گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
<span id='link290'><span>
<span id='link290'><span>


==سخن بهشتيان بعد از ورود به بهشت ==
==سخن بهشتيان، بعد از ورود به بهشت ==
«'''وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض...'''»:
«'''وَ قَالُوا الْحَمْدُ للَّهِ الَّذِى صَدَقَنَا وَعْدَهُ وَ أَوْرَثَنَا الاَرْض...'''»:


گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحيها كه به انبياى ديگر كرده بود مكرر آمده ، و متقين را وعده بهشت داده ، از آن جمله در قرآن عزيزش فرموده : ((للذين اتقوا عند ربهم جنات (( و نيز فرموده : ((ان للمتقين عند ربهم جنات النعيم (( بعضى هم گفته اند: مراد از اين وعده وعده آمدن قيامت و ثواب در آن است .
گويندگان اين سخن - به گفته جمعى - مردم پرهيزگارند، و مرادشان از وعدهاى كه خدا به آنان داده بود، آن وعده اى است كه در قرآن و در ساير وحی ها، كه به انبياى ديگر كرده بود، مكرر آمده، و به متقين وعدۀ بهشت داده. از آن جمله، در قرآن عزيزش فرموده: «لِلّذِينَ اتّقَوا عِندَ رَبّهِم جَنّات». و نيز فرموده: «إنّ لِلمُتّقِينَ عِندَ رَبّهِم جَنّاتُ النّعِيم». بعضى هم گفته اند: مراد از اين «وعده»، وعدۀ آمدن قيامت و ثواب در آن است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۲ </center>
و بعيد نيست كه مراد از اين وعده ، وعده به ارث دادن بهشت باشد، همچنانكه در قرآن فرموده : ((اولئك هم الوارثون الّذين يرثون الفردوس هم فيها خالدون ((، و بنابراين احتمال جمله ((و اورثنا الاءرض (( عطف تفسير مى شود براى جمله ((صدقنا وعده (( (و معنا چنين مى شود: گفتند حمد آن خدايى را سزد كه به وعده خود وفا كرد، و بهشت ديگران را هم به ما ارث داد).
و بعيد نيست كه مراد از اين «وعده»، وعدۀ به ارث دادن بهشت باشد. همچنان كه در قرآن فرموده: «أُولَئِكَ هُمُ الوَارِثُون * الّذِينَ يَرِثُونَ الفِردَوسَ هُم فِيهَا خَالِدُون». و بنابر اين احتمال، جملۀ «وَ أورَثنَا الأرض»، عطف تفسير مى شود براى جملۀ «صَدَقَنَا وَعدَه». (و معنا چنين مى شود: گفتند حمد آن خدايى را سزد كه به وعدۀ خود وفا كرد، و بهشت ديگران را هم به ما ارث داد).


«'''و اورثنا الاءرض'''» - مراد از كلمه ((ارض (( - به طورى كه گفته اند - زمين بهشت است ، يعنى همانجايى كه بهشتيان در آنجا مستقر مى شوند. و در اول سوره مؤ منون هم گذشت كه مراد از ارث دادن بهشت ، اين است كه : بهشت را برايشان باقى گذاشت ، با اينكه در معرض آن بود كه ديگران آن را ببرند و يا حداقل شريك ايشان شوند، ولى آن ديگران (در اثر گناه و شرك ) سهم بهشت خود را از دست دادند و به اينان منتقل گرديد.
«'''وَ أورَثَنَا الأرض'''» - مراد از كلمۀ «أرض» - به طورى كه گفته اند - زمين بهشت است. يعنى همان جايى كه بهشتيان در آن جا، مستقر مى شوند. و در اول سوره «مؤمنون» هم گذشت كه مراد از ارث دادن بهشت، اين است كه: بهشت را برايشان باقى گذاشت، با اين كه در معرض آن بود كه ديگران آن را ببرند و يا حداقل شريك ايشان شوند، ولى آن ديگران (در اثر گناه و شرك)، سهم بهشت خود را از دست دادند و به اينان منتقل گرديد.


