القمر ٢٩: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(Edited by QRobot)
 
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَنَادَوْا|فَنَادَوْا]] [[کلمه غیر ربط::فَنَادَوْا| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ندو| ]][[ریشه غیر ربط::ندو| ]][[شامل این ریشه::ندى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ندى‌| ]][[شامل این کلمه::صَاحِبَهُم|صَاحِبَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::صَاحِبَهُم| ]] [[شامل این ریشه::صحب‌| ]][[ریشه غیر ربط::صحب‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فَتَعَاطَى|فَتَعَاطَى‌]] [[کلمه غیر ربط::فَتَعَاطَى| ]] [[شامل این ریشه::عطو| ]][[ریشه غیر ربط::عطو| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این کلمه::فَعَقَر|فَعَقَرَ]] [[کلمه غیر ربط::فَعَقَر| ]] [[شامل این ریشه::عقر| ]][[ریشه غیر ربط::عقر| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]]'''}}
{{قاب | متن = '''[[شامل این کلمه::فَنَادَوْا|فَنَادَوْا]] [[کلمه غیر ربط::فَنَادَوْا| ]] [[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این ریشه::ندو| ]][[ریشه غیر ربط::ندو| ]][[شامل این ریشه::ندى‌| ]][[ریشه غیر ربط::ندى‌| ]][[شامل این کلمه::صَاحِبَهُم|صَاحِبَهُمْ‌]] [[کلمه غیر ربط::صَاحِبَهُم| ]] [[شامل این ریشه::صحب‌| ]][[ریشه غیر ربط::صحب‌| ]][[شامل این ریشه::هم‌| ]][[ریشه غیر ربط::هم‌| ]][[شامل این کلمه::فَتَعَاطَى|فَتَعَاطَى‌]] [[کلمه غیر ربط::فَتَعَاطَى| ]] [[شامل این ریشه::عطو| ]][[ریشه غیر ربط::عطو| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]][[شامل این کلمه::فَعَقَر|فَعَقَرَ]] [[کلمه غیر ربط::فَعَقَر| ]] [[شامل این ریشه::عقر| ]][[ریشه غیر ربط::عقر| ]][[شامل این ریشه::ف‌| ]][[ریشه غیر ربط::ف‌| ]]'''}}
 
{| class="ayeh-table mw-collapsible mw-collapsed"
 
