البقرة ٧١

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۳۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

گفت: خداوند می‌فرماید: «گاوی باشد که نه برای شخم زدن رام شده؛ و نه برای زراعت آبکشی کند؛ از هر عیبی برکنار باشد، و حتی هیچ‌گونه رنگ دیگری در آن نباشد.» گفتند: «الان حق مطلب را آوردی!» سپس (چنان گاوی را پیدا کردند و) آن را سر بریدند؛ ولی مایل نبودند این کار را انجام دهند.

گفت: او مى‌فرمايد آن گاوى است كه رام نيست تا زمين را شخم زند و به كشت آب دهد، گاوى تندرست است، هيچ لكه‌اى در آن نيست. گفتند: اينك حق را ادا كردى. پس همان را سر بريدند، هر چند نزديك بود اين كار را نكنند
گفت: «وى مى‌فرمايد: در حقيقت، آن ماده گاوى است كه نه رام است تا زمين را شخم زند؛ و نه كشتزار را آبيارى كند؛ بى‌نقص است؛ و هيچ لكه‌اى در آن نيست.» گفتند: «اينك سخن درست آوردى.» پس آن را سر بريدند، و چيزى نمانده بود كه نكنند.
موسی گفت: خدا می‌فرماید آن گاو هم آن قدر به کار رام نباشد که زمین شیار کند و آب به کشتزار دهد و هم بی‌عیب و یکرنگ باشد. گفتند: اکنون حقیقت را روشن ساختی. و گاوی بدان اوصاف کشتند، لیکن نزدیک بود باز نافرمانی کنند.
گفت: او می گوید: گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند و نه زراعت را آبیاری نماید، [از هر عیب و نقصی] سالم است، و رنگی مخالف رنگ اصلی در آن نیست، گفتند: اکنون حق را برای ما آوردی. پس آن را ذبح کردند، در حالی که نزدیک بود فرمان خدا را اجرا نکنند!!
گفت: مى‌گويد: از آن گاوان نيست كه رام باشد و زمين را شخم زند و كِشته را آب دهد. بى‌عيب است و يكرنگ. گفتند: اكنون حقيقت را گفتى. پس آن را كشتند، هر چند كه نزديك بود كه از آن كار سرباز زنند.
گفت می‌فرماید آن گاوی است که نه رام [و کاری‌] است که زمین را شیار کند و نه کشتزار را آبیاری کند، تندرست و یکرنگ گفتند اینک سخن درست آوردی سپس آن را کشتند و نزدیک بود که این کار را نکنند
گفت: او مى‌گويد: آن گاوى است نه چنان رام كه زمين را شخم زند و كشت را آب دهد، بى‌عيب است و هيچ لكه‌اى [از رنگ ديگر] در آن نيست. گفتند: اكنون حقّ را بياوردى پس آن
گفت: خدا می‌فرماید که آن، گاوی است که هنوز به کار گرفته نشده است و رام نگشته است تا بتواند زمین را شیار کند و زراعت را آبیاری نماید. از هر عیبی پاک و رنگش یکدست و بدون لکه است. گفتند: اینک حق مطلب را اداء کردی. پس گاو را سر بریدند، گرچه نزدیک بود که چنین نکنند.
گفت: «به‌راستی خدا می‌فرماید “بی‌چون، آن ماده گاوی است که نه رام است تا زمین را شخم زند، و نه کشتزار را آبیاری می‌کند؛ بسی سالم است (و) هیچ لکه‌ای (هم) در آن نیست.”» گفتند: «اینک (سخنی) کاملاً درست آوردی.» پس آن را سر بریدند، و (هرگز) نزدیک [:مایل] به انجام این کار (هم) نبوده‌اند.
گفت او گوید همانا آن گاوی است نه رام تا زمین را شیار کند و نه کشت را آب دهد تندرست است نیست لکّه‌ای در آن گفتند اکنون حقّ‌ّ را آوردی پس سربریدندش و نزدیک نبودند آن را کنندگان‌


البقرة ٧٠ آیه ٧١ البقرة ٧٢
سوره : سوره البقرة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٦
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«ذَلُولٌ»: رام. کار کشته. «تُثِیرُ»: زیر و رو می‌کند. «الْحَرْثَ»: کشت و زرع. «مُسَلَّمَةٌ»: سالم. بی‌عیب. «شِیَةَ»: رنگ مخالف. از ماده (وشی). «مَا کَادُوا یَفْعَلُونَ»: نزدیک بود که چنین کاری نکنند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - گاوى که براى شخم زنى رام نشده و براى کشتزاران آبکشى نکرده، از ویژگیهاى گاوى که قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند. (قال إنه یقول بقرة إنّها بقرة لاذلول تثیر الأرض و لاتسقى الحرث) «ذلول» به معناى رام و مطیع است. «إثارة» (مصدر تثیر) به معناى زیر و رو کردن مى باشد. مراد از زیر و رو کردن زمین به وسیله گاو، شخم زدن آن است.

