الشورى ١٥

از الکتاب
کپی متن آیه
فَلِذٰلِکَ‌ فَادْعُ‌ وَ اسْتَقِمْ‌ کَمَا أُمِرْتَ‌ وَ لاَ تَتَّبِعْ‌ أَهْوَاءَهُمْ‌ وَ قُلْ‌ آمَنْتُ‌ بِمَا أَنْزَلَ‌ اللَّهُ‌ مِنْ‌ کِتَابٍ‌ وَ أُمِرْتُ‌ لِأَعْدِلَ‌ بَيْنَکُمُ‌ اللَّهُ‌ رَبُّنَا وَ رَبُّکُمْ‌ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَکُمْ‌ أَعْمَالُکُمْ‌ لاَ حُجَّةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَکُمُ‌ اللَّهُ‌ يَجْمَعُ‌ بَيْنَنَا وَ إِلَيْهِ‌ الْمَصِيرُ

ترجمه

پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آنچنان که مأمور شده‌ای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یکجا جمع می‌کند، و بازگشت (همه) به سوی اوست!»

|پس براى اين [دين اسلام‌] دعوت كن، و همان گونه كه دستور يافته‌اى پايدارى كن و از هوس‌هاى آنها پيروى مكن و بگو: [من‌] به هر كتابى كه خدا نازل كرده ايمان آورده‌ام و مأمور شده‌ام ميان شما به عدالت حكم كنم. خداوند [يگانه‌] پروردگار ما و پروردگار شماست. اع
بنابراين به دعوت پرداز، و همان گونه كه مأمورى ايستادگى كن، و هوسهاى آنان را پيروى مكن و بگو: «به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان آوردم و مأمور شدم كه ميان شما عدالت كنم؛ خدا پروردگار ما و پروردگار شماست؛ اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست؛ ميان ما و شما خصومتى نيست؛ خدا ميان ما را جمع مى‌كند، و فرجام به سوى اوست.
بدین سبب تو همه را (به دین اسلام و کلمه توحید) دعوت کن و چنانکه مأموری پایداری کن و پیرو هوای نفس مردم مباش و بگو که من به کتابی که خدا فرستاد (قرآن) ایمان آورده‌ام و مأمورم که میان شما به عدالت حکم کنم، خدای یگانه پروردگار همه ما و شماست، (پاداش) عمل ما بر ما و عمل شما بر شماست (و پس از تبلیغ رسالت) دیگر هیچ حجت و گفت و گویی بین ما و شما باقی نیست. خدا (روز جزا برای حکم حق) میان ما جمع می‌کند و بازگشت همه به سوی اوست.
پس آنان را [به سوی همان آیینی که به تو وحی شده] دعوت کن، و همان گونه که مأموری [بر این دعوت] استقامت کن، و از هواهای نفسانی آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده، ایمان آوردم، و مأمورم که در میان شما به عدالت رفتار کنم؛ خدا پروردگار ما و شماست؛ اعمال ما برای خود ما و اعمال شما برای خود شماست؛ دیگر میان ما و شما [پس از روشن شدن حقایق] هیچ حجت و برهانی نیست؛ خدا ما و شما را [در عرصه قیامت] جمع می کند، و بازگشت [همه] به سوی اوست.
براى آن دعوت كن و چنان كه فرمان يافته‌اى پايدارى ورز و از پى خواهشهايشان مرو و بگو: به كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان دارم و به من فرمان داده‌اند كه در ميان شما به عدالت رفتار كنم. خداى يكتا پروردگار ما و پروردگار شماست. اعمال ما از آن ما و اعمال شما از آن شما. ميان ما و شما هيچ محاجه‌اى نيست. خدا ما را در يك جا گرد مى‌آورد و سرانجام به سوى اوست.
پس برای این [امر] دعوت کن، و چنانکه دستور یافته‌ای پایداری کن، و از هوی و هوس آنان پیروی مکن و بگو به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است، ایمان آورده‌ام، و دستور یافته‌ام که در میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و پروردگار شماست، کار و کردار ما از آن ماست، و کار و کردار شما از آن شما، در میان ما و شما گفت و گویی نیست، خداوند ما و شما را [برای داوری‌] گرد می‌آورد و سیر و سرانجام به سوی اوست‌
پس براى اين- براى وحدت دين و عدم پراكندگى در آن- [آنان را به برپا داشتن دين‌] بخوان و چنانكه فرمان يافته‌اى استوار و پايدار باش و از كامها و هوسهاى آنان پيروى مكن، و بگو: به كتابى كه خداى فروفرستاده است ايمان آوردم و فرمان يافته‌ام تا ميان شما به عدل و داد رفتار كنم. خداى يكتا پروردگار ما و پروردگار شماست. ما را كارهاى ما و شما را كارهاى شما ميان ما و شما هيچ ستيزه‌اى نيست. خدا ميان ما گرد آرد- هنگام رستاخيز-، و بازگشت [همه‌] به سوى اوست.
تو نیز مردمان را به سوی آن (آئین واحد الهی دعوت کن که اسلام است) و آن گونه که به تو فرمان داده شده است (بر دعوت مردمان به دین یزدان ماندگار باش و در این راه) ایستادگی کن و از خواستها و هوسهای ایشان پیروی مکن، و بگو: من به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده باشد ایمان دارم، و به من دستور داده شده است که در میان شما دادگری کنم. خدا پروردگار ما و پروردگار شما است. اعمال ما از آن ما است (نه از آن شما) و اعمال شما از آن شما است (نه از آن ما، و هر کسی در مقابل کارهایش مسؤول است). میان ما و شما خصومت و مجادله‌ای نیست (چرا که حق را بیان و آشکار کردم و از این به بعد نیازی به جدال و استدلال نمی‌باشد). خداوند (سرانجام در قیامت در یکجا) ما را جمع خواهد کرد، و بازگشت (همه در آن روز، برای داوری و حساب و کتاب) به سوی او است (و هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت).
پس بنابراین (در برابر گسیختگی مکلفان از حق)، تو همچنان به دعوت (رسالتی پایانی) بپرداز و همان گونه که مأموری ایستادگی کن و هوس‌های آنان را پیروی مکن و بگو: «به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان آوردم و مأمور شدم میانتان عدالت و ساماندهی کنم‌؛ خدا، پروردگار ما و پروردگار شماست‌؛ اعمال ما از آنِ ما و اعمال شما از آنِ شماست‌؛ حجتی (جز حجت الهی) در میان ما و میان شما نیست‌؛ خدا بین ما را جمع می‌کند و بازگشت همه تنها سوی اوست.»
پس بسوی این برخوان و پایداری کن چنانکه امر شدی و پیرو نکن هوسهای ایشان را و بگو ایمان آوردم بدانچه فرستاد خدا از کتاب و مأمور شدم که دادگری کنم میان شما خدا است پروردگار ما و پروردگار شما ما را است کردارهائی و شما را است کردارهای شما و نیست دستاویزی میان ما و شما (یا نیست ستیزی) خدا گردآورد میان ما و بسوی او است بازگشت‌