  !کپی متن آیه
|-
|فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ‌ فَتَعَاطَى‌ فَعَقَرَ
|}
'''ترجمه '''
'''ترجمه '''
<tabber>
<tabber>
خط ۱۵: خط ۱۸:
|-|صادقی تهرانی=پس (سرکرده‌ی) همگامشان را ندا در دادند. پس او شمشیر برگرفت و (شتر را) پی کرد و از پا درآورد.
|-|صادقی تهرانی=پس (سرکرده‌ی) همگامشان را ندا در دادند. پس او شمشیر برگرفت و (شتر را) پی کرد و از پا درآورد.
|-|معزی=پس خواندند یار خویش را پس بیامد پس پی کرد
|-|معزی=پس خواندند یار خویش را پس بیامد پس پی کرد
|-|</tabber><br />
|-|english=<div id="qenag">But they called their friend, and he dared, and he slaughtered.</div>
{{آيه | سوره = سوره القمر | نزول = | نام = [[شماره آیه در سوره::29|٢٩]] | قبلی = القمر ٢٨ | بعدی = القمر ٣٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
|-|</tabber>
<div class="audiotable">
<div id="quran_sound">ترتیل: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/parhizgar/054029.mp3"></sound></div>
<div id="trans_sound">ترجمه: <sound src="http://dl.bitan.ir/quran/makarem/054029.mp3"></sound></div>
</div>
{{آيه | سوره = سوره القمر | نزول = [[نازل شده در سال::4|٤ بعثت]] | نام = [[شماره آیه در سوره::29|٢٩]] | قبلی = القمر ٢٨ | بعدی = القمر ٣٠  | کلمه = [[تعداد کلمات::4|٤]] | حرف =  }}
===معنی کلمات و عبارات===
===معنی کلمات و عبارات===
«تَعَاطَی»: کار کشتن را بدست گرفت. دست بکار شد. شمشیر را برگرفت. «عَقَرَ»: نحر کرد. پی کرد.
«تَعَاطَی»: کار کشتن را بدست گرفت. دست بکار شد. شمشیر را برگرفت. «عَقَرَ»: نحر کرد. پی کرد.
خط ۳۱: خط ۳۹:
<tabber>
<tabber>
المیزان=
المیزان=
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲، سوره قمر]]
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link74 | وجه تكرار تكذيب در آيه : ((كذبت قلبهم قوم نوح فكذبوا عبدنا...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link73 | آيات ۹ - ۴۲  سوره قمر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link75 | بيان چگونگى و فور آب بر سراسر زمين پس از نفرين نوح عليه السلام]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۸#link75 | بيان چگونگى وفور آب بر سراسر زمين، پس از نفرين نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link76 | توضيحى درباره اين كه راجع به كشتى نوح (عليه السلام ) فرمود: ((و لقد تركناهاآية ...))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link76 | توضيحى درباره ویژگی كشتى نوح «ع»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link77 | معناى ((ذكر)) و مقصود از تيسير قرآن براى آن ذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link77 | معناى آسان کردن قرآن براى ذكر]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link78 | بيان كيفيت عذاب قوم عاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link78 | بيان كيفيت عذاب قوم عاد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link79 | ۱ سعادت و نحوست ايام (از نظر عقل ، قرآن و سنت )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link79 | ۱ سعادت و نحوست ايام، از نظر عقل، قرآن و سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link80 | سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست در احاديث و روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link81 | سعادت و نحوست، در روايات]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | نمونه اى از احاديث ائمه اطهار عليه السلام كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link82 | برخی از احاديث ائمّه «ع» كه بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام در بين اهل سنت وحمل روايات وارده از طرق شيعه در اين باره بر تقيه]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link83 | رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب (از نظر عقل و شرع )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link84 | ۲ سعادت و نحوست كواكب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link85 | اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link85 | اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link86 | اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۹#link86 | اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link87 | حمل آن دسته روايات كه بر سعد و نحس بودن بعضى كواكب دلالت دارند بر تقيه ووجوهى ديگر در اين باره]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link87 | بررسی روايات وارده در بارۀ سعد و نحس بودن بعضى كواكب]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link88 | ۳ تفال خوب و بد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link88 | ۳ تفأل خوب و بد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link89 | بيان اينكه تاءثير تفال و تطير مربوط به حالت نفسانى كسى است كهتفال و تطير مى كند]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link91 | امورى كه در نظر عامۀ مردم، شوم و نحس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link90 | نهى از فال بد زدن و توصيه توكل بر خدا در موارد تطير]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link92 | مقصود از تكذيب قوم ثمود به «نُذُر»]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link91 | بحث از ساير امورى كه در نظر عامه مردم شوم و نحس است]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link92 | مقصود از تكذيب قوم ثمود به ((نذر))]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link93 | ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link93 | ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link94 | سرگذشت قوم لوط عذابى كه دامنگيرشان شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link94 | سرگذشت قوم لوط و عذابى كه دامنگيرشان شد]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته )]]
*[[تفسیر:المیزان جلد۱۹_بخش۱۰#link95 | بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)]]


