الأنعام ٧٧

از الکتاب
کپی متن آیه
فَلَمَّا رَأَى‌ الْقَمَرَ بَازِغاً قَالَ‌ هٰذَا رَبِّي‌ فَلَمَّا أَفَلَ‌ قَالَ‌ لَئِنْ‌ لَمْ‌ يَهْدِنِي‌ رَبِّي‌ لَأَکُونَنَ‌ مِنَ‌ الْقَوْمِ‌ الضَّالِّينَ‌

ترجمه

و هنگامی که ماه را دید که (سینه افق را) می‌شکافد، گفت: «این خدای من است؟» امّا هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود.»

و چون ماه را تابان ديد، گفت: اين پروردگار من است، و چون فرو شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكند بى‌گمان از گمراهان خواهم شد
و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است.» آنگاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.»
پس چون ماه تابان را دید گفت: این خدای من است. وقتی آن هم ناپدید گردید گفت: اگر خدای من مرا هدایت نکند همانا من از گمراهانم.
هنگامی که ماه را در حال طلوع دید [برای محکوم کردن ماه پرستان با تظاهر به ماه پرستی]، گفت: این پروردگار من است؛ چون ماه غروب کرد، گفت: یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود.
آنگاه ماه را ديد كه طلوع مى‌كند. گفت: اين است پروردگار من. چون فروشد، گفت: اگر پروردگار من مرا راه ننمايد، از گمراهان خواهم بود.
آنگاه چون ماه را تابان دید، گفت این پروردگار من است، و چون افول کرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند بی‌گمان از گمراهان خواهم شد
و چون ماه را بر آينده ديد، گفت: اين خداى من است، پس چون فروشد گفت: اگر پروردگارم مرا راه ننمايد بى‌گمان از گمراهان باشم.
و هنگامی که ماه را در حال طلوع (در کرانه‌ی افق) دید (باز هم بر سبیل فرض و ارخاءالعنان) گفت: این پروردگار من است! ولی هنگامی که (آن هم) غروب کرد، گفت: اگر پروردگارم مرا راهنمائی نکند، بدون شکّ از زمره‌ی قوم گمراه (و جمعیّت سرگشته در وادی کفر و ضلال) خواهم بود.
پس چون ماه را در حال برآمدنی فراگیر دید، گفت: «این پروردگار من است!» پس چون ناپدید شد گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بی‌گمان همواره از گروه گمراهان خواهم بود.»
و هنگامی که دید ماه را تابنده گفت این است پروردگار من و گاهی که درون شد گفت اگر رهبریم نکند پروردگارم همانا می‌شوم از گروه گمراهان‌

Then, when he saw the moon rising, he said, “This is my lord.” But when it set, he said, “If my Lord does not guide me, I will be one of the erring people.”
ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ٧٦ آیه ٧٧ الأنعام ٧٨
سوره : سوره الأنعام
نزول : ١٠ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«بَازِغاً»: طلوع‌کنان. حال (قَمَر) است.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ «77»

پس (بار ديگر) چون ماه را در حال طلوع و درخشش ديد، گفت: اين پروردگار من است. پس چون غروب كرد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود، قطعاً از گروه گمراهان مى‌بودم.

نکته ها

كلمه‌ى «بازغ» از «بزغ»، به معناى شكافتن وجارى ساختن خون است. امّا در اينجا گويا طلوع خورشيد و ماه، پرده‌ى تاريكى شب را مى‌شكافد و سرخى كم رنگى در اطراف خود پديد مى‌آورد. «1»

ابراهيم عليه السلام هم با ستاره پرستان برخورد كرد، هم با ماه و خورشيد پرستان. «2» به گفته‌ى بسيارى از مفسّران، گفتگوى حضرت ابراهيم با مشركان منطقه‌ى بابل بود.


«1». تفسير نمونه.

«2». تفسير نورالثقلين.

جلد 2 - صفحه 496

انسان در هر فرضيه‌اى كه به بن بست رسيد، بايد بدون لجاجت، مسير را عوض كند. بر خلاف مشهور كه مى‌گويند: مرد آن است كه روى حرف خود بايستد و پافشارى كند، اين آيه به ما مى‌گويد: مرد آن است كه حرفش حقّ باشد، گرچه با تغيير موضع باشد.

