النحل ٢٠

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ الَّذِينَ‌ يَدْعُونَ‌ مِنْ‌ دُونِ‌ اللَّهِ‌ لاَ يَخْلُقُونَ‌ شَيْئاً وَ هُمْ‌ يُخْلَقُونَ‌

ترجمه

معبودهایی را که غیر از خدا می‌خوانند، چیزی را خلق نمی‌کنند؛ بلکه خودشان هم مخلوقند!

|و معبودهايى را كه غير خدا مى‌خوانند چيزى را خلق نمى‌كنند، بلكه خودشان آفريده مى‌شوند
و كسانى را كه جز خدا مى‌خوانند، چيزى نمى‌آفرينند در حالى كه خود آفريده مى شوند.
و آنچه که مشرکان غیر از خدا (چون بتها و فراعنه) به خدایی می‌خوانند چیزی خلق نکنند و خود نیز مخلوقند.
و معبودهایی را که به جای خدا می پرستند [نه اینکه] چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان آفریده می شوند.
آنهايى را كه به جاى الله به خدايى مى‌خوانند، نمى‌توانند چيزى بيافرينند، و خود مخلوقند.
و کسانی که [مشرکان به ناحق‌] به جای خداوند می‌پرستند، چیزی نیافریده‌اند و خودشان آفریده شده‌اند
و آنهايى كه به جاى خداى يكتا مى‌خوانند- مى‌پرستند- چيزى نمى‌آفرينند و خود آفريده مى‌شوند،
آن کسانی را که بجز خدا به فریاد می‌خوانند و پرستش می‌نمایند، آنان نمی‌توانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده می‌گردند! (پس باید مخلوقات ضعیف را پرستید و به کمک طلبید، یا خالق کائنات را؟!).
و کسانی را که دون خدا را می‌خوانند (اینان) چیزی نمی‌آفرینند و خود آفریده می‌شوند.
و آنان را که می‌خوانند جز خدا نیافرند چیزی را و خود آفریده شوند

Those they invoke besides Allah create nothing, but are themselves created.
ترتیل:
ترجمه:
النحل ١٩ آیه ٢٠ النحل ٢١
سوره : سوره النحل
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَدْعُونَ»: فریاد می‌زنند و به یاری می‌طلبند. می‌پرستند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20»

وكسانى را كه بجاى خدا مى‌خوانند، هيچ چيز نمى‌آفرينند وخود نيز آفريده شده‌اند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20»

بعد از آن در بطلان شرك در عبادت مى‌فرمايد:

جلد 7 - صفحه 181

وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ‌: و آنان كه مى‌خوانند كفار مكه و مى‌پرستند غير از ذات خداوندى، يعنى بتهائى را كه ستايش مى‌كنند.

لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً: نمى‌آفرينند چيزى را، يعنى عاجزند، نمى‌توانند بيافرينند، چگونه توانند آفريد. وَ هُمْ يُخْلَقُونَ‌: و حال آن كه ايشان آفريده شده و مخلوقند و هر مخلوقى محتاج است در وجود به موجد و آفريننده، و هر محتاجى ممكن الوجود باشد نه واجب، و خالق بايد واجب الوجود باشد؛ پس اين شركاء، شركت حق را نشايد.

تبصره: آيه شريفه برهانى را براى نفى شريك ذات سبحانى بيان مى‌فرمايد بدين تقرير كه اول نفى مشاركت فرموده ميان (من يخلق و من لا يخلق) بعد از آن جهت تأكيد امر مذكور اثبات صفات (من لا يخلق) نموده كه منافى الوهيت است و فرمود كه ايشان مخلوقند و در وجود و بقا محتاجند به غير، و عقل حاكم است به اينكه احتياج و نقص، سزاوار مقام الهى نيست، و با وجود مخلوقيت، نقص ديگر دارند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تُسِرُّونَ وَ ما تُعْلِنُونَ «19» وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئاً وَ هُمْ يُخْلَقُونَ «20» أَمْواتٌ غَيْرُ أَحْياءٍ وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ «21» إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ «22» لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يُسِرُّونَ وَ ما يُعْلِنُونَ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ «23»

