الكهف ١: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن سال نزول)
(QRobot edit)
خط ۲۸: خط ۲۸:
[[الفاتحة ٥ | إِيَّاکَ‌ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ‌...]] (۱) [[يونس ١٠ | دَعْوَاهُمْ‌ فِيهَا سُبْحَانَکَ‌...]] (۱)   
[[الفاتحة ٥ | إِيَّاکَ‌ نَعْبُدُ وَ إِيَّاکَ‌...]] (۱) [[يونس ١٠ | دَعْوَاهُمْ‌ فِيهَا سُبْحَانَکَ‌...]] (۱)   
</div>
</div>
== نزول ==
«شیخ طوسى» گوید: مشرکین از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان بنى‌قریظه و بنى‌النضیر تلقین کرده بودند و گفته بودند. اگر جواب سؤالات را شنیدند، بدانند این پیامبر همان پیامبرى است که خدا وعده داده است و اگر جواب نشنیدند، بدانند او شخص دروغ‌گو و متقول است.
اینان نزد پیامبر آمدند و آن سؤالات را مطرح کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده داد که در موعد معین به آن‌ها جواب بدهد ولى وحى خدا نرسید و جواب سؤالات به تأخیر افتاد و جبرئیل در آن میعاد نیامد.
مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته است. پیامبر نیست بلکه دروغگو و متقول است سپس سوره کهف در جواب آن‌ها نازل گشت. ابتداى این سوره تکذیب مشرکین است چنان که محمد بن اسحق از عکرمة او از ابن عباس روایت کنند و مشرکینى که نزد یهودیان رفته بودند تا از وضع پیامبر از آن‌ها بپرسند، عبارت بودند از: نضر بن حرث بن کلده و عقبة بن ابى‌معیط و مسائلى که یهودیان به آنان تلقین کرده بودند؛ سه چیز بوده: اول درباره جوانانى بود که در روزگار نخستین بوده اند و موضوع این جوانان (اصحاب کهف) نزد آنان عجیب می‌نمود که چسان به آنان گذشته است.
دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و می‌خواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله روح بوده که چه چیز است، گویند: تأخیر جواب‌هاى مزبور تا پانزده شب به طول انجامید و خداوند در این زمینه چیزى از وحى نمى فرستاد و جبرئیل هم نزد وى نمى آمد اهل مکه به زبان آمدند و اراجیف و بدگوئى را نسبت به پیامبر شروع کردند و این موضوع پیامبر را سخت ناراحت کرد تا این که جبرئیل آمد و سوره کهف و آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» را نازل نمود.<ref> طبرى صاحب جامع البیان از طریق ابن اسحق او از شیخى از اهل مصر و او از ابن عباس نقل نماید که قریش سه نفر را نزد احبار یهود در مدینه فرستادند و آن‌ها به این سه نفر سؤالات مزبور را تلقین نمودند.</ref>


