تفسیر:نمونه جلد۱۴ بخش۷۵

از الکتاب

→ صفحه قبل صفحه بعد ←



تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۰

آيه ۶۲ - ۶۴

آيه و ترجمه

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ ءَامَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ وَ إِذَا كانُوا مَعَهُ عَلى أَمْرٍ جَامِعٍ لَّمْ يَذْهَبُوا حَتى يَستَئْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِينَ يَستَئْذِنُونَك أُولَئك الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسولِهِ فَإِذَا استَئْذَنُوك لِبَعْضِ شأْنِهِمْ فَأْذَن لِّمَن شِئْت مِنْهُمْ وَ استَغْفِرْ لهَُمُ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(۶۲) لا تجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسولِ بَيْنَكمْ كَدُعَاءِ بَعْضِكُم بَعْضاً قَدْ يَعْلَمُ اللَّهُ الَّذِينَ يَتَسلَّلُونَ مِنكُمْ لِوَاذاً فَلْيَحْذَرِ الَّذِينَ يخَالِفُونَ عَنْ أَمْرِهِ أَن تُصِيبهُمْ فِتْنَةٌ أَوْ يُصِيبهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ(۶۳) أَلا إِنَّ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ الاَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ وَ يَوْمَ يُرْجَعُونَ إِلَيْهِ فَيُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُوا وَ اللَّهُ بِكلِّ شىْءٍ عَلِيمُ(۶۴)

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۱

ترجمه : ۶۲ - مؤ منان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آورده اند و هنگامى كه در كار مهمى با او باشند بدون اجازه او بجائى نمى روند، كسانى كه از تو اجازه مى گيرند آنها براستى ايمان به خدا و پيامبرش آورده اند، در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند، هر كس از آنها را مى خواهى (و صلاح مى بينى ) اجازه ده ، و براى آنها استغفار كن كه خداوند غفور و رحيم است . ۶۳ - دعوت پيامبر را در ميان خود مانند دعوت بعضى از شما نسبت به بعضى ديگر تلقى نكنيد، خداوند كسانى را كه از شما پشت سر ديگران پنهان مى شوند و يكى پس از ديگرى فرار مى كند مى داند، آنها كه مخالفت فرمان او مى كنند بايد از اين بترسند كه فتنه اى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد. ۶۴ - آگاه باشيد كه براى خدا است آنچه در آسمانها و زمين است ، او مى داند آنچه را كه شما بر آن هستيد، و روزى كه به سوى او باز مى گردند آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مى سازد، و خدا به هر چيزى آگاه است . شاءن نزول : درباره نخستين آيه مورد بحث شان نزولهاى گوناگونى نقل كرده اند: در بعضى از روايات مى خوانيم كه اين آيه در مورد حنظلة بن اءبى عياش نازل شده است كه در همان شب كه فرداى آن جنگ احد در گرفت مى خواست عروسى كند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با اصحاب و ياران مشغول به مشورت درباره جنگ بود، او نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمد و عرضه داشت كه اگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او اجازه دهد آن شب را نزد همسر خود بماند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به او اجازه داد. صبحگاهان به قدرى عجله براى شركت در برنامه جهاد داشت كه موفق به انجام غسل نشد، با همان حال وارد معركه كارزار گرديد، و سرانجام شربت شهادت نوشيد. پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) درباره او فرمود: فرشتگان را ديدم كه حنظله را در ميان