ترجمه‌

و خدا ميداند آنچه را پنهان ميداريد و آنچه را آشكار مينمائيد

و آنانرا كه ميخوانند غير از خدا نمى‌آفرينند چيزى را و آنها آفريده ميشوند

مردگانند نه زندگان و نميدانند چه زمان بر انگيخته ميشوند

خداى شما خدائى است يگانه پس آنانكه نميگروند بروز پسين دلهاى آنها حقّ ناپذير است و آنها سر كشانند

نيست چاره‌اى همانا خدا ميداند آنچه را پنهان ميدارند و آنچه را آشكار مينمايند همانا او دوست ندارد سر كشان را.

تفسير

خداوند متعال پس از اثبات توحيد و بيان شمّه‌اى از نعم نامتناهى خود و نفى شرك جلى ابطال شرك خفى فرموده باين تقريب كه خدا از عقائد و اعمال ظاهرى و باطنى شما آگاه است و بر طبق آن بشما جزاء ميدهد و اگر غير خدا را باطنا در نيت عبادت شريك كنيد قبول نميفرمايد بلكه بر همان عمل عقاب ميفرمايد و بتهائى را كه كفّار بخدائى ميخوانند و غير از خدايند چيزى را خلق نميكنند و خدا بايد خالق باشد تا مستحقّ عبادت شود و آنها مخلوق خدايند بموادّ و مصنوع آنهايند بهيئات روح ندارند پس مرده‌اند سابقه روح دارى هم در آنها نيست پس بهتر آنستكه گفته شود زنده نيستند تا تصوّر نشود كه زنده بوده و مرده‌اند و ادراك نميكنند وقت بعث خودشان را بنابر آنكه گفته‌اند خداوند آنها را در قيامت زنده ميكند تا تبرّى نمايند از عبده خودشان يا وقت بعث عبده خودشان را چه رسد بآنكه پاداش عبادت آنها را بدهند و پس از ذكر ادلّه كافيه و حجج وافيه بر توحيد كه نتيجه آن اثبات يكتائى و بى‌همتائى خداوند و لازمه آن وجود روز جزا است باز اگر كفّار معتقد بآخرت نشوند معلوم ميشود دلهاى آنها حق پذير نيست و از


جلد 3 صفحه 279

انغمار در معصيت سياه شده كه منكر حقّ و حقيقت ميشوند و از اطاعت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم استكبار و استنكاف مينمايند لا جرم و لابدّ و ناچار كه بمعناى حقّا در كلام عرب استعمال ميشود يعنى حقّ و راست و درست است كه خدا از باطن و ظاهر آنها آگاه است هر مكر و حيله‌اى كه بخواهند بر خلاف رسول اكرم بنمايند ميداند و بجزاى اعمالشان ميرساند چون خداوند آنها را دوست ندارد و از سر تقصير آنها نميگذرد و در بعضى روايات از امام باقر عليه السّلام آخرت برجعت و انكار بكفر و استكبار بسركشى از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده و معلوم است كه مراد بيان مصاديق است نه انحصار مفاهيم بآنها چنانچه مكرر ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِين‌َ يَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ لا يَخلُقُون‌َ شَيئاً وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ «20»

و كساني‌ ‌را‌ ‌که‌ مشركين‌ ميخوانند ‌از‌ ‌غير‌ ‌خدا‌ ‌از‌ بتها و معبودات‌ ‌آنها‌ قدرت‌ ندارند خلق‌ كنند چيزي‌ ‌را‌ و حال‌ آنكه‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ مخلوق‌ شده‌اند.

