روایت:من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۴۵۷

از الکتاب


آدرس: من لا يحضره الفقيه، جلد ۱، أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ وَصْفِ الصَّلَاةِ مِنْ فَاتِحَتِهَا إِلَى خَاتِمَتِهَا

و قال الصادق ع :


من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۴۵۶ حدیث من لايحضره الفقيه جلد ۱ ش ۲۴۵۸
روایت شده از : امام جعفر صادق عليه السلام
کتاب : من لايحضره الفقيه - جلد ۱
بخش : أبواب الصلاة و حدودها-باب وصف الصلاة من فاتحتها إلى خاتمتها
عنوان : حدیث امام جعفر صادق (ع) در کتاب من لا يحضره الفقيه جلد ۱ أَبْوَابُ الصَّلَاةِ وَ حُدُودِهَا-بَابُ وَصْفِ الصَّلَاةِ مِنْ فَاتِحَتِهَا إِلَى خَاتِمَتِهَا
موضوعات :

ترجمه

‏محمد جواد غفارى, من لا يحضره الفقيه - جلد ۱ - ترجمه على اكبر و محمد جواد غفارى و صدر بلاغى, ۴۶۵

امام صادق عليه السّلام فرمود: هنگامى كه به نماز برخاستى (ظاهرا پس از اقامه) اين دعا را بخوان: «اللّهمّ إنّي أقدّم إليك محمّدا بين يدي حاجتي، و أتوجّه إليك به، فاجعلني به وجيها في الدّنيا و الآخرة، و من المقرّبين، و اجعل صلاتي به مقبولة، و ذنبي به مغفورا، و دعائي به مستحابا، إنّك أنت الغفور الرّحيم» (يعنى: بار پروردگارا من محمّد «صلّى اللَّه عليه و آله» را پيشاپيش حاجت خود قرار ميدهم يا او را در حاجت خود شفيع مى‏آورم، و بواسطه او بتو رو ميكنم. پس تو نيز مرا به بركت و به شفاعت آن حضرت در دنيا و آخرت داراى آبرو گردان، و مرا از مقرّبان‏ ساز، و نمازم را به خاطر آن حضرت و به بركت او و بحقّ او مورد قبول خويش قرار ده، و گناهانم را بشفاعت او بيامرز، و دعايم را به يمن او مستجاب گردان، كه البتّه تو خود آمرزنده و مهربان هستى). و چون خواهى نماز كنى با حال سيرى شكم (و بخصوص پس از پر خورى) به نماز نپرداز، و همچنين از روى كسالت و تنبلى و خواب آلوده يا به حالت چرت زدن نماز مكن، و نيز با شتاب نماز مگذار، بلكه با آرامش و سنگينى و وقار نماز بخوان، و چون داخل در نماز شدى بر تو باد كه با خشوع باشى، و با حضور قلب بنماز متوجّه باشى كه خداوند عزّ و جلّ ميفرمايد: الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏ (يعنى: به تحقيق آن مؤمنانى رستگارند كه در نماز خويش خاشع و فروتن‏اند) و باز ميفرمايد: وَ إِنَّها لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ‏ (خداوند متعال ميفرمايد: همواره با روزه و نماز از خدا يارى طلبيد. آنگاه بدنبال آن، آيه‏اى را كه گذشت ميفرمايد: كه معنى آن چنين است: و اين كار بسيار گران و دشوار است مگر بر خداپرستانى كه فروتن و خاشع هستند) و روى خود را بسوى قبله كن، و صورتت را از قبله به جانب ديگر مگردان كه با اين كار نمازت را باطل سازى، و راست بايست كه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: «كسى كه پشت خود را صاف و راست نميگيرد نمازش صحيح نيست» و چشم خود را به زير انداز (يا خشوع را با ديدگانت نيز اجرا كن، زيرا كسى كه حال خشوع دارد، خشوع و خاكسارى در اعضاى او نيز مشهود است) و چشم را به جانب آسمان مكن و بطور كلّى نگاهت را بالا نگير، بلكه بايد نگاهت به محلّ سجده‏ات‏ متوجّه باشد. و دل خود را بنمازت مشغول دار، كه از نمازت جز آن مقدار كه با حضور قلب بوده و با دل خود بدان پرداخته‏اى چيز ديگرى مقبول نيست، تا جايى كه گاه از نماز بنده‏اى فقط ربع آن يا ثلث آن و يا نصف آن پذيرفته مى‏شود (و باقى آن مورد قبول قرار نميگيرد) لكن خداوند عزّ و جلّ با نوافل نماز مؤمنان را بدرجه تمام ميرساند، و در حال نماز بايد چنان بايستى كه بنده ذليل و بيقدرى در برابر پادشاهى با فرّ و شكوه مى‏ايستد، و بدان كه در حال نماز در برابر كسى ايستاده‏اى كه تو را مى‏بيند ولى تو او را نمى‏بينى. و همچون كسى نماز كن كه در حال وداع