ریشه موت: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
(افزودن نمودار دفعات)
جز (Move page script صفحهٔ ریشه موت‌ را به ریشه موت منتقل کرد)
 
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۲۹: خط ۲۹:
=== قاموس قرآن ===
=== قاموس قرآن ===
مرگ. [بقره:94]. فعل آن از باب نَصَرَ يَنْصُرُ و عَلِمَ يَعْلَمُ مى‏آيد على هذا «ماتَ‏ يَموتُ» و «ماتَ یَماتُ»هر دو صحيح است. در آيه [آل عمران:158]. ايضاً آيه 157. كه «مُتُم» به ضمّ ميم آمده از نصرينصر است ولى در آيه [مؤمنون:35]. كه در قرآنها با كسر ميم آمده از عَلِمَ يَعْلَمُ است، بيضاوى در ذيل آيه اوّل گفته: نافع، حمزه و كسائى آنرا به كسر ميم خوانده‏اند از ماتَ يَماتُ. در مجمع فرموده: نافع و اهل كوفه جز عاصم به كسر ميم خوانده‏اند (البتّه در آل عمران). ولى در آيه مؤمنون ظاهراً كسر اجماعى است. *** قرآن ضلالت و بى ايمانى و كفر را موت مى داند چنانكه فرموده: [انعام:122]. در اين آيه آدم گمراه مرده و آدم هدايت يافته زنده به حساب آمده است و نيز خطاب به رسول «صلى الله عليه واله» فرموده: [روم:52]. تو مردگان را شنوا نتوانى كرد و نيز فرموده [فاطر:22]. پس مؤمنون زنده و كافر مرده است. *** مَيت و ميّت: هر دو به معنى مرده است. مثل [انعام:122]. [فرقان:49]. كه در مرده انسان وغيرانسان است و مثل [زمر:30]. [اعراف:57]. كه در باره انسان و غيرانسان هر دو آمده است. جمع آن اَمْوات، مَوْتى: مَيِتوُن و ميتون آمده مثل [فاطر:22]. [بقره:73]. [مؤمنون:15]. ولى ميتون با تخفيف در قرآن نيامده است. مَوْتَة: مرگ و آن اخص از موت و گويا تاء آن براى وحدت است [دخان:56]. مَمات: نيز به معنى موت است. [اسراء:75]. مَيْتَة: مؤنث ميت و در عرف شرع حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده است خواه خودبخود بميرد و يا به ذبح غيرشرعى. [مائده:3]. در آيه [يس:33]. در معناى اولى به كار رفته است.
مرگ. [بقره:94]. فعل آن از باب نَصَرَ يَنْصُرُ و عَلِمَ يَعْلَمُ مى‏آيد على هذا «ماتَ‏ يَموتُ» و «ماتَ یَماتُ»هر دو صحيح است. در آيه [آل عمران:158]. ايضاً آيه 157. كه «مُتُم» به ضمّ ميم آمده از نصرينصر است ولى در آيه [مؤمنون:35]. كه در قرآنها با كسر ميم آمده از عَلِمَ يَعْلَمُ است، بيضاوى در ذيل آيه اوّل گفته: نافع، حمزه و كسائى آنرا به كسر ميم خوانده‏اند از ماتَ يَماتُ. در مجمع فرموده: نافع و اهل كوفه جز عاصم به كسر ميم خوانده‏اند (البتّه در آل عمران). ولى در آيه مؤمنون ظاهراً كسر اجماعى