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۲

آسمان و زمين غسل مى دهند!، لذا بعد از آن حنظله به عنوان غسيل الملائكه ناميده شد. در شاءن نزول ديگرى مى خوانيم كه آيه در داستان جنگ خندق نازل گرديد، در آن هنگام كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با انبوه مسلمانان با سرعت مشغول كندن خندق در اطراف مدينه بودند گروهى از منافقين به ظاهر در صف آنها بودند ولى كمتر كار انجام مى دادند، و تا چشم مسلمانان را غافل مى ديدند بدون اجازه گرفتن از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آهسته به خانه هاى خود مى آمدند، اما هنگامى كه مسلمانان راستين مشكلى پيدا مى كردند نزد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده اجازه مى خواستند و به محض اينكه كار خود را انجام مى دادند باز مى گشتند و به حفر خندق ادامه مى دادند، تا از اين كار خير و مهم عقب نمانند، آيه فوق گروه اول را مذمت و گروه دوم را ستايش مى كند. تفسير: پيامبر را تنها نگذاريد! در چگونگى ارتباط اين آيات با آيات قبل بعضى از مفسران از جمله مرحوم طبرسى در مجمع البيان و نويسنده تفسير فى ظلال گفته اند كه چون در آيات گذشته بخشى از نحوه معاشرت افراد با دوستان و خويشاوندان مطرح شده بود، آيات مورد بحث كيفيت معاشرت مسلمانان را با پيشوايشان پيامبر مطرح نموده و لزوم انضباط را در برابر او تاءكيد مى كند، تا در همه چيز گوش به فرمان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باشند و در كارهاى مهم بدون ضرورت ، و بدون اجازه او از جمعيت جدا نشوند. اين احتمال نيز وجود دارد كه در چند آيه قبل ، سخن از لزوم اطاعت خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در ميان بود و يكى از شئون اطاعت آن است كه بدون اذن و فرمان او كارى نكنند، لذا در آيات مورد بحث از اين مطلب سخن مى گويد. به هر حال در نخستين آيه مى فرمايد: مؤ منان واقعى كسانى هستند كه ايمان به خدا و رسولش آورده اند و هنگامى كه در كار مهمى كه حضور جمعيت را ايجاب مى كند با او باشند، بدون اذن و اجازه او به جائى نمى روند (انما المؤ منون الذين آمنوا بالله و رسوله و اذا كانوا معه على امر جامع لم يذهبوا حتى يستاءذنوه ). منظور از «امر جامع » هر كار مهمى است كه اجتماع مردم در آن لازم است و تعاون و همكاريشان ضرورت دارد، خواه مساءله مهم مشورتى باشد، خواه مطلبى پيرامون جهاد و مبارزه با دشمن ، و خواه نماز جمعه در شرائط فوق العاده ، و مانند آن ، بنابراين اگر مى بينيم بعضى از مفسران آن را به خصوص مشورت ، يا خصوص مساءله جهاد، يا خصوص نماز جمعه يا نماز عيد تفسير كرده اند بايد گفت : بخشى از معنى آيه را منعكس ساخته اند، و شاءن نزولهاى گذشته نيز مصداقهائى از اين حكم كلى هستند. در حقيقت اين يك دستور انضباطى است كه هيچ جمعيت و گروه متشكل و منسجم نمى تواند نسبت به آن بى اعتنا باشد، چرا كه در اين گونه مواقع گاهى حتى غيبت يك فرد گران تمام مى شود و به هدف نهائى آسيب مى رساند، مخصوصا اگر رئيس جمعيت ، فرستاده پروردگار و پيامبر خدا و رهبر روحانى نافذ الامر باشد. توجه به اين نكته نيز لازم است كه منظور از اجازه گرفتن اين نيست كه هر كس كارى دارد يك اجازه صورى بگيرد و به دنبال كار خود برود، بلكه براستى اجازه گيرد، يعنى اگر رهبر، غيبت او را مضر تشخيص نداد، به او اجازه مى دهد و در غير اين صورت بايد بماند و گاهى كار خصوصى خود را فداى هدف مهمتر كند. لذا در دنبال اين جمله اضافه مى كند: كسانى كه از تو اجازه مى گيرند آنها براستى ايمان به خدا و رسولش آورده اند ايمانشان تنها با زبان نيست ، بلكه با روح

