نتایج جستجو

آنچه مى‌گذرد از دنيا؛ مأنوسترين اشياء جسد انسان است با روح؛ وحشتناك‌ترين اشياء بدن خالى از روح؛ قائمان، زمين و آسمان؛ مختلفان، شب و روز؛ دو دشمن، موت و

رخساره خبر مى‌دهد از سرّ ضمير. جلد 10 - صفحه 463 2- نعمت‌هاى بهشت و الطاف خاص الهى، از نتايج سعى و تلاش است. «ناعِمَةٌ لِسَعْيِها» 3- سختى كار در دنيا زودگذر

(هدًى للناس) «هدًى» مصدر است و در اینجا به معناى اسم فاعل (هادى) مى باشد. به کارگیرى مصدر به جاى اسم فاعل، اشاره به این حقیقت دارد که: قرآن محض هدایت است;

مغفرت و فوز به رضوان. نزد بعضى روح در قبر باشد و ريحان در بهشت. يا روح معانقه ابكار و ريحان در بهشت مرافقت ابرار. يا روح جان دادن بر شهادت و ريحان‌دار سعادت

يكروز هر آينه طولانى كند خدا آنروز را تا ولايت نمايد مردى از عترت من كه اسم او اسم من است پر ميكند زمين را از عدل و قسط چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و

يكروز هر آينه طولانى كند خدا آنروز را تا ولايت نمايد مردى از عترت من كه اسم او اسم من است پر ميكند زمين را از عدل و قسط چنانچه پر شده باشد از ظلم و جور و

همواره با آنان «ظهار» می کنید [یعنی بر پایه فرهنگ جاهلی با خواندن صیغه ای خاص آنان را به منزله مادرانتان به شمار آورده بر خود حرام می نمایید] مادران شما

نمى‌كند، بلكه كسى كه اگر لغزشى پيدا كرد به طور جدّى توبه مى‌كند و داراى قلب و روح منيب است نيز متقى مى‌باشد. لِلْمُتَّقِينَ‌ ... لِكُلِّ أَوَّابٍ‌ ... خَشِيَ‌

دو فرق ديگرى بين سبيل و صراط مَثَل صراط مستقيم نسبت به سبيل هاى خدا مَثَل روح است نسبت به بدن مَثَلى از كلام خدا و تطبيق آن با مانحن فيه معنى صراط مستقيم

شاعرآن است كه صنعت شعر داند. خلاصه آنكه: شعر در اصل به معنى دانستن و توجّه خاص است و در اصطلاح به كلام موزون و قافيه دار اطلاق مى‏شود كه در آن دقت و ذوق

good—Allah is Appreciative and Cognizant. ترتیل: ترجمه: «الصَّفَا»: اسم کوهی است. «الْمَرْوَةَ»: اسم کوهی است. «شَعَآئِرِ»: جمع شَعیرَة، علامتها. نشانه‌ها. در اینجا

اميرالمؤ منين مشابه دعاى موسى (ع ) در درخواست وزارت ومشاركت هارون رد سخن صاحل روح المعانى كه (امر) در حديث را حمل بر ارشاد كرده است . روايات ديگرى در ذيل آيات

بيت (عليهم السلام ) است بيان عدم اختصاص آيه بنى اسرائيل و رد كلام آلوسى در روح المعانى اشاره به سه معناى ((ولايت (( و اينكه مراد از ولايت اهل بيت (عليهم

ناحيه او است معناى ((خير)) و بيان اينكه اين كلمه افعلتفضيل نيست خير در قرآن اسم خدا نيست بلكه صفت خدا است جمله ((بيدك الخير)) دلالت دارد بر اينكه خير منحصر

تغذيه‌اى بهشتى، محصولش فرزندى چون عيسى مى‌شود. عوامل مؤثّر در تربيت عبارتند از: روح پاك مادر. «فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ» جسم سالم. «نَباتاً حَسَناً»

بهشت، به صرف انتساب به ادیان الهى (لیس بامانیکم و لا امانى أهل الکتب) مراد از اسم «لیس» با توجه به آیات گذشته، رهایى از جهنم و ورود به بهشت است یعنى لیس الجنة

(نه در دین افراط و غلّوی می‌ورزید، و نه در آن تفریط و تعطیلی می‌شناسید. حق روح و حق جسم را مراعات می‌دارید و آمیزه‌ای از حیوان و فرشته‌اید) تا گواهانی بر

از اصحاب عرض نمود: آيا بعضى از ما بعضى ديگر را به اين اسم بخوانيم؟ فرمود: قسم به خدا نيست اين اسم مگر مختص به او، و او است آن دابه كه خدا ذكر فرموده در

استخوان باشد 6- صد مثقال طلا- اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده 7- هزار مثقال طلا- اگر روح دميده شده و پسر باشد 8- پانصد مثقال طلا- اگر دختر باشد

اميرالمؤ منين مشابه دعاى موسى (ع ) در درخواست وزارت ومشاركت هارون رد سخن صاحل روح المعانى كه (امر) در حديث را حمل بر ارشاد كرده است . روايات ديگرى در ذيل آيات