To this go on inviting, and be upright as you were commanded, and do not follow their inclinations, and say, “I believe in whatever Book Allah has sent down, and I was commanded to judge between you equitably. Allah is our Lord and your Lord. We have our deeds, and you have your deeds. Let there be no quarrel between us and you. Allah will bring us together, and to Him is the ultimate return.”
ترتیل:
ترجمه:
الشورى ١٤ آیه ١٥ الشورى ١٦
سوره : سوره الشورى
نزول : ١ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَلِذلِکَ»: به سوی آن آئین یگانه آسمانی که دین همه انبیاء پیشین بوده و اسلام نام دارد. برای رفع آن اختلافات ملّتها. لام (لِذلِکَ) به معنی (إِلی) و یا برای تعلیل است. «حُجَّةً»: دلیل آوردن. جدال کردن.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «15»

پس (اى پيامبر) به خاطر آن (كه اهل كتاب دچار شك و ترديد يا عناد و لجاجت با تو هستند، آنان را به راه حقّ) دعوت كن و بر آن پايدارى نما آن گونه كه فرمان يافته‌اى و خواسته‌هاى آنان را پيروى مكن و (به آنان) بگو:

به هر كتابى كه خدا نازل كرده است ايمان دارم و فرمان يافته‌ام تا ميان شما به عدالت حكم كنم. خداوند، پروردگار ما و شماست. اعمال ما براى ما و اعمال شما براى شماست (و هيچ كدام مسئول كارهاى ديگرى نيستيم) هيچ حجّتى ميان ما و شما (ناگفته) نمانده است. خداوند (در قيامت) ميان ما جمع خواهد كرد و بازگشت همه به سوى اوست.

نکته ها

عدالت‌ورزى، حاصل يك سرى باورها و اعتقادات است: شناخت راه حقّ و وصاياى انبياى الهى، كنار زدن هوس‌ها، ايمان به حضور در دادگاه الهى و دريافت پاداش متناسب با عمل.

در اين آيه فرمان عدالت در كنار همه اين باورها آمده است.

پیام ها

1- در برابر تفرقه‌هاى برخاسته از فزون‌طلبى، بايد در راه دين، استوار بود.

«فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ»

جلد 8 - صفحه 386

2- تبليغ دين همراه با مشكلاتى است كه بايد تحمّل نمود. «فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ»

3- استقامتى ارزشمند است كه بر اساس حقّ و وظيفه باشد وگرنه حاصلى جز لجاجت ندارد. «وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ»

4- آنچه كه مخالف فرمان خداست، پيروى از هوس‌هاى مردم است. «كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»

5- پيروى از هوس‌هاى مردم آفتِ دعوت به راه حقّ است. «وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ»

6- رهبر الهى بايد به اصول دعوت خود پايبند باشد و در برابر خواسته‌هاى نامشروع مردم تسليم نشود. قُلْ آمَنْتُ بِما ...

7- اسلام، تمامى كتب آسمانى را مى‌پذيرد. «آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ»

8- عدالت خواهى خواست همه اديان الهى است. «لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ»

9- انبيا بايد حاكم و با نفوذ باشند تا بتوانند عدالت را در جامعه پياده كنند. «لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ»

10- بيان مشتركات بهترين زمينه دعوت است. «اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «15»

فَلِذلِكَ فَادْعُ‌: پس به جهت اين تفرق و اختلاف كه از ايشان صادر گشته، پس بخوان مردمان را به اتفاق و ائتلاف بر ملت حقيقى كه دين اسلام است تا تفرق و اختلاف و شك از آنها زايل گردد، وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ‌: و پايدارى و استقامت نما بر دعوت نبوت و تبليغ شريعت چنانچه امر شده‌اى به آن، يعنى عمل به مقتضاى امر الهى نما، يا مردمان را بر توحيد و اخلاص ترغيب نما و بر دين حق ثابت قدم باش، وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ‌: و پيروى مكن هواهاى مختلفه و آرزوهاى باطله ايشان را.

در تبيان: وليد بن مغيره به حضرت گفت: از اين دعوت خود برگرد تا نصف مال خود را به تو بخشم. شيبه گفت: اگر برگردى دختر خود را به حباله تو در آورم؛ آيه شريفه نازل كه پيروى آرزوهاى آنها مكن‌ «1». محققا حضرت متابعت نمى‌نمود، پس نهى به جهت تأكيد يا خطاب به حضرت و مراد، امّت باشند،


«1» بنقل: منهج الصادقين، چاپ 1333 شمسى، ج 8، ص 206.

