نتایج جستجو

به وادار کردن کسى به تسلیم، «اِبسال» گفته مى شود. و نیز به همین مناسبت به مجازات و یا گروگان گرفتن نیز اطلاق مى گردد، و «جَیْشٌ باسِلٌ» به معناى «لشکر شجاع»

کراراً در آیات قرآن «أَخْذ» (گرفتن) به معناى مجازات کردن آمده است; این به خاطر آن است که براى انجام یک مجازات سنگین، نخست طرف را بازداشت مى کنند و سپس کیفر

آیات ۱- مجازات موسى(ع) و برادرش هارون از پیشنهادهاى ارائه شده در جلسه مشورتى اشراف و سران حکومت فرعونى (قالوا أرجه و أخاه) پیشنهاد تأخیر در مجازات موسى و

۲ بیگانگان: مجازات بیگانگان ۴; ملاک مجازات بیگانگان ۳ پادشاه مصر: کیفر دزد آبخورى پادشاه مصر ۱، ۲ دزد: درخواست تعیین مجازات دزد ۲; مجازات دزد ۱ سوگند:

«نَکِیر» از مادّه «انکار» و به معناى همان است، و منظور از انکار خداوند همان مجازات و عذاب او است. «نَکِیرِ» به معناى «انکار» است، و در سوره «ملک» کنایه از

معناى جنگ و ستیز آمده است، و از آنجا که هنگام مجازات، قبلاً مجرم را با قدرت مى گیرند، این کلمه به معناى مجازات نیز آمده است. بطش‌ (۱۰ بار) اخذ به شدّت [بروج:12]،

مصر ۱، ۶ دزد: بردگى دزد ۱، ۲; مجازات دزد ۱ دزدى: ظلم دزدى ۳ ظلم: موارد ظلم ۳ مجازات: شخصى بودن مجازات ۴; ویژگیهاى مجازات ۴ مصرباستان: تاریخ مصرباستان ۵;

«شقاوت» به معناى فراهم بودن اسباب گرفتارى، مجازات و بلاست و «شَقِىّ» به کسى گفته مى شود که اسباب گرفتارى، بلا و مجازات براى خود فراهم مى سازد; و بعضى آن را به

این به خاطر آن است که مجازات و کیفر، شکل در آمد و سهمیه ندارد، و به تعبیر دیگر: کلمه «قسط»، تنها متناسب پاداش نیک است، نه مجازات. ب‌ (۲۶۴۹ بار) قسط (۲۷

بلندى،وهنگامى که در مورد انسان به کار رود به معناى پایین رانده شدن به عنوان مجازات است. هبط (۸ بار) قَال مِنْهَا هَدَى وَ جَمِيعا عَلَيْه بَعْضُکُم فَتَاب

شامل این کلمه تعبیر به «انتقام» از مادّه «نَقَم» از نظر لغت عرب به معناى «مجازات کردن» است; هر چند مفهوم «تشفّى قلب» (فرونشاندن سوز درون) در مفهوم این کلمه

«مقمع» (بر وزن منبر) به معناى تازیانه یا عمود آهنینى است که براى جلوگیرى یا مجازات کسى بر او مى کوبند. قمع‌ (۱ بار) [حج:21]. مَقامِع جمع مِقْمَعَة به معنى

روشن شود، سپس این ماده (فتنه) هم به معناى «آزمایش»، هم به معناى «عذاب و مجازات» و هم به معناى «گمراهى و شرک» به کار رفته است و در سوره «بروج»، به معناى

شدید و سنگین است، سپس به هر چیز شدید و سنگین اطلاق شده، مخصوصاً در مورد مجازات، و در آیه مورد بحث، نیز اشاره به شدت عذاب است که گویى اشخاص را مانند یک

خواهد بود. و اگر [ستم گر را] مجازات کردید، پس فقط به مانند ستمی که به شما شده مجازات کنید، و اگر شکیبایی ورزید [و از مجازات کردن بگذرید] این کار برای شکیبایان

نمى‌نشينند. آیا آنان از چاره‌ی نهانی و مجازات ناگهانی خدا ایمن و غافل شده‌اند؟ در حالی از چاره‌ی نهانی و مجازات ناگهانی خدا جز زیانکاران (و از دست‌دهندگان

«دَمْدَمَ» از مادّه «دمدمة»، گاه، به معناى هلاک کردن آمده، گاه، به عذاب و مجازات کامل، گاه، به معناى کوبیدن و نرم کردن، گاه، به معناى ریشه کن ساختن و گاه،

به وادار کردن کسى به تسلیم، «اِبسال» گفته مى شود. و نیز به همین مناسبت به مجازات و یا گروگان گرفتن نیز اطلاق مى گردد، و «جَیْشٌ باسِلٌ» به معناى «لشکر شجاع»

من اراد استفهاميّه باشد و اگر نافيه باشد گفت نيست جزاى چنين كسى مگر حبس و مجازات شديد در اين حال حضرت يوسف ناچار شد كشف سرّ او را بنمايد براى تبرئه خود و

ثبت) به معناى مانع شدن توأم با عنف و ذلیل کردن است، اشاره به این که خداوند مجازات کسانى را که با او و پیامبرش به مبارزه برمى خیزند، ذلت و خوارى قرار مى دهد