}}
|-|نمونه=
|-|نمونه=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:نمونه جلد۲۳_بخش۳#link21 | تفسیر آیات]]
}}
|-| تفسیر نور=
===تفسیر نور (محسن قرائتی)===
{{ نمایش فشرده تفسیر|
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «30»
----
«1». حجر، 9.
جلد 9 - صفحه 359
پس آنان رفيقشان را صدا كردند، پس پذيرفت، دست به كار شد و شتر را از پاى درآورد. پس (بنگر) كه عذاب و هشدار من چگونه بود؟
}}
|-|
اثنی عشری=
===تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29»
فَنادَوْا صاحِبَهُمْ‌: پس خواندند قوم ثمود يار خود را براى پى كردن ناقه، فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ: پس بگرفت شمشير خود را و بر سر راه ناقه در كمين نشست، پس پى كرد ناقه را.
سبب پى كردن ناقه، دو زن بودند يكى صدوقه، او را به وصال خود وعده داده بود؛ و ديگر عثير، دختر خود را نامزد قدار نمود، و هر دو به رهگذر ناقه در كمين. چون ناقه از آب برگشت اول به مصدع رسيد، او تيرى بيفكند و پاهاى ناقه را بهم دوخت و قدار از كمينگاه درآمد و به شمشير او را پى كرد، و چون از پاى درآمد جمع شدند او را پاره پاره كردند و ميان مردم تقسيم نمودند. و بچه او به كوه برآمده سه بار صدا و بانگ زد و از آنجا ناپديد شد. نزد بعضى او هم كشته شد. خطاب شد به حضرت صالح: بگو عذاب را بر ايشان نازل فرمايم تا سه روز اگر توبه نمودند قبول نمايم و الّا عذاب نازل شود.
جلد 12 - صفحه 383
}}
|-|
روان جاوید=
===تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
----
جلد 5 صفحه 103
ترجمه‌
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌
تكذيب كردند قوم ثمود بيم‌دهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم‌
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن‌
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت‌
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفته‌اند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث‌
----
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقه‌اى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شى‌ء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطه‌ئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
----
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
}}
|-|
اطیب البیان=
===اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)===
{{نمایش فشرده تفسیر|
فَنادَوا صاحِبَهُم‌ فَتَعاطي‌ فَعَقَرَ «29»
جلد 16 - صفحه 360
‌پس‌ خواندند صاحب‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ قدار ‌بن‌ سلاف‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ حربه ‌خود‌ ‌را‌ برداشت‌ ‌پس‌ ناقه‌ ‌را‌ پي‌ كرد.
فَنادَوا صاحِبَهُم‌ ‌که‌ شريرترين‌ ثمود ‌بود‌ و جزء ‌آن‌ هفت‌ نفر ‌بود‌ ‌در‌ اصحاب‌ تابوت‌. هابيل‌، نمرود، شداد، قدار، فرعون‌، هامان‌، سامري‌.
فَتَعاطي‌ ‌يعني‌ اقدام‌ كرد و ‌در‌ كمين‌ ناقه‌ ‌بود‌ اول‌ فصيل‌ ‌آن‌ ‌را‌ كشت‌ سپس‌ ناقه‌ ‌را‌ پي‌ كرد.
فَعَقَرَ ‌در‌ اخبار داريم‌ سه‌ نفر ‌از‌ خاندان‌ رسالت‌ ياد ‌از‌ ناقه صالح‌ كردند صدّيقه طاهره‌
(‌ما ‌کان‌ ناقه‌ صالح‌ و فصيلها بالفضل‌ عند اللّه‌ الا دوني‌)
سيد الشهداء ‌در‌ شهادت‌ طفل‌ شيرخوار
(رب‌ ‌لا‌ ‌يکون‌ اهون‌ اليك‌ ‌من‌ فصيل‌)
حضرت‌ هادي‌ (ع‌) روزي‌ ‌که‌ متوكل‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ ‌در‌ ركاب‌ ‌خود‌ پياده‌ برد ‌تا‌ قصر ‌که‌ فرمود: انگشت‌هاي‌ ‌من‌ افضل‌ ‌است‌ ‌از‌ ناقه صالح‌ و ‌پس‌ ‌از‌ سه‌ روز متوكّل‌ ‌را‌ كشتند، چنانچه‌ ثمود ‌را‌ ‌هم‌ سه‌ روز مهلت‌ دادند ‌که‌ مي‌فرمايد: تَمَتَّعُوا فِي‌ دارِكُم‌ ثَلاثَةَ أَيّام‌ٍ هود آيه 68.
}}
|-|
برگزیده تفسیر نمونه=
===برگزیده تفسیر نمونه===
{{نمایش فشرده تفسیر|
(آیه 29)- به هر حال این قوم سرکش و خود خواه و لجوج تصمیم گرفتند «ناقه» را از پای درآورند، در حالی که «صالح» به آنها اخطار کرده بود که اگر آزاری به ناقه برسانند در فاصله کوتاهی عذاب دامانشان را خواهد گرفت «اما آنها (بدون اعتنا به این امر) یکی از یاران خود را صدا زدند، و او به سراغ این کار آمد، (و ناقه را) پی کرد» (فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ).
}}
|-|تسنیم=
|-|تسنیم=
{{ نمایش فشرده تفسیر|
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
*[[تفسیر:تسنیم | تفسیر آیات]]
|-|نور=
}}
*[[تفسیر:نور  | تفسیر آیات]]
 