۲ - گاوى که قوم موسى به ذبح آن مأمور شدند باید سالم، بى نقص و پیراسته از هر نقطه و خطى در رنگ و پوستش مى بود. (مسلّمة لاشیة فیها) «مسلّمة» یعنى داراى سلامت و سلامت به معناى: مبرا بودن از عیب و آفت است. «شیة» به هر رنگى گفته مى شود که مخالف رنگ عمومى چیزى باشد. بنابراین «لاشیة فیها» یعنى، در رنگ آن گاو، رنگ دیگرى نباشد. گفتنى است که «شیة» از ماده «وشى» است و «هاء» آخر عوض واو محذوف مى باشد.

۳ - قوم موسى، آخرین علایم تعیین شده را (رام نشده براى شخم و ...) نشانه هایى قاطع و برطرف کننده سردرگمى خویش دانستند. (قالوا الئن جئت بالحق) «حق» در جمله فوق به معناى ثابت و استوار در مقابل امرى تردیدپذیر و نامشخص است. ال در «الحق» براى استغراق خصایص افراد است; یعنى، حق کامل و تمام.

۴ - قوم موسى، از گاو براى شخم زنى و آبیارى کشتزارها استفاده مى کردند. (لاذلول تثیر الأرض و لاتسقى الحرث)

۵ - قوم موسى، گاوى را با تمام ویژگیهاى تعیین شده، یافته آن را ذبح کردند. (فذبحوها) ضمیر «ها» در «ذبحوها» به «بقرة» [توصیف شده]برمى گردد.

۶ - قوم موسى، ویژگیهاى اولیه گاوى را که باید ذبح مى شد، نارسا پنداشته و موسى(ع) را به کوتاهى در بیان حقیقت متهم کردند. (قالوا الئن جئت بالحق) مفهوم کلام قوم موسى (الآن ...; هم اکنون حق را به تمامى بیان کردى) این است که: وى قبل از ذکر اوصاف یاد شده در این آیه، حق را به طور کامل بیان نکرده بود.

۷ - قوم موسى، پس از دستیابى به گاو مورد نظر، تمایلى به کشتن آن نداشتند. (و ما کادوا یفعلون) «کاد» به معناى نزدیک بود، است. این فعل آن گاه که منفى باشد گاهى دلالت بر تأکید انجام نگرفتن فعل بعد دارد و احیاناً حاکى از انجام گرفتن آن، از روى بى میلى، کندى یا سختى است. در جمله «ما کادوا یفعلون» به قرینه «فذبحوها» دومین معنا مراد است; یعنى، انجام دادند ولى با سختى و بى میلى.

۸ - قوم موسى، با سؤال و جستجوى بى مورد، تکلیف (کشتن گاوى ماده براى حل معماى قتل) را بر خود دشوار کردند. (فذبحوها و ما کادوا یفعلون) جمله «ما کادوا یفعلون» (نزدیک بود انجام ندهند) مى تواند اشاره به دشوارى انجام تکلیف مذکور باشد، که به شهادت جمله «فافعلوا ما تؤمرون» (در آیه ۶۸) و قرینه هاى دیگر، قوم موسى خود با سؤالهاى بى مورد این مشکل را آفریدند و تکلیف را بر خویش دشوار ساختند.

۹ - حجیت اطلاقات و عمومات وارد شده درباره احکام و تکالیف (فافعلوا ما تؤمرون ... قالوا الئن جئت بالحق) جمله «فافعلوا ما تؤمرون» دلالت بر آن دارد که: قوم موسى اگر گاو ماده میانسالى را ذبح مى کردند - هر چند زرد رنگ و ... نبود - به تکلیف الهى عمل کرده بودند. بنابراین، اگر شارع تکلیف خویش را به صورت مطلق یا عموم بیان کرده و قید و شرطى براى آن ذکر نکرده انسانها باید به همان اطلاقات و عمومات عمل کنند.

۱۰ - انسانها به بیش از آنچه شارع بیان کرده مکلف نیستند. (فافعلوا ما تؤمرون ... قالوا الئن جئت بالحق فذبحوها و ما کادوا یفعلون)

