النحل ٧٦

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۴:۵۷ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

خداوند مثالی (دیگر) زده است: دو نفر را، که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است؛ و قادر بر هیچ کاری نیست؛ و سربار صاحبش می‌باشد؛ او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمی‌دهد؛ آیا چنین انسانی، با کسی که امر به عدل و داد می‌کند، و بر راهی راست قرار دارد، برابر است؟!

|و خدا مثل [ديگرى‌] زد: دو مردند كه يكى از آنها گنگ است و هيچ كارى از او بر نمى‌آيد و سربار مولاى خويش است هر جا او را مى‌فرستد خيرى نمى‌آورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست است يكسان است
و خدا مَثَلى [ديگر] مى‌زند: دو مردند كه يكى از آنها لال است و هيچ كارى از او برنمى‌آيد و او سربار خداوندگارش مى‌باشد. هر جا كه او را مى‌فرستد خيرى به همراه نمى‌آورد. آيا او با كسى كه به عدالت فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست است يكسان است؟
و خدا مثلی زده (بشنوید): دو نفر مرد یکی بنده‌ای باشد گنگ و از هر جهت عاجز و کلّ بر مولای خود که از هیچ راه، خیری به مالک خویش نرساند و دیگری مردی (آزاد و مقتدر) که به عدالت و احسان فرمان دهد و خود هم به راه مستقیم باشد، آیا این دو نفر یکسانند؟ (هرگز یکسان نیستند. مثل کافر و مؤمن بدین مثال ماند).
و خدا مَثَلی [دیگر] زده است: دو مرد را که یکی از آنان لال مادرزاد است [و] بر هیچ کاری قدرت ندارد و سربار سرپرست خویش است؛ او را هر کجا روانه می کند، منفعت و سودی نمی آورد، آیا چنین لال بی قدرت و بی سودی با کسی که [گویا و شنوا است و] به عدالت و انصاف فرمان می دهد و بر راهی راست قرار دارد، یکسان و مساوی است؟ [پس چرا معبودهای لال بی قدرت و بی سود را با خدای توانا و شنوا که ذاتش خیر بی نهایت است، برابر می دانید؟!]
و خدا مثَل دو مرد را بيان مى‌كند كه يكى لال است و توان هيچ چيز ندارد و بار دوش مولاى خود است، هر جا كه او را بفرستد هيچ فايده‌اى حاصل نمى‌كند. آيا اين مرد با آن كس كه مردم را به عدل فرمان مى‌دهد و خود بر راه راست مى‌رود برابر است؟
و [همچنین‌] خداوند از دو مرد مثلی می‌زند که یکی از آن دو گنگ است و قدرت بر هیچ کاری ندارد و سربار سرور خویش است، هر جا که می‌فرستدش، خیری به بار نمی‌آورد، آیا او و کسی که به داد فرمان می‌دهد و در راه راست می‌رود، برابرند؟
و خدا دو مرد را مَثَل مى‌زند: يكى از آن دو گنگ است كه بر هيچ چيز توانايى ندارد و سربار خواجه خويش است، هر جا كه او را فرستد نيكى و سودى نيارد آيا او با كسى كه به عدل و داد فرمان مى‌دهد و بر راه راست است برابر است؟
و خداوند دو مرد را مثل می‌زند که یکی از آنان گنگ مادرزاد است و بر انجام چیزی توانائی ندارد و سربار صاحب خود بوده و به هرجا او را بفرستد نفعی نخواهد داشت. آیا او (که گنگ و ناتوان و سربار و بیفائده است) برابر با کسی است که (زبان‌آور و کارکن و نان‌آور و سراپا خیر و برکت است و مرتّباً دیگران را) به عدل و داد می‌خواند و در جاده‌ی صاف و راست قرار دارد (و دارای روش پسندیده و برنامه‌ی درست در زندگی است؟).
و خدا مَثَلی (دیگر) زد: «دو مرد هستند که یکی از آنها لال است (که) کاری از او بر نمی‌آید حال آنکه سربار سرپرستش(نیز) می‌باشد. به هر جا که او را می‌فرستد هیچ خیری (به همراه) نمی‌آورد. آیا او با کسی که به عدالت فرمان می‌دهد و بر راهی بس راست است یکسان است‌؟»
و زده است خدا مثَلی دو مرد که یکیشان گنگ است توانائی ندارد بر چیزی و او است باری بر مهتر خویش به هر سویش گرداند نیارد به خیری آیا یکسان است او با آنکه امر کند به داد و او است بر راهی راست‌


النحل ٧٥ آیه ٧٦ النحل ٧٧
سوره : سوره النحل
نزول : ٢ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَبْکَمُ»: گنگ مادرزاد (نگا: مفردات راغب اصفهانی). «کَلٌّ»: سربار. کسی که در زندگی تنبل و بیکار بوده و ریزه‌خوار خوان دیگران باشد. «هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَ مَنْ ...»: مراد بت‌پرست و خداپرست است، یا این که مراد مقایسه بتهای ناتوان با خداوند قادر مطلق و متصرّف در امور جهان است؛ چرا که بتها گنگ و ناتوان و سربار پرستنده خود می‌باشند و خداوند سمیع و علیم و دعوت‌کننده مردمان به سوی خوبیها و نیکیها است و پرستندگان خود را به راه راستی رهبری می‌کند که منتهی به سعادت در دنیا و خوشبختی در آخرت است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱- خلق در مقایسه با خدا، به مثابه لالهایى ناتوان و نیازمند سرپرستند. (و ضرب الله مثلاً رجلین أحدهما أبکم لایقدر على شىء و هو کَلّ على موله)