پیام ها

پيام‌هاى 1 و 2 و 3 آيه‌ى قبل، در اينجا نيز موضوعيّت دارد.

4- در انتقاد، بايد از روش گام به گام بهره گرفت. در آيه‌ى قبل فرمود: من «آفلين» را دوست ندارم. ولى اينجا مى‌فرمايد: پرستش ماه، انحراف و ضلالت است.

5- در راه شناخت، بايد به فيض و هدايت الهى تكيه كرد و بدون آن، نمى‌توان به سرچشمه‌ى زلال معارف رسيد. «1» «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي»

6- انبيا هم به هدايت الهى نيازمندند. «لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي»

7- هدايتگرى از شئون ربوبيّت است. «يَهْدِنِي رَبِّي»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (77)

تفسير اثنا عشرى، ج‌3، ص: 313

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً: پس وقتى ديد ماه را در حالتى كه برآينده و ابتدا كننده بود در طلوع، و گروهى از ماه‌پرستان به مشاهده قرص قمر به سجده افتادند، قالَ هذا رَبِّي‌: گفت ابراهيم بر سبيل استفهام يا به عزم قوم، آيا اين است پروردگار من‌ فَلَمَّا أَفَلَ‌: پس چون روى به غروب نهاد، يعنى از خط نصف النهار به طرف مغرب ميل نمود قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي‌: گفت اگر هدايت ننمايد مرا پروردگار من به معرفت خود، يا تمكين و نظر صائب عطا نفرمايد لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ‌: هر آينه باشم من از گروه گمراهان. مقصود حضرت اظهار عجز نفس خود و ارشاد قوم و استعانت به پروردگار خود نمود در درك حق، چه مهتدى به حضرت سبحان نتوان شد مگر به توفيق و الطاف او، و به اين بيان تنبيه قوم نمود كه قمر نيز متغير الحال و صلاحيت الوهيت ندارد و هر كه آن را معبود قرار دهد البته گمراه است. غرض حضرت ابراهيم آنكه خطا و جهل ايشان را تنبيه فرمايد، ناگاه صبح طالع شد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ (77)

ترجمه‌

پس چون ديد ماه را طلوع كننده گفت اين پروردگار من است پس چون پنهان شد گفت هر آينه اگر هدايت ننمايد مرا پروردگارم خواهم بود البته از گروه گمراهان‌

تفسير

حضرت ابراهيم (ع) بعد از ابطال مذهب ستاره پرستان بيكى از وجوه مذكوره در آيه قبل در بدو طلوع ماه فرمود اين پروردگار من است و چون غائب شد براى اشعار باستدلال سابق كه تغيّر و زوال دليل بر حدوث و امكان است و بنابر اين نمى‌شود ماه خدا باشد اظهار عجز فرمود از معرفت حق بدون هدايت ربّ و تصريح فرمود كه پرستش غير حق موجب ضلالت و گمراهى است و عيّاشى ره از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد آنستكه اگر هدايت خدا نباشد من از فراموش كنندگان ميثاق خواهم بود و ظاهرا مراد عهد ازلى است بر توحيد كه نسبت بانبياء اولو العزم تاكيد شده است در هر حال باين وسيله ابطال فرمود مذهب ماه پرستان را و ارشاد فرمود آنها را بآنكه از خدا بخواهند هدايت خودشان را بدين حق تا خداوند اجابت فرمايد ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَمّا جَن‌َّ عَلَيه‌ِ اللَّيل‌ُ رَأي‌ كَوكَباً قال‌َ هذا رَبِّي‌ فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لا أُحِب‌ُّ الآفِلِين‌َ (76) فَلَمّا رَأَي‌ القَمَرَ بازِغاً قال‌َ هذا رَبِّي‌ فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لَئِن‌ لَم‌ يَهدِنِي‌ رَبِّي‌ لَأَكُونَن‌َّ مِن‌َ القَوم‌ِ الضّالِّين‌َ (77) فَلَمّا رَأَي‌ الشَّمس‌َ بازِغَةً قال‌َ هذا رَبِّي‌ هذا أَكبَرُ فَلَمّا أَفَلَت‌ قال‌َ يا قَوم‌ِ إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِمّا تُشرِكُون‌َ (78) إِنِّي‌ وَجَّهت‌ُ وَجهِي‌َ لِلَّذِي‌ فَطَرَ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ (79)

