الواقعة ٨٧: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن جزییات آیه)
 
خط ۳۹: خط ۳۹:
المیزان=
المیزان=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link155 | آيات ۵۷ - ۹۶، سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link155 | آيات ۵۷ - ۹۶  سوره واقعه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link156 | بيان جهت اينكه لازمه اعتقاد به آفريدگار تصديق قيامت و معاد است (نحن خلقناكم فلولاتصدقون )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link156 | لازمۀ اعتقاد به آفريدگار، تصديق قيامت و معاد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link157 | مرگ تقدير شده است و ناشى از غلبه اسبابزوال بر قدرت و اراده خداوند نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link157 | مرگ از سوی خداوند، برای بشر مقدر شده است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link158 | حكمت و غرض از تقدير مرگ : تبديل امثال ، و انشاء مجدد اموات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link159 | علم به دنيا و ویژگی های آن، مسلتزم اذعان به معاد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link159 | توضيح اينكه چگونه علم به دنيا و خصوصيات آن مسلتزم اذعان به معاد است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link161 | اثبات ربوبيت پروردگار، با بر شمردن سه تا از مهمترين حوایج مردم: زراعت، آب و آتش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۷#link160 | بيان اينكه آيه : ((و لقد علمتم النشاة الاولى فلولا تذكرون )) مبتنى بر قياس نيست]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link163 | معناى اين كه قرآن كريم، در «كتاب مكنون» است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link161 | اثبات ربوبيت پروردگار با بر شمردن سه تا از مهمترين حوائج مردم : زراعت ، آب وآتش]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link164 | مراد از «مسّ» و «مُطَهّرُون»، در آيه: «لا يَمَسُّهُ إلّا المُطَهّرُون»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link162 | معناى آيه : ((فسبح باسم ربك العظيم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link166 | اگر قيامتى در كار نيست، پس چرا جلوی مرگ را نمی گیرید؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link163 | معناى اينكه قرآن كريم و ((انى كتاب مكنون )) است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link167 | وضع سه گروه «مقربان»، «اصحاب يمين» و «اصحاب شمال»، به هنگام مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link164 | مراد از ((مس )) و ((مظهرون )) در آيه : ((لا يسمه لا المطهرون ))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link168 | بحث روایتی: (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته)]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link165 | معناى اينكه فرمود: روزى خود را تكذيب قرار مى دهيد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link166 | اگر قيامتى در كار نيست پس چرا جان به گلوگاه رسيده را بر نمى گردانيد؟!]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link167 | وضع طوائف سه گانه (مقربون ، اصحاب اليمين و اصحابالشمال ) در حال مرگ و پس از مرگ]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۸#link168 | (رواياتى در ذيل برخى آيات گذشته )]]


}}
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۱:۵۵

کپی متن آیه
تَرْجِعُونَهَا إِنْ‌ کُنْتُمْ‌ صَادِقِينَ‌

ترجمه

پس آن (روح) را بازگردانید اگر راست می‌گویید!

|چرا او را بر نمى‌گردانيد اگر راست مى‌گوييد
اگر راست مى‌گوييد، [روح‌] را برنمى‌گردانيد؟
روح را دوباره به بدن مرده باز نمی‌گردانید اگر راست می‌گویید؟
آن [روح به گلوگاه رسیده] را [به بدن محتضر] برنمی گردانید، اگر [در ادعای خود] راستگویید؟
اگر راست مى‌گوييد، بازش گردانيد.
اگر راست می‌گویید چرا آن را باز نمی‌گردانید؟
او را باز نمى‌گردانيد، اگر راست مى‌گوييد؟!
اگر راست می‌گوئید (که خودتان مقتدر و توانا هستید) روح را بازگردانید.
چرا اگر راست می‌گویید، روح را بر نمی‌گردانید؟
بازش گردانید اگر هستید راستگویان‌

Then bring it back, if you are truthful.
ترتیل:
ترجمه:
الواقعة ٨٦ آیه ٨٧ الواقعة ٨٨
سوره : سوره الواقعة
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَرْجِعُونَهَا»: روح را برگردانید و دوباره جان به کالبد محتضر بدمید.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ «86» تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «87»