مسئله‌ خلقت‌ ‌از‌ خصائص‌ پروردگار ‌است‌ و احدي‌ شركت‌ ‌در‌ ‌آن‌ ندارد لكن‌ بسياري‌ ‌از‌ طبقات‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ موضوع‌ ‌در‌ ضلالت‌ افتادند طبيعيها هستند بطبيعت‌ ميدانند ‌حتي‌ گفتند وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه‌ ‌آيه‌ 23 حكماء قائل‌ بعقول‌ طوليه‌ و عرضيه‌ شدند و ‌از‌ ‌خدا‌ فقط عقل‌ اول‌ صادر ‌شده‌ بقاعده‌ الواحد ‌لا‌ يصدر عنه‌ الّا الواحد و ‌لا‌ يصدر الواحد الا ‌عن‌ الواحد بتوهم‌ اينكه‌ علت‌ و معلول‌ تصور كردند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ قاعده‌ ‌در‌ علة موجبه‌ تمام‌ ‌است‌.

لكن‌ ‌در‌ فاعل‌ مختار ‌که‌ انشاء فعل‌ و ‌ان‌ ‌لم‌ يشأ ‌لم‌ يفعل‌ و فعل‌ و ترك‌ مساويست‌ ‌که‌ معناي‌ قدرت‌ ‌است‌، و بسيار هستند بشمس‌ ‌ يا ‌ ملائكه‌ ‌ يا ‌ كرات‌ علويه‌ ميدانند، مجوس‌ قائل‌ بيزدان‌ و اهرمن‌ شدند خالق‌ خيرات‌ و شرور، و نصاري‌ قائل‌ بتثليث‌، و يهود قائل‌ شدند ‌که‌ خداوند ‌در‌ شش‌ روز آسمانها و زمين‌ ‌را‌ خلق‌ كرد ‌از‌ يكشنبه‌ ‌تا‌ جمعه‌ و شنبه‌ تعطيل‌ كرد و كنار رفت‌ و خلقت‌ اشياء مستند بهمين‌ آسمان‌ و زمين‌ مثل‌ ساعتي‌ ‌که‌ كوك‌ كند و كنار رود و ساعت‌ بكار افتد و لكن‌ تمام‌ اينها ‌از‌ عالم‌ عقول‌ و مجردات‌ ‌تا‌ مادة المواد اجسام‌ مخلوق‌ باري‌ هستند و قدرت‌ ‌بر‌ ايجاد ذره

جلد 12 - صفحه 99

ندارند، لذا ميفرمايد:

و ‌الّذين‌ مفعول‌ يَدعُون‌َ مِن‌ دُون‌ِ اللّه‌ِ ‌است‌ و شامل‌ تمام‌ مذكورات‌ ميشود چه‌ رسد بجمادات‌ ‌که‌ حس‌ و حركت‌ ندارند مثل‌ اصنام‌ مشركين‌ لا يَخلُقُون‌َ شَيئاً بل‌ ‌لا‌ يقدرون‌ ‌علي‌ ‌ذلک‌ و كلمه‌ شيئا نكره‌ ‌در‌ سياق‌ نفي‌ افاده‌ عموم‌ ميكند كلما يصدق‌ ‌عليه‌ شي‌ء فقط افعال‌ اختياريه‌ عباد آنهم‌ قوه‌ و قدرت‌ و اختيار ‌آنها‌ ‌در‌ تحت‌ مشيّت‌ ‌او‌ ‌است‌ وَ هُم‌ يُخلَقُون‌َ آنهم‌ چه‌ مخلوقي‌ ‌که‌ بفرمايد:

أَ لَهُم‌ أَرجُل‌ٌ يَمشُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ أَيدٍ يَبطِشُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ أَعيُن‌ٌ يُبصِرُون‌َ بِها أَم‌ لَهُم‌ آذان‌ٌ يَسمَعُون‌َ بِها اعراف‌ ‌آيه‌ 197.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 20)- بار دیگر روی مسأله خالقیت تکیه می‌کند، ولی از آیه مشابه آن که قبلا داشتیم فراتر می‌رود و می‌گوید: «معبودهایی را که آنها غیر از خدا می‌خوانند نه تنها چیزی را خلق نمی‌کنند بلکه خودشان مخلوقند» (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ).

