نتایج جستجو

[انعام:105 ]يعنى همين طور آيات را در قالب‏هاى مختلف بيان مى‏كنيم براى اغراض به خصوصى و تا بگويند آن را درس خوانده و آموخته‏اى و تا آنرا بر اهل دانش روشن كنيم

حدیث وارد شده است که أَلْمَجالِسُ بِالْاَمَانَةِ: «گفتگوهایى که در جلسات خصوصى مى شود امانت است». و در حدیث دیگرى مى خوانیم: إِذا حَدَّثَ الرَّجُلُ بِحَدِیْث

کافران ۱۰ ۱، ۲ کفر: آثار کفر ۴، ۱۱ مال:۱، ۲ ارزش مال ۱، ۲ ۴، ۷، ۸، ۹ مالکیت خصوصى:۶

«لعب و لهو» مخصوص زندگى دنیایى است و در جهان آخرت راه ندارد. ۱۵- مالکیت خصوصى، اصلى مورد قبول در اسلام (و لا یسئلکم أمولکم) نسبت داده شدن «أموال» به «کم»

زکریا (فهب لى من لدنک ولیًّا . یرثنى و یرث من ءال یعقوب) ۶- وجود مالکیت خصوصى در زندگانى یحیى و زکریاى پیغمبر (فهب لى من لدنک ولیًّا . یرثنى و یرث من ءال

دستبندها از طلاى مخصوص و مرواريد مخصوص مزيّن شوند و لباسشان در آنجا حرير به خصوصى است . كلمه حرير سه بار در قرآن مجيد و هر سه نكره آمده است حج:23 - فاطر:33

خواهيم گفت . مخفى نماند: نكره بودن آن نشان مى‏دهد كه چرك زخم نيست بلكه چرك به خصوصى است و آن شايد همان حميم است كه آمده‏[محمّد:15]. درباره آن آب رواياتى است

کمخفروشى: حرمت کمخفروشى ۱۹ گناه: کبیره ۱۰ مالکیت: احکام مالکیت ۱، ۳، ۴ ; مالکیت خصوصى ۳ ; موجبات مالکیت ۴ محرمات:۱۹ معامله: احکام معامله ۴، ۶ ; شرایط صحت معامله

[انعام:105 ]يعنى همين طور آيات را در قالب‏هاى مختلف بيان مى‏كنيم براى اغراض به خصوصى و تا بگويند آن را درس خوانده و آموخته‏اى و تا آنرا بر اهل دانش روشن كنيم

کودک ۵، ۷ ; مالکیت کودک ۸ ; محجوریت کودک ۵ مالکیت: احکام مالکیت ۶ ; مالکیت خصوصى ۸ محجورین:۵ محرمات:۹، ۱۰ مردم: رعایت حقوق مردم ۱۷ واجبات:۴ وجدان: دینى ۱۷

نيامده است. تيمم چنانكه گفته شد به معنى قصد است و در عرف شرع نام قصد به خصوصى است و آن اينكه زمين پاك را قصد كنند و خاك را در پيشانى و دستها استعمال نمايد

نيامده است. تيمم چنانكه گفته شد به معنى قصد است و در عرف شرع نام قصد به خصوصى است و آن اينكه زمين پاك را قصد كنند و خاك را در پيشانى و دستها استعمال نمايد

دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازين مى‏فهماند كه هر عمل نيك ثقل به خصوصى دارد و براى هر صنف از عمل ميزانى هست. توزين گناهان‏ گناهان بى شك داراى وزن

نظر من قرآن در اين استعمال نظرى به اصطلاح جاهليت ندارد و چون عمل پرنده به خصوصى است كه به صورت نيرو از انسان مى‏پرد و كنار مى‏شود لذا آن را طائر فرموده است

[نحل:102]. ترديد با «او» در آيه شريفه روشن مى‏كند كه هر يك از سه قسم راه به خصوصى است. قهراً بايد مصداق يكى رسول و مصداق بقيّه نبى باشد يا بالعكس. مفيد رحمه