است. *** قرآن ضلالت و بى ايمانى و كفر را موت مى داند چنانكه فرموده: [انعام:122]. در اين آيه آدم گمراه مرده و آدم هدايت يافته زنده به حساب آمده است و نيز خطاب به رسول «صلى الله عليه واله» فرموده: [روم:52]. تو مردگان را شنوا نتوانى كرد و نيز فرموده [فاطر:22]. پس مؤمنون زنده و كافر مرده است. *** مَيت و ميّت: هر دو به معنى مرده است. مثل [انعام:122]. [فرقان:49]. كه در مرده انسان وغيرانسان است و مثل [زمر:30]. [اعراف:57]. كه در باره انسان و غيرانسان هر دو آمده است. جمع آن اَمْوات، مَوْتى: مَيِتوُن و ميتون آمده مثل [فاطر:22]. [بقره:73]. [مؤمنون:15]. ولى ميتون با تخفيف در قرآن نيامده است. مَوْتَة: مرگ و آن اخص از موت و گويا تاء آن براى وحدت است [دخان:56]. مَمات: نيز به معنى موت است. [اسراء:75]. مَيْتَة: مؤنث ميت و در عرف شرع حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده است خواه خودبخود بميرد و يا به ذبح غيرشرعى. [مائده:3]. در آيه [يس:33]. در معناى اولى به كار رفته است.
===ریشه‌های [[راهنما:نزدیک مکانی|نزدیک مکانی]]===
<qcloud htmlpre='ریشه_'>
حيى:100, ه:85, من:73, کم:72, هم:66, ف:66, ل:56, ب:56, انن:55, اله:52, وله:52, الله:50, لا:50, ما:47, ها:44, على:44, قول:41, ثم:40, موت:38, ان:38, کون:38, خرج:37, فى:33, ارض:32, نا:31, بعد:30, هو:30, ا:29, ى:29, الا:29, اذا:28, ک:26, ذلک:25, کفر:25, کلل:25, الى:24, الذى:23, يوم:23, نحن:22, اول:21, او:20, شىء:20, ربب:20, الذين:19, نفس:19, بعث:19, وحد:19, خلق:19, قدر:18, قتل:17, قد:17, ملک:17, سمع:17, اذ:17, نن:17, احد:17, قبل:17, بلد:17, علم:17, ايى:17, امن:16, ترب:16, ذوق:16, قوم:16, سمو:16, عظم:15, رسل:15, وفى:15, رزق:15, سبل:15, بين:15, ن:15, جعل:15, منى:15, اذن:15, انس:15, حين:15, حقق:15, اوى:15, دمم:15, حضر:15, بل:15, رجع:14, قضى:14, ائى:14, عذب:14, دمو:14, عن:14, لعل:14, صدق:14, لم:14, وقى:14, لحم:14, دمى:13, کتب:13, رئى:13, ذکر:13, حرم:13, عمل:13, اتى:13, التى:13, موه:13, عبد:13, نشر:13, بلو:13, وعد:13, لو:13, سلم:13, ولى:13, بلى:13, انتم:13, لئک:13, لن:13, ذا:13, فرر:13, بنو:13, الک:13, ابراهيم:13, انا:13, خلد:13, نور:13, اين:13, رحم:13, توب:13, حتى:13, ثنى:13, ولد:13, جىء:13, يا:13, جمع:12, حذر:12, هن:12, عند:12, سوق:12, ظلم:12, دنو:12, خير:12, حشر:12, هذا:12, صوب:12, هى:12, لکن:12, امر:12, غفر:12, کيف:12, دين:12, ابد:12, غير:12, دون