جلد 7 - صفحه 119

‌پس‌ چون‌ ‌که‌ تاريك‌ شد ‌بر‌ ابراهيم‌ شب‌ مشاهده‌ كرد سياره‌ ‌را‌ ‌که‌ گفتند زهره‌ بوده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ افول‌ و غروب‌ كرد ‌گفت‌ دوست‌ ندارم‌ افول‌كنندگان‌ ‌را‌، ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ ديد ماه‌ ‌را‌ روشني‌دهنده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ افول‌ كرد ‌گفت‌ ‌اگر‌ خداي‌ ‌من‌ مرا هدايت‌ نكند هرآينه‌ البته‌ ميباشم‌ ‌از‌ قوم‌ گمراهان‌، ‌پس‌ چون‌ ديد خورشيد ‌را‌ نور دهنده‌ ‌گفت‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ ‌اينکه‌ بزرگتر ‌است‌ ‌پس‌ چون‌ ‌که‌ غروب‌ كرد ‌گفت‌ اي‌ قوم‌ ‌من‌ محققا ‌من‌ بيزارم‌ ‌از‌ آنچه‌ ‌که‌ ‌شما‌ شرك‌ بخدا ميآوريد، ‌من‌ روي‌ ‌خود‌ ‌را‌ متوجه‌ كردم‌ بطرف‌ ‌آن‌ كسي‌ ‌که‌ آسمانها و زمين‌ ‌را‌ ‌از‌ كتم‌ عدم‌ بعرصه‌ وجود آورده‌ دين‌ پاك‌ موافق‌ عقل‌ سليم‌ و ‌من‌ نيستم‌ ‌از‌ شرك‌آورندگان‌.

‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيات‌ مفسرين‌ عامه‌ چون‌ عصمت‌ انبياء ‌را‌ منكرند ‌حتي‌ ميگويند ‌که‌ مانعي‌ ندارد ‌که‌ انبياء قبل‌ ‌از‌ وصول‌ بمقام‌ نبوت‌ مشرك‌ باشند سپس‌ موحد شوند و بمقام‌ نبوت‌ نائل‌ شوند چنانچه‌ خلفاء ‌آنها‌ يك‌ قسمت‌ مهم‌ ‌از‌ عمر ‌خود‌ ‌را‌ ‌در‌ شرك‌ بسربردند سپس‌ ايمان‌ آوردند و بمقام‌ خلافت‌ نائل‌ شدند چنين‌ تفسير كردند ‌که‌ ابراهيم‌ اولا پرستش‌ ستاره‌ نمود سپس‌ پرستش‌ ماه‌ ‌بعد‌ پرستش‌ خورشيد ‌پس‌ ‌از‌ افول‌ ‌آنها‌ پي‌ برد بتوحيد و پرستش‌ خداوند.

و بعض‌ ديگر چنين‌ گفتند ‌که‌ انسان‌ ‌تا‌ مادامي‌ ‌که‌ ‌در‌ جستجوي‌ حق‌ ‌است‌ مانعي‌ ندارد و مسئوليتي‌ ‌براي‌ ‌او‌ نيست‌ و ابراهيم‌ چنين‌ ‌بود‌.

و لكن‌ ‌ما قطع‌ نظر ‌از‌ ادله‌ محكمه‌ متقنه‌ ‌که‌ ‌بر‌ عصمت‌ انبياء و ائمه‌ ‌عليهم‌ السّلام‌ ‌در‌ تمام‌ مدت‌ عمر ‌از‌ ابتداء وجود ‌تا‌ زمان‌ رحلت‌ ‌که‌ ‌در‌ مقام‌ ‌خود‌ اقامه‌ كرده‌ايم‌ و ‌در‌ همين‌ تفسير ‌هم‌ مكررا اشاره‌ ‌شده‌.