مراد از مرقوم در دو آيه مجسّم شدن اعمال است بطوريكه مراد از كتاب، كتاب به خصوصى است نه كاغذ يا پارچه نوشته شده مثلاً مهندسى كه كارخانه‏اى را نصب مى‏كند مى‏شود

[حج:78]. مسمّى: نام گذارى شده. معناى تعيين نيز مى‏دهد كه نام گذارى تعيين به خصوصى است. [انعام:2]. سپس مدتى مقرر داشت و مدّت تعيين شده نزد اوست. سمّى: هم نام

قابل دقّت است كه «جنّات» درباره آخرت هميشه نكره آمده است يعنى: جنّات به خصوصى . و تنها در آيه [شورى:22] معرّف با الف و لام آمده است ولى «الجنّة» با الف

دستها زخمى و خشمگين اند. بايد دانست: ضريع در آيه نكره است. يعنى ضريع به خصوصى است كه اين صفت دارد كه نه از گرسنگى سير مى‏كند و نه لاغرى را فربه مى‏كند

مى‌توانيد بدون پرداخت صدقه گفتگوى خصوصى داشته باشيد). گروهى از مردم به خصوص ثروتمندان مرتبا مزاحم پيامبر مى‌شدند و خصوصى با پيامبر سخن مى‌گفتند و كارى كه

آن از ابى جعفر «عليه السلام» منقول است. گفته‏اند: هيچ يك از آنها مال به خصوصى ندارد و همه مشتركند، شبها باران مى‏بارد، روزها آفتابى است زراعت مى‏كنند،

عمران:45]. ظاهراً عيسى «عليه السلام» از آن جهت كلمة خوانده شده كه وجودش اثر به خصوصى بود از جانب خدا، گرچه مخلوق همه كلمات اللَّه اند ولى اين عنايت در اثر بى

بزبان علمى حكم گويند و قابل عفو و اغماض اشخاص نيست و گاه باشد كه از نقطه نظر خصوصى و حفظ حقوق اشخاص و جنبه جانب‌دارى از مظلومان وضع شده كه در اينصورت از آنها

دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازين مى‏فهماند كه هر عمل نيك ثقل به خصوصى دارد و براى هر صنف از عمل ميزانى هست. توزين گناهان‏ گناهان بى شك داراى وزن

دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازين مى‏فهماند كه هر عمل نيك ثقل به خصوصى دارد و براى هر صنف از عمل ميزانى هست. توزين گناهان‏ گناهان بى شك داراى وزن

يقين مى‏آورد كه عالم قبر يك عالم مرموزى است و مردگان در آن يك نوع حيات به خصوصى و غير قابل درك دارند از قبيل روايات نماز وحشت در شب اول دفن و زيارت اموات

دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازين مى‏فهماند كه هر عمل نيك ثقل به خصوصى دارد و براى هر صنف از عمل ميزانى هست. توزين گناهان‏ گناهان بى شك داراى وزن

فى كُلِّ سَماءٍ اَمْرَها» فهميده مى‏شود كه هر يك از اين طبقات خاصيّت به خصوصى و اثر معين دارد. 3- همين طور است آيه [بقره:29]. و آيات 44 اسراء و 86 مؤمنون

دارد و مستحق آتش است. 3- جمع آمدن موازين مى‏فهماند كه هر عمل نيك ثقل به خصوصى دارد و براى هر صنف از عمل ميزانى هست. توزين گناهان‏ گناهان بى شك داراى وزن

(خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت كرده است و نيازى به فرستادن نامه خصوصى نيست.) «كَلَّا» 9- درخواست‌هاى نابجاى كفّار براى ايمان آوردن، بهانه‌اى بيش

(خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت كرده است و نيازى به فرستادن نامه خصوصى نيست.) «كَلَّا» 9- درخواست‌هاى نابجاى كفّار براى ايمان آوردن، بهانه‌اى بيش

1 - صفحه 360 ب: مردم براى گفتگوهاى خصوصى با پيامبر بسيار هجوم مى‌كردند، خداوند دستور داد هر كس با پيامبر سخن خصوصى دارد، مقدارى صدقه بدهد و بعد گفتگو كند

(خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت كرده است و نيازى به فرستادن نامه خصوصى نيست.) «كَلَّا» 9- درخواست‌هاى نابجاى كفّار براى ايمان آوردن، بهانه‌اى بيش

(خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت كرده است و نيازى به فرستادن نامه خصوصى نيست.) «كَلَّا» 9- درخواست‌هاى نابجاى كفّار براى ايمان آوردن، بهانه‌اى بيش

(خدا با فرستادن برهان و معجزه اتمام حجّت كرده است و نيازى به فرستادن نامه خصوصى نيست.) «كَلَّا» 9- درخواست‌هاى نابجاى كفّار براى ايمان آوردن، بهانه‌اى بيش

شريفه . وجه اختصاص تسبيح از ميان همه صفات كماليه خدا نور عمومى خدا و نور خصوصى او همچون رحمت او دو گونه است . ذكر مواردى از خلقت و تدبير خداوند براى بيان

كه فرصتى بدست بياورد و علم مخالفت را بپا نمايد و با رفقاى خودش در مجالس خصوصى اظهار كفر خود را مينمود و بعد از رحلت حضرت رسول (ص) خواست با امير المؤمنين

جمیل بن عامر الجهنى آمده و مجاهد و ورقاء و ابن عباس گویند: درباره فرد به خصوصى نازل نشده بلکه سوره مزبور عمومیت داشته و عام مى باشد. Tabber requires Javascript

دست دادن چيزى است. «1» اين آيه نشان مى‌دهد كه پرداخت صدقه، پيش از گفتگوى خصوصى با پيامبر، از ابتدا فرمانى آزمايشى بود تا مؤمنان صادق و عاشق، از ديگران بازشناخته

شريفه . وجه اختصاص تسبيح از ميان همه صفات كماليه خدا نور عمومى خدا و نور خصوصى او همچون رحمت او دو گونه است . ذكر مواردى از خلقت و تدبير خداوند براى بيان

دنيا آورديم امروز در پيشگاه ما حاضر شديد چنانچه در سوره انعام گذشت و خطاب خصوصى بكفّار شود كه آرى شما بوديد كه در دنيا منكر معاد بوديد و گمان ميكرديد كه

كه فرصتى بدست بياورد و علم مخالفت را بپا نمايد و با رفقاى خودش در مجالس خصوصى اظهار كفر خود را مينمود و بعد از رحلت حضرت رسول (ص) خواست با امير المؤمنين

علميّه و امثال اينها خلاصه آنكه تمام افعال آنها يا واجب باشد يا مستحب بعنوان خصوصى يا عمومى و الا معلوم است كه ترك جميع محلّلات مقدور نيست و اللّه اعلم .. لَيس‌َ

تا به ابوذر تهمت سوسياليست بودن و فكر اشتراكى داشتن و مخالفت با مالكيّت خصوصى بزنند، امّا علامه امينى قدس سره در الغدير، بحث مبسوطى در ردّ اين اتهام دارد

که آنها گمان نکنند سرنوشت دردناکی که برای امتهای طغیانگر پیشین بود جنبه خصوصی داشت می‌افزاید: «و برای مشرکان و کافران نیز امثال این مجازاتها خواهد بود»

ترجمه تفسير الميزان جلد ۲ صفحه ۶۵ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكمْ كُنتُمْ تخْتَانُونَ أَنفُسكمْ فَتَاب عَلَيْكُمْ وَ عَفَا عَنكُمْ كلمه «تختانون » از مصدر اختيان

كه منكر شد از او دست برداريد. همانا ناچار بايد آزمايشى پيش آيد كه هر فرد خصوصى و محرم رازى در آن سقوط كند، تا آنجا كه آن كس كه (از كمال باريك بينى و دقت)

(ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ). باید در خانه و محیط زندگی خصوصی افراد امنیت کافی وجود داشته باشد به همین دلیل در تمام قوانین دنیا وارد شدن

خانواده و فرزندان خود به گفتگوهاى خصوصى بنشيند و تا آنجا كه ممكن است از اين آزادى بهره گيرد، و به همين دليل به خانه خصوصى خود پناه مى برد و با بستن درها به