|-|</tabber>
|-|</tabber>


خط ۱۰۱: خط ۲۲۷:
[[رده:سختى عقر شتر صالح]][[رده:عاقر شتر صالح]][[رده:عقر شتر صالح]][[رده:هماهنگى عاقر شتر صالح و قوم ثمود]][[رده:تاریخ قوم ثمود]][[رده:تقسیم آب در قوم ثمود]][[رده:توطئه قوم ثمود]][[رده:عدم تعقل قوم ثمود]][[رده:عذاب قوم ثمود]][[رده:قصه قوم ثمود]][[رده:قوم ثمود و شتر صالح]][[رده:نارضایتى قوم ثمود]]
[[رده:سختى عقر شتر صالح]][[رده:عاقر شتر صالح]][[رده:عقر شتر صالح]][[رده:هماهنگى عاقر شتر صالح و قوم ثمود]][[رده:تاریخ قوم ثمود]][[رده:تقسیم آب در قوم ثمود]][[رده:توطئه قوم ثمود]][[رده:عدم تعقل قوم ثمود]][[رده:عذاب قوم ثمود]][[رده:قصه قوم ثمود]][[رده:قوم ثمود و شتر صالح]][[رده:نارضایتى قوم ثمود]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القمر ]]
[[رده:آیات قرآن]] [[رده:سوره القمر ]]
{{#seo:
|title=آیه 29 سوره قمر
|title_mode=replace
|keywords=آیه 29 سوره قمر,قمر 29,فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ‌ فَتَعَاطَى‌ فَعَقَرَ,سختى عقر شتر صالح,عاقر شتر صالح,عقر شتر صالح,هماهنگى عاقر شتر صالح و قوم ثمود,تاریخ قوم ثمود,تقسیم آب در قوم ثمود,توطئه قوم ثمود,عدم تعقل قوم ثمود,عذاب قوم ثمود,قصه قوم ثمود,قوم ثمود و شتر صالح,نارضایتى قوم ثمود,آیات قرآن سوره القمر
|description=فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ‌ فَتَعَاطَى‌ فَعَقَرَ
|image=Wiki_Logo.png
|image_alt=الکتاب
|site_name=الکتاب
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۹:۳۵

کپی متن آیه
فَنَادَوْا صَاحِبَهُمْ‌ فَتَعَاطَى‌ فَعَقَرَ

ترجمه

آنها یکی از یاران خود را صدا زدند، او به سراغ این کار آمد و (ناقه را) پی کرد!

|پس رفيقشان را ندا دادند و او شمشير كشيد و [ناقه را] پى كرد
پس رفيقشان را صدا كردند و [او] شمشير كشيد و [شتر را] پى كرد.
آن قوم شقی صاحب و رئیس خود را خواندند تا مجهز شد و ناقه را پی کرد.
پس آنان یارشان را [که برای پی کردن ناقه آماده کرده بودند] فرا خواندند و [او] دست به کار شد و [ماده شتر را] پی کرد.
يارشان را ندا دادند و او شمشير برگرفت و آن را پى كرد.
آنگاه رفیقشان را ندا دادند، سپس او دست درازی کرد و [شتر را] پی کرد
پس يار خود را آواز دادند تا [سلاح‌] برگرفت و [ماده‌شتر را] پى كرد- كشت-.
قوم ثمود، یار خود (قدار بن سالف) را صدا زدند (که بیا این شتر را بکش). او هم بی‌باکانه دست بکار شد و شتر را پی کرد.
پس (سرکرده‌ی) همگامشان را ندا در دادند. پس او شمشیر برگرفت و (شتر را) پی کرد و از پا درآورد.
پس خواندند یار خویش را پس بیامد پس پی کرد

But they called their friend, and he dared, and he slaughtered.
ترتیل:
ترجمه:
القمر ٢٨ آیه ٢٩ القمر ٣٠
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٤
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«تَعَاطَی»: کار کشتن را بدست گرفت. دست بکار شد. شمشیر را برگرفت. «عَقَرَ»: نحر کرد. پی کرد.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ «30»


«1». حجر، 9.

جلد 9 - صفحه 359

پس آنان رفيقشان را صدا كردند، پس پذيرفت، دست به كار شد و شتر را از پاى درآورد. پس (بنگر) كه عذاب و هشدار من چگونه بود؟

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29»

فَنادَوْا صاحِبَهُمْ‌: پس خواندند قوم ثمود يار خود را براى پى كردن ناقه، فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ: پس بگرفت شمشير خود را و بر سر راه ناقه در كمين نشست، پس پى كرد ناقه را.