و قطع‌ نظر ‌از‌ اخبار معتبره‌ ‌از‌ ائمه‌ اطهار (ع‌) ‌که‌ ‌در‌ تفسير ‌اينکه‌ آيات‌ وارد ‌شده‌ مثل‌ روايت‌ ‌إبن‌ بابويه‌ ‌از‌ حضرت‌ رضا ‌عليه‌ السّلام‌ و مباحثه‌ ‌با‌ مأمون‌ لعنه‌ اللّه‌

جلد 7 - صفحه 120

و روايت‌ صفار ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ السّلام‌ و روايت‌ ابي‌ بصير ‌از‌ ‌آن‌ حضرت‌ و روايت‌ كلبي‌ ‌از‌ امير المؤمنين‌ ‌عليه‌ السّلام‌ ‌در‌ سؤالات‌ جاثليق‌ و روايت‌ اختصاص‌ مفيد رحمه‌ اللّه‌ و ‌غير‌ اينها ‌که‌ بسيار مفصل‌ ‌است‌، ‌از‌ ‌خود‌ ‌اينکه‌ آيات‌ و جملات‌ مذكوره‌ ‌آن‌ تفسير ميكنيم‌ بعون‌ اللّه‌ تبارك‌ و ‌تعالي‌ ‌پس‌ مي‌گوييم‌:

فَلَمّا جَن‌َّ عَلَيه‌ِ اللَّيل‌ُ فاء تفريع‌ ‌است‌ متفرع‌ ‌بر‌ ‌آيه‌ قبل‌ وَ كَذلِك‌َ نُرِي‌ إِبراهِيم‌َ الاية ‌يعني‌ ‌پس‌ ‌از‌ آني‌ ‌که‌ ابراهيم‌ مشاهده‌ نمود ملكوت‌ سماوات‌ و ارض‌ ‌را‌ و باعلي‌ مراتب‌ يقين‌ رسيد و ‌با‌ ‌اينکه‌ مرتبه‌ جا دارد ‌که‌ قائل‌ بربوبيت‌ كوكب‌ و ماه‌ و خورشيد شود لذا مي‌گوييم‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌در‌ مقام‌ دعوت‌ بتوحيد بوده‌ چنانچه‌ اولين‌ دعوت‌ انبياء اينست‌ و ميزان‌ دعوت‌ اينست‌ ‌که‌ اولا فرض‌ ميكند عقيده‌ خصم‌ ‌را‌ سپس‌ فساد ‌آن‌ ‌را‌ بيان‌ ميكند و ابطال‌ ميفرمايد، ‌در‌ اول‌ شب‌ ‌که‌ تاريكي‌ عالم‌ ‌را‌ فرا گرفت‌ و ستاره‌ها ظاهر شد و ستاره‌ زهره‌ ‌از‌ همه‌ روشن‌تر بوديد يك‌ دسته‌ بطرف‌ زهره‌ توجه‌ كرده‌ و باو سجده‌ ميكنند و ميپرستند رَأي‌ كَوكَباً ‌آن‌ ستاره‌ ‌را‌ ديد و باو اشاره‌ كرده‌ و توجه‌ بعبده‌ ستاره‌ ‌که‌ اينست‌ پروردگار ‌من‌ قال‌َ هذا رَبِّي‌ و چون‌ پاسي‌ ‌از‌ شب‌ گذشت‌ و ستاره‌ غروب‌ كرد ‌براي‌ ‌آنها‌ بطلان‌ و فساد عقيده‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ روي‌ منطق‌ و برهان‌ ثابت‌ نمود ‌که‌ افول‌ دليل‌ ‌بر‌ حدوث‌ و مسبوق‌ بعدم‌ و محتاج‌ بموجد ‌است‌ لياقت‌ ربوبيت‌ ندارد.

فَلَمّا أَفَل‌َ قال‌َ لا أُحِب‌ُّ الآفِلِين‌َ و باين‌ جمله‌ بطلان‌ جميع‌ مذاهب‌ مشركين‌ ‌را‌ بيان‌ ميفرمايد زيرا الافلين‌ جمع‌ محلّي‌ بالف‌ و لام‌ شامل‌ جميع‌ آفلين‌ ميشود بلكه‌ نص‌ّ ‌در‌ شمول‌ ‌است‌ زيرا لسان‌ آبي‌ ‌از‌ تخصيص‌ ‌است‌، و مراد ‌از‌ ‌لا‌ احب‌ّ همان‌ برائت‌ و بيزاري‌ ‌است‌ ‌که‌ بعدا ذكر ميفرمايد زيرا چيزي‌ ‌را‌ ‌که‌ قابل‌ الوهيت‌ نيست‌ و لياقت‌ خدايي‌ ندارد و مورد پسند نيست‌ البته‌ ‌از‌ ‌او‌ بيزار ‌است‌.