لباسهاى (معمولى ) خود را بيرون مى آوريد، و بعد از نماز عشاء، اين سه وقت خصوصى براى شما است ، اما بعد از اين سه وقت گناهى بر شما و بر آنها نيست (كه بدون

‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ قرين‌هايي‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ جدا نميشوند و ‌از‌ رفقاء خصوصي‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ‌با‌ ‌هم‌ محشور و مانوس‌ هستند ‌از‌ شياطين‌ جني‌ و انسي‌ و ‌اينکه‌

بلكه اسرارى قابل توجّه دارد. سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌ ... 2- معراج، اردوى خصوصى و بازديد علمى پيامبر بود، وگرنه خداوند بى‌مكان است. سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى‌

ولى مفهوم آن يك حكم كلى و عمومى است ، و تمام اموال اضافى يعنى آنچه مالك خصوصى ندارد را شامل مى شود، به همين دليل در رواياتى كه از طريق اهلبيت (عليهمالسلام

انفال چیست؟ مفهوم اصلی انفال نه تنها غنائم جنگی بلکه همه اموالی را که مالک خصوصی ندارد- مثل بیشه‌زارها، جنگلها، درّه‌ها و سرزمینهای موات- شامل می‌شود و تمام

‍ مى دهم كه پرهيزكارى داشتند). رحمت دوم خاص است ، ولكن صالحان از متقيان خصوصى ترند، زيرا در ميانه طائفه مؤ من و متقى افراد انگشت شمارى صالحند، پس رحمت

مضرّ تشخیص نداد، به او اجازه می‌دهد و در غیر این صورت باید بماند و گاهی کار خصوصی خود را فدای هدف مهمتر کند. لذا در دنبال این جمله اضافه می‌کند: «کسانی که

مضر تشخيص نداد، به او اجازه مى دهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند. لذا در دنبال اين جمله اضافه مى كند: كسانى كه از

آيد تمام آن تاءكيدات و اصرارها در مورد او صادق است ، چرا كه جنبه شخصى و خصوصى ندارد، هر چند ممكن است بر حسب موارد جنبه هاى ديگرى بر آن افزوده شود. ضمنا

كند و آن اينكه جهت گيرى اقتصاد اسلامى چنين است كه در عين احترام به مالكيت خصوصى برنامه را طورى تنظيم كرده كه اموال و ثروتها متمركز در دست گروهى محدود نشود

بحث كه مساءله برزخ را به طور كلى بيان كرده ، بقيه آنها مساءله را به صورت خصوصى مثلا در مورد «شهداء» يا «آل فرعون » طرح مى كند. ولى روشن است كه نه آل فرعون

انجام گيرد، زيرا خداوند سخنان همه را اعم از آنچه آشكارا مى گويند يا در جلسات خصوصى و نهانى ، همه را مى شنود، و همچنين از مكنون دلها و ضماير آگاه است ، بنابراين

مشرف گرديد. معنى «خليل » و فرق آن با «صديق » و كلمه خليل از نظر مصداق ، خصوصى تر از كلمه : (صديق ) است . چون دو نفر دوست همين كه در دوستى و رفاقت صادق

آن قناعت مى كنند، و جلسات عريض و طويلى براى ختم انعام و حل مشكلات شخصى و خصوصى خود با تشريفات ويژهاى تشكيل مى دهند كه بنام جلسات ختم انعام ناميده مى شود،

اين روايات بر مى آيد كه «سفيه » معنى وسيعى دارد و از سپردن اموال عمومى و خصوصى به آنها نهى شده است ، منتها اين نهى در بعضى از موارد به عنوان تحريم است و

مسلمانانى است كه اين آيات براى آنها نازل شده است . سپس مساءله را از صورت خصوصى و بيان زندگى انبياء درآورده ، شكل كلى به آن مى دهد، سرنوشت متقين را به طور

خشيت باشد)،. كه اين وعده نيز از آنجا كه در مقام امتنان است و وعده اى است خصوصى ، لذا بايد امرى باشد، مافوق آنچه كه مؤ منين بطور عموم وعده داده شده اند،

ماجراى ابراهيم و فرزندش گسترش و تعميم مى دهد، و آنرا از صورت يك واقعه شخصى و خصوصى بيرون مى آورد، و نشان مى دهد هر كجا ايمان است ايثار و عشق و فداكارى و گذشت