پس اگر شما (در برابر اعمالتان) مجازات شدنى نيستيد، چرا آن جان را (در حال احتضار به بدن خود) بر نمى‌گردانيد اگر راست مى‌گوييد؟

نکته ها

اگر منكران معاد در قدرت خداوند براى مبعوث كردن مردگان شك دارند، آيا قدرت او را در گرفتن جان انسان‌ها، انكار مى‌كنند؟ صحنه جان دادن محتضر را مى‌بينند كه احدى هيچ كارى نمى‌تواند بكند، عجز خود و قدرت نمايى او را در حال احتضار ديده‌اند، همان قدرت كه مى‌تواند جان را بگيرد، مى‌تواند جان را باز گرداند. اگر مرگ به اراده و تقدير الهى نبود و اتّفاقى بود، چاره‌جويى و جلوگيرى از آن امكان داشت.

براى منكران بايد استدلال آورد، چنانكه در آيات متعدّد اين سوره خداوند بارها استدلال آورده است. «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ»، «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ»، «أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ»، البتّه‌

جلد 9 - صفحه 445

گاهى هم بايد با نشان دادن صحنه عجزشان آنان را تحقير كرد، چنانكه در اين آيات خداوند خطاب به آنان مى‌فرمايد: همه شما قدرت دور كردن مرگ و زنده نگه داشتن عزيزتان را در لحظه احتضار نداريد.

خداوند، به همه بندگان، خوب يا بد، نزديك است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ» آنچه مهم و ارزشمند است اين‌كه ما با ايمان و عمل صالح به خدا نزديك شويم.

«مدين» از «دين» به معناى جزاست و لذا «يَوْمِ الدِّينِ» يكى از نام‌هاى قيامت است:

«مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ»

نگاه، غير از ديدن است، چه بسا انسان به چيزى نگاه مى‌كند، اما آن را نمى‌بيند و در فكر چيز ديگرى است. تَنْظُرُونَ‌ ... لكِنْ لا تُبْصِرُونَ‌

پیام ها

1- لحظه‌ى احتضار و مرگ، براى همه حتمى است. «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» (كلمه‌ «إِذا» در موارد حتمى الوقوع بكار مى‌رود)

2- خروج روح از بدن، از مجراى تنفسى و حلقوم است. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

3- خداوند براى برطرف كردن ترديد معاد، هم قدرت خود را در حيات مطرح مى‌كند و هم در حال مرگ و به اين طريق اتمام حجّت مى‌كند. «بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»

4- خداوند، از نزديك‌ترين افراد به انسان، نزديك‌تر است. نزديكى ديگران جسمى است و نزديكى او ناشى از احاطه كامل به مخلوق است. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ»

5- معاد و كيفر و پاداش اخروى قطعى است. «إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ» (بكارگيرى فعل ماضى براى بيان آينده، نشانه حتمى و قطعى بودن آن است)

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 446

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)

تَرْجِعُونَها: برگردانيد روح را به جسد آن محتضر، إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ‌: اگر هستيد راستگويان در تعطيل او اهمال خدا شما را در انكار حشر و نشر. فراء


«1» كامل بهائى ط مكتبة مرتضوى ج 1 ص 49- 50. و نيز در تسلميه العوارض 62 تا 65 حديث حارث آمده است.

«2» تسلية الفواد شبر، (مكتبة بصيرتى- قم) ص 77 بنقل از كافى 3/ 123.

جلد 12 - صفحه 486

گفته آيه خطاب به جماعتى است كه مى‌گفتند ما مرگ را از خود باز توانيم داشت به تدبير و علم طب؛ حق تعالى بر سبيل سرزنش فرمود اگر راست مى‌گوئيد چرا وقتى جان مرده به حلق رسد آن را رد نمى‌كنيد به تدبير و معالجه، و معلوم است كه هيچ چاره نداريد در آن.

