التوبة ٨٢

از الکتاب
کپی متن آیه
فَلْيَضْحَکُوا قَلِيلاً وَ لْيَبْکُوا کَثِيراً جَزَاءً بِمَا کَانُوا يَکْسِبُونَ‌

ترجمه

از این‌رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند! (چرا که آتش جهنم در انتظارشان است) این، جزای کارهایی است که انجام می‌دادند!

پس به سزاى آنچه كسب مى‌كردند بايد كم بخندند و بسيار بگريند
از اين پس كم بخندند، و به جزاى آنچه به دست مى‌آوردند، بسيار بگريند.
اکنون آنها باید خنده کم و گریه بسیار کنند به کیفر اعمالی که می‌کردند.
پس به کیفر گناهانی که همواره مرتکب می شدند باید کمتر بخندند و بسیار بگریند.
به سزاى اعمالى كه انجام داده‌اند بايد كه اندك بخندند و فراوان بگريند.
از این پس، اندکی بخندند و فراوان بگریند، که کیفر کار و کردارشان است‌
پس بايد اندك بخندند و بسيار بگريند به سزاى آنچه مى‌كردند.
(بگذار در این جهان بر اثر مسخره‌کردن مؤمنان) اندکی بخندند و (امّا لازم است بدانند که باید در آن جهان) بسیار گریه کنند، این جزای کارهائی است که می‌کنند.
(از این) پس به سزای آنچه به دست می‌آورده‌اند باید کم بخندند و بسیار بگریند.
باید بخندند کم و بگریند بسیار پاداشی بدانچه بودند دست می‌آوردند

Let them laugh a little, and weep much; in recompense for what they used to earn.
ترتیل:
ترجمه:
التوبة ٨١ آیه ٨٢ التوبة ٨٣
سوره : سوره التوبة
نزول : ٧ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٩
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«فَلْیَضْحَکُوا ... وَ لْیَبْکُوا»: مراد خبر است. یعنی: می خندند. و گریه می‌کنند.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «82»

پس به سزاى آنچه (با دست خود) كسب مى‌كردند، كم بخندند و بسيار بگريند.

نکته ها

منافقان اگر بدانند كه به خاطر ترك جهاد، چه پاداش‌هايى را از دست داده و چه فرصت‌ها و نعمت‌هايى را كفران كرده‌اند، بايد كمتر شادى كنند و بسيار بگريند، گرچه گريه‌ى مادام‌العمرشان هم در برابر گريه‌هاى طولانى قيامت، چيزى نيست!

جلد 3 - صفحه 476

پیام ها

1- ناله و گريه بر گرفتارى‌ها، كيفر دنيوىِ متخلّفان از جهاد است. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً

2- كيفر، متناسب با عمل است. «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ .. وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً»

3- خنده‌ها وخوشى‌هاى چند روزه‌ى منافق، حسرت وگريه‌هاى طولانى در پى‌دارد. فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ‌ ... وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلاً وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (82)

ج5، ص 161

فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلًا: پس بايد كه بخندند در دنيا خنده اندك، زيرا فانى است و معذلك اسباب كرب كه هموم و غموم است در آن بيشتر باشد.

حاصل آنكه: اى پيغمبر، اين منافقان را بگو نخندند، و اگر جاى تعجب باشد كمتر بخندند، زيرا كه مذموم است (لفظ امر غايب و مراد نهى است).

وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً: و بايد كه بكنند گريه بسيار در آخرت چون عقاب الهى را مشاهده كنند، زيرا آخرت باقى، و موجبات حزن و غصه براى آنها بسيار است (لفظ امر و مراد اخبار است به آينده).

نكته- ورود به صيغه امر دلالت است بر آنكه امرى لازم و حتمى و واجب است كه در دنيا خنده ايشان اندك بود و در آخرت گريه آنها بسيار. ممكن است كه گريه كنايه از فزع باشد.

جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ‌: جزا دهد حق تعالى ايشان را جزا دادنى به آنچه بودند كه كسب مى‌كردند از نفاق و اخلاق بد و تخلف از جهاد به غير عذر. از ابن عباس نقل است كه منافقين در جهنم، مدت عمر دنيا گريه كنند كه اصلا آب از چشم آنها باز نايستد.