:12, وکل:12, اجر:12, شکر:12, زوج:12, خنزر:12, نظر:12, ليل:12, دبر:12, نزل:12, اخر:12, غيظ:12, شهد:12, درک:12, ضعف:12, دعو:12, کلم:12, عجب:12, ام:12, شرک:12, دلل:12, کثر:12, وصى:12, رجس:12, نوم:12, مسک:12, خلف:12, سقى:12, عتد:12, صمم:12, سوى:12, صلو:12, قلب:12, وسم:12, حبب:12, نهر:12, دبب:11, صلح:11, نفع:11, جهنم:11, ظهر:11, عقب:11, غشى:11, برص:11, قبر:11, ذلکم:11, شعر:11, اکل:11, قدم:11, بصر:11, ظلل:11, اون:11, سوء:11, نوى:11, حکم:11, مثل:11, کمه:11, صرف:11, عقل:11, غشو:11, سوف:11, يسر:11, غمر:11, شقى:11, هلل:11, قلل:11, عرف:11, ورى:11, سکر:11, حسب:11, حبس:11, کفت:11, سبح:11, يعقوب:11, س:11, کود:11, روح:11, طعم:11, فسق:11, مريم:11, کبر:11, ارث:11, سحب:11, حمد:11, فکه:11, صعق:11, خفف:11, الف:11, جحم:11, فضل:11, برء:11, کره:11, اخو:11, اجل:11, لما:11, ترک:11, بثث:11, هما:11, عشو:11, حسن:11, کذب:11, رسو:11, نسى:11, رقب:11, بکى:11, صير:11, ذهب:11, وجد:11, سحر:11, ورث:11, شفى:11, اثر:11, هيهات:11, ليت:11, فتن:11, ضلل:11, طوع:11, جوب:11, وقع:11, مئى:11, لقى:11, هذه:11, حوط:11, عيسى:11, بسط:11, هل:11, خوف:11, عزز:11, صلى:11, هلک:11, شمخ:11, مرض:11, ذوا:11, شدد:11, برج:11, خسر:11, شرر:11, بيت:11, شقق:11, فلق:11, غلظ:11, نسک:11, کرم:11, عصم:11, کان:11, طيب:11, ابو:11, ثمر:11, ضحک:11, نمل:11, حرر:11, سبق:11, سوغ:11, صبر:11, کفى:11, هؤلاء:11, حنث:11, زبر:11, فتل:11, درء:11, عوم:11, حبط:11, طهر:11, سلق:11, دور:11, درى:11, لدى:11, متع:11, يقن:11, شيد:11, آدم:11, خزن:11, ايان:11, جهل:11, فلح:11, سفح:11, کفف:11, ثقل:11, ضرر:11, عدل:11, مول:11, رود:10, جزى:10, عصى:10, يدى:10, بدل:10, دهر:10, نسء:10, انث:10, غمم:10, نبت:10, حبل:10, غزو:10, خلص:10, خلو:10, ولج:10, نخل:10, خبر:10, لعن:10, نعم:10, صفو:10, فرح:10, طمع:10, اولاء:10, زيد:10, حسر:10, عضض:10, ربو:10, قسم:10, ضرب:10, اننى:10, صرر:10, حظر:10, زکو:10, صدد:10, ردد:10, سوع:10, نضد:10, فرط:10, نوح:10, جذع:10, عصو:10, نبء:10, شقو:10, غدو:10, حفظ:10, جرم:10, ليس:10, اسرائيل:10, يمن:10, قرب:10, برق:10, حيد:10, طمن:10, الم:10, نصر:10, ذنب:10, مشى:10, جرع:10, بعض:10, قطع:10, کسب:10, لسن:10, ذو:10, هزز:10, حصى:10, ثور:10, صبع:10, ريب:10, اهل:10, جهد:10, مخض:10, نبو:10, افک:10, طمئن:10, بشر:10, هجر:10, انت:10, حدد:10, عين:10, فعل:10, عيى:10
</qcloud>