بيان: زمخشرى در كشاف گفته: تفصيل و تبيين معنى آيه آنست كه جحود و انكار شما در آيات الهى و افعال سبحانى، بر وجهى است كه اگر كتاب به شما نازل فرمايد مى‌گوئيد سحر و افتراست، و اگر پيغمبر ارسال فرمايد مى‌گوئيد ساحر و كذاب است، و اگر باران مى‌فرستد كه سبب حيات شما است مى‌گوئيد اين از فلان ستاره است؛ پس در اين صورت اين مذهب راجع است به اهمال و تعطيل، پس چيست شما را كه رد روح نمى‌كنيد به بدن بعد از رسيدن آن به حلقوم اگر صادقيد در تعطيل امور، و انكار آنكه خداوند سبحان محيى و مميت است و چون قادر نيستيد بر آن پس چرا اعتقاد نكنيد كه از تقدير مقدر حكيم، و از تدبير مدبر عليم است‌ «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ (75) وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ (78) لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ (79)

تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ (80) أَ فَبِهذَا الْحَدِيثِ أَنْتُمْ مُدْهِنُونَ (81) وَ تَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ (82) فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ (83) وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ (84)

وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ (85) فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ (86) تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ (87)

ترجمه‌

پس سوگند ياد نميكنم بمواضع وقوع ستارگان‌

و همانا آن هر آينه سوگنديست اگر بدانيد بزرگ‌

همانا آن قرآنيست گرامى‌

در كتابى نگاه داشته شده‌

مس نميكند آنرا مگر پاك‌شدگان‌

فرو فرستادنى است از پروردگار جهانيان‌

آيا پس نسبت باين گفتار سستى ميورزيد

و قرار ميدهيد روزيتان را آنكه شما تكذيب ميكنيد

پس چرا نبايد وقتى كه رسيد جان بگلو

و شما آن هنگام نظر ميكنيد

و ما نزديكتريم باو از شما ولى نمى‌بينيد

پس چرا نبايد اگر هستيد غير جزا داده‌شدگان‌

برگردانيد آنرا اگر هستيد راستگويان.

تفسير

در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مواقع نجوم طرد نمودن آنها است شياطين را و مشركين بآن سوگند ياد مينمودند پس خداوند فرموده من بآن سوگند ياد نميكنم و در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه در زمان جاهليّت مردم قسم ميخوردند بآن پس خدا فرمود قسم نميخورم من بمواقع نجوم چون امر كسى كه بآن قسم بخورد بزرگ است و بنابراين مراد آنست كه سوگند ياد نميكنم بمواقع و اوقات سقوط ستارگان و آن سوگند سوگندى است كه اگر بدانيد گناه است و ياد كنيد آنرا گناه بزرگى است يا آن سوگندى است كه گناه بزرگى است اگر بدانيد ولى افسوس كه نميدانيد و بعدا فرموده آنچه بر من نازل شده قرآن مفيد نافع است كه در لوح محفوظ الهى وجود دارد مانند آنكه ما ميگوئيم بجان تو قسم نميخورم امر از اين قرار است و شايد جهت منع از چنين قسمى آن باشد كه اعراب جاهليّت مواضع وقوع ستارگان و سقوط كواكب را منشأ آثارى ميدانستند از قبيل نزول باران و غيره و ميگفتند باران بفلان ستاره بر ما نازل شد و