جلد 11 - صفحه 408

وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ‌: و بگو ايمان آورده‌ام به آنچه نازل فرموده خداى تعالى، مِنْ كِتابٍ‌: از جنس كتاب، يعنى به كتابى كه بر من و بر انبياى گذشته نازل شده ايمان آورده‌ام. مراد آنكه به كفار بگو من به تمام كتب آسمانى ايمان دارم به خلاف شما كه به بعضى ايمان آوريد و به بعضى كافر شويد. وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ‌: و امر شده‌ام به آنكه عدل نمايم ميان شما يعنى جميع اشراف و اراذل را به دين حق و توحيد خوانم و اصلا از تبليغ دعوت و اداى احكام شريعت انحراف نورزم.

تبصره:

هيچ كمالى براى انسان بالاتر از كمال نبوت نيست، و آن منوط به كمال قوه نظريه و كمال قوه علميه است. كلام اول اشاره به كمال قوه نظريه، و اين كلام اشاره به كمال قوه عمليه است.

و بگو به آنها: اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ‌: خداى به حق پروردگار ما و شماست، لَنا أَعْمالُنا: براى ما باشد جزاى اعمال ما از طاعت و معصيت، وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ‌: و براى شماست جزاى اعمال شما از خير و شر، لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ‌: هيچ خصومتى نيست ميان ما و شما. مراد آنكه به جهت ظهور حق، احتجاج و خصومت را مجال نماند، پس اگر كسى به خلاف و اختلاف ميل كند، بر سبيل عناد و مكابره خواهد بود؛ زيرا اتمام حجت شده. بعد به جهت تهديد فرمايد بگو به ايشان: اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا: خداى جمع فرمايد ميان ما در روز قيامت و انتقام ما از شما بكشد، وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ: و بسوى او است بازگشت همه مردمان از مؤمن و كافر و مطيع و عاصى، اهل حق را به درجات رضوان رساند، و اهل باطل را به دركات نيران واصل سازد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فاطِرُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً وَ مِنَ الْأَنْعامِ أَزْواجاً يَذْرَؤُكُمْ فِيهِ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْ‌ءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «11» لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ «12» شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ وَ عِيسى‌ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكِينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبِي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي إِلَيْهِ مَنْ يُنِيبُ «13» وَ ما تَفَرَّقُوا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ إِلى‌ أَجَلٍ مُسَمًّى لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِينَ أُورِثُوا الْكِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِي شَكٍّ مِنْهُ مُرِيبٍ «14» فَلِذلِكَ فَادْعُ وَ اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتابٍ وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّكُمْ لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ لا حُجَّةَ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنا وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «15»

ترجمه‌

پديد آورنده آسمانها و زمين قرار داد براى شما از خودهاتان جفتهائى و از چهار پايان جفتهائى خلق بسيارى ميگرداند شما را در آن نيست مانند او چيزى و او شنواى بينا است‌

مر او را است كليدهاى آسمانها و زمين گشاده‌


جلد 4 صفحه 572

ميگرداند روزى را براى هر كه ميخواهد و تنگ ميگرداند همانا او بهمه چيز دانا است‌

بيان نمود براى شما از دين آنچه توصيه و سفارش كرد بآن نوح را و آنچه وحى كرديم بتو و آنچه توصيه كرديم بآن ابراهيم و موسى و عيسى را كه بپا داريد دين را و متفرّق و پراكنده مشويد در آن گران است بر مشركان آنچه ميخوانيد آنها را بسوى آن خدا اختيار و جلب ميكند بسوى خود هر كه را ميخواهد و هدايت ميكند بسوى خود كسى را كه بازگشت مينمايد

و متفرق نشدند مگر بعد از آنكه آمد نزدشان دانش براى نافرمانى و ستمى كه بود ميانشان و اگر نبود تقديرى كه سبقت گرفته بود از پروردگارت تا مدّتى نام برده شده هر آينه حكم كرده شده بود ميانشان و همانا آنانكه بميراث داده شدند كتابرا بعد از آنها هر آينه در شكّى هستند از آن موجب تحيّر

پس براى آن امر دعوت كن و ثابت باش آنچنانكه مأمور شدى و پيروى مكن خواهشهاى آنها را و بگو گرويدم بآنچه فرستاد خدا از كتاب و مأمور شدم كه بعدالت رفتار كنم ميان شما خدا پروردگار ما و پروردگار شما است براى ما كارهاى ما و براى شما كارهاى شما است نيست خصومتى ميان ما و شما خدا جمع ميكند ميان ما و بسوى او است بازگشت.

تفسير

خداوند متعال در مقام اثبات استحقاق خود براى پرستش و ستايش و نفى آن از بتها استدلال فرموده است بخلق نمودن و نوپديد آوردن خود آسمانها و زمين را كه مورد قبول اهل شرك و كفار مكه بوده و آنكه قرار داده است براى مردان زنانى از جنس آنها و نيز قرار داده براى شتر و گاو و گوسفند جفت‌هائى كه خلق ميكند و منتشر مينمايد بندگان خود را در آن قرار دادن كه جعل ذكور و اناث است در هر جنس و نيست مانند او در صفات ربوبيّت موجودى اگر كاف زائده باشد كه مشهور است يا نيست مانند مانند او چيزى اگر فرض شود براى او مانندى چون اگر مانند او مانند نداشته باشد خودش بطريق اولى مانند ندارد كه بعضى گفته‌اند براى مبالغه در نفى مثل اين تعبير شده ولى اظهر همان وجه اول است و او ميشنود تمام مسموعات را و مى‌بيند تمام مبصرات را و در دست او است كليدهاى گنج‌هاى آسمانها و زمين باران رحمتش از آسمان ميريزد و ارزاق بندگان از زمين مى‌رويد آفتاب و ماه و ساير كواكب هر يك بنوبه خودشان در تربيت‌


