النمل ٣١

از الکتاب
کپی متن آیه
أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَ‌ وَ أْتُونِي‌ مُسْلِمِينَ‌

ترجمه

توصیه من این است که نسبت به من برتری‌جویی نکنید، و بسوی من آیید در حالی که تسلیم حقّ هستید!»

|[و در آن آمده است‌] كه بر من برترى مجوييد و مطيعانه به سوى من آييد
بر من بزرگى مكنيد و مرا از در اطاعت درآييد.»
(و بعد چنین نگاشته) که بر من برتری مجویید و تسلیم امر من شوید.
و [مضمونش این است که] بر من برتری مجویید و همه با حالت تسلیم نزد من آیید.
«بر من برترى مجوييد و به تسليم نزد من بياييد.»
حاکی از اینکه بر من سرکشی مکنید و با من از در تسلیم در آیید
[به اين مضمون‌] كه بر من برترى مجوييد و به نزد من آييد گردن‌نهادگان.
برای این (نامه را فرستاده‌ام) تا برتری‌جوئی در برابر من نکنید، و تسلیم شده به سوی من آئید.
«اینکه بر من برتری مجویید و با حالت تسلیم نزد من آیید.»
که برتری نجوئید بر من و بیائید مرا تسلیم‌شوندگان‌

Do not defy me, and come to me submissively.’”
ترتیل:
ترجمه:
النمل ٣٠ آیه ٣١ النمل ٣٢
سوره : سوره النمل
نزول : ٨ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَلاّ تَعْلُوا»: تا این که تکبّر و تعالی نکنید. یعنی بزرگی نفروشید و عظمت به خود نگیرید. (أَنْ) حرف ناصبه، یا حرف تفسیریّه و به معنی یعنی، و (لا) حرف نهی است. «مُسْلِمِینَ»: منقادان و خاضعان. موحّدان و مؤمنان. حال است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ «31»

بر من برترى نجوييد. نزد من آييد و تسليم (حقّ و مطيع من) باشيد.

نکته ها

در اين كه چرا بلقيس به نامه سليمان، «كِتابٌ كَرِيمٌ» گفته است، دلايلى نقل شده از جمله:

الف: به خاطر جمله‌ى مباركه‌ى‌ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ».

ب: ممهور بودن نامه به مهر سليمان.

ج: محتواى ارشادى نامه.

د: به دليل مقام سليمان؛ و شايد هم به خاطر همه‌ى اين موارد باشد.

پیام ها

1- بلقيس، دارى اطرافيان و مشاورانى بود كه اخبار و حوادث را با آنان در ميان مى‌گذاشت. «يا أَيُّهَا الْمَلَأُ»

2- سواد براى زن، يك ارزش است. «أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ»

3- بلقيس، تيزهوش و داراى قدرت شناخت بالايى بود. «كِتابٌ كَرِيمٌ»

4- ارشاد وتبليغ را با مهربانى و رحمت آغاز كنيم. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»

5- حتّى در نوشتن چند كلمه، جمله‌ى بسم اللّه الرحمن الرحيم را به صورت كامل بنويسيم، نه خلاصه. «إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»

جلد 6 - صفحه 417

6- برترى‌جويى در برابر انبيا، برترى‌جويى در برابر خداوند است. «أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ»

7- دورى از تكبّر و برترى‌جويى، زمينه‌ى تسليم حقّ شدن است. «أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ»

8- نامه‌ها را ساده و خلاصه بنويسيم. القاب را حذف و اهداف را روشن نماييم.

از لعن و توهين دورى كنيم. رحمت و صلابت را در كنار هم مطرح نماييم.

بِسْمِ اللَّهِ‌ ... أَلَّا تَعْلُوا ... وَ أْتُونِي‌

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ (31)

مضمون دوم آنكه:

أَلَّا تَعْلُوا عَلَيَ‌: اينكه بزرگى مكنيد بر من و گردنكشى منمائيد، وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ‌: و بيائيد به من در حالتى كه گروندگان و فرمان برندگان هستيد در آنچه امر فرمايم.