== تفسیر ==
== تفسیر ==
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link217 | آيات ۱ - ۸، سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link217 | آيات ۱ - ۸، سوره كهف]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link218 | آهنگ ومفاد كلى اين سوره مباركه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link218 | آهنگ ومفاد كلى اين سوره مباركه]]
خط ۴۱: خط ۵۲:
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link224 | (رواياتى در تفسير جملات : ((لينذر باءسا شديدا((، ((فلعلك باخع نفسك ...((و((لنبوهم ايهم احسن عملا(( )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۳_بخش۲۶#link224 | (رواياتى در تفسير جملات : ((لينذر باءسا شديدا((، ((فلعلك باخع نفسك ...((و((لنبوهم ايهم احسن عملا(( )]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۹#link117 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۱۲_بخش۵۹#link117 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»
ستايش مخصوص خدايى است كه كتاب (آسمانى قرآن را) بر بنده‌ى خود نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحرافى قرار نداد.
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌: حقيقت هر سپاس و ثناى جميل، مختص ذات خداوندى است كه: أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ‌: نازل فرمود بر بنده خود حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كتاب قرآن را. وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً: و قرار نداد در قرآن چيزى از كجى به اختلاف لفظ و تفاوت معنى، يا چيزى كه ملتبس باشد، يا قرار نداد در قرآن كجى در كلام كه خارج كند از صحت به فساد و از حق به باطل و از آنچه فايده دارد به آنچه فايده در آن نيست. حاصل آنكه: الفاظ و معانى قرآن در نهايت قوام و ثبات و استقامت باشد بدون هيچ اعوجاج و انحرافى.
تنبيه: برهان عقلى حكم نمايد به اينكه شكر منعم واجب، و محقق است ذات احديت خداوند سبحان منعم حقيقى، و انواع و اقسام نعم جسمانى و روحانى را نسبت به كليّه افراد بشر انعام فرموده، و اعظم و اتمّ و اكمل از آنها، اعطاء قرآن شريف باشد؛ زيرا در بر دارد تمام فوائد مادى و معنوى و دنيائى و آخرتى جميع طبقات انسانى را تا انقراض عالم، و هادى است به آنچه سبب تكميل و ترقى و تعالى و انتظام معاش و معاد بنى آدم مى‌باشد. و چون خداوند حميد، به اعطاء اين قرآن مجيد، مستحق سپاسدارى و شكرگزارى گردد، لذا ابتداى كلام شريف مصدّر شد به كلمه تحميد.
جلد 8 - صفحه 9
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1» قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3» وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً «4»
ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‌ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6»
ترجمه‌
ستايش مر خداوندى را است كه نازل فرمود بر بنده خود قرآن را و قرار نداد براى آن چيزى از كجى‌
بلكه قرار داد آنرا راست و درست تا بترساند بعذابى سخت از نزد خود و مژده دهد گروندگانى را كه بجا مى‌آورند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است مزدى نيكو
با آنكه درنگ كنندگان باشند در آن هميشه‌
و بيم دهد آنانرا كه گفتند گرفت خدا فرزند
نبود براى آنها بآن دانشى و نه براى پدرانشان بزرگ گفتارى است گفتارى كه بيرون ميآيد از دهانهاشان نميگويند مگر دروغ‌
پس شايد تو كشنده باشى خود را بر اثرهاى اعراض آنها اگر ايمان نياورند باين كلام الهى از اندوه بسيار.
تفسير
- خداوند سبحان چون در سوره سابقه اخيرا امر فرمود پيغمبر اكرم را بستايش خداوند در صفات جلاليّه در اين سوره خود ستايش فرمود ذات اقدس خويش را بصفت كمالى كه فوق آن متصوّر نيست براى تعليم بندگان كيفيّت ستايش را بر بزرگترين نعمت خود كه انعام فرموده است آنرا ببندگان براى سعادت دنيا و آخرتشان و آن نازل نمودن قرآن كريم است بر پيغمبر اكرم كه بهيچ وجه اعوجاج و كجى و انحراف و اختلاف و اختلالى در لفظ و معناى آن راه ندارد و عوج بكسر كجى معقول و بفتح كجى محسوس است بلكه راست و درست‌
----
جلد 3 صفحه 404
و معتدل و مستقيم و مستوى و قائم بحقّ و قيّم بعدل و دائم بدوام ازلى و ابدى است و باطل و مبطلى در آن و براى آن نبوده و نخواهد بود قمّى ره فرموده دو كلمه عوجا و قيّما مقدم و مؤخّر است چون مراد آنستكه نازل فرمود بر بنده خود كتاب را كه قيّم است و قرار نداد در آن كجى را پس كلمه‌اى مقدم شده است بر كلمه‌اى و بنظر حقير چون تنزيه مقدم بر تقديس است و نتيجه خالى بودن از اعوجاج و كجى راستى و درستى است بايد و لم يجعل له عوجا مقدّم بر قيّما باشد تا بمنزله ذكر علّت براى آن گردد با آنكه كلام مأمون از اشتباه است چون نميشود قيّما صفت عوجا باشد و ظاهرا مقصود قمّى ره هم بيان معناى مراد باشد نه آنكه تحريفى در كلام روى داده و حاصل آنستكه چون قيّما حال است براى كتاب بايد مقدّم باشد بر معطوف بو او و مؤخّر شده بملاحظه نكته بلاغتى كه ذكر شد و براى تقويت تعلّق انذار به انزال چون لينذر متعلق است بانزل و جمله و لم يجعل له عوجا فاصله شده بين متعلّق و متعلّق به و اگر قيّما مؤخر نشده بود محتمل بود تعلّق بجمله اخيره پيدا كند با آنكه انذار نتيجه انزال قيّم است نه عدم اعوجاج چون علّت وجود، وجود است و علّت عدم، عدم و اين خود نكته بلاغتى ديگرى است براى تأخير قيّما كه ذكر شد و بعضى از اين نكته غفلت نموده‌اند و براى تسهيل امر قيّما را مفعول و جعله كه مقدّر نموده‌اند قرار داده‌اند با آنكه اين نوع تقدير خلاف متعارف و مخلّ بمقصود است در هر حال منظور و مقصود از انزال كتاب و ارسال رسول اين بود كه بترساند اهل كفر و طغيان را از عذاب شديدى كه در دنيا و آخرت از نزد خداوند صادر و بآنها واصل خواهد شد و مژده دهد اهل ايمان و اعمال صالحه را بپاداش خوبى كه بهشت جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز و مسيح پسران خدايند از اين مقالات فاسده كه بتقليد آباء و اجداد بى‌معرفت خودشان بزبان جارى مينمودند از راه بى‌دانشى و بى‌فكرى و تشبيه خداوند بخلق در صفات چون بزرگ حرفى است حرفى كه بيرون ميآيد از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌
----
جلد 3 صفحه 405
مذكوره تميز است براى آن كه موجب استغناء از ذكر آن شده و جمله تخرج من افواههم صفت است براى كلمه محذوفه و تركيب كلام من حيث المجموع براى افاده تعجّب و تأكيد و بزرگ شمردن اين جرئت و جسارت است و مراد از كلمه كلام است كه احيانا اراده ميشود و بعضى كلمة برفع قرائت نموده‌اند و بنابراين مفاد كلام ظاهر است و محتاج بتقدير نيست ولى از صولت و صلابت كلام كاسته ميشود چنانچه بر ارباب ادب مخفى نيست و در خاتمه تصريح شده بآنكه اين گفتار ناهنجار صرف دروغ و مجرّد افتراء بخدا است و بايد گوينده آن معذّب بعذاب الهى گردد ولى نبايد رسول اكرم نفس شريف خود را بهلاكت اندازد بر اثر اين گفتار و كردار كفّار اگر باقى بمانند بر كفر و الحاد و ايمان نياورند بقرآن كه كلام الهى است براى شدّت تأسف و اندوه آنحضرت بر حال آنها چون او بوظيفه خود عمل نموده و آنها هم بمقرّى كه در علم الهى بر ايشان مقدّر شده خواهند رسيد و بر دامن كبرياى خداوند هم گردى از اين گفتارها و كردارها نخواهد نشست و اين براى تسليت خاطر آنحضرت است كه زياد متأثر و ملول از اصرار آنها بر كفر نگردد و در اينمقام گفته‌اند خداوند تشبيه فرموده حال پيغمبر اكرم را در دنباله اعراض و رو گرداندن كفّار از حقّ بحال كسيكه در مفارقت دوستانش بر آثار آنها بنگرد از روى تأسف و تحسّر بقدريكه خود را بهلاكت اندازد از شدّت غم و اندوه و اين كلام براى تذكّر پيغمبر اكرم بآنكه جاى اين اندازه تأسف نيست ذكر شده است ..
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ
الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ الكِتاب‌َ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً «1»
حمد مختص‌ بخداونديست‌ ‌که‌ نازل‌ فرمود ‌بر‌ بنده‌ ‌خود‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ كتاب‌ ‌را‌ و قرار نداد ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ منحرف‌ و معوج‌ و ‌غير‌ مستقيم‌ اخبار بسيار ‌از‌ طرق‌ خاصّه‌ و عامّه‌ ‌در‌ فضائل‌ و ثمرات‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ رسيده‌.
«1» ‌اگر‌ بنويسند و ‌در‌ خزائن‌ حيوانات‌ بگذارند ‌از‌ آفات‌ و حيوانات‌ موذيه‌ محفوظ ميماند.
«2» ‌اگر‌ ‌در‌ شيشه‌ ‌که‌ درب‌ تنگ‌ ‌باشد‌ بگذارند و ‌در‌ خانه‌ قرار دهند ‌از‌ فقر و بلاها محفوظ ميشود.
«3» ‌اگر‌ قرائت‌ كنند نوري‌ ساطع‌ شود ‌تا‌ مسجد الحرام‌ و ‌از‌ آنجا ‌تا‌ بيت‌ المقدس‌ و ملائكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ نور ‌براي‌ ‌او‌ طلب‌ مغفرت‌ كنند.
«4» آيه آخر ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ ‌در‌ وقت‌ خواب‌ تلاوت‌ كند ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ اراده‌ كرد بيدار شود بيدار ميشود.
«5» قرائت‌ ‌در‌ ‌هر‌ جمعه‌ ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ باعث‌ حفظ ‌از‌ بليّات‌ ميشود ‌تا‌ جمعه‌ ديگر و ‌غير‌ اينها ‌از‌ فوائد و ثمرات‌ (الحَمدُ لِلّه‌ِ) لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌که‌ حمد مختص‌ بخدا ‌است‌ و ‌غير‌ ‌او‌ لياقت‌ حمد ندارد و ‌ما ‌در‌ اول‌ سوره‌ حمد مفصلا بيان‌ كرديم‌ و فرق‌ ‌بين‌ حمد و شكر و مدح‌ ‌را‌ بيان‌ نموديم‌ مراجعه‌ فرمائيد الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ مقام‌ عبوديت‌ حضرت‌ رسالت‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ ‌است‌ بلكه‌ يكي‌ ‌از‌ شئون‌ عبوديت‌ رسالت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ تشهد مقدم‌ ذكر شد وه‌ مقام‌ عبوديت‌ اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خود‌ هيچ‌ ندارد و هيچ‌ نظر ندارد فقط متوجه‌ بمولي‌ ‌باشد‌ عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ نحل‌ ‌آيه‌ 77
جلد 12 - صفحه 325
77 (الكِتاب‌َ) قرآن‌ مجيد ‌را‌ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً معوج‌ بزبان‌ فارسي‌ كج‌ چوله‌ ‌يعني‌ ‌غير‌ مستقيم‌ بنحوي‌ ‌که‌ نتوانند استفاده‌ كنند ‌ يا ‌ ‌بر‌ خلاف‌ صلاح‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ مشتمل‌ ‌بر‌ اباطيل‌ ‌باشد‌.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 1)- آغاز با حمد و ستایش خدا: سوره کهف همچون بعضی دیگر از سوره‌های قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده است، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایسته‌ای است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالی از هر گونه اعوجاج و کژی است بیان کرده، می‌گوید: «حمد خدائی را که این کتاب آسمانی را بر بنده (بر گزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>