جلد 4 صفحه 573

اشجار و اثمار مدخليّت دارند و همه بفرمان اويند و او بر حسب مصلحت و قابليت وسعت ميدهد رزق هر كس را بخواهد و تنگ ميكند روزى او را و او بتمام مقتضيات توسعه و تضييق عالم و خبير است مبيّن و روشن نموده و آئين گذارى و تشريع فرموده از دين قويم و منهج مستقيم براى بندگان خود آنچه را وصيت نمود به تبعيّت از آن نوح پيغمبر عليه السّلام را و آنچنان شرع مطاعى را كه وحى فرموده به پيغمبر آخر الزمان و آنچه را وصيت و سفارش فرموده به حضرت ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السّلام كه پيغمبران اولو العزم بودند آنكه برپا داريد شما پيغمبران قولا و عملا دين حق را كه توحيد و نبوت و امامت و معاد باشد و متفرق نشويد بلكه متّحد باشيد در آنچه ذكر شد از اصول اديان حقّه كه در تمام ازمنه ثابت و محقق بوده و قابل تغيير و تبديل نيست ولى بزرگ و گران آمد بطبع مشركين دعوت تو بخداى يگانه و ترك بت‌پرستى و آنكه واجب باشد بر آنها اطاعت يكنفر از جنس خودشان با آنكه خدا اختيار ميكند و ميكشاند بسوى ترويج دين خود هر كس را كه بخواهد و بداند كه لايق منصب نبوت و خلعت امامت است و راه‌نمائى ميفرمايد بحق و حقيقت كسى را كه رجوع نمايد و اقبال كند بحق در طلب حقيقت با نيت خالص و قلب پاك و متفرق نشدند و اختلاف ننمودند اهل شرك مكه در قبول دين اسلام مگر بعد از آنكه عارف و عالم شدند بمقام تو و صحّت كتابت و آنكه هر دو از جانب خدايند براى تجاوز از حق و تعدّى از حدّ و ظلم بخودشان و حسد بر تو و تعصّب در كيش باطل پدرانشان و ساير اغراض فاسده دنيوى بين خودشان از حبّ مال و جاه و عناد و لجاج و امثال اينها و اگر نبود آنكه خداوند مقدّر فرموده بود اجلهاى آنها را و مهلت داده بود آنان را براى تكميل شقاوت و استحقاقشان براى عذاب هر آينه هلاك مى‌فرمود آنها را و ممتاز مينمود حق را از باطل بنزول عذاب بعد از نزول كتاب اين حال مشركين مكه و كفار قريش در صدر اسلام است ولى كسانيكه بعدا كتاب خدا و دين اسلام بر آنها عرضه شود از عوام ساير ملل و اديان كه علماء آنها امر را بر آنان مشتبه نموده و خودشان كاملا باعجاز قرآن پى نبرده‌اند و تفكر و تأمل در آيات آن ننموده‌اند در شكى مستقرّ و موجب تشويش و تحيّرند از قرآن و حق بودن آن و دين اسلام پس براى پيشرفت‌


جلد 4 صفحه 574

اين مقصد بزرگ خود و انبياء عظام كه اثبات توحيد و نفى شرك و رفع شك است دعوت كن و استقامت نما چنانچه مأمور شدى و پيروى منما از خواهش‌ها و توقّعات بيجاى اهل شرك و عناد و بگو من ايمان آوردم بتمام كتب سماوى و مأمور شدم بعدالت اجتماعى خداوند خالق و آمر و مربّى و نگهدار و نگهبان ما و شما است و پاداش اعمال ما و شما را ميدهد و ديگر جاى محاجّه و مخاصمه ميان ما و شما نيست چون همه دانستيد و يافتيد حق بودن دين و كتاب مرا خدا روز قيامت ما و شما را مجتمع مينمايد و حق را از باطل ممتاز ميفرمايد و مرجع همه حكم او است آنچه تا كنون ذكر شد بيانات مفسرين و مستفاد از ظاهر آيات شريفه بنظر حقير است ولى مفاد بعضى از روايات آنستكه مراد از مخاطبين در قول خداوند شرع لكم و در أن اقيموا آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم ميباشند و مراد از دين اصول و فروع مهمّه اسلام و ولايت ائمه عليهم السلام است و آنچه گران است بر كسانى كه با امير المؤمنين عليه السّلام غير او را شريك نمودند در خلافت پيغمبر صلى اللّه عليه و اله اختصاص ولايت بآن حضرت و اولاد اطهار او است و مجتبى و مهتدى باختيار و هدايت خدا ايشان و شيعيانشانند و كسانيكه متفرق شدند بعد از علم پيدا كردن براى تعدّى و تجاوز از حق وحد آنانند كه حسد بردند بر تفضيل امير المؤمنين عليه السّلام بامر خدا و بآراء و اهواء خودشان مذهب اختيار كردند و كسانيكه در شك مريب هستند اتباع و پيروان آنانند كه مخالفت امر پيغمبر را نمودند و امر بدعوت و استقامت راجع بفروع دين و ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و معلوم است كه اينها معانى خفيّه است كه از باطن قرآن ائمه اطهار كشف و بيان فرموده‌اند و اللّه تعالى اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلِذلِك‌َ فَادع‌ُ وَ استَقِم‌ كَما أُمِرت‌َ وَ لا تَتَّبِع‌ أَهواءَهُم‌ وَ قُل‌ آمَنت‌ُ بِما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ مِن‌ كِتاب‌ٍ وَ أُمِرت‌ُ لِأَعدِل‌َ بَينَكُم‌ُ اللّه‌ُ رَبُّنا وَ رَبُّكُم‌ لَنا أَعمالُنا وَ لَكُم‌ أَعمالُكُم‌ لا حُجَّةَ بَينَنا وَ بَينَكُم‌ُ اللّه‌ُ يَجمَع‌ُ بَينَنا وَ إِلَيه‌ِ المَصِيرُ «15»