لطيفه: اين كلام در نهايت اختصار با كمال دلالت بر مقصود باشد، زيرا مشتمل است بر بسمله كه دالّ بر ذات صانع و صفات كماليه او صريحا يا التزاما، و نهى از ترفع كه اصل رذايل است، و امر به اسلام كه جامع امّهات فضائل است، و القاى كتاب به او از اعظم دلالات بر رسالت و اقامه حجّت باشد بر او. در مجمع فرمايد: اول كسى كه افتتاح به بسم اللّه نمود حضرت سليمان عليه السّلام بود، و بلقيس و قوم او عارف به آن نبودند «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


قالَ سَنَنْظُرُ أَ صَدَقْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْكاذِبِينَ «27» اذْهَبْ بِكِتابِي هذا فَأَلْقِهْ إِلَيْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ ما ذا يَرْجِعُونَ «28» قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ إِنِّي أُلْقِيَ إِلَيَّ كِتابٌ كَرِيمٌ «29» إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ (30) أَلاَّ تَعْلُوا عَلَيَّ وَ أْتُونِي مُسْلِمِينَ (31)

قالَتْ يا أَيُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِي فِي أَمْرِي ما كُنْتُ قاطِعَةً أَمْراً حَتَّى تَشْهَدُونِ (32) قالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِيدٍ وَ الْأَمْرُ إِلَيْكِ فَانْظُرِي ما ذا تَأْمُرِينَ (33) قالَتْ إِنَّ الْمُلُوكَ إِذا دَخَلُوا قَرْيَةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ كَذلِكَ يَفْعَلُونَ (34) وَ إِنِّي مُرْسِلَةٌ إِلَيْهِمْ بِهَدِيَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ يَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ (35)

ترجمه‌

گفت زود باشد كه تأمل نمائيم آيا راست گفتى يا بودى از دروغگويان‌

ببر اين نامه مرا پس بينداز آنرا بسوى ايشان پس روى گردان از آنها پس ببين چه مذاكره ميكنند

گفت اى جماعت همانا من افكنده شده‌


جلد 4 صفحه 148

بسويم نامه‌ئى سر بمهر

همانا آن از سليمان است و همانا آن بنام خداوند بخشنده مهربان است‌

كه بلندى نكنيد بر من و بيائيد نزد من منقادان‌

گفت اى جماعت رأى دهيد مرا در كارم نبودم فيصل دهنده امرى را تا حاضر شويد براى من‌

گفتند ما صاحبان قوّه و صاحبان كار زار سختيم پس تأمل كن چه ميفرمائى‌

گفت همانا پادشاهان چون وارد شوند در بلدى تباه ميكنند آنرا و ميگردانند عزيزان اهلش را ذليلان و اين چنين ميكنند

و همانا من فرستنده‌ام بسوى ايشان هديه‌اى پس نگرنده‌ام بچه چيز بر ميگردند فرستادگان.

تفسير

بعد از تمام شدن كلام هدهد كه در آيات سابقه بيان شد حضرت سليمان فرمود بعد از اين ما تأمل ميكنيم تا معلوم شود كه تو راست گفتى يا آنكه از جمله دروغگويان بودى و تاكنون معلوم نبود و اين تعبير ظاهرا براى اشاره بآنستكه اگر كسى يك دروغ بگويد اعتبار از قولش ميرود و جزو دروغگويان حساب ميشود تا موجب اجتناب از دروغ گردد و بعد از آنكه معلوم شد هدهد راست گفته نامه‌ئى مرقوم فرمود براى دعوت آنمردم آفتاب‌پرست بدين حق كه توحيد و اسلام است و هدهد را مأمور رساندن نامه بآنها فرمود و دستور داد كه بعد از ايصال نامه در كنارى مخفى از انظار آنها زيست نمايد و ببيند چه مذاكره‌اى در اطراف جواب نامه مينمايند و هدهد عرضه داشت كه بلقيس در عمارت محكمى است و در دسترس كسى نيست حضرت فرمود نامه را از بالاى قبه عمارت بينداز و هدهد اطاعت نمود و نامه را از روزنه‌اى انداخت در دامن بلقيس و او ترسيد و رؤساء لشگر خود را جمع نمود و بآنها گفت نامه سر بمهرى براى من انداخته شده كه آن از جانب سليمان است و مضمون آن اولا آنستكه بنام خداوند بخشنده مهربان و ثانيا آنكه برترى منمائيد بر من و بيائيد نزد من با آنكه موحّد و مسلمان باشيد و گفته‌اند بناى نامه انبياء بر اختصار و دعوت بطاعت بوده و حضرت سليمان اول كسى بود كه افتتاح ببسمله نمود و بعضى گفته‌اند كرامت نامه براى افتتاح آن بنام خدا بوده و بعضى گفته‌اند باعتبار فرستنده آن بود كه از هر جهت بزرگوار بود ولى در جوامع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم نقل نموده كه كرامت نامه بمهر نمودن آنست و در بعضى از روايات اشاره به اين معنى شده است و بعد از اين اظهار با آنها مشورت كرد