كه هرگاه منافع صهيونيستها و اسرائيل غاصب به خطر بيفتد، تمام عهدنامه هاى خصوصى و جهانى را زير پا گذارده ، و با بهانه هاى واهى همه را به دست فراموشى مى سپارند

متوجه همه مسلمانان كرد تا تاءكيد كند كه اين تغيير قبله به هيچوجه يك امر خصوصى نيست بلكه براى عموم مسلمانها است . جمله «قبلة ترضاها» (قبله اى كه از آن خشنود

اينكه ميان آندو تقابل نيست براى اين است كه با ذكر رحمت عامه زمينه را براى خصوصى شدن آن در حق پرهيزكاران از مؤ منين فراهم نموده بفرمايد: (( فساكتبها...((

زد). و كلمه (نداء) مصدر (نادى ينادى - مناداة ) است و اين ماده از نظر معنا خصوصى تر از ماده - دعا - است ، چون هر چند هر دو به معناى خواندن و صدا زدن است ،

مساله وفاى به عهد شده است . عهد و پيمان معنى وسيعى دارد كه هم شامل عهدهاى خصوصى در ميان افراد تفسير نمونه جلد ۱۲ صفحه ۱۱۱ در رابطه با مسائل اقتصادى و كسب

را بزرگ نمايد. ۴ - او آنچه مى گويد از طريق دلسوزى مى گويد و منافع شخصى و خصوصى در اين كار ندارد. ۵ - او براى طرف مقابل احترام قائل است و به همين دليل در

رسالت الهى هرگز گرفتار ترس و وحشت از كسى نمى شوند، اما در مسائل زندگى شخصى و خصوصى مانعى ندارد كه از يك تفسير نمونه جلد ۱۷ صفحه ۳۳۳ موضوع خطرناك مانند زخم زبانهاى

موافقت و مخالفت آن مترتب ميشود. و بنابر همين اساس آسياى همه حكومتهاى عمومى و خصوصى ، و مخصوصا حكومت بين هر انسانى با زير دستش ‍ ميچرخد. بنابراين اگر انسانى

من به آنچه فرمودى نياز ندارم. على (ع): پس بهتر است در يك مجلس محرمانه و خصوصى باهم صحبت كنيم. خداش: هر مطلب محرمانه و زير پرده‏اى در نظر من آشكار تلقى

اينكه فرمود: باءس ما از مجرمين نمى گذرد، اين نيز در آيات بسيارى بطور عمومى و خصوصى ذكر شده ، در آيه «و لكل امه رسول فاذا جاء رسولهم قضى بينهم بالقسط و هم لا

يستحيى من الحق ). البته پيامبر خدا نيز از بيان حق در مواردى كه جنبه شخصى و خصوصى نداشت هيچ ابا نمى كرد ولى بيان حق اشخاص از ناحيه خودشان زيبا نيست اما از

همگانى ذكر مى كند، در حاليكه آيه گذشته يك مرحله خاص از آنرا به عنوان يك وظيفه خصوصى و واجب كفائى بيان كرده است ، كه شرح آن را مبسوطا ذكر كرديم . مى فرمايد: ((شما

مشكلى ايجاد مى كرد، چرا كه گاه مسائل ضرورى پيش مى آمد كه لازم بود به طور خصوصى با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله ) در ميان گذارده شود، چنانچه حكم صدقه باقى

از مقدماتى يقينى كه دلالت مى كند بر اينكه تدبير عام عالمى با همه تدابير خصوصى كه در آن است از يك مبداء صادر شده و اختلافى در آن نيست . و ليكن مفسرين آن

مخصوص موجودات خارجى است در كارهايشان جارى سازند و به دنبال آن قوانين عمومى و خصوصى براى كارهاى خود وضع نموده و يك نوع واقعيت و ثبوت كه الگويش از واقعيت موجودات

حيوان است ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۱۴ در نتيجه از كلمه ((حيات (( خصوصى تر است و حيات عمومى تر از آن است چون حيات ، هم به زندگى حيوان اطلاق مى شود