‌پس‌ ‌براي‌ ‌اينکه‌ جهت‌ ‌پس‌ دعوت‌ فرما و استقامت‌ نما همان‌ نحوي‌ ‌که‌ مأمور شده‌اي‌ و متابعت‌ نكن‌ هواهاي‌ نفسانيه ‌اينکه‌ كفار ‌را‌ ‌که‌ ‌هر‌ روز يك‌ نوع‌ توقعاتي‌ دارند و بفرما ‌من‌ ايمان‌ دارم‌ بآنچه‌ نازل‌ فرمود خداوند ‌از‌ كتاب‌ و مأمور شده‌ام‌ ‌که‌ ميانه ‌شما‌

جلد 15 - صفحه 469

كفار ‌را‌ تعديل‌ نمايم‌ ‌که‌ خالي‌ ‌از‌ افراط و تفريط ‌باشد‌ خداوند پروردگار ‌ما و ‌شما‌ ‌است‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌ما ‌است‌ اعمال‌ ‌ما و ‌از‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌است‌ اعمال‌ خودتان‌ نيست‌ جنگ‌ و خصومتي‌ و حجتي‌ ‌بين‌ ماها و ‌بين‌ شماها خداوند جمع‌ ميفرمايد ‌بين‌ ‌ما و بسوي‌ اوست‌ بازگشت‌ تمام‌.

فَلِذلِك‌َ دين‌ حق‌ و شريعت‌ نوح‌ و ابراهيم‌ و موسي‌ ‌که‌ تمام‌ اسلام‌ ‌بود‌ فَادع‌ُ دعوت‌ فرما تمام‌ جن‌ و انس‌ ‌را‌ بدين‌ حق‌.

وَ استَقِم‌ كوتاهي‌ نكن‌ ‌در‌ دعوت‌ قولا و فعلا، علما و عملا، خلقا و معاشرة ‌که‌ ‌از‌ حضرتش‌ مروي‌ ‌است‌ فرمود

(شيبتني‌ ‌سورة‌ هود لمكان‌ فَاستَقِم‌ كَما أُمِرت‌َ وَ مَن‌ تاب‌َ مَعَك‌َ

.

كَما أُمِرت‌َ همان‌ نحوي‌ ‌که‌ مأمور شده‌اي‌.

وَ لا تَتَّبِع‌ أَهواءَهُم‌ اعتنايي‌ بتوقعات‌ و خواهشهاي‌ كفّار و مشركين‌ نكن‌ ‌که‌ ترك‌ دعوت‌ ‌باشد‌ و موافقت‌ ‌با‌ ‌آنها‌ و صريحا.

وَ قُل‌ آمَنت‌ُ بِما أَنزَل‌َ اللّه‌ُ مِن‌ كِتاب‌ٍ ‌از‌ صحف‌ آدم‌ و شيث‌ و نوح‌ و ابراهيم‌ و توريه‌ موسي‌ و زبور داود و انجيل‌ عيسي‌ و قرآن‌ مجيد.

وَ أُمِرت‌ُ لِأَعدِل‌َ بَينَكُم‌ُ نه‌ تفريط و نه‌ افراط نه‌ مثل‌ يهود اعمال‌ شاقه‌ و نه‌ مثل‌ نصاري‌ آزادي‌ مطلقه‌ نه‌ مثل‌ يهود عيسي‌ ‌را‌ العياذ باللّه‌ حرام‌ زاده‌ و زنا زاده‌ بدانند و نصاري‌ ‌که‌ ‌خدا‌ و پسر ‌خدا‌ بخوانند و عدالت‌ همان‌ استقامت‌ ‌است‌ ‌در‌ كليه امور ‌در‌ عقائد نه‌ چيزي‌ ‌بر‌ ‌آن‌، افزوده‌ كنند و بدعتي‌ ‌در‌ دين‌ بگذارند و نه‌ چيزي‌ ‌از‌ ‌آن‌ ‌را‌ منكر شوند و زير پا گذارند و ‌در‌ اخلاق‌ نه‌ بلند پروازي‌ كنند و زياده‌روي‌ و نه‌ كوتاهي‌ و ذلّت‌ و خفّت‌ ‌در‌ عبادات‌ نه‌ ‌خود‌ ‌را‌ بمشقت‌ و رهبانيّت‌

جلد 15 - صفحه 470

بيندازند و نه‌ ترك‌ فرائض‌ و واجبات‌ كنند نه‌ غرق‌ دنيا شوند و نه‌ ترك‌ دنيا گويند ‌در‌ كليه امور حد وسط ‌که‌ صراط مستقيم‌ ‌است‌ نه‌ افراط و نه‌ تفريط ‌که‌ سبل‌ شيطان‌ ‌است‌.

اللّه‌ُ رَبُّنا وَ رَبُّكُم‌ ‌لا‌ رب‌ لنا غيره‌ و ‌لا‌ اله‌ الا ‌هو‌.