نسخهٔ ‏۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۱


ترجمه

حمد مخصوص خدایی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد...

ستايش خداى را كه اين كتاب [آسمانى‌] را بر بنده‌ى خود نازل كرد و هيچ گونه انحرافى در آن ننهاد
ستايش خدايى را كه اين كتاب [آسمانى‌] را بر بنده خود فرو فرستاد و هيچ گونه كژى در آن ننهاد،
ستایش و سپاس مخصوص خداست که بر بنده خاص خود (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این کتاب بزرگ (قرآن) را نازل کرد و در آن هیچ نقص و کژی ننهاد.
همه ستایش ها ویژه خداست که این کتاب را بر بنده اش نازل کرد و برای آن هیچ گونه انحراف و کژی قرار نداد.
سپاس خداوندى را كه بر بنده خود اين كتاب را نازل كرد و هيچ كجى و انحراف در آن ننهاد.
سپاس خداوندی را که بر بنده خویش کتاب آسمانی را که در آن هیچ‌گونه کژی و کاستی نگذارده، نازل کرده است‌
سپاس و ستايش خداى راست كه اين كتاب را بر بنده‌اش فروفرستاد و آن را هيچ كژى ننهاد،
حمد و سپاس خدائی را سزا است که بر بنده‌ی خود (محمّد) کتاب (قرآن) را فرو فرستاده و در آن هیچ گونه انحراف و کژی قرار نداده است.
هر ستایش(شایسته) خدا را سزاست که (این) کتاب [:قرآن] را بر بنده (ی ویژه)‌اش فرو فرستاد و برایش (هیچ گونه) کژی ننهاد.
سپاس خدائی را که فرستاد بر بنده خویش کتاب را و قرار نداد برای آن کجی را


سوره الكهف آیه ١ الكهف ٢
سوره : سوره الكهف
نزول : ٧ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«عِوَجاً»: کژی و کجی. انحراف. «لَمْ یَجْعَل لَّهُ عِوَجاً»: مراد این است که در قرآن ضدّ و نقیض معنوی، و اختلال و انحراف لفظی وجود ندارد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

«شیخ طوسى» گوید: مشرکین از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤالاتى مى کردند که یهودیان بنى‌قریظه و بنى‌النضیر تلقین کرده بودند و گفته بودند. اگر جواب سؤالات را شنیدند، بدانند این پیامبر همان پیامبرى است که خدا وعده داده است و اگر جواب نشنیدند، بدانند او شخص دروغ‌گو و متقول است.

اینان نزد پیامبر آمدند و آن سؤالات را مطرح کردند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان وعده داد که در موعد معین به آن‌ها جواب بدهد ولى وحى خدا نرسید و جواب سؤالات به تأخیر افتاد و جبرئیل در آن میعاد نیامد.

مشرکین گفتند: چون محمد جواب سؤالات را به تأخیر انداخته است. پیامبر نیست بلکه دروغگو و متقول است سپس سوره کهف در جواب آن‌ها نازل گشت. ابتداى این سوره تکذیب مشرکین است چنان که محمد بن اسحق از عکرمة او از ابن عباس روایت کنند و مشرکینى که نزد یهودیان رفته بودند تا از وضع پیامبر از آن‌ها بپرسند، عبارت بودند از: نضر بن حرث بن کلده و عقبة بن ابى‌معیط و مسائلى که یهودیان به آنان تلقین کرده بودند؛ سه چیز بوده: اول درباره جوانانى بود که در روزگار نخستین بوده اند و موضوع این جوانان (اصحاب کهف) نزد آنان عجیب می‌نمود که چسان به آنان گذشته است.