۲- استفاده خداوند از مَثَل و مانند، براى تقریب مفاهیم وحى به ذهن توده مردم (و ضرب الله مثلاً رجلین)

۳- موجودات هستى، ناتوان و متکى به خداوند در حیات خویش (لایقدر على شىء و هو کَلّ على موله)

۴- همه پدیده هاى جهان بدون امداد و تدبیر خداوند، ناتوان از سامان دادن به امور و ارائه راه خیر و کمالند. (لایقدر على شىء ... أینما یوجّهه لایأت بخیر)

۵- ارزش واقعى انسان، به سودمند بودن و اثرآفرینى مثبت اوست. (أینما یوجّهه لایأت بخیر)

۶- همه خیرات و ارزشهاى موجودات عالم، از آنِ خداوند است. (أینما یوجّهه لایأت بخیر) بى تردید همه موجودات از نوعى خیر و ارزش رسانى برخوردارند. بنابراین نفى خیررسانى از موجودات، دلیل بر این است که منشأ همه خیرات خداوند است.

۷- دعوت به عدل، مهم ترین اثر و نشان انسان ارزشمند (و ضرب الله مثلاً رجلین أحدهما أبکم لایقدر على شىء ... هل یستوى هو و من یأمر بالعدل)

۸- قابل مقایسه نبودن مخلوقات با خداوند، امرى روشن، بدیهى و به دور از ابهام است. (و ضرب الله مثلاً رجلین أحدهما أبکم لایقدر على شىء ... هل یستوى هو و من یأمر بالعدل) برداشت فوق، از حذف جواب استفهام (هل یستوى هو ...) - که مى تواند این حذف به خاطر وضوح و بداهت آن باشد - استفاده گردیده است.

۹- خداوند، دعوت کننده انسانها به عدل (هل یستوى هو و من یأمر بالعدل) برداشت فوق، بر این اساس است که ضرب المثل آیه را در جهت نفى شرک بدانیم; یعنى، انسان لالِ ناتوان، مَثَلى باشد براى مخلوقات و امر کننده به عدل، مَثَلى باشد از خداوند.

۱۰- تنها انسان درست کردار و ایستاده بر صراط مستقیم، شایستگى دعوت دیگران به عدل را دارد. (و من یأمر بالعدل و هو على صرط مستقیم) توصیف امر کننده به عدل به اینکه خود در صراط مستقیم باشد، در حقیقت بیان شرط شایستگى براى چنین مسؤولیت است.

۱۱- لزوم اصلاح جامعه بشرى، بر مبناى عدالت و اکتفا نکردن به خودسازى (و من یأمر بالعدل و هو على صرط مستقیم) برداشت فوق، براى این است که خداوند در عین اهمیت دادن به خودسازى با بیان «و هو على صرط مستقیم»، موضوع دعوت به عدل و اصلاح جامعه را مطرح فرمود و حتى آن را مقدم آورد.

۱۲- دعوت به عدالت و بر صراط مستقیم بودن، منشأ قدرت، استقلال و خیرات براى جامعه است. (أحدهما أبکم لایقدر على شىء ... هل یستوى هو و من یأمر بالعدل و هو على صرط مستقیم) برداشت فوق، از تقابل «من یأمر بالعدل...» و «أحدهما أبکم ... لایأت بخیر» به دست آمد.

۱۳- انسان فاقد روحیه عدالت خواهى، انسانى گنگ و بى ارزش در بینش الهى * (أحدهما أبکم ... و من یأمر بالعدل) از تقابل «یأمر بالعدل» با «أبکم» مطلب فوق استفاده مى شود.

موضوعات مرتبط

  • اتکا: اتکا به خدا ۳
  • ارزشها: ملاک ارزشها ۱۳
  • اصلاح: اهمیت اصلاح اجتماعی ۱۱
  • انسان: آثار سودمندى انسان ۵; ملاک ارزش انسان ۵; نشانه هاى انسان ارزشمند ۷
  • تزکیه: اهمیت تزکیه ۱۱
  • ثابت قدمان: ثابت قدمان در صراط مستقیم ۱۰
  • جامعه: منشأ استقلال جامعه ۱۲; منشأ قدرت جامعه ۱۲
  • خدا: آثار امدادهاى خدا ۴; آثار تدبیر خدا ۴; دعوتهاى خدا ۹
  • خیر: منشأ خیر ۶
  • شخصیت: آسیب شناسى شخصیت ۱۳
  • صالحان: دعوتهاى صالحان ۱۰
  • صراط مستقیم: دعوت به صراط مستقیم ۱۲
  • ظالمان: لالى ظالمان ۱۳
  • عدالت: دعوت به عدالت ۷، ۹، ۱۰، ۱۲
  • عدالتخواهى: ارزش عدالتخواهى ۱۳
  • قرآن: روش تعالیم قرآن ۲; مثالهاى قرآن ۱، ۲
  • قیاس: قیاس باطل ۸; قیاس موجودات با خدا ۱، ۸
  • مثال: فواید مثال ۲
  • مثالهاى قرآن: تمثیل به لال ۱; مثل موجودات ۱
  • موجودات: اتکاى موجودات ۳; عجز موجودات ۳، ۴
  • مهتدین: دعوتهاى مهتدین ۱۰

منابع