روایات و احادیث

۱۱ - امام صادق (ع) فرموده اند: «... و کان فى بنى اسرائیل رجل له بقرة و کان له ابن بارّ و کان عند ابنه سلعة فجاء قوم یطلبون سلعته و کان مفتاح بیته تحت رأس أبیه و کان نائماً ... فلما انتبه أبوه قال له یا بنى ما صنعت فى سلعتک قال هى قائمة لم ابعها لان المفتاح کان تحت رأسک فکرهت ان انّبهک و انغّص علیک نومک قال له ابوه قد جعلت هذه البقرة عوضاً عما فاتک من ربح سلعتک و شکر اللّه لابنه ما فعل بابیه و امر بنى اسرائیل أن یذبحوا تلک البقرة ... قال لهم موسى ان اللّه یأمرکم أن تذبحوا بقرة ... هى بقرة فلان فذهبوا لیشتروا فقال: لاابیعها الا بملء جلدها ذهباً فرجعوا إلى موسى فأخبروه فقال لهم موسى لابد لکم من ذبحها بعینها بملء جلدها ذهباً فذبحوها ...;[۱] ... در بین بنى اسرائیل مردى بود که گاوى داشت و این مرد را پسر نیکوکارى بود و نزد این پسر کالایى بود که عده اى براى خرید آن آمدند و کلید خانه اش زیر سر پدرش بود و او نیز در خواب بود ... پدر چون از خواب بیدار شد پرسید که با کالاى خود چه کردى؟ پسر گفت: کالا در جاى خود باقى است و آن را نفروختم; چون کلید زیر سر شما بود و دوست نداشتم که شما را بیدار کرده و خواب را برایتان ناگوار نمایم. پدر به او گفت: این گاو را در مقابل سودى که از دست دادى به تو بخشیدم. و خدا خوشرفتارى این پسر را با پدر خویش پاس داشت و به بنى اسرائیل دستور داد آن گاو را ذبح کنند ... موسى به آنان گفت: خداوند به شما دستور داده که گاوى را بکشید ... این همان گاو شخص نیکوکار بود. پس براى خرید آن رفتند و آن شخص گفت: گاو خود را نمى فروشم مگر اینکه پوست آن را پر از طلا نمایید. پس بنى اسرائیل به سوى موسى(ع) آمدند و آن حضرت به آنان گفت: باید همین گاو را بکشید و لو اینکه پوست آن را پر از طلا نمایید و بنى اسرائیل ناچار به ذبح آن گاو شدند ...».

۱۲ - از امام رضا(ع) روایت شده که فرمود: «... ان الذین أمروا قوم موسى بعبادة العجل، کانوا خمسة أنفس، و کانوا أهل بیت یأکلون على خوان واحد ... و هم الذین ذبحوا البقرة التى أمر اللّه عز و جل بذبحها;[۲] ... کسانى که قوم موسى (ع) را به پرستش گوساله دعوت کردند، پنج نفر بودند که همگى از یک خانواده و سر یک سفره مى نشستند ... و آنان همان کسانى بودند که مأمور گشته بودند گاوى را که خداوند عز و جل دستور داده بود زبح کنند».

۱۳ - یونس بن یعقوب مى گوید: «قلت لابى عبداللّه (ع): ان أهل مکة یذبحون البقرة فى اللبب فما ترى فى أکل لحومها؟ قال: فسکت هنیهة ثم قال: قال اللّه: «فذبحوها و ما کادوا یفعلون لاتأکل الا ما ذبحوا من مذبحه;[۳] به امام صادق(ع) عرض کردم: اهل مکّه گاو را (مثل شتر) مى کشند (نحر مى کنند) پس گوشت آن چه حکمى دارد؟ امام لحظه اى ساکت شد، سپس فرمود: خداوند فرموده: آن گاو را ذبح نمودند و نزدیک بود آن مأموریت را انجام ندهند. بنابراین هیچ گوشتى را نخور مگر اینکه از راه (شرعى) خودش ذبح شده باشد.»

موضوعات مرتبط

  • آبیارى: آبیارى با گاو ۴; ابزار آبیارى ۴
  • احکام: حجیت اطلاقات احکام ۹; حجیت عمومات احکام ۹
  • بنى اسرائیل: آبیارى در بنى اسرائیل ۴; بینش بنى اسرائیل ۱۶; ذبح گاو بنى اسرائیل ۲، ۵، ۷، ۸; پرسشهاى بنى اسرائیل ۸; تاریخ بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸; رفع تحیر بنى اسرائیل ۳; صفات گاو بنى اسرائیل ۱، ۲، ۳، ۶; قصه گاو بنى اسرائیل ۱۱، ۱۲، ۱۳; کشاورزى بنى اسرائیل ۴; گوساله پرستى بنى اسرائیل ۱۲
  • پرسش: پرسش بیجا ۸
  • تکلیف: عوامل سختى تکلیف ۸; محدوده تکلیف ۱۰; منشأ تکلیف ۱۰
  • شخم زنى: شخم زنى با گاو ۴
  • کشاورزى: ابزار کشاورزى ۴
  • گاو: گاو ماده ۸
  • موسى (ع): تهمت به موسى (ع) ۶; قصه موسى (ع) ۶

منابع

  1. تفسیر قمى، ج ۱، ص ۴۹; نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۸- ، ح ۲۴۰.
  2. خصال، ج ۱، ص ۲۹۲، ح ۵۵; نورالثقلین، ج ۱، ص ۸۸- ، ح ۲۳۹.
  3. تفسیر عیاشى، ج ۱، ص ۴۷، ح ۶۱; تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۱۲، ح ۶.