ج2، ص560

تاکنون بحث در این بود که اینها خالق نیستند و به همین دلیل لایق عبادت نمی‌باشند اکنون می‌گوید آنها خود مخلوقند، نیازمند و محتاجند.

نکات آیه

۱- خدایان ادعایى مشرکان، قدرت آفرینش هیچ چیزى را ندارند. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا) «یدعون» صله «الذین» است و ضمیر صله، ضمیر مفعولى است که حذف گردیده و مرجع آن الذین است. مراد از «الذین» به قرینه آیات قبل - که درباره خدایان ادعایى ناتوان بود - خدایان مشرکان است.

۲- خدایان ادعایى مشرکان، نه تنها خالق نیستند; بلکه خود نیز آفریده شده و مخلوقند. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون)

۳- توانمندى بر آفریدن و نیز مخلوق نبودن، از نشانه هاى خدا و معبود حقیقى است. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون) از اینکه خداوند در مقام بیان رد الوهیت معبودهاى مشرکان، دو صفت مهم را برشمرده است، استفاده مى شود که «الله» باید خالق بوده و مخلوق نباشد.

۴- خالق بودن و مخلوق نبودن براى الوهیت، از بدیهیات عقلى است. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون) از اینکه در رد الوهیت معبودهاى مشرکان، تنها به یادآورى این نکته که آنان توان آفرینشگرى ندارند و خود مخلوقند، پرداخته و استدلال نکرده است، حکایت از نکته یاد شده مى کند.

۵- مشرکان، موجودات فاقد قدرت و دست ساز را خداى خویش قرار مى دادند. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون) برداشت فوق، بر این اساس است که مراد از «یدعون» خواندن آن موجودات به عنوان خدا باشد.

۶- موجودات دست ساز و فاقد هرگونه قدرت آفرینشگرى، لیاقت الوهیت ندارند و هرگونه عقیده اى به خدایى آنان، باطل است. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون)

۷- رعایت ادب در برخورد با عقاید و مقدسات دیگران - هر چند باطل باشد - امرى پسندیده است. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون) کاربرد کلمات «الذین» و «هم» - که در ذوى العقول استعمال مى شوند - براى معبودهاى مشرکان - که معمولاً از سنگ، چوب و... بوده اند - مى تواند اشاره به نکته یاد شده داشته باشد.

۸- مشرکان، معبودها و خدایان متعددى براى خود داشتند. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون)

۹- مشرکان، معبودهایى را مى پرستیدند که فاقد هرگونه قدرت بودند. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا و هم یخلقون)

۱۰- تنها خداوند خالق، شأن مورد پرستش قرار گرفتن و کمک طلبیدن را دارد. (و الذین یدعون من دون الله لایخلقون شیئًا) آیه درصدد سرزنش عمل مشرکان در اتخاذ معبودهاى متعدد است و استفاده مى شود که چنان کارى مذموم و قبیح مى باشد.

موضوعات مرتبط

  • استمداد: استمداد از خالق ۱۰
  • الوهیت: ملاک الوهیت ۳، ۴، ۶، ۱۰
  • خالقیت: خالقیت و الوهیت ۶
  • خدا: اختصاصات خدا ۱۰; شؤون خدا ۱۰
  • عقیده: بطلان عقیده به معبودان باطل ۶; عقیده باطل ۶
  • عمل: عمل پسندیده ۷
  • مشرکان: معبودان مشرکان ۲، ۵
  • معاشرت: آداب معاشرت ۷ معبودان باطل تعدد معبودان باطل ۸; عجز معبودان باطل ۱، ۵، ۶، ۹; مخلوقیت معبودان باطل ۲; معبودان باطل و خالقیت ۱
  • معبود راستین: بداهت خالقیت در معبود راستین ۴; خالقیت معبود راستین ۳، ۱۰; قدرت معبود راستین ۳
  • مقدسات: احترام به مقدسات دیگران ۷

منابع