جلد 4 صفحه 149

و دلجوئى از آنها نمود باين بيان كه تا شما حاضر براى امرى نشويد من اقدامى نكرده و نميكنم و خواست كه آنها در اين باب رأى خود را اظهار نمايند و آنها در جواب اظهار داشتند ما داراى قوه و عدّه و عدّه و صاحبان شهامت و شجاعت و شدت در كار زاريم و مطيع و فرمانبردار توئيم آنچه نظر مبارك معطوف بآن شود بفرما اطاعت خواهد شد بلقيس گفت آنچه تاكنون بتجربه رسيده آنستكه پادشاهان وقتى بقهر و غلبه وارد در بلدى شوند فاسد ميكنند آنرا بقتل و غارت و خرابى و اسارت و عزيزان از مردم را خوار و ذليل مينمايند بهتك عرض و اخذ مال و غيره و خداوند تصديق فرمود بيان بلقيس را كه فرمود و اينچنين ميكنند چنانچه قمى ره فرموده و بعضى آنرا جزء كلام بلقيس دانسته و تأكيد پنداشته‌اند و گفت من فعلا هديه‌ئى براى او ميفرستم و منتظر ميشوم ببينم كسانيرا كه حامل هديه هستند بچه حال برميگردند و چه خبرى مى‌آورند از قبول و ردّ هديه و قمى ره فرموده كه گفت اگر اين پيغمبر و از جانب خدا باشد ما طاقت مقاومت با او را نداريم چون خدا مغلوب نميشود و بهتر آنستكه من هديه‌ئى براى او بفرستم اگر پادشاه باشد مايل بدنيا ميشود و قبول مينمايد آنرا و معلوم ميشود كه قدرت بر ما پيدا نمى‌كند پس حقه‌اى كه در آن گوهر گرانبهائى بود فرستاد و بحامل آن دستور داد كه از حضرت تقاضا نمايد كه آنرا بدون آهن و آتش سوراخ فرمايد و او باين دستور عمل نمود و حضرت به كرمى امر فرمود كه اين عمل را انجام دهد و داد و نخى در دهان گرفته از آن سوراخ گذراند و هدايا و تحف ديگرى هم نقل كرده‌اند با تشريفات بسيار مهمّ و مفصّلى و از آن جمله گفته‌اند پانصد غلام بلباس زنانه و پانصد كنيز بلباس مردانه بود كه حضرت آنها را بعلائمى شناخت و ممتاز از يكديگر گردانيد و رئيس كسانيكه حامل هدايا بودند از اشراف بود و نامش منذر بن عمرو و همراهانش از مردمان عاقل و متين بودند.


جلد 4 صفحه 150

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


أَلاّ تَعلُوا عَلَي‌َّ وَ أتُونِي‌ مُسلِمِين‌َ (31)

اينكه‌ علو نكنيد ‌بر‌ ‌من‌ و بيائيد مرا ‌در‌ حالي‌ ‌که‌ اسلام‌ داشته‌ باشيد.