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۴

و جان مطيع فرمان تواند (ان الذين يستاذنونك اولئك الذين يؤ منون بالله و رسوله ). ((در اين صورت هر گاه از تو براى بعضى از كارهاى مهم خود اجازه بخواهند به هر كس از آنها مى خواهى (و صلاح مى بينى ) اجازه ده )) (فاذا استاذنوك لبعض ‍ شانهم فاذن لمن شئت منهم ). روشن است كه اينگونه افراد با ايمان با توجه به اينكه براى امر مهمى اجتماع كرده اند هرگز براى يك كار جزئى اجازه نمى طلبند، و منظور از شانهم در آيه كارهاى ضرورى و قابل اهميت است . و از سوى ديگر، خواست پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مفهومش اين نيست كه بدون در نظر گرفتن جوانب امر و اثرات حضور و غياب افراد اجازه دهد، بلكه اين تعبير براى آنست كه دست رهبر باز باشد و در هر مورد ضرورت حضور افراد را احساس مى كند به آنها اجازه رفتن را ندهد. شاهد اين سخن اينكه در آيه ۴۳ سوره توبه ، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به خاطر اجازه دادن به بعضى از افراد مؤ اخذه مى كند و مى گويد: عفى الله عنك لمن اذنت لهم حتى يتبين لك الذين صدقوا و تعلم الكاذبين : «خداوند تو را عفو كرد چرا به آنها اجازه دادى پيش از آنكه راستگويان از دروغگويان براى تو شناخته شوند؟!». اين آيه نشان مى دهد كه حتى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اجازه دادن افراد بايد دقت كند و تمام جوانب كار را در نظر گيرد و در اين امر مسئوليت الهى دارد. و در پايان آيه مى فرمايد: هنگامى كه به آنها اجازه مى دهى براى آنان استغفار كن كه خداوند غفور و رحيم است (و استغفر لهم الله ان الله غفور رحيم ). در اينجا اين سؤ ال پيش مى آيد كه اين استغفار براى چيست ؟ مگر آنها با اجازه گرفتن از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) باز گنهكارند كه نياز به استغفار دارند؟!. اين سؤ ال را از دو راه مى توان پاسخ گفت : نخست اينكه آنها گر چه ماذون

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۵

و مجازند ولى بالاخره كار شخصى خود را بر كار جمعى مسلمين مقدم داشته اند و اين خالى از يكنوع ترك اولى نيست و لذا نياز به استغفار دارند (همانند استغفار بر يك عمل مكروه ). ضمنا اين تعبير نشان مى دهد كه تا مى توانند از گرفتن اجازه خوددارى كنند و فداكارى و ايثار نمايند كه حتى پس از اجازه باز عمل آنها ترك اولى است ، مبادا حوادث جزئى را بهانه ترك گفتن اين برنامه هاى مهم قرار دهد. ديگر اينكه آنها به خاطر رعايت ادب در برابر رهبرشان درخور لطف الهى هستند و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عنوان تشكر از اين عمل براى آنها استغفار مى كند. در عين حال اين دو پاسخ با هم منافاتى ندارد و ممكن است هر دو منظور باشد. البته اين دستور انضباطى مهم اسلامى مخصوص پيامبر و يارانش نبوده است بلكه در برابر تمام رهبران و پيشوايان الهى اعم از پيامبر و امام و علمائى كه جانشين آنها هستند رعايت آن لازم است ، چرا كه مساءله سرنوشت مسلمين و نظام جامعه اسلامى در آن مطرح مى باشد، و حتى علاوه بر دستور قرآن مجيد، عقل و منطق نيز حاكم به آن است ، زيرا اصولا هيچ تشكيلاتى بدون رعايت اين اصل پا بر جا نمى ماند، و مديريت صحيح بدون آن امكان پذير نيست . عجب اينكه بعضى از مفسران معروف اهل سنت اين آيه را دليل بر جواز اجتهاد و واگذارى حكم به راى مجتهد دانسته اند، ولى ناگفته پيدا است آن اجتهادى كه در مباحث اصول و فقه مطرح است مربوط به احكام شرع است نه مربوط به موضوعات ، اجتهاد در موضوعات قابل انكار نيست ، هر فرمانده لشكر، هر رئيس ‍ اداره و هر سرپرست گروهى به هنگام تصميمگيرى در مسائل اجرائى و موضوعات

