گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
<span id='link16'><span>
<span id='link16'><span>


==ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته و او و همه فرشتگان در مقامى قرارداشتند كه آن مقام ماءمور به سجده شده است . ==
==ابليس با ملائكه بوده و فرقى با آنان نداشته، و همه مأمور به سجده شدند ==
در اين جمله و همچنين در آيه (( فسجد الملائكه كلهم اجمعون (( خداى تعالى خبر مى دهد از سجده كردن تمامى فرشتگان مگر ابليس . و در آيه (( كان من الجن ففسق عن امر ربه (( علت سجده نكردن وى را اين دانسته كه او از جنس فرشتگان نبوده ، بلكه از طايفه جن بوده است ، از آيه (( بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون (( نيز استفاده مى شود كه اگر ابليس از جنس فرشتگان مى بود چنين عصيانى را مرتكب نمى شد.
«'''فَسجَدُوا إِلا إِبْلِيس لَمْ يَكُن مِّنَ الساجِدِينَ'''»:


و از همين جهت مفسرين در توجيه اين استثنا اختلاف كرده اند كه آيا اين استثنا به اعتبار اغلبيت و اكثريت و اشرفيت ملائكه استثناى متصل است ، و امرى كه به وى شده بود همان امر به ملائكه بوده ؟ و يا آنكه استثناى منفصل است و ابليس به امر ديگرى ماءمور به سجده شده بود؟ كسانى كه اين احتمال را داده گفته اند: گر چه ظاهر جمله (( ما منعك ان لا تسجد اذ امرتك (( اين است كه امر به ابليس و امر به ملائكه يكى بوده و هر دو دسته به يك امر ماءمور شده بودند، الا اينكه خلاف ظاهر آيه مقصود است .
در اين جمله و همچنين در آيه «فسجد الملائكة كلهم اجمعون»، خداى تعالى خبر مى دهد از سجده كردن تمامى فرشتگان مگر ابليس. و در آيه «كان من الجن ففسق عن امر ربه»، علت سجده نكردن وى را اين دانسته كه او از جنس فرشتگان نبوده، بلكه از طايفه جن بوده است. از آيه «بل عباد مكرمون لا يسبقونه بالقول و هم بامره يعملون» نيز، استفاده مى شود كه اگر ابليس از جنس فرشتگان مى بود، چنين عصيانى را مرتكب نمى شد.  


ليكن حقيقت مطلب اين است كه از ظاهر آيه استفاده مى شود كه ابليس با ملائكه بوده و هيچ فرقى با آنان نداشته ، و از آيه (( و اذ قال ربك للملائكه انى جاعل فى الارض خليفه قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك (( نيز استفاده مى شود كه او و همه فرشتگان در مقامى قرار داشتند كه مى توان آن را مقام (( قدس (( ناميد، و امر به سجده هم متوجه اين مقام بوده نه به يك يك افرادى كه در اين مقام قرار داشته اند، همچنانكه جمله (( فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها(( نيز اشاره به اين معنا دارد،
و از همين جهت، مفسران در توجيه اين استثنا اختلاف كرده اند كه آيا اين استثنا، به اعتبار اغلبيت و اكثريت و اشرفيت ملائكه، استثناى متصل است، و امرى كه به وى شده بود، همان امر به ملائكه بوده؟ و يا آن كه استثناى منفصل است و ابليس به امر ديگرى مأمور به سجده شده بود؟
چه اينكه ضمير در (( منها(( و (( فيها(( را به مقام و منزلت برگردانيم و چه اينكه به آسمان و يا به بهشت ارجاع دهيم ، زيرا به هر جا برگردانيم برگشت همه به مقام خواهد بود، و اگر خطاب به يك يك افراد بود و مقام و منزلت دخلى در اين خطاب نداشت كافى بود بفرمايد: (( فما يكون لك ان تتكبر(( .
 
كسانى كه اين احتمال را داده، گفته اند: گرچه ظاهر جمله «ما منعك أن لا تسجد إذ أمرتك»، اين است كه امر به ابليس و امر به ملائكه، يكى بوده و هر دو دسته، به يك امر مأمور شده بودند، الا اين كه خلاف ظاهر آيه مقصود است.
 
ليكن حقيقت مطلب اين است كه از ظاهر آيه استفاده مى شود كه ابليس با ملائكه بوده و هيچ فرقى با آنان نداشته، و از آيه «و اذ قال ربك للملائكة انى جاعل فى الارض خليفة قالوا اتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء و نحن نسبح بحمدك و نقدس لك» نيز، استفاده مى شود كه او و همه فرشتگان در مقامى قرار داشتند كه مى توان آن را مقام «قدس» ناميد، و امر به سجده هم، متوجه اين مقام بوده، نه به يك يك افرادى كه در اين مقام قرار داشته اند. همچنان كه جمله «فاهبط منها فما يكون لك ان تتكبر فيها» نيز، به اين معنا اشاره دارد.
 