تبصره- خنده عبارت باشد از تفتحى كه در روى و دهن پيدا شود در موقعى كه تعجبى بيند يا شنود يا فرحى روى دهد. و گريه عبارت باشد از تشنجى كه در روى پيدا شود با جريان آب چشم در وقتى كه غم و حزنى طارى گردد. و از فعل ما نيست، زيرا موقوف بر اختيار ما نباشد، به قصد و دواعى ما حاصل نگردد، و به صوارف و كراهت ما منتفى نشود. پس بنابراين، تكليف شامل آن نيست، بلكه امر به گريه و نهى از خنده، امر و نهى متوجه اسباب و موجبات آن باشد. اما گريه سببش خوف الهى و ياد معاصى و عقاب سبحانى. و اما خنده موجبش غفلت و بطر و لهو و لعب و فراموشى غضب ربانى است. و هر چه مقام معرفت و يقين كامل شود، آثار اين دو صفت ظاهر گردد، و چنانچه انس بن مالك روايت نموده كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: لو تعلمون ما اعلم لضحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا يعنى: اگر مى‌دانستيد آنچه من دانم، هر آينه خنده كم مى‌نموديد و گريه بسيار مى‌كرديد.

ج5، ص 162

حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در نهج البلاغه (خطبه 115) مى‌فرمايد:

لو تعلمون ما اعلم ممّا طوى عنكم عيبة اذا لخرجتم الى الصّعدات تبكون على اعمالكم و تلتدمون على انفسكم و لتركتم اموالكم لا حارس لها و لا خالف عليها و لهمّت كلّ امرء منكم نفسه لا يلتفت الى غيرها و لكنّكم نسيتم ما ذكّرتم و امنتم ما حذّرتم فتاه عنكم رايكم و تشتّت عليكم امركم ....

يعنى: اگر بدانيد آنچه من مى‌دانم از چيزهائى كه پوشيده شده است از شما عيب آن، هر آينه بيرون مى‌رفتيد به صحراها و بلنديها، يعنى ترك استراحت مى‌كرديد از خانه‌ها در حالتى كه گريه مى‌نموديد بر اعمال خود و به صورت و سينه خود مى‌زديد به نوحه كردن. و هر آينه ترك مى‌كرديد مالهاى خود را بى‌حافظ و صاحبى و جانشينى، و هر آينه محزون و غمگين مى‌ساخت يا مى‌گداخت هر مردى از شما نفس خود را به طورى كه اصلا التفات به غير خود ندارد، و لكن شما فراموش نموديد آنچه پند داده شديد به آن، و ايمن گشتيد از آنچه ترسانيده شديد؛ پس حيران شد انديشه و تدبير شما، و پراكنده شد بر شما كار شما.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَ كَرِهُوا أَنْ يُجاهِدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ كانُوا يَفْقَهُونَ (81) فَلْيَضْحَكُوا قَلِيلاً وَ لْيَبْكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (82)

ترجمه‌

شاد شدند بازماندگان بتقاعدشان بر خلاف پيغمبر خدا و ناخوش داشتند كه جهاد كنند بمالهاشان و جانهاشان در راه خدا و گفتند بيرون مرويد در گرما بگو آتش جهنّم شديدتر است در گرمى اگر باشند كه بفهمند

پس بايد بخندند اندك و بايد بگريند بسيار بپاداش آنچه بودند كه كسب ميكردند.


جلد 2 صفحه 607

تفسير

فرح شادى‌اى است كه اثرش در قلب ظاهر شود و مخلّف جاى گذارده شده است و مقعد مصدر ميمى است بمعنى قعود و خلاف يا مصدر است بمعنى مخالفت و منصوب است بعنوان مفعول له بودن يا ظرف است بمعنى بعد گفته ميشود اقام خلاف القوم يعنى اقامت نمود بعد از آنها و بنابر اين منصوب است بظرفيّت و خلاصه ظاهر آيه شريفه آنستكه خوشحال شدند منافقان باقى ماندگان در مدينه بآنكه تقاعد نمودند از جهاد بعد از خروج پيغمبر (ص) يا براى مخالفت با آنحضرت و كراهت داشتند از جهاد در راه خدا باموال و نفوس خودشان با آنكه بايد با ميل و رغبت حاضر براى ادراك اين سعادت باشند و در صورت عدم تمكن از آن بايد محزون شوند از عدم توفيق خودشان اگر واقعا مسلمان و فهميده باشند پس معلوم ميشود نيستند و دليل ديگر بر نفاق و جهالت آنها آنستكه گفتند به اتباع و رفقاى خودشان يا مسلمانان كه بيرون نرويد در اين شدّت گرما كه خوف و خطر هلاكت است و جواب آنها آنستكه بگوئى اگر شما از گرما باك داريد مخالفت امر خدا و پيغمبر موجب دخول در آتش جهنم است كه قابل مقايسه نيست حرارت آن آتش با حرارت هواى تابستان و موجب هلاكت دائمى است و قصّه جدّ بن قيس در ضمن تفسير آيه شريفه و منهم من يقول ائذن لى و لا تفتنى گذشت پس معلوم ميشود آنها منافق و نفهمند كه ترجيح دادند دفع حرارت دنيا را بر كسب آتش جهنم پس بايد بخندند و خوشحال باشند مدت كمى تا خداوند و پيغمبرش آنها را بسزاى كردارشان برسانند و بگريند و محزون باشند مدت زيادى در دنيا و آخرت يا آخرت فقط بپاداش كفر و نفاق و تخلّف از جهاد كه مكتسب خودشان است و صيغه امر براى افاده حتميّت است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