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۶

خارجى راءيش محترم است ، اين دليل بر آن نيست كه در احكام كلى شرع بتوان اجتهاد كرد و با مصلحت انديشى ، حكمى وضع يا حكمى را نفى نمود. سپس دستور ديگرى در ارتباط با فرمانهاى پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بيان كرده مى گويد: دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را در ميان خود مانند دعوت بعضى از شما نسبت به بعضى ديگر تلقى نكنيد (لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا). او هنگامى كه شما را براى مسالهاى فرا مى خواند حتما يك موضوع مهم الهى و دينى است ، بايد آن را با اهميت تلقى كنيد، و به طور جدى روى آن بايستيد، دعوتهاى او را ساده نگيريد كه فرمانش ‍ فرمان خدا و دعوتش دعوت پروردگار است . سپس ادامه مى دهد: خداوند كسانى را كه از شما براى جدا شدن از برنامه هاى مهم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پشت سر ديگران پنهان مى شوند، و يكى پس از ديگرى فرار مى كنند مى داند و مى بيند (قد يعلم الله الذين يتسللون منكم لو اذا). ((اما آنها كه مخالفت فرمان او مى كنند بايد از اين بترسند كه فتنهاى دامنشان را بگيرد، يا عذاب دردناك به آنها برسد (فليحذر الذين يخالفون عن امره ان تصيبهم فتنة او يصيبهم عذاب اليم ). «يتسللون » از ماده «تسلل » در اصل به معنى بر كندن چيزى است (مثلا گفته مى شود «سل السيف من الغمد» يعنى شمشير را از غلاف كشيد) و معمولا به كسانى كه مخفيانه و به طور قاچاقى از جائى مى گريزند، متسللون گفته مى شود. «لواذا» از «ملاوزه » به معنى استتار است ، و در اينجا به معنى عمل كسانى است كه پشت سر ديگرى خود را پنهان مى كنند يا در پشت ديوارى قرار مى گيرند و به اصطلاح افراد را خواب مى كنند و فرار مى كنند، اين عملى بوده است كه منافقين به هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مردم را براى جهاد يا امر مهم ديگرى فرا مى خواند انجام مى دادند. قرآن مجيد مى گويد: اين عمل زشت منافقانه شما اگر از مردم پنهان

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۷

بماند از خدا هرگز پنهان نخواهد ماند، و اين مخالفتهاى شما در برابر فرمان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مجازات دردناكى در دنيا و آخرت دارد. در اينكه منظور از «فتنه » در اينجا چيست ؟ بعضى از مفسران آن را به معنى قتل و بعضى به معنى گمراهى و بعضى به معنى تسلط سلطان ظالم ، و سر انجام بعضى به معنى بلاى نفاق كه در قلب انسان آشكار مى شود دانسته اند. اين احتمال نيز وجود دارد كه منظور از فتنه ، فتنه هاى اجتماعى و نابسامانيها و هرج و مرج و شكست و ساير آفتهائى است كه بر اثر تخلف از فرمان رهبر دامنگير جامعه مى شود. ولى به هر حال فتنه مفهوم وسيعى دارد كه همه اين امور و غير اينها را شامل مى شود. همانگونه كه «عذاب اليم » ممكن است عذاب دنيا يا آخرت يا هر دو را در بر گيرد. قابل توجه اينكه در تفسير آيه فوق غير از آنچه گفتيم دو احتمال ديگر ذكر كرده اند: نخست اينكه : منظور از «لا تجعلوا دعاء الرسول بينكم كدعاء بعضكم بعضا» اين است كه هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را صدا مى زنيد با ادب و احترامى كه شايسته مقام او است وى را بخوانيد، نه همچون صدا زدن يكديگر، زيرا بعضى از كسانى كه با ادب اسلامى آشنا نبودند خدمت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى رسيدند و در ميان جمع يا تنهائى مرتب : يا محمد ! يا محمد!... مى گفتند به گونه اى كه شايسته يك رهبر بزرگ آسمانى نبود، هدف اين است كه او را با تعبيراتى مانند يا رسول الله و يا نبى الله و با لحنى معقول و مؤ دبانه صدا بزنند. در بعضى از روايات نيز اين تفسير وارد شده است ، ولى با توجه به آيه گذشته و تعبيرات ذيل خود اين آيه كه سخن از اجابت دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و غائب نشدن از محضر او بدون اذن مى گويد اين تفسير با ظاهر آيه سازگار نيست ، مگر اينكه