لَنا أَعمالُنا وَ لَكُم‌ أَعمالُكُم‌ ‌ما ‌به‌ اعمال‌ ‌خود‌ نتيجه‌ ميگيريم‌ ‌شما‌ ‌هم‌ ‌به‌ اعمال‌ ‌خود‌ آثار وخيمه ‌او‌ ‌را‌ درك‌ ميكنيد ‌النّاس‌ مجزيون‌ باعمالهم‌ ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرا فشر. فَمَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ خَيراً يَرَه‌ُ وَ مَن‌ يَعمَل‌ مِثقال‌َ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَه‌ُ‌-‌ زلزال‌ آيه 7 و 8‌-‌ لا حُجَّةَ بَينَنا وَ بَينَكُم‌ُ بعضي‌ تفسير كردند حجت‌ ‌را‌ بخصومت‌ و لكن‌ بنظر ميآيد ‌به‌ اينكه‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌هر‌ ‌که‌ مقصر عمل‌ ‌خود‌ ‌است‌ تقصير ‌را‌ بگردن‌ ديگري‌ نميتواند بيندازد ‌ما ‌در‌ دعوت‌ كوتاهي‌ نكرديم‌ ‌شما‌ ‌هم‌ ‌در‌ مخالفت‌ و نپذيرفتن‌ كوتاهي‌ نكرديد نه‌ ‌ما مسئول‌ عمل‌ ‌شما‌ هستيم‌ نه‌ ‌شما‌ مسئول‌ اعمال‌ ‌ما ‌هر‌ كس‌ مسئول‌ عمل‌ ‌خود‌ ‌است‌ فَيَومَئِذٍ لا يُسئَل‌ُ عَن‌ ذَنبِه‌ِ إِنس‌ٌ وَ لا جَان‌ٌّ‌-‌ الرحمن‌ آيه 35‌-‌ اللّه‌ُ يَجمَع‌ُ بَينَنا وَ إِلَيه‌ِ المَصِيرُ يوم القيمة.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 15)- آن گونه که مأمور شده‌ای استقامت کن! از آنجا که در آیات قبل مسأله تفرقه امتها بر اثر بغی و ظلم و انحراف مطرح شده، در این آیه به پیامبر صلّی اللّه علیه و اله دستور می‌دهد که برای حل اختلافات و احیای آیین انبیا بکوشد، و در این راه نهایت استقامت را به خرج دهد.

می‌فرماید: «پس به همین خاطر تو نیز (انسانها را به سوی این آیین واحد الهی) دعوت کن» (فَلِذلِکَ فَادْعُ).

سپس دستور به استقامت در این راه داده، می‌گوید: «و آن چنان که مأمور شده‌ای استقامت‌نما» (وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ).

ج4، ص334

و از آنجا که هوی و هوسهای مردم در این مسیر از موانع بزرگ راه است، در سومین دستور می‌افزاید: «و از هوی و هوسهای آنها پیروی مکن» (وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ).

چرا که هر گروهی تو را به تمایلات و منافع شخصی خود دعوت می‌کنند، همان دعوتی که سر انجامش تفرقه و پراکندگی و نفاق است.

و چون هر دعوتی نقطه شروعی دارد، نقطه شروع آن را خود پیامبر صلّی اللّه علیه و اله قرار می‌دهد، و در چهارمین دستور می‌فرماید: «بگو: من ایمان آورده‌ام به هر کتابی که از سوی خدا نازل شده است» (وَ قُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتابٍ).

من در میان کتب آسمانی فرق نمی‌نهم، همه را به رسمیت می‌شناسم، و از آنجا که برای ایجاد وحدت رعایت «اصل عدالت» ضرورت دارد، در پنجمین دستور آن را مطرح کرده، می‌فرماید بگو: «من مأمورم که در میان همه شما عدالت کنم» (وَ أُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ).

چه در قضاوت و داوریها، چه در حقوق اجتماعی و مسائل دیگر.

به دنبال این پنج دستور، به جهات مشترک همه اقوام که آن هم در پنج قسمت خلاصه شده، اشاره کرده، می‌فرماید: «خدا پروردگار ما و شماست» (اللَّهُ رَبُّنا وَ رَبُّکُمْ).

«نتیجه اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن شما» (لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ).

«خصومت شخصی در میان ما نیست» (لا حُجَّةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمُ).

از این گذشته سر انجام، همه ما در یک جا جمع می‌شویم و «خداوند ما و شما را در یکجا (قیامت) جمع می‌کند» (اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنا).

و قاضی همه ما در آن روز یکی است آری «بازگشت (همه) به سوی اوست» (وَ إِلَیْهِ الْمَصِیرُ).

به این ترتیب هم خدای ما یکی است، و هم سر انجام ما یک‌جاست و هم قاضی دادگاه و مرجع امورمان و از این گذشته همه در برابر اعمالمان مسؤولیم،

ج4، ص335

و هیچ یک امتیازی بر دیگری جز به ایمان و عمل پاک نداریم.

نکات آیه

۱ - پیامبر(ص) مأمور به دعوت مردمان به اقامه دین و پرهیز از اختلافات و تفرقه در آن (أن أقیموا الدین و لاتتفرّقوا فیه ... فلذلک فادع) برداشت یاد شده مبتنى بر این است که «ذلک» اشاره به جمله «أقیموا الدین و...» باشد. گفتنى است که بر این مبنا لام «لذلک» به معناى «إلى» خواهد بود.

۲ - رفع اختلافات دینى و زدودن شک و تردید درباره حقایق آن، از اهداف رسالت پیامبراکرم(ص) (و ما تفرّقوا ... لفى شک منه مریب . فلذلک فادع) «ذلک» مى تواند اشاره به شک و تردیدهایى باشد که از تفرقه افکنى هاى پیشینیان اهل کتاب، دامنگیر آنان شده بود (و إنّ الذین أورثوا الکتاب لفى شک منه مریب).

۳ - پیامبر(ص) مکلف به استقامت و پایدارى دربرابر مشکلات و دشوارى هاى دعوت (فادع و استقم)

۴ - استقامت و پایدارى، توصیه مکرر خداوند به پیامبر(ص) (و استقم کما أمرت) ماضى بودن فعل «أمرت» حاکى از آن است که پیامبر(ص) پیش از این هم امر به استقامت شده بود.

۵ - تبلیغ دین، همراه با مشکلات انبوه و نیازمند استقامت و پایدارى (فادع و استقم کما أمرت)

۶ - پایدارى و استوارى در راه تبلیغ و اقامه دین، وظیفه اى دشوار و طاقت فرسا براى مبلغان دینى (فادع و استقم کما أمرت) توصیه خداوند به استقامت، بیانگر این است که راه تبلیغ دین و اقامه آن، راهى بس ناهموار و پیمودن آن بسیار سخت و دشوار است.