‌در‌ ‌اينکه‌ جمله‌ كوتاه‌ سه‌ امر بزرگ‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد:

«1» (أَلّا تَعلُوا عَلَي‌َّ) ‌که‌ نهي‌ ‌از‌ تكبر ‌است‌ بخصوص‌ ‌بر‌ انبياء ‌که‌ نوع‌ كفار و مشركين‌ عدم‌ ايمانشان‌ منشأ ‌آن‌ همين‌ كبر و نخوت‌ بوده‌ و ‌در‌ قرآن‌ مجيد مي‌فرمايد: فَادخُلُوا أَبواب‌َ جَهَنَّم‌َ خالِدِين‌َ فِيها فَلَبِئس‌َ مَثوَي‌ المُتَكَبِّرِين‌َ (نحل‌ ‌آيه‌ 31) قِيل‌َ ادخُلُوا أَبواب‌َ جَهَنَّم‌َ خالِدِين‌َ

جلد 14 - صفحه 135

فِيها فَبِئس‌َ مَثوَي‌ المُتَكَبِّرِين‌َ (مؤمن‌ ‌آيه‌ 76) و ‌در‌ حديث‌ ‌است‌ ‌از‌ پيغمبر اكرم‌ (ص‌) فرمود:

«‌لا‌ يدخل‌ الجنة ‌من‌ ‌کان‌ ‌في‌ قلبه‌ حبة خردل‌ ‌من‌ الكبر»

و ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌است‌ كسي‌ ‌که‌ اول‌ ‌آن‌ نطفه‌ قذره‌ بوده‌ و آخر ‌آن‌ جيفه‌ عفنه‌ و بينهما حامل‌ العذره‌ جاي‌ تكبر ندارد كبريايي‌ مختص‌ بذات‌ اقدس‌ ‌او‌ ‌است‌ ‌هر‌ ‌که‌ تكبر كرد سرنگون‌ خواهد شد «فواره‌ چون‌ بلند شود سرنگون‌ شود.»

«2» (وَ أتُونِي‌) ‌يعني‌ ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ ‌من‌ درآئيد ‌که‌ اطاعت‌ ‌رسول‌ عين‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد مَن‌ يُطِع‌ِ الرَّسُول‌َ فَقَد أَطاع‌َ اللّه‌َ وَ مَن‌ تَوَلّي‌ فَما أَرسَلناك‌َ عَلَيهِم‌ حَفِيظاً (نساء ‌آيه‌ 82) و ‌در‌ جامعه‌ ميفرمايد

«‌من‌ اطاعكم‌ فقد اطاع‌ اللّه‌ و ‌من‌ عصاكم‌ فقد عصي‌ اللّه‌»

و امر باطاعت‌ امر ارشاديست‌ عقل‌ مستقل‌ ‌است‌ بوجوب‌ اطاعت‌ ‌خدا‌ و ‌رسول‌ و امام‌ بلكه‌ ‌بر‌ غلام‌ و كنيز واجب‌ ‌است‌ اطاعت‌ موالي‌ و ‌بر‌ اولاد واجب‌ ‌است‌ اطاعت‌ والدين‌ و ‌بر‌ زوجه‌ واجب‌ ‌است‌ اطاعت‌ زوج‌ و معناي‌ امر ارشادي‌ ارشاد بحكم‌ عقل‌ ‌است‌ و مترتب‌ نميشود ‌بر‌ ‌او‌ الا آنچه‌ ‌بر‌ مرشد اليه‌ ‌است‌ بخلاف‌ امر مولوي‌ ‌که‌ بنفسه‌ لياقت‌ مثوبت‌ و ‌بر‌ مخالفتش‌ استحقاق‌ عقوبت‌ دارد و معني‌ لياقت‌ مثوبت‌ مجرد قابليت‌ تفضل‌ ‌است‌ بخلاف‌ استحقاق‌ عقوبت‌.