دوم سؤال درباره مردى بود که طواف بوده و از اثر طوف و سیر، به مشارق و مغارب زمین رسیده بود و می‌خواستند خبر او را دریافت کنند. سوم از مسئله روح بوده که چه چیز است، گویند: تأخیر جواب‌هاى مزبور تا پانزده شب به طول انجامید و خداوند در این زمینه چیزى از وحى نمى فرستاد و جبرئیل هم نزد وى نمى آمد اهل مکه به زبان آمدند و اراجیف و بدگوئى را نسبت به پیامبر شروع کردند و این موضوع پیامبر را سخت ناراحت کرد تا این که جبرئیل آمد و سوره کهف و آیه «یسْئَلُونَک عَنِ الرُّوحِ» را نازل نمود.[۱]

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»

ستايش مخصوص خدايى است كه كتاب (آسمانى قرآن را) بر بنده‌ى خود نازل كرد و براى آن هيچ گونه انحرافى قرار نداد.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1»

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‌: حقيقت هر سپاس و ثناى جميل، مختص ذات خداوندى است كه: أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ‌: نازل فرمود بر بنده خود حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله كتاب قرآن را. وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً: و قرار نداد در قرآن چيزى از كجى به اختلاف لفظ و تفاوت معنى، يا چيزى كه ملتبس باشد، يا قرار نداد در قرآن كجى در كلام كه خارج كند از صحت به فساد و از حق به باطل و از آنچه فايده دارد به آنچه فايده در آن نيست. حاصل آنكه: الفاظ و معانى قرآن در نهايت قوام و ثبات و استقامت باشد بدون هيچ اعوجاج و انحرافى.

تنبيه: برهان عقلى حكم نمايد به اينكه شكر منعم واجب، و محقق است ذات احديت خداوند سبحان منعم حقيقى، و انواع و اقسام نعم جسمانى و روحانى را نسبت به كليّه افراد بشر انعام فرموده، و اعظم و اتمّ و اكمل از آنها، اعطاء قرآن شريف باشد؛ زيرا در بر دارد تمام فوائد مادى و معنوى و دنيائى و آخرتى جميع طبقات انسانى را تا انقراض عالم، و هادى است به آنچه سبب تكميل و ترقى و تعالى و انتظام معاش و معاد بنى آدم مى‌باشد. و چون خداوند حميد، به اعطاء اين قرآن مجيد، مستحق سپاسدارى و شكرگزارى گردد، لذا ابتداى كلام شريف مصدّر شد به كلمه تحميد.

جلد 8 - صفحه 9


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَنْزَلَ عَلى‌ عَبْدِهِ الْكِتابَ وَ لَمْ يَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً «1» قَيِّماً لِيُنْذِرَ بَأْساً شَدِيداً مِنْ لَدُنْهُ وَ يُبَشِّرَ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً حَسَناً «2» ماكِثِينَ فِيهِ أَبَداً «3» وَ يُنْذِرَ الَّذِينَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً «4»

ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَ لا لِآبائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْواهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلاَّ كَذِباً «5» فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى‌ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً «6»

ترجمه‌

ستايش مر خداوندى را است كه نازل فرمود بر بنده خود قرآن را و قرار نداد براى آن چيزى از كجى‌

بلكه قرار داد آنرا راست و درست تا بترساند بعذابى سخت از نزد خود و مژده دهد گروندگانى را كه بجا مى‌آورند كارهاى شايسته را كه مر ايشانرا است مزدى نيكو

با آنكه درنگ كنندگان باشند در آن هميشه‌

و بيم دهد آنانرا كه گفتند گرفت خدا فرزند

نبود براى آنها بآن دانشى و نه براى پدرانشان بزرگ گفتارى است گفتارى كه بيرون ميآيد از دهانهاشان نميگويند مگر دروغ‌

پس شايد تو كشنده باشى خود را بر اثرهاى اعراض آنها اگر ايمان نياورند باين كلام الهى از اندوه بسيار.