جلد 5 صفحه 136

اين كفر يا اقلا بى‌ادبى است چون بايد گفت بخواست خدا نازل شد لذا خداوند باين تقريب از آن و از قسم بمواقع ستارگان كه مشعر باين عقائد است منع فرموده و مقرّب يا مؤيّد اين معنى است آنچه در ضمن آيات بعد بيايد انشاء اللّه تعالى ولى مفسرين فرموده‌اند خداوند قسم ياد فرموده بمطالع و مغارب يا مساقط نجوم و لا زائد است و آن معمول در كلام ميباشد يا لا اشاره بردّ اقوال كفار است راجع بقرآن كه ميگفتند سحر و شعر و افسانه است يا نفى غير آنچه بقسم اثبات شده براى مزيد تأكيد مانند آنكه گفته شود نيست جز اين قسم بخدا چنين است يا مراد از مواقع نجوم آيات قرآن است كه نجوما يعنى متفرّقا بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده و خدا بآن قسم ياد فرموده و مؤيّد اين معنى است توصيف قسم ببزرگى و آنكه بعضى بموقع النّجوم قرائت نموده‌اند و مؤيّد اين اقوال است آنكه قمّى ره نقل فرموده كه مراد آنست كه پس سوگند ياد ميكنم بمواقع نجوم و بنابراين اقوال متعلّق قسم آنست كه آنچه بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نازل شده قرآن پر خير و فائده و نفع است براى بشر تا روز قيامت و كلام خدا است كه كرامت و احترامش نزد خدا و خلق زياد است ولى آنچه بعنوان تأييد از قمّى ره نقل شد در صافى موجود است و حقير بر حسب معمول خود در نقل روايات بآن اعتماد نمودم و بعد از مراجعه بتفسير برهان و اطلاع بر اخبار معارضه با آن رجوع بتفسير على بن ابراهيم قمّى كه نسخه خطى از آن نزد حقير است نمودم ديدم چنين نقلى در آن نبود و بنابراين چون در متشابهات مرجع راسخان در علمند آنچه بدوا ذكر شد بايد تلقّى بقبول شود نه اقوال مفسرين و العلم عند اللّه تعالى و درك نميكنند و اصابت نمينمايند بچيزى از معانى و حقايق قرآن مگر كسانيكه پاك باشند از معاصى و نبايد مسّ نمايند خطّ آنرا مگر كسانيكه خالى از جنابت و با وضو و طهارت باشند چنانچه در روايات ائمه اطهار بآن تصريح شده چون نازل از جانب پروردگار عالم است و جز از طريق اولياء او بحقائق آن راه نتوان يافت و بايد محترم باشد آيا نسبت بقرآن مداهنه و سهل‌انگارى ميكنيد و نفاق ميورزيد و تكذيب ميكنيد باطنا با آنكه ظاهرا تصديق مينمائيد آنرا و قرار ميدهيد بهره خودتان را از آن تكذيب خودتان يا قرار ميدهيد شكر روزى‌


جلد 5 صفحه 137

خودتان را كه خدا بشما داده كفران نعمت او چون وقتى باران ميآيد ميگوئيد بفلان ستاره آمد با آنكه بخواست خدا آمده و قرآن بآن ناطق است و شما تكذيب ميكنيد قرآن را در اين نسبتى كه ميدهيد چون مخاطب باين آيات كفار مكّه و منافقين اين امّتند و مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه آنها از اين قبيل نسبتها ميدادند و نفاق و شقاق ميورزيدند و قرآن منزل و تجعلون شكر كم انّكم تكذّبون است پس چرا وقتى بحال احتضار افتاديد و جانتان بحلقومتان رسيد و شما در كنار عزيزانتان نشسته و با حسرت بآنها نگاه ميكنيد و ما با ملائكه‌اى كه مأمور قبض ارواحند مشغول قبض روح آنها و نزديكتر از شما بآنانيم ولى شما نميدانيد كه ما حاضريم و نمى‌بينيد ملائكه را و با كمال اشتياقى كه ببرگشتن روح آنها ببدنشان داريد پس چرا اگر شما مملوك حق و مقهور در تحت اراده او براى مجازات اعمالتان در آخرت نيستيد چنانچه مدّعى آن مى‌باشيد كه دار جزائى نيست برنميگردانيد روح آنها را ببدنهاشان اگر راست ميگوئيد و بنابراين كلمه فلولا براى طول كلام و احتياج بربط تامّ تكرار شده و خلاصه كلام آنست كه اگر شما راست ميگوئيد عالم ديگرى نيست و از دست شما در اين عالم كارى برميآيد چرا جان عزيزانتان را وقتى ما ميخواهيم بگيريم و بگلو رسيده برنميگردانيد در كافى از امام صادق عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه وقتى جان بگلوى محتضر رسيد منزل او را در بهشت باو ارائه ميدهند پس ميگويد مرا بدنيا برگردانيد تا كسان خود را بآنچه ديدم خبر دهم ميگويند نميشود و اگر لا در آيه اول زائد هم نباشد تأكيد در كلام حاصل است‌

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَلَو لا إِن‌ كُنتُم‌ غَيرَ مَدِينِين‌َ (86) تَرجِعُونَها إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ (87)

‌پس‌ ‌شما‌ ‌اگر‌ منكر جزاء و ثواب‌ و عقاب‌ هستيد برگردانيد نفس‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ جاي‌ ‌خود‌ ‌که‌ نميرد ‌اگر‌ هستيد راستگويان‌.

