البقرة ١٣٨

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ آبان ۱۳۹۲، ساعت ۰۳:۴۲ توسط 127.0.0.1 (بحث) (Edited by QRobot)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


ترجمه

رنگ خدایی (بپذیرید! رنگ ایمان و توحید و اسلام؛) و چه رنگی از رنگ خدایی بهتر است؟! و ما تنها او را عبادت می‌کنیم.

رنگ الهى [توحيدى را بگيريد] و چه رنگى از رنگ الهى خوش‌تر است؟ و ما پرستندگان اوييم
اين است نگارگرى الهى؛ و كيست خوش‌نگارتر از خدا؟ و ما او را پرستندگانيم.
رنگ خداست (که به ما رنگ ایمان و سیرت توحید بخشیده) و چه رنگی بهتر از رنگ (ایمان به) خدا؟ و ما او را پرستش می‌کنیم.
[به یهود و نصاری بگویید:] رنگ خدا را [که اسلام است، انتخاب کنید] و چه کسی رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستش کنندگان اوییم.
اين رنگ خداست و رنگ چه كسى از رنگ خدا بهتر است. ما پرستندگان او هستيم.
این نگارگری الهی است، و چه کسی خوش نگارتر از خداوند است و ما پرستندگان او هستیم‌
[بگوييد:] رنگ خدا [يى داريم‌]- يعنى ايمان ما رنگ خدايى دارد و دين خداى را كه همان يكتا پرستى و كيش ابراهيم است پذيرنده‌ايم- و كيست نيكوتر از خداى در رنگ- دين فطرت-؟ و ما او را پرستندگانيم.
(خداوند ما را با آئین توحیدی و ایمان راستین زینت داده است و) این رنگ و زینت خدا است و چه کسی از خدا (می‌تواند) زیباتر بیاراید و بپیراید؟ و ما تنها او را می‌پرستیم.
(نگارگری و) رنگ‌آمیزی خدایی [:درونی عقل و فطرت و برونی شریعت] را (نگهبان باشید)؛ و کیست خوش‌نگارتر از خدا؟ «و ما تنها او را پرستندگانیم.»
رنگ خدا و کیست نکوتر از خدا در رنگ و مائیم برای او پرستش‌گران‌


البقرة ١٣٧ آیه ١٣٨ البقرة ١٣٩
سوره : سوره البقرة
نزول :
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٢
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«صِبْغَةَ»: رنگ. هیئت. حالتی که چیز رنگ شده به خود می‌گیرد. «صِبْغَةَ الله»: دین خدا. شریعت خدا، که ایمان است. این واژه از قبیل مشاکله تقدیری است و اشاره به غسل تعمید مسیحیان دارد. یعنی فرو رفتن در آب یا پاشیدن آب بر سر و روی، مایه پاکی معنوی نمی‌گردد. بلکه آنچه وسیله تطهیر مؤمنان می‌شود دین خدا، یعنی صبغة الله است. واژه صبغة نخستین، مفعول فعل مقدّری است: صَبَغَنَا اللهُ صِبْغَةً. یا به صورت اغراء: إلْزَمُوا صِبْغَةَ اللهِ. یا بدل از (ملّةَ) در (مِلَّةَ إبْرَاهِیمَ) است. صبغه دوم تمییز است.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر

نکات آیه

۱ - ایمان داشتن به قرآن و پیامبران و معارف نازل شده بر آنان، صبغه اى است که خداوند اهل ایمان را با آن تطهیر و تزیین کرده است. (قولوا ءامنا باللّه ... صبغة اللّه) «صبغة» مصدر نوعى و به معناى رنگ آمیزى کردن است و در آیه شریفه مفعول مطلق براى فعل محذوف (صبغنا) مى باشد. آوردن مصدر نوعى، اشاره به رسم یهود و نصارا دارد که به منظور تطهیر فرزندانشان آنان رابا آبى مخصوص به نام «معمودیه» شستشو مى دادند. مراد از «صبغة اللّه» - به قرینه آیات قبل - ایمان به خدا و ... است. بنابراین جمله «صبغة اللّه» چنین معنا مى شود: خداوند، ما را با ایمان به خود و ... رنگ آمیزى (تطهیر) کرده است نه مانند رنگ آمیزى یهود و نصارا.

۲ - خداوند ارائه کننده بهترین معارف و دستورات براى پاک سازى بشر از آلودگیها (و من أحسن من اللّه صبغة) جمله «و من أحسن ...; چه کسى در رنگ آمیزى کردن (تطهیر) از خدا بهتر است.» به دلیل وقوع آن پس از مطرح ساختن ایمان و فرستادن احکام و معارف قرآن و ... اشاره به این دارد که: احکام و معارفى که خداوند نازل کرده و مردم را بدان فراخوانده، بهترین معارف و دستورات براى پاک سازى و تطهیر آنان است.

۳ - اهل ایمان، پرستش کنندگان خداوند هستند. (و نحن له عبدون)

۴ - اهل ایمان، از شرک در عبادت منزه و مبرا هستند. (و نحن له عبدون) برداشت فوق، از تقدیم «له» بر «عابدون»، که دلالت بر حصر دارد، استفاده شده است.

۵ - یکتاپرستى، بهترین و زیباترین زینت و صبغه براى انسانهاست. (و من أحسن من اللّه صبغة و نحن له عبدون)

روایات و احادیث

۶ - «عن ابى عبداللّه(ع) فى قول اللّه عز و جل «صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة» قال: الصبغة هى الاسلام;[۱] از امام صادق(ع) درباره سخن خداوند که مى فرماید: «صبغة اللّه و من احسن من اللّه صبغة» روایت شده: صبغه الهى، همان اسلام است».

موضوعات مرتبط

  • ایمان: ایمان به انبیا ۱; ایمان به تعالیم انبیا ۱; ایمان به قرآن ۱; متعلق ایمان ۱
  • تبرى: تبرى از شرک عبادى ۴
  • تزکیه: عوامل تزکیه ۲
  • توحید: اهمیّت توحید عبادى ۵
  • خدا: افعال خدا ۲
  • دین: فلسفه دین ۲; منشأ دین ۲
  • زینت: بهترین زینت ۵
  • صبغة اللّه: ۱ مراد از صبغة اللّه ۶
  • عابدان: ۳
  • عبادت: عبادت خدا ۳
  • مؤمنان: تزیین مؤمنان ۱; تطهیر مؤمنان ۱; توحید عبادى مؤمنان ۴; عبادت مؤمنان ۳

منابع

  1. کافى، ج ۲، ص ۱۴، ح ۱ - ۳; نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۳۲، ح ۳۹۷، ۳۹۳، ۳۹۵، ۳۹۶.