تفسير

- خداوند سبحان چون در سوره سابقه اخيرا امر فرمود پيغمبر اكرم را بستايش خداوند در صفات جلاليّه در اين سوره خود ستايش فرمود ذات اقدس خويش را بصفت كمالى كه فوق آن متصوّر نيست براى تعليم بندگان كيفيّت ستايش را بر بزرگترين نعمت خود كه انعام فرموده است آنرا ببندگان براى سعادت دنيا و آخرتشان و آن نازل نمودن قرآن كريم است بر پيغمبر اكرم كه بهيچ وجه اعوجاج و كجى و انحراف و اختلاف و اختلالى در لفظ و معناى آن راه ندارد و عوج بكسر كجى معقول و بفتح كجى محسوس است بلكه راست و درست‌


جلد 3 صفحه 404

و معتدل و مستقيم و مستوى و قائم بحقّ و قيّم بعدل و دائم بدوام ازلى و ابدى است و باطل و مبطلى در آن و براى آن نبوده و نخواهد بود قمّى ره فرموده دو كلمه عوجا و قيّما مقدم و مؤخّر است چون مراد آنستكه نازل فرمود بر بنده خود كتاب را كه قيّم است و قرار نداد در آن كجى را پس كلمه‌اى مقدم شده است بر كلمه‌اى و بنظر حقير چون تنزيه مقدم بر تقديس است و نتيجه خالى بودن از اعوجاج و كجى راستى و درستى است بايد و لم يجعل له عوجا مقدّم بر قيّما باشد تا بمنزله ذكر علّت براى آن گردد با آنكه كلام مأمون از اشتباه است چون نميشود قيّما صفت عوجا باشد و ظاهرا مقصود قمّى ره هم بيان معناى مراد باشد نه آنكه تحريفى در كلام روى داده و حاصل آنستكه چون قيّما حال است براى كتاب بايد مقدّم باشد بر معطوف بو او و مؤخّر شده بملاحظه نكته بلاغتى كه ذكر شد و براى تقويت تعلّق انذار به انزال چون لينذر متعلق است بانزل و جمله و لم يجعل له عوجا فاصله شده بين متعلّق و متعلّق به و اگر قيّما مؤخر نشده بود محتمل بود تعلّق بجمله اخيره پيدا كند با آنكه انذار نتيجه انزال قيّم است نه عدم اعوجاج چون علّت وجود، وجود است و علّت عدم، عدم و اين خود نكته بلاغتى ديگرى است براى تأخير قيّما كه ذكر شد و بعضى از اين نكته غفلت نموده‌اند و براى تسهيل امر قيّما را مفعول و جعله كه مقدّر نموده‌اند قرار داده‌اند با آنكه اين نوع تقدير خلاف متعارف و مخلّ بمقصود است در هر حال منظور و مقصود از انزال كتاب و ارسال رسول اين بود كه بترساند اهل كفر و طغيان را از عذاب شديدى كه در دنيا و آخرت از نزد خداوند صادر و بآنها واصل خواهد شد و مژده دهد اهل ايمان و اعمال صالحه را بپاداش خوبى كه بهشت جاويد است و جايگاه ابدى ايشان خواهد بود و نيز بترساند از بين اهل كفر كفّار قريش را خصوصا، كه ميگفتند ملائكه دختران خدايند و يهود و نصارى را كه ميگفتند عزيز و مسيح پسران خدايند از اين مقالات فاسده كه بتقليد آباء و اجداد بى‌معرفت خودشان بزبان جارى مينمودند از راه بى‌دانشى و بى‌فكرى و تشبيه خداوند بخلق در صفات چون بزرگ حرفى است حرفى كه بيرون ميآيد از دهنهاى ايشان در گناه و جسارت بساحت مقدّس ربوبى اگر چه از روى جهالت و نادانى باشد و از روى قلب نباشد و ظاهرا فاعل كبرت الكلمه است كه حذف شده و كلمه‌


جلد 3 صفحه 405

مذكوره تميز است براى آن كه موجب استغناء از ذكر آن شده و جمله تخرج من افواههم صفت است براى كلمه محذوفه و تركيب كلام من حيث المجموع براى افاده تعجّب و تأكيد و بزرگ شمردن اين جرئت و جسارت است و مراد از كلمه كلام است كه احيانا اراده ميشود و بعضى كلمة برفع قرائت نموده‌اند و بنابراين مفاد كلام ظاهر است و محتاج بتقدير نيست ولى از صولت و صلابت كلام كاسته ميشود چنانچه بر ارباب ادب مخفى نيست و در خاتمه تصريح شده بآنكه اين گفتار ناهنجار صرف دروغ و مجرّد افتراء بخدا است و بايد گوينده آن معذّب بعذاب الهى گردد ولى نبايد رسول اكرم نفس شريف خود را بهلاكت اندازد بر اثر اين گفتار و كردار كفّار اگر باقى بمانند بر كفر و الحاد و ايمان نياورند بقرآن كه كلام الهى است براى شدّت تأسف و اندوه آنحضرت بر حال آنها چون او بوظيفه خود عمل نموده و آنها هم بمقرّى كه در علم الهى بر ايشان مقدّر شده خواهند رسيد و بر دامن كبرياى خداوند هم گردى از اين گفتارها و كردارها نخواهد نشست و اين براى تسليت خاطر آنحضرت است كه زياد متأثر و ملول از اصرار آنها بر كفر نگردد و در اينمقام گفته‌اند خداوند تشبيه فرموده حال پيغمبر اكرم را در دنباله اعراض و رو گرداندن كفّار از حقّ بحال كسيكه در مفارقت دوستانش بر آثار آنها بنگرد از روى تأسف و تحسّر بقدريكه خود را بهلاكت اندازد از شدّت غم و اندوه و اين كلام براى تذكّر پيغمبر اكرم بآنكه جاى اين اندازه تأسف نيست ذكر شده است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