فَليَضحَكُوا قَلِيلاً وَ ليَبكُوا كَثِيراً جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبُون‌َ (82)

‌پس‌ بايد كم‌ بخندند و بسيار گريه‌ كنند جزاء آنچه‌ ‌که‌ بودند ‌براي‌ ‌خود‌ خريداري‌ كردند ‌که‌ آخرت‌ ‌را‌ بدنيا فروختند و دنيا ‌را‌ گرفتند و آخرت‌ ‌را‌ رها كردند.

فَليَضحَكُوا قَلِيلًا وَ ليَبكُوا كَثِيراً ‌اينکه‌ دو جمله‌ و ‌لو‌ ‌در‌ مورد متخلفين‌ وارد ‌شده‌ ‌که‌ بتخلف‌ ‌خود‌ فرحناك‌ شدند لكن‌ نسبت‌ بكليه‌ اهل‌ معاصي‌ ساري‌ و جاري‌ ‌است‌ ‌که‌ بمعاصي‌ ‌خود‌ فرحناك‌ و خوشحال‌ و خنده‌ و قهقهه‌ بلكه‌ رقص‌

جلد 8 - صفحه 281

و طرب‌ و ساز و آواز دارند و غافل‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ معاصي‌ ‌از‌ سم‌ّ قتّال‌ بدتر ‌است‌ زيرا سم‌ فقط ‌آن‌ ‌را‌ ميكشد اما وبال‌ معاصي‌ ‌هم‌ ‌در‌ دنيا ‌آنها‌ ‌را‌ مبتلا ميكند ‌که‌ فرمود وَ ما أَصابَكُم‌ مِن‌ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَت‌ أَيدِيكُم‌ شوري‌ ‌آيه‌ 69 و ‌در‌ اخبار دارد ‌حتي‌ چشم‌ زدن‌، خواب‌ بد ديدن‌، پا بسنگ‌ گرفتن‌ ‌در‌ اثر معصيت‌ ‌است‌ و ‌در‌ موقع‌ احتضار سخت‌ جان‌ گرفتن‌ ‌که‌ بفرمايد أَخرِجُوا أَنفُسَكُم‌ُ اليَوم‌َ تُجزَون‌َ عَذاب‌َ الهُون‌ِ الاية انعام‌ ‌آيه‌ 93، و ‌هم‌ ‌در‌ عالم‌ برزخ‌ وَ مِن‌ وَرائِهِم‌ بَرزَخ‌ٌ إِلي‌ يَوم‌ِ يُبعَثُون‌َ مؤمنون‌ ‌آيه‌ 102، و ‌هم‌ ‌در‌ قيامت‌ ‌اگر‌ شب‌ و روز گريه‌ كنند جا دارد جَزاءً بِما كانُوا يَكسِبُون‌َ كسب‌ تحصيل‌ و خريد و فروش‌ ‌است‌ آخرت‌ و دين‌ فروختند بدنيا و بهشت‌ ‌را‌ فروختند بجهنم‌ و رضاي‌ ‌خدا‌ ‌را‌ بغضب‌ و سخط الهي‌ (‌النّاس‌ مجزيّون‌ باعمالهم‌ ‌ان‌ خيرا فخير و ‌ان‌ شرا فشر)

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 82)- در این آیه اشاره به این می‌کند که آنها به گمان این که پیروزی به دست آورده‌اند و با تخلف از جهاد و دلسرد کردن بعضی از مجاهدان به هدفی رسیده‌اند، قهقهه سر می‌دهند و بسیار می‌خندند، همان گونه که همه منافقان در هر عصر و زمان چنینند.

ولی قرآن به آنها اخطار می‌کند که «باید کم بخندند و بسیار بگریند» (فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلًا وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً).

