه خود انسان برداشته شده است ، كار خدا همان تاثيرى است كه در هر عمل آفريده ، و نيز كار خدا مواهب و نعمتها يا سلب نعمتها است كه به مقتضاى شايستگى و عدم شايستگى افراد مقرر ميدارد (دقت كنيد). تعبير به «ظالمين » بعد از جمله «يضل الله » بهترين قرينه براى اين موضوع است ، يعنى تا كسى به ظلم و ستم آلوده نشود نعمت هدايت از او سلب نخواهد شد، اما پس از آلودگى به ظلم و بيدادگرى ظلمت گناه وجود او را فرا مى گيرد و نور هدايت الهى از قلب او بيرون ميرود، و اين عين اختيار و آزادى اراده است ، البته اگر به زودى مسير خود را تغيير دهد راه نجات باز است ، ولى پس از استحكام گناه ، بازگشت بسيار مشكل خواهد بود.

نكته ها :

آيا منظور از آخرت در آيه اخير قبر است ؟

در روايات متعددى مى خوانيم كه خداوند انسان را به هنگام ورود در قبرش در برابر سؤ الاتى كه فرشتگان از هويت او مى كنند، بر خط ايمان ثابت نگاه ميدارد و اين است معنى «يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الاخرة ». در بعضى از اين روايات صريحا كلمه قبر آمده است در حالى كه در بعضى ديگر از روايات چنين مى خوانيم كه شيطان به هنگام مرگ به سراغ افراد با ايمان مى آيد و از چپ و راست براى گمراهى او، به وسوسه ميپردازد اما خداوند اجازه به او نميدهد كه مؤ من را گمراه كند و اين است معنى يثبت الله الذين آمنوا... «قال الصادق عليه السلام ان الشيطان لياتى الرجل

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۳۹

من اوليائنا عند موته عن يمينه و عن شماله ليضله عما هو عليه ، فيابى الله عز و جل له ذلك قول الله عز و جل يثبت الله الذين آمنوا بالقول الثابت فى الحياة الدنيا و فى الاخرة ». و اكثر مفسران - طبق نقل مفسر بزرگ طبرسى در مجمع البيان - همين تفسير را پذيرفته اند. شايد به اين علت كه سراى آخرت نه جاى لغزش است ، و نه جاى عمل ، بلكه تنها محل برخورد با نتيجه ها است ، ولى در لحظه فرا رسيدن موت و حتى در عالم برزخ (جهانى كه ميان اين عالم و عالم آخرت قرار دارد) امكان لغزش كم و بيش وجود دارد و در همين جا است كه لطف خداوند بيارى انسان ميشتابد و او را حفظ كرده و ثابت قدم ميدارد.

نقش ثبات و استقامت

در ميان تمام صفاتى كه در آيات فوق براى شجره طيبه و شجره خبيثه ذكر شده بيش از همه مساله ثبات و عدم ثبات به چشم ميخورد، و حتى در بيان ثمره اين شجره در آخرين آيه مورد بحث خوانديم : خداوند افراد با ايمان را به خاطر عقيده ثابتشان در دنيا و آخرت ثابت قدم ميدارد و به اين ترتيب اهميت فوق العاده مساله ثبات و نقش آن مشخص مى شود. در بيان عوامل پيروزى مردان بزرگ سخن بسيار گفته اند ولى از ميان همه آنها در رديف اول مساله استقامت و پايمردى را بايد نام برد. بسيارند كسانى كه از هوش و استعداد متوسطى برخوردارند و يا ابتكار عمل آنها كاملا متوسط است ، ولى به پيروزيهاى بزرگى در زندگى نائل شده اند كه پس از تحقيق و بررسى ميبينيم دليلى جز ثبات و استقامت ندارد!

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۴۰

از نظر اجتماعى پيشرفت هر برنامه مؤ ثرى تنها در سايه ثبات امكان پذير است ، و به همين دليل تمام كوشش ‍ تخريب كنندگان براى از ميان بردن ثبات به كار ميرود. و اصولا مؤ منان راستين را بايد از ثبات و استقامتشان در برابر حوادث سخت و طوفانهاى زندگى شناخت .

شجره طيبه و خبيثه در روايات اسلامى

همانگونه كه در بالا گفتيم كلمه «طيبه » و «خبيثه » كه به اين دو شجره تشبيه شده مفهوم وسيعى دارند كه هر گونه شخص و برنامه و مكتب و فكر و انديشه و گفتار و عمل را شامل مى شوند، ولى در بعضى از روايات اسلامى به مورد خاصى تفسير شده كه پيدا است در صدد انحصار نيست . از جمله در كتاب كافى از امام صادق (عليهالسلام ) در تفسير جمله «كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء» چنين نقل شده است : رسول الله اصلها و امير المؤ منين فرعها، و الائمة من ذريتها اغصانها، و علم الائمة ثمرها، و شيعتهم المؤ منون ورقها، هل فيها فضل ؟ قال قلت لا و الله ، قال : و الله ان المؤ من ليولد فتورق ورقة فيها و ان المؤ من ليموت فتسقط ورقة منها: ((پيامبر (صلى الله عليه و آله و سلم ) ريشه اين درخت است و امير مؤ منان على (عليهالسلام ) شاخه آن ، و امامان كه از ذريه آنها هستند شاخه هاى كوچكتر، و علم امامان ميوه اين درخت است ، و پيروان با ايمان آنها برگهاى اين درختند سپس امام فرمود: آيا چيز ديگرى باقى ماند؟ راوى مى گويد: گفتم نه ، به خدا سوگند! فرمود: به خدا قسم هنگامى كه يك فرد با ايمان متولد مى شود برگى در آن درخت ظاهر مى گردد و هنگامى كه مؤ من راستين ميميرد برگى از آن درخت مى افتد))!.

تفسير نمونه جلد ۱۰ صفحه ۳۴۱

در روايت ديگرى همين مضمون از امام صادق (عليهالسلام ) نقل شده و در ذيل آن مى خوانيم كه راوى سؤ ال كرد، جمله «تؤ تى اكلها كل حين باذن ربها» مفهومش چيست ؟ امام فرمود: اشاره به علم و دانش ‍ امامان است كه در هر سال از هر منطقه به شما مى رسد. در روايات ديگرى مى خوانيم كه : «شجره طيبه » پيامبر و على و فاطمه و فرزندان آنها است و شجره خبيثه بنى اميه است . در بعضى از روايات نيز نقل شده كه شجره طيبه درخت نخل و شجره خبيثه بوته حنظل است . و در هر حال در ميان اين تفسيرها تضادى وجود ندارد و همچنين در ميان آنها و آنچه در بالا از عموميت معنى آيه ذكر كرديم هماهنگى برقرار است ، چرا كه اينها مصاديق آن هستند.


→ صفحه قبل صفحه بعد ←