عبس ٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۳۱ خرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۵:۳۴ توسط 127.0.0.1 (بحث) (افزودن سال نزول)


ترجمه

از اینکه نابینایی به سراغ او آمده بود!

كه آن نابينا نزد وى آمد
كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛
چون آن مرد نابینا حضورش آمد.
از اینکه آن مرد نابینا نزد او آمد!
چون آن نابينا به نزدش آمد.
از اینکه آن نابینا به نزد او آمد
چون آن نابينا به سويش آمد.
از این که نابینائی به پیش او آمد.
(هنگامی) که (آن) مرد نابینا سویش آمد.
که آمدش کور


عبس ١ آیه ٢ عبس ٣
سوره : سوره عبس
نزول : ٢ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٣
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«أَن جَآءَهُ الأعْمی»: مفعولٌ‌له است.


تفسیر

نکات آیه

۱ - مسلمانى نابینا، پس از ورود خود به مجلس وعظ و ارشاد پیامبر(ص)، با ترش رویى و روى گردانى یکى از حاضران مواجه شد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى)

۲ - عبداللّه بن اُمّ مکتوم، نابیناى مسلمانى که گرفتار ترش رویى و اعراض یکى از حاضران مجلس پیامبر(ص) شد. (أن جاءه الأعمى) برخى از مفسّران، نام شخصى را که «أعمى» بود و آیه شریفه درباره حضور او نازل شده، «عمرو» و اکثریت «عبداللّه» نوشته اند; ولى همگان بر این اتفاق دارند که او فرزند نابیناى «ام مکتوم» بود. در شأن نزول آیه شریفه آمده است که وى در حال ورود به مجلسى که پیامبر(ص)، در آن حضور داشت، مورد اسائه ادب فردى از بنى امیه - که گفته مى شود عثمان بن عفان بوده است - قرار گرفت.

۳ - خداوند، اعتراض کننده به ابن ام مکتوم را، به دلیل برخورد سرد و حاکى از خشم او، با گفتارى قهرآمیز سرزنش کرد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) فعل غایب «عبس» و «تولّى»، حاکى از لایق نبودن شخص براى خطاب مستقیم است. در جملات بعدى، گرچه ضمیر خطاب به طور مکرر به کار رفته است; ولى در این موارد - که فعلى به صورت غایب در آغاز سخن قرار مى گیرد - متکلم گاه در ادامه کلام خود، فرد مورد نظر را شنونده گفتار خود فرض مى کند، بدون این که با او گفتوگوى مستقیم داشته باشد.

۴ - آگاه نشدن شخص از اظهار انزجار و ناراحتى دیگران، مجوّز چنین رفتارى با وى نیست و از زشتى آن نمى کاهد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) با آن که فرد نابینا، گرفتگى چهره را مشاهده نمى کرد; ولى آیه شریفه آن رفتار را نکوهیده خوانده و فاعل آن را مذمت کرده است.

۵ - روشندلان مسلمان - هرچند فقیر باشند - شایسته احترام اند و اهانت یا اظهار کدورت از همنشینى با آنان، مجاز نیست. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى) توصیف ابن ام مکتوم به «الأعمى» - با آن که اگر ثروتمند بود کورى او مایه خشم و قهر دیگران نمى شد - بیانگر این است که در نظام حاکم بر مردم آن زمان، افراد کور به رفاه و ثروت نمى رسیدند; به گونه اى که توصیف آنان به «کور»، براى بیان فقر آنها کافى بود. تقابل «الأعمى» با «من استغنى» در آیات بعد، گفته یاد شده را تأیید مى کند. سرزنش کسى که دیگران را بر شخص کور ترجیح داده بود، گویاى لزوم احترام نابینایان است.

۶ - نقص عضو، از شخصیت و ارزش انسان نمى کاهد. (عبس و تولّى . أن جاءه الأعمى)

۷ - مجلس پیامبر(ص)، پذیراى عموم مردم و آماده بهره بردن حتى براى معلولان و طبقات غیر اشراف (أن جاءه الأعمى)

موضوعات مرتبط

  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲
  • انسان: ملاک ارزش انسان ها ۶
  • ترشرویى: سرزنش ترشرویى ۴
  • خدا: سرزنشهاى خدا ۳
  • عبدالله بن ام مکتوم: اعراض از عبدالله بن ام مکتوم ۲; ترشرویى با عبدالله بن ام مکتوم ۲; قصه عبدالله بن ام مکتوم ۱، ۲، ۳
  • عضو: آثار نقص عضو ۶
  • فقرا: احترام فقرا ۵
  • کوران: احترام کوران ۵
  • محمد(ص): سیره محمد(ص) ۷; همنشینان محمد(ص) ۷
  • مسلمانان: روش برخورد مسلمانان صدر اسلام ۱، ۲
  • معاشرت: آداب معاشرت ۴

منابع