‌شما‌ ‌که‌ قدرت‌ ‌بر‌ گردانيدن‌ نفس‌ ‌او‌ نداريد ‌پس‌ بدانيد ‌که‌ ‌به‌ يد قدرت‌ ‌خدا‌ ‌است‌ ‌که‌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُم‌ لا يَستَأخِرُون‌َ ساعَةً وَ لا يَستَقدِمُون‌َ اعراف‌ آيه 32.

جلد 16 - صفحه 411

فَلَو لا إِن‌ كُنتُم‌ غَيرَ مَدِينِين‌َ مدين‌ بمعني‌ مفعولي‌ بمعني‌ جزاء داده‌ ‌شده‌ ‌يعني‌ ‌شما‌ ‌که‌ منكر روز جزاء هستيد و مي‌گوئيد ثواب‌ و عقابي‌ نيست‌ و مي‌گوئيد ما هِي‌َ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوت‌ُ وَ نَحيا وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه‌ آيه 23 ‌پس‌ ‌اگر‌ چنين‌ ‌است‌ و جزائي‌ و قيامتي‌ ‌در‌ كار نيست‌.

تَرجِعُونَها ‌بر‌ گردانيد نفس‌ ‌را‌.

إِن‌ كُنتُم‌ صادِقِين‌َ نفس‌ رسيده‌ ‌به‌ حلقوم‌ ‌را‌ ‌بر‌ گردانيد ‌ يا ‌ مرده‌ ‌را‌ زنده‌ كنيد ‌ يا ‌ مرگ‌ ‌را‌ ‌از‌ ‌او‌ دور كنيد تمام‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ قادر متعال‌ ‌است‌ ‌او‌ مي‌ميراند و زنده‌ مي‌كند تمام‌ ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ لَه‌ُ مُلك‌ُ السَّماوات‌ِ وَ الأَرض‌ِ يُحيِي‌ وَ يُمِيت‌ُ وَ هُوَ عَلي‌ كُل‌ِّ شَي‌ءٍ قَدِيرٌ حديد آيه 2.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 87)- «پس آن (روح) را باز گردانید اگر راست می‌گوئید» (تَرْجِعُونَها إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ).

این ضعف و ناتوانی شما دلیلی است بر این که مالک مرگ و حیات دیگری است، و پاداش و جزا در دست اوست، و اوست که می‌میراند و زنده می‌کند.

نکات آیه

۱ - نجات دادن محتضر از مرگ، هنگامى که جانش به گلو رسیده باشد، امرى غیرممکن است. (فلولا إذا بلغت الحلقوم ... ترجعونها إن کنتم صدقین)

۲ - گریز ناپذیر بودن مرگ، نشان تقدیر الهى بودن آن (نحن قدّرنا بینکم الموت ... فلولا ... ترجعونها) فعل «ترجعونها» مدخول «لولا» در «فلولا إذا بلغت الحلقوم» است و تفریع آن بر آیه «نحن قدّرنا بینکم الموت»، بیانگر مطلب بالا مى باشد زیرا مفاد آن این است که اگر مرگ تقدیر الهى نبود - بلکه امرى اتفاقى بود - امکان داشت از آن جلوگیرى یا چاره جویى کرد.

۳ - ادعاى در کار نبودن پاداش و کیفر پس از مرگ، ادعایى دروغین و بى اساس است. (فلولا إن کنتم غیر مدینین . ترجعونها إن کنتم صدقین) خطاب در «إن کنتم صادقین»، متوجه کسانى است که منکر پاداش و کیفر در سراى دیگر بودند.

موضوعات مرتبط

  • ادعا: ادعاى باطل ۳
  • پاداش: تکذیب پاداش اخروى ۳
  • خدا: مقدرات خدا ۲
  • کیفر: تکذیب کیفر اخروى ۳
  • محتضر: استحاله نجات محتضر ۱
  • مرگ: حتمیت مرگ ۲; دلایل تقدیر مرگ ۲

منابع