فَلَمّا رَأَي‌ القَمَرَ بازِغاً ظاهرا ‌در‌ اواخر شهر بوده‌ ‌که‌ ماه‌ ‌در‌ اوقات‌ سحر

جلد 7 - صفحه 121

طلوع‌ نموده‌ ديد يك‌ دسته‌ ماه‌پرستان‌ بسجده‌ افتادند فرمود اينست‌ خداي‌ ‌من‌ بهمان‌ بيان‌ فرضي‌ قال‌َ هذا رَبِّي‌ ‌يعني‌ ‌شما‌ ماه‌پرستان‌ ‌که‌ رد ميكنيد ستاره‌ پرستان‌ ‌را‌ ‌به‌ اينكه‌ ماه‌ روشن‌تر ‌از‌ ستاره‌ ‌است‌ همان‌ عيبي‌ ‌که‌ ‌در‌ ستاره‌ ‌بود‌ ‌در‌ ماه‌ ‌هم‌ هست‌ ‌که‌ افول‌ و غروب‌ دارد فَلَمّا أَفَل‌َ چون‌ ‌که‌ هوي‌ روشن‌ شد و نور ماه‌ مفقود گرديد قال‌َ لَئِن‌ لَم‌ يَهدِنِي‌ رَبِّي‌ لَأَكُونَن‌َّ مِن‌َ القَوم‌ِ الضّالِّين‌َ ‌از‌ همين‌ جمله‌ ‌هم‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ معتقد بوجود رب‌ّ و احتياج‌ بهدايت‌ ‌او‌ و اينكه‌ عبده‌ كواكب‌ و قمر قوم‌ گمراه‌ هستند بوده‌ و چون‌ نور ماه‌ مفقود و نور خورشيد طالع‌ شد عبده‌ شمس‌ بسجده‌ افتادند و گفتند چون‌ نور شمس‌ غالب‌ ‌بر‌ تمام‌ كواكب‌ و ماه‌ ‌است‌ اينست‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ميفرمايد:

فَلَمّا رَأَي‌ الشَّمس‌َ بازِغَةً قال‌َ هذا رَبِّي‌ هذا أَكبَرُ ‌که‌ ‌اگر‌ دليل‌ ‌شما‌ ‌بر‌ خدايي‌ شمس‌ بزرگي‌ ‌او‌ ‌است‌ همان‌ نقص‌ ‌که‌ ‌در‌ ‌آنها‌ ‌بود‌ ‌در‌ همين‌ ‌هم‌ موجود ‌است‌ فَلَمّا أَفَلَت‌ غروب‌ نمود قال‌َ يا قَوم‌ِ ‌از‌ همين‌ كلمه‌ استفاده‌ ميشود ‌که‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌در‌ مقام‌ محاجّه‌ بوده‌ ‌که‌ خطاب‌ بقوم‌ ‌خود‌ ميكند و ‌با‌ ‌آنها‌ مكالمه‌ دارد إِنِّي‌ بَرِي‌ءٌ مِمّا تُشرِكُون‌َ و همين‌ كلمه‌ تشركون‌ ‌هم‌ دلالت‌ دارد ‌که‌ اينها ‌هم‌ معتقد بوجود خالق‌ عالم‌ بودند و اينها ‌را‌ شريك‌ ‌خدا‌ ميدانستند و ظاهر اينست‌ ‌که‌ اينها سه‌ طائفه‌ نبودند بلكه‌ يك‌ طائفه‌ بودند همه‌ اينها ‌را‌ پرستش‌ ميكردند غاية الامر خداي‌ كوچك‌ و بزرگ‌ ميدانستند و منشأ ‌اينکه‌ شرك‌ ‌اينکه‌ عقيده‌ فاسده‌ ‌که‌ ‌در‌ علم‌ نجوم‌ ‌تا‌ امروز رواج‌ دارد ‌که‌ كواكب‌ و ماه‌ و خورشيد ‌را‌ مؤثر ‌در‌ ‌اينکه‌ عالم‌ ميدانستند چنانچه‌ ‌در‌ تقاويم‌ مينويسند ‌که‌ اوضاع‌ كواكب‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ ماه‌ و ‌اينکه‌ سال‌ دلالت‌ دارد ‌بر‌ وقوع‌ اموري‌ و حدوث‌ حوادثي‌ ‌با‌ اينكه‌ ‌در‌ قرآن‌ ميفرمايد وَ ما تَدرِي‌ نَفس‌ٌ ما ذا تَكسِب‌ُ غَداً لقمان‌ ‌آيه‌ 33، و ‌از‌ شواهد بزرگ‌ ‌بر‌ مقام‌ حضرت‌ ابراهيم‌ ‌عليه‌ السّلام‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ كلمات‌ و مذاكرات‌ ‌با‌ قوم‌ ‌در‌ زمان‌ رشد حضرتش‌ بوده‌