الحَمدُ لِلّه‌ِ الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ الكِتاب‌َ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً «1»

حمد مختص‌ بخداونديست‌ ‌که‌ نازل‌ فرمود ‌بر‌ بنده‌ ‌خود‌ ‌رسول‌ اللّه‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و اله‌ كتاب‌ ‌را‌ و قرار نداد ‌از‌ ‌براي‌ ‌او‌ منحرف‌ و معوج‌ و ‌غير‌ مستقيم‌ اخبار بسيار ‌از‌ طرق‌ خاصّه‌ و عامّه‌ ‌در‌ فضائل‌ و ثمرات‌ ‌اينکه‌ سوره‌ مباركه‌ رسيده‌.

«1» ‌اگر‌ بنويسند و ‌در‌ خزائن‌ حيوانات‌ بگذارند ‌از‌ آفات‌ و حيوانات‌ موذيه‌ محفوظ ميماند.

«2» ‌اگر‌ ‌در‌ شيشه‌ ‌که‌ درب‌ تنگ‌ ‌باشد‌ بگذارند و ‌در‌ خانه‌ قرار دهند ‌از‌ فقر و بلاها محفوظ ميشود.

«3» ‌اگر‌ قرائت‌ كنند نوري‌ ساطع‌ شود ‌تا‌ مسجد الحرام‌ و ‌از‌ آنجا ‌تا‌ بيت‌ المقدس‌ و ملائكه‌ ‌در‌ ‌آن‌ نور ‌براي‌ ‌او‌ طلب‌ مغفرت‌ كنند.

«4» آيه آخر ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ ‌در‌ وقت‌ خواب‌ تلاوت‌ كند ‌هر‌ موقعي‌ ‌که‌ اراده‌ كرد بيدار شود بيدار ميشود.

«5» قرائت‌ ‌در‌ ‌هر‌ جمعه‌ ‌اينکه‌ سوره‌ ‌را‌ باعث‌ حفظ ‌از‌ بليّات‌ ميشود ‌تا‌ جمعه‌ ديگر و ‌غير‌ اينها ‌از‌ فوائد و ثمرات‌ (الحَمدُ لِلّه‌ِ) لام‌ اختصاص‌ ‌است‌ ‌که‌ حمد مختص‌ بخدا ‌است‌ و ‌غير‌ ‌او‌ لياقت‌ حمد ندارد و ‌ما ‌در‌ اول‌ سوره‌ حمد مفصلا بيان‌ كرديم‌ و فرق‌ ‌بين‌ حمد و شكر و مدح‌ ‌را‌ بيان‌ نموديم‌ مراجعه‌ فرمائيد الَّذِي‌ أَنزَل‌َ عَلي‌ عَبدِه‌ِ مقام‌ عبوديت‌ حضرت‌ رسالت‌ بالاتر ‌از‌ مقام‌ رسالت‌ ‌است‌ بلكه‌ يكي‌ ‌از‌ شئون‌ عبوديت‌ رسالت‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ تشهد مقدم‌ ذكر شد وه‌ مقام‌ عبوديت‌ اينست‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌خود‌ هيچ‌ ندارد و هيچ‌ نظر ندارد فقط متوجه‌ بمولي‌ ‌باشد‌ عَبداً مَملُوكاً لا يَقدِرُ عَلي‌ شَي‌ءٍ نحل‌ ‌آيه‌ 77

جلد 12 - صفحه 325

77 (الكِتاب‌َ) قرآن‌ مجيد ‌را‌ وَ لَم‌ يَجعَل‌ لَه‌ُ عِوَجاً معوج‌ بزبان‌ فارسي‌ كج‌ چوله‌ ‌يعني‌ ‌غير‌ مستقيم‌ بنحوي‌ ‌که‌ نتوانند استفاده‌ كنند ‌ يا ‌ ‌بر‌ خلاف‌ صلاح‌ ‌باشد‌ ‌ يا ‌ مشتمل‌ ‌بر‌ اباطيل‌ ‌باشد‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 1)- آغاز با حمد و ستایش خدا: سوره کهف همچون بعضی دیگر از سوره‌های قرآن با حمد و ستایش خداوند آغاز شده است، و از آنجا که حمد و ستایش بخاطر کار یا صفت مهم و شایسته‌ای است در اینجا ستایش را در برابر نزول قرآن که خالی از هر گونه اعوجاج و کژی است بیان کرده، می‌گوید: «حمد خدائی را که این کتاب آسمانی را بر بنده (بر گزیده) اش نازل کرد، و هیچ گونه کژی در آن قرار نداد» (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلی عَبْدِهِ الْکِتابَ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَهُ عِوَجاً).