سبب پى كردن ناقه، دو زن بودند يكى صدوقه، او را به وصال خود وعده داده بود؛ و ديگر عثير، دختر خود را نامزد قدار نمود، و هر دو به رهگذر ناقه در كمين. چون ناقه از آب برگشت اول به مصدع رسيد، او تيرى بيفكند و پاهاى ناقه را بهم دوخت و قدار از كمينگاه درآمد و به شمشير او را پى كرد، و چون از پاى درآمد جمع شدند او را پاره پاره كردند و ميان مردم تقسيم نمودند. و بچه او به كوه برآمده سه بار صدا و بانگ زد و از آنجا ناپديد شد. نزد بعضى او هم كشته شد. خطاب شد به حضرت صالح: بگو عذاب را بر ايشان نازل فرمايم تا سه روز اگر توبه نمودند قبول نمايم و الّا عذاب نازل شود.

جلد 12 - صفحه 383


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»

إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌ فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)


جلد 5 صفحه 103

ترجمه‌

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌ئى هست‌

تكذيب كردند قوم ثمود بيم‌دهندگان را

پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم‌

آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر

همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن‌

و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت‌

پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد

پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم‌

همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.

تفسير

خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفته‌اند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث‌


جلد 5 صفحه 104

گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقه‌اى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شى‌ء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطه‌ئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد


جلد 5 صفحه 105

خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَنادَوا صاحِبَهُم‌ فَتَعاطي‌ فَعَقَرَ «29»

جلد 16 - صفحه 360

‌پس‌ خواندند صاحب‌ ‌خود‌ ‌را‌ ‌که‌ قدار ‌بن‌ سلاف‌ ‌باشد‌ ‌پس‌ حربه ‌خود‌ ‌را‌ برداشت‌ ‌پس‌ ناقه‌ ‌را‌ پي‌ كرد.

فَنادَوا صاحِبَهُم‌ ‌که‌ شريرترين‌ ثمود ‌بود‌ و جزء ‌آن‌ هفت‌ نفر ‌بود‌ ‌در‌ اصحاب‌ تابوت‌. هابيل‌، نمرود، شداد، قدار، فرعون‌، هامان‌، سامري‌.

فَتَعاطي‌ ‌يعني‌ اقدام‌ كرد و ‌در‌ كمين‌ ناقه‌ ‌بود‌ اول‌ فصيل‌ ‌آن‌ ‌را‌ كشت‌ سپس‌ ناقه‌ ‌را‌ پي‌ كرد.

فَعَقَرَ ‌در‌ اخبار داريم‌ سه‌ نفر ‌از‌ خاندان‌ رسالت‌ ياد ‌از‌ ناقه صالح‌ كردند صدّيقه طاهره‌

(‌ما ‌کان‌ ناقه‌ صالح‌ و فصيلها بالفضل‌ عند اللّه‌ الا دوني‌)

سيد الشهداء ‌در‌ شهادت‌ طفل‌ شيرخوار

(رب‌ ‌لا‌ ‌يکون‌ اهون‌ اليك‌ ‌من‌ فصيل‌)

حضرت‌ هادي‌ (ع‌) روزي‌ ‌که‌ متوكل‌ ‌آن‌ حضرت‌ ‌را‌ ‌در‌ ركاب‌ ‌خود‌ پياده‌ برد ‌تا‌ قصر ‌که‌ فرمود: انگشت‌هاي‌ ‌من‌ افضل‌ ‌است‌ ‌از‌ ناقه صالح‌ و ‌پس‌ ‌از‌ سه‌ روز متوكّل‌ ‌را‌ كشتند، چنانچه‌ ثمود ‌را‌ ‌هم‌ سه‌ روز مهلت‌ دادند ‌که‌ مي‌فرمايد: تَمَتَّعُوا فِي‌ دارِكُم‌ ثَلاثَةَ أَيّام‌ٍ هود آيه 68.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 29)- به هر حال این قوم سرکش و خود خواه و لجوج تصمیم گرفتند «ناقه» را از پای درآورند، در حالی که «صالح» به آنها اخطار کرده بود که اگر آزاری به ناقه برسانند در فاصله کوتاهی عذاب دامانشان را خواهد گرفت «اما آنها (بدون اعتنا به این امر) یکی از یاران خود را صدا زدند، و او به سراغ این کار آمد، (و ناقه را) پی کرد» (فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ).