جلد 7 - صفحه 122

اولين‌ مرتبه‌ نبوده‌ ‌که‌ ستاره‌ و ماه‌ و خورشيد ‌را‌ مشاهده‌ كرده‌ ‌باشد‌ مكرر ‌در‌ مكرر طلوع‌ و غروب‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ديده‌ و افول‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ميدانسته‌، و نيز ‌از‌ شواهد بزرگ‌ كلمه‌ تشركون‌ ‌است‌ زيرا ‌اگر‌ ‌خود‌ معتقد بوده‌ و ‌پس‌ ‌از‌ افول‌ فساد ‌اينکه‌ عقيده‌ ‌را‌ درك‌ كرده‌ بايد بگويد انّي‌ بري‌ء مما اشرك‌.

إِنِّي‌ وَجَّهت‌ُ وَجهِي‌َ مراد توجه‌ قلبي‌ ‌است‌ ‌که‌ وجه‌ قلب‌ رو بخدا ‌باشد‌ ‌يعني‌ مؤثر ‌در‌ عالم‌ ‌را‌ ‌او‌ بداند و بس‌ ‌که‌ گفتند (‌لا‌ مؤثّر ‌في‌ الوجود الّا اللّه‌) و تمام‌ مقهور اراده‌ ‌او‌ و منوط بمشيئت‌ ‌او‌ هستند لِلَّذِي‌ فَطَرَ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌َ خالق‌ و رازق‌ و محيي‌ و مميت‌ و موجد و مبقي‌ تمام‌ ‌او‌ ‌است‌ و بس‌ خداوند يكتاي‌ بي‌همتا حنيفا دين‌ حق‌ ‌که‌ ‌از‌ همه‌ شوائب‌ و اوهام‌ و عيوب‌ و نواقص‌ پاك‌ و طبق‌ حق‌ و حقيقت‌ ‌است‌ وَ ما أَنَا مِن‌َ المُشرِكِين‌َ نه‌ شرك‌ ذاتي‌ نه‌ صفاتي‌ نه‌ افعالي‌ نه‌ عبادتي‌ نه‌ نظري‌

برگزیده تفسیر نمونه


نکات آیه

۱- ماه پرستى، از آیینهاى رایج زمان حضرت ابراهیم (ع) (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى)

۲- ابراهیم (ع) در مقام مجادله با تظاهر به ماه پرستى به ابطال آن پرداخت. (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل)

۳- تظاهر ابراهیم (ع) به ماه پرستى و مجادله با ماه پرستان به هنگام تابندگى آن بوده است. (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى) «بزوغ» به معناى طلوع و تابش است. (لسان العرب). راغب نیز در ماده «بزغ» و در شرح آیه مورد بحث گوید: «اى طالعا منتشر الضوء». بنابراین سخن ابراهیم (ع) با ماه پرستان در اوایل و یا اواخر ماه نبوده، بلکه به هنگام تابش آن بوده است.

۴- مردم زمان ابراهیم ماه را «رب» و آن را مؤثر در امور خود مى پنداشتند. (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى) جمله «هذا ربى»، که در مقام مجادله حضرت ابراهیم (ع) با قومش بیان شده، اشاره به یکى از اعتقادات باطل آنان دارد که همان پندار ربوبیت براى ماه است.