است، گويا اين آخرين نماز تو است و پس از آن هرگز امكان خواندن نماز نخواهى يافت (مسلم است كسى كه آخرين نماز را مى‏خواند نهايت خضوع و خشوع و حضور قلب را بكار خواهد برد و هيچ دقيقه و نكته‏اى را مغفول نخواهد گذاشت. از طرفى هيچ نمازگزارى بهنگام نماز نميداند نمازى را كه مى‏خواند آخرين نماز اوست يا پس از آن هم اجل مهلت خواندن نماز ديگرى به او خواهد داد، همين طور هيچ تضمينى وجود ندارد كه نمازگزارى بتواند بموجب آن يقين كند يا احتمال قطعى دهد كه نمازى كه مى‏خواند آخرين نمازش باشد و كاملا هم منطقى است) و هنگام نماز با محاسن و سر و دستانت بازى مكن و انگشتانت را مشكن (كارى كه بعنوان رفع خستگى انگشت مى‏كنند و از مفاصل آن صدائى شنيده مى‏شود) و يك پاى خود را جلوتر از پاى ديگر مگذار، و فاصله ميان دو پا را نزديك كن و گشوده مگذار بلكه فاصله ميان دو پا را به اندازه سه انگشت تا يك وجب از يك ديگر باز بگذار، و خميازه نكش، و دهان درّه مكن و از خنديدن در هنگام نماز خود دارى كن كه بلند خنديدن يا قهقهه نماز را باطل سازد، و نيز تورّك مكن (يعنى دست را بر بالاى ران گذاشتن بهنگام خستگى، شبيه همان حالت دست به پائين كمر گذاشتن متداول و متعارف) كه خداوند عزّ و جلّ قومى را بخاطر همين عمل معذّب ساخت، و آنان را مرسوم بود كه هر گاه كسى از نماز خسته مى‏شد دستان خود را بر بالاى رانهايش تكيه ميداد، و دست بسته يا دست بسينه (چنان كه معمول اهل سنّت است) نماز مكن، كه اين كار را گبران يا مجوس انجام ميدهند، و دست‏هاى خود را از شانه بياويز، و كف دو دست را بر روى رانهايت از جلو و امتداد زانوانت قرار ده (نه از پهلو يا پشت به رانها بچسبانى) كه با اين كار به نحو شايسته‏تر ميتوانى به نماز اهتمام داشته باشى، و خاطرت از نماز بدان مشغول نشود، كه هر گاه دستهايت را حركت دهى خاطر تو را بخود سرگرم ميدارد. و به ديوار تكيه مكن مگر آنكه بيمار باشى و روى بجانب راست و چپ خود مكن، و اگر در موقع نماز روى خود را از قبله بگردانى تا حدّى كه نفر پشت سر خود را ببينى اعاده آن نماز بر تو واجب مى‏شود، هر گاه كه بنده در موقع نماز رويش را از قبله بسوى ديگر متوجّه سازد خداوند عزّ و جلّ او را ندا فرمايد كه: اى بنده به كه مينگرى، به چه كسى كه برايت از من بهتر باشد؟ پس اگر سه بار اين عمل را تكرار كند و توجّه خود را به جاى ديگر معطوف دارد خداوند عزّ و جلّ نظر خود را از او بگرداند، و پس از آن نيز هرگز به او نظر نفرمايد. و با باد دهان به محلّ سجده‏اى ندم (همان عمل پف يا فوت كردن بوسيله دميدن با دهان) و چون خواهى بدمى بايد اين كار قبل از داخل شدن در نماز باشد، در سه مورد دميدن با هواى دهان يا پف كردن مكروه است: اوّل: در محلّ سجده بهنگام نماز، دوّم: بر افسون (هر چند قرآن و دعا باشد) سوّم: دميدن بر غذاى گرم كه خنك شود، و در موقع نماز آب دهان و خلط بينى مينداز، كه هر كس آب دهانش را در هنگام نماز براى بزرگداشت و احترام به عظمت خداوند متعال نگه دارد و بيرون نريزد خداوند عزّ و جلّ تا زمان مرگ طبيعى او را تندرستى و سلامت عطا فرمايد. و دستهايت را با گفتن «اللَّه أكبر» تا حد گلوگاه يا گودى گردن (كه موضع نحر باشد) بالا ببر (بنحوى كه ابتداى تكبير همزمان با ابتداى بلند كردن دست باشد و چون دستها محاذى گودى گردن رسيد تكبير تمام شود) و دو كف دست خود را از محاذى گوشهايت كه حدود گونه‏هاى تو است نگذران و بالاتر نبر، سپس دستها را بطور كامل باز كن و سه بار تكبير بگو و بعد اين دعا را بخوان: «اللّهمّ أنت الملك الحق المبين، لا إله إلّا أنت سبحانك و بحمدك، عملت سوءا و ظلمت نفسى، فاغفر لي ذنوبي، إنه لا يغفر الذّنوب إلّا أنت». (يعنى: بار خدايا توئى پادشاه و پادشاهى مخصوص تو است و تو حقّ ثابت و پايان ناپذيرى و هر آنچه غير تو است همه ناچيز و باطل است، و توئى