نکات آیه

۱ - توطئه قوم ثمود، براى از میان بردن ناقه صالح (فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر)

۲ - نارضایتى قوم ثمود، از وجود ناقه و سهمیه بندى آب (أنّ الماء قسمة بینهم ... فنادوا صاحبهم) «فاء» در «فنادوا» تصمیم قتل ناقه را متفرع بر «أنّ الماء قسمة» کرده است; یعنى، چون چنین قانونى وضع شد، آنان بر آشفتند و کمر به قتل ناقه بستند.

۳ - تصمیم بدون اندیشه و به دور از تدبیر قوم ثمود، در از میان بردن معجزه الهى (ناقه)* (فنادوا صاحبهم) به کار رفتن «فاء» در «فنادوا» - به جاى «ثمّ» یا حرف دیگر - احتمال دارد بیانگر بى تأملى قوم ثمود در کشتن ناقه باشد.

۴ - انتخاب فردى خاص و استمداد از او از سوى قوم ثمود، براى کشتن ناقه صالح (فنادوا صاحبهم)

۵ - عملى ساختن قتل ناقه صالح، امرى دشوار براى قوم ثمود (فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر) از این که قوم ثمود، براى عملى ساختن توطئه خویش، به فرد خاصى مراجعه کردند; استفاده مى شود که آنان یا بیم داشتند که شخصاً وارد عمل شوند و یا توان جسمى آن کار را نداشتند.

۶ - کشنده ناقه صالح، پذیراى پیشنهاد قوم ثمود، در کشتن ناقه بدون هیچ تأمل * (فتعاطى فعقر) کاربرد عبارت هاى «فتعاطى» و «فعقر» با «فاء»، بیانگر عدم تراخى در قبول و سرعت در عملى ساختن قتل ناقه مى باشد.

۷ - صورت گرفتن نوعى مبادله و تفاهم، میان قوم ثمود و کشنده ناقه صالح، قبل از اجراى توطئه * (فتعاطى فعقر) با توجه به این که واژه «فتعاطى» - در ساختار باب تفاعل - بیانگر نوعى داد و ستد متقابل است; احتمال مى رود که قبل از کشتن ناقه میان قوم ثمود و کشنده ناقه، قرار دادى خاص صورت گرفته باشد.

۸ - تحقق توطئه کشتن ناقه صالح، به وسیله فردى واحد (فعقر) واژه «عقر» (به صورت مفرد) مى رساند که هر چند جمع کثیرى در توطئه قتل ناقه شرکت داشتند، اما اجراى آن به وسیله فردى واحد صورت گرفت.

روایات و احادیث

۹ - «عن أصبغ بن نباته، قال: سمعت أمیرالمؤمنین(ع) ... یقول: إنّما یجمع الناس الرضا و الغضب، أیّها الناس إنّما عقر ناقة ثمود واحد فأصابهم اللّه بعذابه بالرضا و آیة ذلک قوله جلّوعزّ «فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر»...;[۱] اصبغ بن نباته گوید: از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم... که مى فرمود: رضایت و غضب مردم [به امرى که انجام مى گیرد] سبب مى شود [که ثواب و عقاب آن] همه را فراگیرد. اى مردم! ناقه ثمود را یک نفر پى کرد; ولى خداوند همه آن قوم را گرفتار عذاب کرد; زیرا همه راضى بودند و نشانه این مطلب قول خداى جلّوعزّ است که مى فرماید: فنادوا صاحبهم فتعاطى فعقر».

موضوعات مرتبط

  • صالح(ع): سختى عقر شتر صالح(ع) ۵; عاقر شتر صالح(ع) ۴، ۶، ۸، ۹; عقر شتر صالح(ع)۱، ۳، ۴، ۶، ۸; هماهنگى عاقر شتر صالح(ع) و قوم ثمود ۷
  • قوم ثمود: تاریخ قوم ثمود ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶; تقسیم آب در قوم ثمود ۲; توطئه قوم ثمود۱، ۳; عدم تعقل قوم ثمود ۳; عذاب قوم ثمود ۹; قصه قوم ثمود ۷; قوم ثمود و شتر صالح(ع) ۲; نارضایتى قوم ثمود ۲

منابع

  1. تفسیر برهان، ج ۴، ص ۲۶۰، ح ۱.