== کلمات مشتق شده در قرآن ==
== کلمات مشتق شده در قرآن ==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ دی ۱۳۹۵، ساعت ۰۴:۲۹

تکرار در قرآن: ۱۶۵(بار)

لیست کلمات مشتق شده


در حال بارگیری...


قاموس قرآن

مرگ. [بقره:94]. فعل آن از باب نَصَرَ يَنْصُرُ و عَلِمَ يَعْلَمُ مى‏آيد على هذا «ماتَ‏ يَموتُ» و «ماتَ یَماتُ»هر دو صحيح است. در آيه [آل عمران:158]. ايضاً آيه 157. كه «مُتُم» به ضمّ ميم آمده از نصرينصر است ولى در آيه [مؤمنون:35]. كه در قرآنها با كسر ميم آمده از عَلِمَ يَعْلَمُ است، بيضاوى در ذيل آيه اوّل گفته: نافع، حمزه و كسائى آنرا به كسر ميم خوانده‏اند از ماتَ يَماتُ. در مجمع فرموده: نافع و اهل كوفه جز عاصم به كسر ميم خوانده‏اند (البتّه در آل عمران). ولى در آيه مؤمنون ظاهراً كسر اجماعى است. *** قرآن ضلالت و بى ايمانى و كفر را موت مى داند چنانكه فرموده: [انعام:122]. در اين آيه آدم گمراه مرده و آدم هدايت يافته زنده به حساب آمده است و نيز خطاب به رسول «صلى الله عليه واله» فرموده: [روم:52]. تو مردگان را شنوا نتوانى كرد و نيز فرموده [فاطر:22]. پس مؤمنون زنده و كافر مرده است. *** مَيت و ميّت: هر دو به معنى مرده است. مثل [انعام:122]. [فرقان:49]. كه در مرده انسان وغيرانسان است و مثل [زمر:30]. [اعراف:57]. كه در باره انسان و غيرانسان هر دو آمده است. جمع آن اَمْوات، مَوْتى: مَيِتوُن و ميتون آمده مثل [فاطر:22]. [بقره:73]. [مؤمنون:15]. ولى ميتون با تخفيف در قرآن نيامده است. مَوْتَة: مرگ و آن اخص از موت و گويا تاء آن براى وحدت است [دخان:56]. مَمات: نيز به معنى موت است. [اسراء:75]. مَيْتَة: مؤنث ميت و در عرف شرع حيوانى است كه بدون ذبح شرعى مرده است خواه خودبخود بميرد و يا به ذبح غيرشرعى. [مائده:3]. در آيه [يس:33]. در معناى اولى به كار رفته است.

ریشه‌های نزدیک مکانی

کلمات مشتق شده در قرآن

کلمه تعداد تکرار در قرآن
الْمَوْتِ‌ ۱۴
أَمْوَاتاً ۳
يُمِيتُکُمْ‌ ۴
مَوْتِکُمْ‌ ۱
الْمَوْتَى‌ ۱۷
الْمَوْتَ‌ ۱۰
تَمُوتُنَ‌ ۲
الْمَوْتُ‌ ۱۱
أَمْوَاتٌ‌ ۲
مَاتُوا ۷
مَوْتِهَا ۱۱
الْمَيْتَةَ ۲
فَيَمُتْ‌ ۱
مُوتُوا ۲
يُمِيتُ‌ ۹
أُمِيتُ‌ ۱
فَأَمَاتَهُ‌ ۱
الْمَيِّتِ‌ ۵
الْمَيِّتَ‌ ۳
مَاتَ‌ ۲
تَمُوتَ‌ ۱
مُتُّمْ‌ ۲
يَمُوتُونَ‌ ۱
مَوْتِهِ‌ ۲
الْمَيْتَةُ ۲
مَيْتاً ۵
مَيْتَةً ۲
مَمَاتِي‌ ۱
تَمُوتُونَ‌ ۱
مَيِّتٍ‌ ۲
بِمَيِّتٍ‌ ۱
نُمِيتُ‌ ۲
يَمُوتُ‌ ۵
الْمَمَاتِ‌ ۱
مِتُ‌ ۲
أَمُوتُ‌ ۱
مِتَ‌ ۱
لَمَيِّتُونَ‌ ۱
مِتُّمْ‌ ۱
نَمُوتُ‌ ۲
مِتْنَا ۵
مَوْتاً ۱
يُمِيتُنِي‌ ۱
تَمُوتُ‌ ۱
الْأَمْوَاتُ‌ ۱
فَيَمُوتُوا ۱
بِمَيِّتِينَ‌ ۱
مَوْتَتَنَا ۱
مَيِّتٌ‌ ۱
مَيِّتُونَ‌ ۱
تَمُتْ‌ ۱
أَمَتَّنَا ۱
مَوْتَتُنَا ۱
الْمَوْتَةَ ۱
مَمَاتُهُمْ‌ ۱
أَمَاتَ‌ ۱
أَمَاتَهُ‌ ۱

ریشه‌های مرتبط