۷ - تسلیم نشدن در برابر فشارِ خواسته ها و تمایلات گوناگون مخالفان فرمان خداوند به پیامبر(ص) (فادع و استقم کما أمرت و لاتتّبع أهواءهم)

۸ - رهبران جامعه اسلامى، در خطر به سازش کشیده شدن و سستى در برابر فشارها و تهدیدهاى سخت دشمنان (و استقم کما أمرت و لاتتّبع أهواءهم)

۹ - هواپرستى و تمایلات نفسانى، مخالف اهداف دعوت الهى است. (و لاتتّبع أهواءهم)

۱۰ - سازش با هواپرستان و تمایلات نامشروع آنان، موجب انحراف رهبران دینى (فادع و استقم کما أمرت و لاتتّبع أهواءهم) استقامت (مصدر «استقم») به معناى ادامه حرکت در راه راست است و تقابل «استقم» با «لاتتّبع أهوائهم» مطلب بالا را مى رساند.

۱۱ - جامعه اسلامى، نباید تمایلات اجتماعى ناروا را بر قوانین الهى برترى دهد. (فادع و ... و لاتتّبع أهواءهم)

۱۲ - هواپرستى، عامل تفرقه و دسته بندى هاى مذهبى * (و ما تفرّقوا ... إلاّ ... بغیًا ... و لاتتّبع أهواءهم) بنابراین که ضمیر «أهوائهم» - به قرینه آیه قبل - به اختلاف کنندگان اهل کتاب بازگردد، عبارت «لاتتّبع أهوائهم» مى تواند این نکته را برساند که هواپرستى موجب تفرقه آنان شده است.

۱۳ - پیامبر(ص)، مکلف به اعلام ایمان خویش به تمامى کتاب هاى آسمانى (و قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب) برداشت یاد شده بر این اساس است که منظور از «کتاب» در جمله «ءامنت بما أنزل اللّه من کتاب» همه کتاب هاى نازل شده از سوى خداوند (تورات، انجیل و قرآن) باشد. گفتنى است که تنوین «کتاب» - که براى تنویع است - مطلب بالا را تأیید مى کند.

۱۴ - اتحاد و اشتراک ادیان آسمانى، در اصول اساسى دعوت خود (و قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب)

۱۵ - ایمان به پیامبران پیشین و کتاب هاى آسمانى آنان، بخشى از باورهاى دین اسلام (و قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب) از این که پیامبر(ص) مأمور بود به کتاب هاى آسمانى پیشین ایمان آورد و با توجه به اسوه بودن آن حضرت، مطلب بالا استفاده مى شود.

۱۶ - پیامبر(ص)، مأمور به اعلان و ابراز باورها و عقاید مشترک خود با اهل کتاب (قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب) برداشت یاد شده بر این اساس است که مخاطب پیامبر(ص) اهل کتاب باشند.

۱۷ - حضور قابل توجه اهل کتاب در جامعه عصر بعثت (قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب) برداشت یاد شده با توجه به تأکید پیامبر(ص) به باورهاى مشترک خود با اهل کتاب است که مى تواند تلاشى در راستاى همسو نمودن آنان با اندیشه اسلامى و بهره مندى از تأثیر و نفوذ آنان باشد.

۱۸ - برپایى عدالت، از اهداف اصلى دعوت پیامبر(ص) (فادع ... و أُمرت لأعدل بینکم)

۱۹ - رسالت پیامبران، در راستاى رفع تبعیض ها و ایجاد عدالت در جامعه بشرى (شرع لکم ... فلذلک فادع ... و أُمرت لأعدل بینکم) با توجه به وحدت شرایعت هاى آسمانى که از آیه «شرع لکم...» استفاده مى شود - مطلب بالا قابل برداشت است.

۲۰ - تلاش براى تحقق و برپایى عدالت، وظیفه دینى یکتاپرستان (و أُمرت لأعدل بینکم) برداشت یاد شده با توجه به اصل اولیه اشتراک احکام دینى بین پیامبر(ص) و دیگران است.

۲۱ - تفاوت نگذاشتن بین طبقات مختلف اجتماعى در مقام تبلیغ و هدایت و اجراى شریعت، از وظایف پیامبر(ص) (و أُمرت لأعدل بینکم) بنابراین که «أمرت لأعدل بینکم» مربوط به نحوه اجراى دعوت و اقامه دین به وسیله پیامبر(ص) باشد، برداشت بالا به دست مى آید.

۲۲ - خداوند، پروردگار یگانه همه انسان ها (اللّه ربّنا و ربّکم)

۲۳ - لزوم تأکید و بهره مندى از باورهاى مشترک و مورد اتفاق در مقام دعوت دینى (قل ءامنت ... اللّه ربّنا و ربّکم)

۲۴ - ربوبیت الهى بر همگان، مقتضى اجراى عدالت در میان همه آنان (أُمرت لأعدل بینکم اللّه ربّنا و ربّکم) جمله «اللّه ربّنا» مى تواند تعلیل براى «أمرت لأعدل» باشد.

۲۵ - باور به ربوبیت خداى یگانه، مقتضى ایمان به همه کتاب هاى آسمانى است. (و قل ءامنت بما أنزل اللّه من کتب ... اللّه ربّنا و ربّکم)

۲۶ - پیامدهاى عملکرد نیک و بد انسان، متوجه خود او است. (لنا أعملنا و لکم أعملکم)

۲۷ - خصومت و ستیز پیروان ادیان توحیدى با توجه به وحدت پروردگار و بازگشت عمل هر انسان به خودش، فاقد منطق و توجیه (اللّه ربّنا و ربّکم لنا أعملنا و لکم أعملکم لا حجّة بیننا و بینکم) بنابراین که مراد از «لاحجّة»، نفى خصومت و نزاع باشد، برداشت بالا به دست مى آید.