گریه برای آینده تاریکی که در پیش دارند، گریه به خاطر این که همه پلهای

ج2، ص236

بازگشت را پشت سر خود ویران ساخته‌اند، و بالاخره گریه برای این که این همه استعداد و سرمایه عمر را از دست داده و رسوایی و تیره‌روزی و بدبختی برای خود خریده‌اند.

و در آخر آیه می‌فرماید: «این جزای اعمالی است که آنها انجام می‌دادند» (جَزاءً بِما کانُوا یَکْسِبُونَ).

نکات آیه

۱ - خوشحالى و خنده منافقان متخلف از جهاد، اندک و زودگذر در مقایسه با عذابها و گریه هاى اخروى آنان (فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیراً) برداشت فوق بر این اساس است که جمله «فلیضحکوا» در مورد دنیا و «و لیبکوا» در مورد آخرت باشد.

۲ - شادى اندک و رنج طولانى منافقان در دنیا، بازتاب عملکرد آنان و کیفر الهى براى ایشان (فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیراً جزاء بما کانوا یکسبون) برداشت فوق بدین احتمال است که خنده و گریه در «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً» هر دو مربوط به دنیا باشد.

۳ - گریه هاى طولانى منافقان در آتش سوزان دوزخ (قل نار جهنم أشد ... و لیبکوا کثیراً) برداشت فوق با توجّه به این است که «فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً» متفرع بر «قل نار جهنم أشد حراً» در آیه قبل باشد.

۴ - متخلفان از جهاد، نباید از تخلف خویش مسرور گردند; بلکه باید از پیامد ناگوار ترک این فریضه، محزون و غمزده باشند. (فرح المخلفون ... فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً)

۵ - خوشیهاى دنیا در مقایسه با رنجهاى اخروى براى گناهکاران بسى ناچیز است. (فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً)

۶ - تخلف از جهاد و فرمان رسول خدا (ص) و اخلال در بسیج و تجهیز سپاه اسلام، جرمى است بزرگ. (خلف رسول اللّه ... قالوا لاتنفروا ... قل نار جهنم ... جزاء بما کانوا یکسبون)

۷ - توجّه به شدت حرارت آتش دوزخ، عامل خشنودى اندک انسان و گریه طولانى وى در دنیا و بیم او بر فرجام خویش (قل نار جهنم أشد حراً ... فلیضحکوا قلیلاً و لیبکوا کثیراً)

۸ - استمرار بر گناه، مسلتزم عذاب دوزخ و رنج طولانى (قل نار جهنم أشد ... جزاء بما کانوا یکسبون) «کانوا یکسبون» مفید استمرار است. زیرا فعل مضارع آن گاه که با «کان» و نظایر آن استعمال شود، بر استمرار دلالت مى کند.

۹ - کیفرهاى الهى در قیامت بازتاب کردار ناشایست خود انسانهاست. (و لیبکوا کثیراً جزاء بما کانوا یکسبون) با توجّه به اینکه خداوند، گریه و رنج طولانى را کیفر گناهان طولانى و مستمر کافران و منافقان قرار داده است، برداشت فوق استفاده مى شود.

موضوعات مرتبط

  • تزکیه: عوامل تزکیه ۷
  • جرایم: مراتب جرایم ۶
  • جهاد: جرم اخلال در جهاد ۶; جرم تخلف از جهاد ۶; متخلفان از جهاد و اندوه ۴; متخلفان از جهاد و سرور ۴
  • جهنم: موجبات جهنم ۸
  • خدا: کیفرهاى خدا ۲، ۹
  • ذکر: آثار ذکر آتش جهنم ۷
  • رفتار: پایه هاى رفتار ۷
  • رنج: موجبات رنج هاى طولانى ۸
  • سرور: عوامل تعدیل سرور دنیوى ۷; کمى سرور دنیوى ۵
  • عصیان: جرم عصیان از محمّد (ص) ۶
  • عمل: آثار عمل ۲; آثار عمل ناپسند ۹
  • فرجام اندیشى: عوامل فرجام اندیشى ۷
  • کیفر: موجبات کیفر اخروى ۹
  • گریه: عوامل گریه پسندیده ۷
  • گناه: آثار اصرار بر گناه ۸
  • گناهکاران: رنجهاى اخروى گناهکاران ۵; کمى سرور گناهکاران ۵
  • منافقان: خنده منافقان ۱; رنجهاى طولانى منافقان ۲; کمى سرور منافقان ۱، ۲; کیفر دنیوى منافقان ۲; گریه اخروى منافقان ۱، ۳; گریه طولانى منافقان ۳; منافقان در جهنم ۳; منافقان متخلف از جهاد ۱

منابع