گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۶ </center>
<span id='link186'><span>
<span id='link186'><span>
==روياروئى موسى «ع» با ساحران، در روز موعود ==
==رويارویى موسى «ع» با ساحران، در روز موعود ==
«'''قَالُوا يَا مُوسى إِمَّا أَن تُلْقِىَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ... مِن سِحْرِهِمْ أَنهَا تَسعَى'''»:
«'''قَالُوا يَا مُوسى إِمَّا أَن تُلْقِىَ وَ إِمَّا أَن نَّكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَلْقَى ... مِن سِحْرِهِمْ أَنهَا تَسعَى'''»:


((حبال (( جمع حبل ، و ((عصى (( جمع عصا است ، زيرا سحره فرعون طنابها و چوب دستى ها را در سحر خود به كار گرفته بودند تا در نظر تماشاگران به صورت مارها و اژدها در آيد، تا اژدها شدن عصاى موسى تحت الشعاع قرار گيرد.
«حِبال»، جمع «حَبل»، و «عِصِىّ»، جمع «عصا» است. زيرا سحره فرعون، طناب ها و چوبدستى ها را در سحر خود به كار گرفته بودند، تا در نظر تماشاگران، به صورت مارها و اژدها در آيد. تا اژدها شدن عصاى موسى تحت الشعاع قرار گيرد.


در اين آيه حذف و ايجاز (يعنى مختصر گوئى ) به كار رفته ، گويا فرموده است روز موعود همه در محل موعود جمع شدند و موسى نيز حاضر شد، آنگاه شخصى پرسيده : خوب سپس چه كردند؟ در پاسخش ‍ فرموده : ((قالوا يا موسى اما ان تلقى و اما ان نكون اول من القى (( و اين جمله مى رساند كه آن روز قبطيان موسى را مخير كردند بين اينكه او اول بيندازد و يا صبر كند تا ساحران اول بيندازند بعد او، موسى هم در پاسخ فرمود: ((بل القوا(( و با اين كلام خود ميدان را به آنان وا گذاشت تا هر چه از طاقتشان بر مى آيد بياورند، و پيدا است كه موسى دلش نسبت به وعده خدا گرم بود، و هيچ قلق و اضطرابى نداشت ، چرا داشته باشد؟ با اينكه خداى تعالى به او و برادرش فرموده بود: ((اننى معكما اسمع و ارى ((
در اين آيه، حذف و ايجاز (يعنى مختصر گویى) به كار رفته. گويا فرموده است: روز موعود، همه در محل موعود جمع شدند و موسى نيز حاضر شد. آنگاه شخصى پرسيده: خوب سپس چه كردند؟  


«'''فاذا حبالهم و عصيهم يخيل اليه من سحرهم انها تسعى'''» - در اين آيه حذف و تقدير به كار رفته و تقدير آن ((فالقوا و اذا حبالهم و عصيهم ... پس انداختند كه ناگهان طنابها و چوبدستى هاشان ...(( بوده است ، و اگر كلمه ((فالقوا(( حذف شد براى اين بود كه فوريت را تاءكيد كند، گويا همينكه موسى گفت : اول شما بيندازيد، ديگر هيچ فاصله اى نشد كه موسى ديد آنچه را كه ديد، حتى بدون اينكه انداختن آنها فاصله شده باشد.
در پاسخش فرموده: «قَالُوا يَا مُوسَى إمّا أن تُلقِىَ وَ إمّا أن نَكُونَ أوَّلَ مَن ألقَى»، و اين جمله مى رساند كه آن روز قبطيان، موسى را مخير كردند بين اين كه او اول بيندازد و يا صبر كند تا ساحران اول بيندازند، بعد او. موسى هم در پاسخ فرمود: «بَل ألقُوا». و با اين كلام خود، ميدان را به آنان وا گذاشت تا هرچه از طاقت شان بر مى آيد، بياورند، و پيدا است كه موسى دلش نسبت به وعده خدا گرم بود، و هيچ قلق و اضطرابى نداشت. چرا داشته باشد؟ با اين كه خداى تعالى، به او و برادرش فرموده بود: «إنَّنِى مَعَكُمَا أسمَعُ وَ أرَى».


و آنچه به خيال موسى در آمد به خيال ساير تماشاچيان نيز در آمد، چون در جاى ديگر قرآن فرموده : ((سحروا اعين الناس و استرهبوهم (( چيزى كه هست در آنجا موسى (عليه السلام ) به عنوان يكى از مردم تماشاچى منظور شده و در اين آيه از ميان همه تماشاچيان نام او آمده تا زمينه براى آيه بعدى فراهم شود كه مى فرمايد: فَأَوْجَس فى نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسى.
«'''فَإذَا حِبَالُهُم وَ عِصِيُّهُم يُخَيَّلُ إلَيه مِن سِحرِهِم أنَّهَا تَسعَى'''» - در اين آيه، حذف و تقدير به كار رفته، و تقدير آن: «فَألقُوا وَ إذَا حِبَالُهُم وَ عِصِيُّهُم...: پس انداختند كه ناگهان طناب ها و چوبدستى هاشان...» بوده است. و اگر كلمۀ «فَألقُوا» حذف شد، براى اين بود كه فوريت را تأكيد كند. گويا همين كه موسى گفت: اول شما بيندازيد، ديگر هيچ فاصله اى نشد كه موسى ديد آنچه را كه ديد. حتى بدون اين كه انداختن آن ها فاصله شده باشد.
 