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۸

بگوئيم هر دو مطلب مراد است ، و تفسير اول و دوم را در مفهوم آيه جمع بدانيم . تفسير سومى نيز براى آيه نقل شده كه بسيار ضعيف به نظر مى رسد و آن اينكه دعا و نفرينهاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را همچون نفرين خودتان در باره يكديگر نگيريد)). چرا كه دعا و نفرين او روى حساب است و برنامه الهى و مسلما كارگر خواهد شد. اما با توجه به اينكه اين تفسير تناسبى با صدر و ذيل آيه ندارد و روايتى نيز در باره آن نرسيده قابل قبول نيست . ذكر اين نكته نيز لازم است كه علماى اصول از جمله فليحذر الذين يخالفون عن امره ... چنين استفاده كرده اند كه اوامر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دلالت بر وجوب دارد ولى اين استدلال اشكالاتى دارد كه در اصول به آن اشاره شده است . آخرين آيه مورد بحث كه «آخرين آيه سوره نور» است اشاره لطيف و پر معنائى است به مساءله مبدء و معاد كه انگيزه انجام همه فرمانهاى الهى است و در واقع ضامن (اجراى همه اوامر و نواهى مى باشد، از جمله اوامر و نواهى مهمى كه در سر تا سر اين سوره آمده است ، مى فرمايد: آگاه باشيد كه براى خدا است آنچه كه در آسمانها و زمين است )) (الا ان لله ما فى السماوات و الارض ). خدائى كه علم و دانش او همه جهان را در بر مى گيريد و مى داند آنچه را شما بر آن هستيد (روش شما، اعمال شما، عقيده و نيت شما، همه براى او آشكار است ) (قد يعلم ما انتم عليه ).

تفسير نمونه جلد ۱۴ صفحه ۵۶۹

و تمام اين امور بر صفحه علم او ثبت است و آن روز كه انسانها به سوى او باز مى گردند آنها را از اعمالى كه انجام دادند آگاه مى سازد و نتيجه آن را هر چه باشد به آنها مى دهد (و يوم يرجعون اليه فينبئهم بما عملوا). ((و خدا به هر چيز عالم و آگاه است (و الله بكل شى ء عليم ). قابل توجه اينكه در اين آيه سه بار بر روى علم خدا نسبت به اعمال انسانها تكيه شده است و اين به خاطر آن است كه انسان هنگامى كه احساس كند، كسى به طور دائم مراقب او است ، و ذره اى از پنهان و آشكارش بر او مخفى نمى ماند اين اعتقاد و باور اثر تربيتى فوق العاده روى او مى گذارد و ضامن كنترل انسان در برابر انحرافات و گناهان است . بار الها! ((مصباح قلب ما را به نور علم و ايمان روشن فرما، و مشكاة وجودمان را براى حفظ ايمان تقويت نما، تا صراط مستقيم پيامبرانت را به سوى رضاى تو ره سپر شويم و به مصداق لا شرقية و لا غربيه از هر گونه انحراف در سايه لطفت مصون بمانيم . بار الها! چشم ما را به نور عفت ، قلب ما را به نور معرفت ، روح ما را به نور تقوى ، و تمام وجودمان را به نور هدايت روشن فرما و از سرگردانى و غفلت و گرفتارى در چنگال وسوسه هاى شيطان محفوظ دار. خداوندا! پايه هاى حكومت عدل و داد اسلامى را براى اجراى حدودت محكم كن و جامعه ما را از سقوط در دامان بيعفتى ها مصون دار انك على كل شى ء قدير. پايان سوره نور پايان جلد ۱۴ تفسير نمونه ۲۷ ربيع الاول ۱۴۰۳ برابر با ۲۲/۱۰/۶۱


→ صفحه قبل صفحه بعد ←