۵- تظاهر به عقیده اى باطل، براى رد آن مجاز است. (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى)

۶- افول پذیرى و پنهان شدن ماه، برهانى بر دخیل نبودن آن در ربوبیت عالم است. (فلما رءا القمر بازغا قال هذا ربى فلما أفل قال لئن لم یهدنى ربى)

۷- آنچه افول نپذیرد و تغییر نیابد، سزاوار ربوبیت است. (فلما أفل قال لئن لم یهدنى ربى)

۸- هدایتگرى از شؤون لازم براى «رب» است. (قال لئن لم یهدنى ربى لأکونن من القوم الضالین)

۹- ربوبیت هستى سزاوار کسى است که هدایتگر باشد. (قال لئن لم یهدنى ربى لأکونن من القوم الضالین) جمله «لئن لم یهدنى ربى» تعریضى بر ستاره پرستان مى تواند باشد، یعنى شما که ستاره را رب مى پندارید چه نشانى از هدایتگرى آنان دارید، و اگر رب نتواند هادى باشد، چگونه رب خواهد بود؟

۱۰- انسان بدون هدایت پروردگار در گمراهى خواهد ماند. (لئن لم یهدنى ربى لأکونن من القوم الضالین)

۱۱- پندار ربوبیت براى غیر خداوند، گمراهى است. (لئن لم یهدنى ربى لأکونن من القوم الضالین)

۱۲- اهل بابل به سبب پندار ربوبیت براى اجرام آسمانى و پرستش بتها، گمراه بودند. (أتتخذ أصناما ... کوکبا ... القمر ... القوم الضالین) به گفته بسیارى از مفسران، احتجاج ابراهیم (ع) با مشرکان در سرزمین بابل روى داده است.

روایات و احادیث

۱۳- عن الرضا (ع): إن إبراهیم (ع) وقع إلى ثلاثة اصناف ... صنف یعبد القمر ... «فلما رأى القمر بازغا قال هذا ربى» على الانکار و الاستخبار ... .[۱] از امام رضا (ع) روایت شده است: ... ابراهیم (ع) با سه گروه برخورد کرد ... گروهى که ماه را مى پرستیدند ... «پس آنگاه که ماه را تابان دید»، به عنوان استفهام انکارى گفت: «این پروردگار من است» ... .

۱۴- عن أبى جعفر (ع) فى قوله إبراهیم صلوات الله علیه «لئن لم یهدنى ربى لأکونن من القوم الضالین»: اى ناس للمیثاق.[۲] از امام باقر (ع) درباره «لئن لم یهدنى ... من القوم الضالین» روایت شده است: (مراد از «القوم الضالین» در آیه فوق)، فراموش کنندگان میثاق الهى هستند.

موضوعات مرتبط

  • ابراهیم (ع): و ماه‌پرستان ۱۳ ; احتجاج ابراهیم (ع) ۲، ۳ ; تاریخ دوران ابراهیم (ع) ۱ ; تظاهر ابراهیم (ع) به ماه‌پرستى ۲، ۳ ; شرکخستیزى ابراهیم (ع) ۲ ; قصه ابراهیم (ع) ۲، ۳، ۱۳
  • اجرام آسمانى: ربوبیت اجرام آسمانى ۱۲
  • بابِل: بت‌پرستى اهل بابِل ۱۲ ; گمراهى اهل بابِل ۱۲
  • خدا: هدایت خدا ۱۰
  • رب: هدایتگرى ربّ ۸، ۹
  • ربوبیت: در قوم ابراهیم ۴ ; ربوبیت غیر خدا ۱۱ ; شؤون ربوبیت ۸ ; شرایط ربوبیت ۶، ۷، ۹
  • شرک: موارد شرک ۱
  • عقیده: تظاهر به عقیده باطل ۵ ; روش ابطال عقیده باطل ۲، ۵ ; عقیده باطل ۱۱
  • فراموشى: عهد خدا ۱۴
  • قوم ابراهیم: عقیده قوم ابراهیم ۴ ; ماه‌پرستى قوم ابراهیم ۴
  • گمراهان: مراد از گمراهان ۱۴
  • گمراهى: عوامل گمراهى ۱۰ ; موارد گمراهى ۱۱
  • ماه: ردّ ربوبیت ماه ۶ ; غروب ماه ۶
  • ماه‌پرستى: تاریخ ماه‌پرستى ۱ ; ماه‌پرستى در دوران ابراهیم (ع) ۱
  • نیازها: نیاز به هدایت ۱۰
  • هدایت: عوامل هدایت ۱۰

منابع

  1. عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۱۹۷، ح ۱، ب ۱۵ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۳۵، ح ۱۴۶.
  2. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۳۶۴، ح ۳۹ ; نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۳۶، ح ۱۴۷.