و آنچه به خيال موسى در آمد، به خيال ساير تماشاچيان نيز در آمد. چون در جاى ديگر، قرآن فرموده: «سَحَرُوا أعيُنَ النَّاسِ وَ استَرهَبُوهُم». چيزى كه هست، در آن جا موسى «عليه السلام» به عنوان يكى از مردم تماشاچى منظور شده و در اين آيه، از ميان همه تماشاچيان، نام او آمده تا زمينه براى آيه بعدى فراهم شود كه مى فرمايد:  
 
«'''فَأَوْجَس فى نَفْسِهِ خِيفَةً مُّوسى'''»:
 
راغب در مفردات مى گويد: مادۀ «وَجس»، به معناى صداى آهسته است، و «توجس»، به معناى به گوش بودن براى شنيدن آن است، و «إيجَاس»، احساس آن صدا در دل است. همچنان كه قرآن فرموده: «فَأوجَسَ مِنهُم خِيفَةً».  


راغب در مفردات مى گويد: ماده : ((وجس (( به معناى صداى آهسته است ، و ((توجس (( به معناى بگوش بودن براى شنيدن آن است ، و ((ايجاس ((، احساس آن صدا در دل است ، همچنانكه قرآن فرموده : ((فاوجس منهم خيفه ((، پس وجس عبارت است از آن
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۲۴۷ </center>
حالت نفسانى كه بعد از ((هاجس (( پيدا مى شود، چون هاجس مبداء ايجاد فكر است ، و ((واجس (( آن خاطره اى است كه به دل خطور مى كند.
پس «وَجس»، عبارت است از» آن حالت نفسانى كه بعد از «هاجس» پيدا مى شود. چون «هاجس» مبدأ ايجاد فكر است، و «واجس»، آن خاطره اى است كه به دل خطور مى كند.


معناى جمله :((فاوجس فى نفسه خيفه موسى (( و وجوهى كه درباره مقصود از نگران شدن موسى (عليه السلام ) بعد از مشاهده سحر ساحران گفته شده است
==وجوه گفته شده درباره مقصود از نگران شدن موسى «ع»، بعد از مشاهده سحر ساحران==


پس بنا به گفته راغب : ايجاس خيفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسى كه خفيف و پنهانى باشد، يعنى آثارش در رنگ پوست آدمى بروز نكند، و بدنبال پيدايش آن در نفس به طور ناخودآگاه خاطره هاى سوئى در دل پيدا مى شود، بدون اينكه توجهى به تحذر و تحرز از آن داشته باشد، زيرا اگر پروا و ترسى در او حاصل شود به طور قطع اثرش ‍ در قيافه و پوست و نيز در رفتار آدمى ظاهر مى شود، و اينكه مى بينيم كلمه ((خيفه (( را نكره آورده به اين معنا اشاره دارد، گويا فرموده : در نفس خود نوعى ترس احساس نمود كه خيلى قابل اعتناء نبود
پس بنا به گفته راغب : ايجاس خيفه در نفس ، احساس آن است ، البته آن احساسى كه خفيف و پنهانى باشد، يعنى آثارش در رنگ پوست آدمى بروز نكند، و بدنبال پيدايش آن در نفس به طور ناخودآگاه خاطره هاى سوئى در دل پيدا مى شود، بدون اينكه توجهى به تحذر و تحرز از آن داشته باشد، زيرا اگر پروا و ترسى در او حاصل شود به طور قطع اثرش ‍ در قيافه و پوست و نيز در رفتار آدمى ظاهر مى شود، و اينكه مى بينيم كلمه ((خيفه (( را نكره آورده به اين معنا اشاره دارد، گويا فرموده : در نفس خود نوعى ترس احساس نمود كه خيلى قابل اعتناء نبود
خط ۵۵: خط ۶۰:
در اين جمله به منظور تاءييد و تقويت موسى (عليه السلام ) او را از ترسيدن نهى مى كند و نهى خود را تعليل مى كند به اينكه ((تو برنده و غالبى (( پس معنا اين مى شود كه : تو از هر جهت ما فوق آنهايى و چون چنين است ديگر هيچ يك از نقشه هاى شوم آنان و سحرشان به تو كارى نمى كند، پس ديگر موجبى نيست كه بترسى .
در اين جمله به منظور تاءييد و تقويت موسى (عليه السلام ) او را از ترسيدن نهى مى كند و نهى خود را تعليل مى كند به اينكه ((تو برنده و غالبى (( پس معنا اين مى شود كه : تو از هر جهت ما فوق آنهايى و چون چنين است ديگر هيچ يك از نقشه هاى شوم آنان و سحرشان به تو كارى نمى كند، پس ديگر موجبى نيست كه بترسى .
<span id='link188'><span>
<span id='link188'><span>
==غلبه موسى «ع» بر ساحران و ايمان آوردن آنان ==
==غلبه موسى «ع» بر ساحران و ايمان آوردن آنان ==
«'''و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا...'''» - در اين جمله موسى (عليه السلام ) ماءمور مى شود كه عصاى خود را بيفكند تا همه آنچه را كه آنها درست كرده بودند ببلعد و اگر عصا را به
«'''و الق ما فى يمينك تلقف ما صنعوا...'''» - در اين جمله موسى (عليه السلام ) ماءمور مى شود كه عصاى خود را بيفكند تا همه آنچه را كه آنها درست كرده بودند ببلعد و اگر عصا را به
۱۳٬۷۷۸

ویرایش