چه اين كه ضمير در «منها» و «فيها» را به مقام و منزلت برگردانيم، و چه اين كه به آسمان و يا به بهشت ارجاع دهيم. زيرا به هر جا برگردانيم، برگشت همه به مقام خواهد بود. و اگر خطاب به يك يك افراد بود و مقام و منزلت دخلى در اين خطاب نداشت، كافى بود بفرمايد: «فما يكون لك أن تتكبر».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۲۷ </center>
بنابراين ، معلوم مى شود ابليس قبل از تمردش فرقى با ملائكه نداشته ، و پس از تمرد حسابش از آنان جدا شده ، ملائكه به آنچه مقام و منزلت شان اقتضا مى كرده باقى ماندند و خضوع بندگى را از دست ندادند، و ليكن ابليس بدبخت از آن مقام ساقط گرديد، همچنانكه فرموده :(( كان من الجن ففسق عن امر ربه - چون از جنس جن بود نسبت به امر پروردگارش فسق ورزيد(( ، و (( فسق (( به معناى بيرون شدن خرما از پوسته است ، ابليس هم با اين تمردش در حقيقت از پوست خود بيرون گشت و زندگانيى را اختيار كرد كه جز خروج از كرامت الهى و اطاعت بندگى چيز ديگرى نبود.
بنابراين، معلوم مى شود ابليس قبل از تمردش، فرقى با ملائكه نداشته، و پس از تمرد، حسابش از آنان جدا شده. ملائكه به آنچه مقام و منزلت شان اقتضا مى كرده، باقى ماندند و خضوع بندگى را از دست ندادند، وليكن ابليس بدبخت از آن مقام ساقط گرديد. همچنان كه فرموده: «كان من الجن ففسق عن امر ربه - چون از جنس جن بود، نسبت به امر پروردگارش فسق ورزيد».
 
و «فسق»، به معناى بيرون شدن خرما از پوسته است. ابليس هم با اين تمردش، در حقيقت از پوست خود بيرون گشت و زندگانيى را اختيار كرد كه جز خروج از كرامت الهى و اطاعت بندگى، چيز ديگرى نبود.
<span id='link17'><span>
<span id='link17'><span>
==بيان اين كه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس، امور تكوينى است ==
==بيان اين كه مراد از امتثال و تمرد در امر ملائكه به سجود براى آدم و تمرد ابليس، امور تكوينى است ==
گرچه سياق اين داستان ، سياق يك داستان اجتماعى معمولى و متضمن امر و امتثال و تمرد و احتجاج و طرد و رجم و امثال آن از امور تشريعى و مولوى است ، ليكن بيان سابق ما - البته در صورتى كه از آيه استفاده شود - ما را هدايت مى كند به اينكه اين آيه راجع به امور تشريعى و قانونى نيست ، و امرى كه در آن است و همچنين امتثال و تمردى كه در آن ذكر شده مقصود از همه آنها امور تكوينى است . و اگر مى گويد كه ابليس ‍ تمرد كرد، مقصود اين است كه وى در برابر حقيقت انسانيت خاضع نشد، و جمله (( فما يكون لك ان تتكبر فيها(( اين بيان ما را تاييد مى كند، براى اينكه ظاهر آن اين است كه آن مقام ، مقامى است كه ذاتا قابل تكبر نيست ، و ممكن نيست بتوان از آن سرپيچى كرد و لذا تكبر ابليس ‍ نسبت به اين مقام همان و بيرون شدنش از آن و هبوطش به درجه پايين تر همان .
گرچه سياق اين داستان ، سياق يك داستان اجتماعى معمولى و متضمن امر و امتثال و تمرد و احتجاج و طرد و رجم و امثال آن از امور تشريعى و مولوى است ، ليكن بيان سابق ما - البته در صورتى كه از آيه استفاده شود - ما را هدايت مى كند به اينكه اين آيه راجع به امور تشريعى و قانونى نيست ، و امرى كه در آن است و همچنين امتثال و تمردى كه در آن ذكر شده مقصود از همه آنها امور تكوينى است . و اگر مى گويد كه ابليس ‍ تمرد كرد، مقصود اين است كه وى در برابر حقيقت انسانيت خاضع نشد، و جمله (( فما يكون لك ان تتكبر فيها(( اين بيان ما را تاييد مى كند، براى اينكه ظاهر آن اين است كه آن مقام ، مقامى است كه ذاتا قابل تكبر نيست ، و ممكن نيست بتوان از آن سرپيچى كرد و لذا تكبر ابليس ‍ نسبت به اين مقام همان و بيرون شدنش از آن و هبوطش به درجه پايين تر همان .
۱۳٬۵۰۷

ویرایش