۲۸ - اندیشه هاى طبقاتى و امتیاز طلب، فاقد هرگونه پشتوانه علمى و دلیل منطقى (و أُمرت لأعدل بینکم ... لا حجّة بیننا و بینکم) برداشت بالا بنابر این نکته است که «لاحجّة...» تأکیدى براى «أمرت لأعدل» باشد و نیز پاسخى به امتیازخواهان باشد که پشتوانه اى براى سخن خویش ندارند.

۲۹ - گردآورى تمامى انسان ها، در صحنه قیامت به اراده خداوند (اللّه یجمع بیننا)

۳۰ - بازگشت همه انسان ها به سوى خدا است. (و إلیه المصیر)

۳۱ - رعایت عدالت میان گروه هاى مختلف اهل کتاب، برنامه الهى پیامبر(ص) (و أُمرت لأعدل بینکم) برداشت یاد شده بر این پایه است که مخاطبان پیامبر(ص) اهل کتاب باشند.

۳۲ - تلاش پیامبر(ص)، در راه ایجاد زندگى مسالمت آمیز میان مسلمانان و اهل کتاب* (قل ءامنت ... لا حجّة بیننا و بینکم) بنابراین که مخاطب پیامبر(ص) اهل کتاب بوده و «لاحجّة بیننا و بینکم» کنایه از نفى خصومت و دشمنى باشد، مطلب بالا قابل برداشت است.

۳۳ - اعتقاد به توحید و معاد، محور مشترک براى وحدت و همبستگى پیروان ادیان آسمانى (اللّه ربّنا و ربّکم ... اللّه یجمع بیننا و بینکم) بنابراین که مخاطبان پیامبر(ص) اهل کتاب باشند، برداشت یاد شده به دست مى آید.

موضوعات مرتبط

  • اتحاد: دعوت به اتحاد ۱
  • اختلاف: اهمیت حلّ اختلاف دینى ۲; ترک اختلاف دینى ۱; عوامل اختلاف دینى ۱۲
  • ادیان آسمانى: بى منطقى دشمنى پیروان ادیان آسمانى ۲۷; زمینه اتحاد پیروان ادیان آسمانى ۳۳; هماهنگى ادیان آسمانى ۱۴
  • استقامت: توصیه به استقامت ۴
  • اسلام: تعالیم اسلام ۱۵
  • انبیا: رسالت انبیا ۱۹
  • انسان: فرجام انسان ها ۳۰; مربى انسان ها ۲۲; منشأ تجمع اخروى انسان ها ۲۹
  • اهل کتاب: اعلام اتحاد با اهل کتاب ۱۶; اهل کتاب در صدراسلام ۱۷; زندگى مسالمت آمیز با اهل کتاب ۳۲; عدالت در اهل کتاب ۳۱
  • ایمان: آثار ایمان به توحید ربوبى ۲۵; اظهار ایمان به کتب آسمانى ۱۳; ایمان به انبیا ۱۵; ایمان به کتب آسمانى ۱۵; زمینه ایمان به کتب آسمانى ۲۵
  • بازگشت به خدا: ۳۰
  • تبعیض: اهمیت رفع تبعیض ۱۹
  • تبلیغ: استقامت در تبلیغ ۳
  • تفکر: بى منطقى تفکر طبقاتى ۲۸
  • توحید: توحید ربوبى ۲۲
  • جهان بینى: جهان بینى توحیدى ۲۲، ۳۰
  • خدا: آثار اراده خدا ۲۹; آثار ربوبیت خدا ۲۴; اوامر خدا ۷; توصیه هاى خدا ۴; موانع دعوت به خدا ۹
  • خود: بازگشت آثار عمل به خود ۲۶، ۲۷
  • دشمنان: آثار تهدیدهاى دشمنان ۸
  • دعوت: تأکید بر مشترکات در دعوت ۲۳; روش دعوت ۲۳
  • دین: استقامت در تبلیغ دین ۵، ۶; اهمیت دین ۱۱; روش تبلیغ دین ۲۱; مشکلات تبلیغ دین ۵
  • دیندارى: دعوت به دیندارى ۱
  • رهبران دینى: زمینه گمراهى رهبران دینى ۱۰; زمینه لغزش رهبران دینى ۸
  • سختى: صبر در سختى ۳
  • عدالت: اهمیت عدالت ۱۸; اهمیت عدالت اجتماعى ۱۹، ۲۰، ۲۱; زمینه عدالت اجتماعى ۲۴
  • عقیده: آثار عقیده به توحید ۳۳; آثار عقیده به توحید ربوبى ۲۷; آثار عقیده به معاد ۳۳
  • عمل: آثار فردى عمل ۲۷; آثار فردى عمل پسندیده ۲۶; آثار فردى عمل ناپسند ۲۶
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۶
  • محمد(ص): اصلاح طلبى محمد(ص) ۳۲; اعلام عقیده محمد(ص) ۱۶; اهداف رسالت محمد(ص) ۲; اهداف محمد(ص) ۳۱; ایمان محمد(ص) ۱۳; تکلیف محمد(ص)۳، ۷، ۱۳، ۲۱; تلاش محمد(ص) ۳۲; توصیه به محمد(ص) ۴; رسالت محمد(ص)۱; عدالتخواهى محمد(ص) ۳۱; مسؤولیت محمد(ص) ۱۶; مهمترین رسالت محمد(ص) ۱۸; نقش محمد(ص) ۳۲; هواپرستى مخالفان محمد(ص) ۷
  • مخالفان: استقامت در برابر مخالفان ۷
  • مسؤولیت: مسؤولیت اجتماعى ۱۱
  • موحدان: تکلیف موحدان ۲۰
  • هدایت: روش هدایت ۲۱
  • هواپرستان: سازش با هواپرستان ۱۰
  • هواپرستى: آثار هواپرستى ۹، ۱۲; مبارزه با هواپرستى ۱۱

منابع