«3» (مسلمين‌) ‌که‌ دست‌ ‌از‌ پرستش‌ شمس‌ برداريد و موحد شويد و الهي‌ ‌بر‌ ‌خود‌ جز ‌او‌ قرار ندهيد و برسالت‌ ‌من‌ معتقد شويد و تسليم‌ اوامر الهي‌ شويد ‌که‌ اولين‌ درجات‌ اسلام‌ ‌است‌ ‌که‌ شهادتين‌ ‌باشد‌ شهادت‌ بوحدانيت‌ حق‌ و رسالت‌ ‌رسول‌ ‌باشد‌ و اعلي‌ درجات‌ ‌آن‌ تسليم‌ جميع‌ ‌ما اراد اللّه‌ ‌في‌ حقه‌ ‌که‌ گفتند مقام‌ تسليم‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رضا ‌است‌ بگويي‌ (الهي‌ رضا بقضائك‌ تسليما لامرك‌».

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 31)- توصیه‌ام به شما «این است برتری جویی در برابر من نکنید، و به سوی من آیید و تسلیم حق شوید» (أَلَّا تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ).

آنچه در دو آیه فوق آمده، الگویی است برای طرز نامه نگاری که با نام خداوند رحمان و رحیم شروع شود و با دو جمله حساب شده جان سخن بیان گردد.

نکات آیه

۱ - راه ندادن اندیشه سرکشى به خود و آمدن و تسلیم شدن، فرمان سلیمان(ع) به ملکه سبا و درباریان وى (ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمین) «علو» (مصدر «تعلوا») به معناى استکبار و برترى جویى است. «اتیان» (مصدر «ائتونى») نیز به معناى حاضر شدن و «اسلام» (مصدر «مسلمین») معادل «تسلیم» و «انقیاد» است. آیه یاد شده حاوى سه فرمان است: الف) بر من برترى نجویید. ب) نزد من بیایید. ج) تسلیم دستورات من باشید.

۲ - برخورد سلیمان(ع) با ملکه و درباریان سبا، قاطع، آمرانه و از موضع قدرت بود. (ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمین)

۳ - نامه سلیمان، پیامدار رحمت و مهر و نشانگر قدرت و قهر (بسم اللّه الرحمن الرحیم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمین) آوردن اوصاف «رحمان» و «رحیم» در سرآغاز نامه، پیامدار رحمت و لحن قاطع و آمرانه متن آن، بیانگر قدرت است.

۴ - سلیمان(ع)، درصدد از میان بردن حاکمیت کفر و شرک از سرزمین سبا (بسم اللّه الرحمن الرحیم . ألاّ تعلوا علىّ و أتونى مسلمین) تسلیم سلیمان شدن، در حقیقت دست برداشتن از شرک و پذیرش منطق توحیدى او است.

۵ - فراخوانى دربار سبا از سوى سلیمان براى تسلیم شدن در برابر خداى یگانه (بسم اللّه الحمن الرحیم ... و أتونى مسلمین) برداشت یاد شده مبتنى بر این احتمال است که مراد از «مسلمین» (به قرینه «بسم اللّه...») و نیز آیه ۴۴ (أسلمت مع سلیمان للّه) تسلیم شدن در برابر خدا باشد; یعنى، «و أتونى مسلمین للّه».

موضوعات مرتبط

  • تسلیم: توصیه به تسلیم ۱; دعوت به تسلیم ۵
  • سلیمان(ع): اهداف سلیمان(ع) ۴; تعالیم نامه سلیمان(ع) ۳; توصیه هاى سلیمان(ع) ۱; دعوتهاى سلیمان(ع) ۵; رحمت سلیمان(ع) ۳; روش برخورد سلیمان(ع) ۲; سلیمان(ع) و اشراف قوم سبأ ۲; سلیمان(ع) و ملکه سبأ ۲; شرک ستیزى سلیمان(ع) ۴; قاطعیت سلیمان(ع) ۲; قدرت سلیمان(ع) ۲، ۳; قصه سلیمان(ع) ۱، ۲، ۴; کفرستیزى سلیمان(ع) ۴
  • قوم سبأ: توصیه به اشراف قوم سبأ ۱; دعوت از اشراف قوم سبأ ۵
  • ملکه سبأ: توصیه به ملکه سبأ ۱; دعوت از ملکه سبأ ۵

منابع