نکات آیه

۱- تنها، خداوند، شایسته و بایسته ستایش است. (الحمد للّه) «ال»، در «الحمد» براى استغراق است «الحمد للّه»; یعنى، تمام ستایش ها از آنِ خداوند است.

۲- خداوند، سرچشمه و منشأ همه کمال ها و زیبایى ها است. (الحمد للّه)

۳- خداوند، نازل کننده قرآن بر پیامبر(ص) است. (أنزل على عبده الکتب)

۴- خداوند، به جهت نازل کردن قرآن بر پیامبر(ص) سزاوار همه ستایش ها است. (الحمد للّه الذى أنزل ... الکتب) توصیف خداوند به «الذى أنزل...»، گویاى علّت و دلیلِ اختصاص حمدها و ستایش ها به او است.

۵- قرآن، کتابى با عظمت و در اوج زیبایى و کمال است. (الحمد للّه الذى أنزل على عبده الکتب) «ال» در «الکتاب» براى استغراق صفات است; یعنى، تمام اوصافى که یک کتاب، در حد کامل مى تواند داشته باشد، در این کتاب متبلور است و این، حاکى از عظمت قرآن است. و چون حمد در برابر زیبایى و کمال است و در آیه بالا خداوند، به سبب نزول قرآن، تمام حمدها و ستایش ها را از آن خویش دانسته، استفاده مى شود که قرآن، در نهایت کمال و زیبایى است.

۶- پیامبراکرم(ص)، بنده خدا و مفتخَر به عبودیت او است. (أنزل على عبده الکتب)

۷- نقش عبادت و عبودیت پیامبر(ص)، در نایل شدن آن حضرت به مقام رسالت و نزول قرآن برایشان (أنزل على عبده الکتب) وصف و یاد کردن از پیامبر(ص) به عنوان «بندى خداوند» در بیان نازل کردن قرآن بر او، مى تواند این معنا را برساند که: «بنده خدا» بودن و او را بندگى و عبادت کردن، از زمینه هاى مهم براى تحمّل رسالت و دریافت وحى است.

۸- بندگى براى خدا، از شریف ترین و عزیزترین مرتبه ها، براى انسان است. (أنزل على عبده الکتب) استفاده از عنوان «عبد» براى معرفى پیامبر(ص)، نشان دهنده جایگاه بلند این رتبه و منزلت، در قاموسِ کمالات و فضیلت هاى انسانى است.

۹- ساحت قرآن، از هرگونه کجى و انحراف مبرّا است. (أنزل على عبده الکتب و لم یجعل له عوجًا) «عوج» به معناى کجى و انحراف است.

۱۰- کمال و عظمت قرآن و نبود کمترین کجى و انحراف در آن، مقتضى حمد و ستایش در برابر پدیدآورنده آن است. (الحمد للّه الذى ... لم یجعل له عوجًا)

موضوعات مرتبط

  • انسان: مقامات انسان ۸
  • بندگان خدا ۶:
  • حمد: حمد خدا ۱; زمینه حمد خدا ۴، ۱۰
  • خدا: اختصاصات خدا ۱; افعال خدا ۳; نقش خدا ۲
  • زیبایى: منشأ زیبایى ۲
  • عبودیت: مقام عبودیت ۸
  • قرآن: آثار عظمت قرآن ۱۰; آثار کمال قرآن ۱۰; تنزیه قرآن ۹، ۱۰; زمینه نزول قرآن ۷; زیبایى قرآن ۵; عظمت قرآن ۵; قرآن و انحراف ۹; کمال قرآن ۵; منشأ نزول قرآن ۳; نزول قرآن ۴; ویژگیهاى قرآن ۵، ۹
  • کمال: منشأ کمال ۲
  • محمد(ص): آثار عبادات محمد(ص) ۷; آثار عبودیت محمد(ص) ۷; زمینه نبوت محمد(ص) ۷; عبودیت محمد(ص) ۶; مقامات محمد(ص) ۶، ۷

منابع

  1. طبرى صاحب جامع البیان از طریق ابن اسحق او از شیخى از اهل مصر و او از ابن عباس نقل نماید که قریش سه نفر را نزد احبار یهود در مدینه فرستادند و آن‌ها به این سه نفر سؤالات مزبور را تلقین نمودند.