كه موجودات را از كتم نيستى ظاهر ساختى، هيچ خداوند و معبودى جز تو نيست، ترا منزّه ميدانم از همه آنچه كه تو را در خور نيست، تو را حمد و سپاس ميگويم، من بسيار بدى مرتكب شده‏ام كه در واقع ظلم و ستم بر خودم كرده‏ام، پس گناهانم را بيامرز و مرا مورد - بخشايش خود قرار ده، كه البتّه هيچ كس گناهان را نمى‏آمرزد مگر تو) آنگاه با تأنّى و طمأنينه دو تكبير بگو و همزمان با آن دو تكبير هر دو دستت را بلند كن و بعد بگو: «لبّيك و سعديك، و الخير في يديك، و الشّرّ ليس إليك، و المهديّ من هديت، عبدك و ابن عبدك بين يديك، منك و بك و لك و إليك، لا ملجأ و لا منجا و لا مفرّ منك إلّا إليك، تباركت و تعاليت، سبحانك و حنانيك، سبحانك ربّ البيت الحرام» (يعنى: خداوندا تو مرا به خدمت خود طلبيدى اينك من در خدمت توام و فرمانت را فرمانبردارم، خيرات بتمامى در اختيار تو و از جانب تو است و بدى بتو راه و نسبتى ندارد، و راه يافته آن كسى است كه تو با هدايتهاى خاصّه‏ات راهش نموده‏اى، اينك بنده تو و بنده‏زاده تو است كه در پيشگاه مقدّست ايستاده، وجود او ناشى از اراده تو و از وجود تو است و بقاى او بسته بتو است و آنچه از عبادات و فرمانبردارى كه مى‏كند براى رضا و امتثال امر تو است، و بالاخره بسوى تو باز خواهد گشت، هيچ پناهگاه و محلّ نجاتى و گريزگاهى از تو نيست مگر بازگشت بسوى خودت، يا اينكه از عذاب تو به دامان رحمتت بايد گريخت و پناه جست) توئى كه جود و كرمت همواره عالميان را فرا گرفته و در عظمت و بزرگى و برترى هيچ كس و هيچ چيز به ذات مقدّست نميرسد، تو را به پاكى ياد ميكنم و رحمت دمادم تو را ميخواهم، تو را تسبيح گويم اى منزّه خداوندى كه پروردگار خانه كعبه‏اى، و آن را با حرمت و قبله گردانيده‏اى. سپس دو بار بگو: «اللَّه أكبر» آنگاه بگو: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏، على ملّة إبراهيم و دين محمّد [صلّى اللَّه عليه و آله‏] و منهاج عليّ، حَنِيفاً مسلما وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ‏، إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، لا شَرِيكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ‏ و أنا من المسلمين، أعوذ باللَّه السّميع العليم من الشيطان الرّجيم، بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم». (يعنى: روى خود را متوجّه آن كسى مى‏كنم كه آسمانها و زمين را از نيستى به هستى آورد، بر كيش و آئين ابراهيم عليه السّلام و بدان گونه كه آن حضرت رفتار كرد و بر دين محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و طريقه على عليه السلام اين كار را انجام ميدهم، در حالى كه از هر دين و آئينى كه غير طريقه و كيش آنان باشد روى دل گردانيده‏ام، و فرمان خدا را در همه احكام گردن نهاده‏ام و از جمله مشركان نيستم، همانا نماز من و عبادات من و زيستنم و مردنم خالصا و فقط براى خداوند و پروردگار عالميان است، كه هيچ شريكى براى او نيست، و من چنين مأمور شده‏ام (كه همه را فقط براى رضاى او بجا آورم) و من از آن جمله هستم كه فرمانهاى خداوند را گردن نهاده‏اند و از مسلمانانم، اكنون پناه ميبرم به خداوند سميع شنوا كه دعاى بندگان مى‏شنود و اجابت ميفرمايد و باحوال خلايق دانا و آگاه است (آنگاه با بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم شروع بسوره حمد كن). و اگر بخواهى (مى‏توانى) هفت تكبير را پى در پى و بدون دعا بجاى آور، لكن آن ترتيبى كه شرح داديم (و در خلال تكبيرات هر كدام دعائى و ذكر بمناسبت خوانده مى‏شود) تعبد و بندگى است و ترك آن بدون علّت و سبب موجّه خوب نيست. و مطابق روايتى كه زراره نقل كرده سنّت بر اين جارى شده است كه با هفت تكبير شروع كنند و داخل در نماز شوند و آن روايت چنين است:


شرح

آیات مرتبط (بر اساس موضوع)

احادیث مرتبط (بر اساس موضوع)