«'''نتبوء من الجنة حيث نشاء'''» - اين جمله بيانگر ارث دادن زمين به ايشان است ، و اگر با اينكه جا داشت بفرمايد ((نتبوء منها((، فرمود: ((نتبوء من الجنة (( و خلاصه با اينكه جا داشت ضمير كلمه ((ارض (( را به كار ببرد كلمه جنت را آورد براى اين است كه كلمه ((ارض (( را معنا كند، و بفهماند كه منظور ما از ((ارض (( همان بهشت است .
«'''نَتَبَوّءُ مِنَ الجَنّةِ حَيثُ نَشَاء'''» - اين جمله، بيانگر ارث دادن زمين به ايشان است، و اگر با اين كه جا داشت بفرمايد «نَتَبَوّءُ مِنهَا»، فرمود: «نَتَبَوّءُ مِنَ الجَنّة»، و خلاصه با اين كه جا داشت ضمير كلمۀ «أرض» را به كار ببرد، كلمۀ «جنّت» را آورد، براى اين است كه كلمۀ «أرض» را معنا كند، و بفهماند كه منظور ما از «أرض»، همان بهشت است.


ولى بعضى از مفسرين گفته اند: مراد از ((ارض (( همين زمين دنيا است . ولى تفسيرى است بسيار بى پايه ، مگر اينكه آن را توجيه كنند، و بگويند بهشت عبارت است از آخرت همين زمين دنيا، همچنان كه خداى تعالى فرموده : ((اولئك لهم عقبى الدار((.
ولى بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «أرض»، همين زمين دنيا است، ولى تفسيرى است بسيار بى پايه. مگر اين كه آن را توجيه كنند، و بگويند: «بهشت»، عبارت است از آخرت همين زمين دنيا، همچنان كه خداى تعالى فرموده: «أُولَئِكَ لَهُم عُقبَى الدّار».


و معناى آيه اين است كه : پرهيزكاران بعد از داخل شدن در بهشت ، مى گويند حمد خدايى را كه به وعده خود وفا كرد، آن وعده اى كه مى داد كه به زودى ما را داخل بهشت مى كند. و يا آن وعده اى كه مى داد كه به زودى بهشت را به ما به ارث مى دهد، و ما در بهشت هر جايش كه دلمان بخواهد مسكن خواهيم كرد - و از اين جمله اخير به دست مى آيد كه بهشتيان هر چه بخواهند در بهشت دارند.
و معناى آيه اين است كه: پرهيزكاران بعد از داخل شدن در بهشت، مى گويند حمد خدايى را كه به وعدۀ خود وفا كرد. آن وعده اى كه مى داد كه به زودى، ما را داخل بهشت مى كند. و يا آن وعده اى كه مى داد كه به زودى، بهشت را به ما به ارث مى دهد، و ما در بهشت، هر جايش كه دلمان بخواهد، مسكن خواهيم كرد - و از اين جملۀ اخير به دست مى آيد كه بهشتيان، هرچه بخواهند، در بهشت دارند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۳ </center>
«'''فنعم اجر العاملين'''» - يعنى چه خوب است اجر آنهايى كه براى خدا عمل كردند، و اين جمله - به طورى كه از سياق برمى آيد - سخن اهل بهشت است . احتمال هم دارد تتمه كلام خداى تعالى باشد.
«'''فَنِعمَ أجرُ العَامِلِين'''» - يعنى: چه خوب است اجر آن هايى كه براى خدا عمل كردند. و اين جمله - به طورى كه از سياق بر مى آيد - سخن اهل بهشت است. احتمال هم دارد تتمۀ كلام خداى تعالى باشد.
<span id='link291'><span>
<span id='link291'><span>
«'''وَ تَرَى الْمَلَائكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبهِمْ ...'''»:
«'''وَ تَرَى الْمَلَائكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ يُسبِّحُونَ بحَمْدِ رَبّهِمْ ...'''»:


كلمه ((حافين (( اسم فاعل از ماده ((حف (( است كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است . و كلمه ((عرش (( عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود، فرامينى كه با آن امر عالم را تدبير مى كند. و ((ملائكه (( عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال كنايه است از اينكه بعد از درهم پيچيده شدن آسمانها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى .
كلمه «حَافّين»، اسم فاعل از ماده «حف» است، كه به معناى احاطه كردن و حلقه زدن دور چيزى است. و كلمه «عَرش»، عبارت است از آن مقامى كه فرامين و اوامر الهى از آن مقام صادر مى شود. فرامينى كه با آن، امر عالَم را تدبير مى كند. و «ملائكه»، عبارتند از: مجريان مشيت خدا، و عاملان به اوامر او. و ديدن ملائكه به اين حال، كنايه است از اين كه بعد از در هم پيچيده شدن آسمان ها، ملائكه را به اين صورت و حال مى بينى.


و معناى آيه اين است كه : تو در آن روز ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرشند و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا با حمد اويند.
و معناى آيه اين است كه: تو در آن روز، ملائكه را مى بينى در حالى كه گرداگرد عرش اند، و پيرامون آن طواف مى كنند، تا اوامر صادره را اجرا كنند، و نيز مى بينى كه سرگرم تسبيح خدا، با حمد اويند.


«'''و قضى بينهم'''» - احتمال دارد ضمير ((هم (( به ملائكه برگردد. و احتمال هم دارد به ملائكه و مردم هر دو برگردد. و احتمال هم دارد به جميع خلايق و يا تنها به مردم برگردد، و معناى ((قضاء(( داورى در بين اهل بهشت و اهل آتش و يا بين انبيا و امتهاى ايشان باشد.
«'''وَ قُضِىَ بَينَهُم'''» - احتمال دارد ضمير «هُم»، به ملائكه بر گردد. و احتمال هم دارد به ملائكه و مردم، هر دو بر گردد. و احتمال هم دارد به جميع خلايق و يا تنها به مردم بر گردد. و معناى «قَضَاء»، داورى در بين اهل بهشت و اهل آتش، و يا بين انبيا و امت هاى ايشان باشد.


ولى يك نكته احتمال اخير را تضعيف مى كند و آن اين است كه داورى در بين مردم را قبلا در جمله ((و قضى بينهم بالحق و هم لا يظلمون (( فرموده بود و دوباره سخن از قضاى بين مردم راندن تكرارى است بى جهت .
ولى يك نكته، احتمال اخير را تضعيف مى كند و آن، اين است كه: داورى در بين مردم را قبلا در جملۀ «وَ قُضِىَ بَينَهُم بِالحَقّ وَ هُم لَا يُظلَمُون» فرموده بود، و دوباره سخن از قضاى بين مردم راندن، تكرارى است بى جهت.


ليكن ظاهر قضاوت در ما بين يك جماعت ، اين است كه به نفع بعضى ، و به ضرر بعضى داورى شود؛ چون در جايى قضا به كار مى آيد كه اختلافى در بين آن گروه بوده باشد و اختلاف در بين ملائكه فرض ندارد و همين خود مؤ يد آن است كه ضمير مزبور به ملائكه بر نگردد و به غير ملائكه يعنى مردم برگردد. چيزى كه هست كلمه قضا همان طور كه بر حكم حاكم و داورى او اطلاق مى شود، اطلاقش بر مجموع حكم و مقدمات و آثار و دنباله هاى آن ، از قبيل احضار دو طرف دعوى ، طرح دعوى ، و شهادت خواستن از شهود، حكم حاكم ، و رساندن حق به صاحب حق ، نيز صحيح است .
ليكن ظاهر قضاوت در مابين يك جماعت، اين است كه به نفع بعضى، و به ضرر بعضى داورى شود. چون در جايى قضا به كار مى آيد، كه اختلافى در بين آن گروه بوده باشد و اختلاف در بين ملائكه، فرض ندارد و همين، خود مؤيد آن است كه ضمير مزبور، به ملائكه بر نگردد و به غير ملائكه، يعنى مردم بر گردد. چيزى كه هست، كلمه «قضا»، همان طور كه بر حكم حاكم و داورى او اطلاق مى شود، اطلاقش بر مجموع حكم و مقدمات و آثار و دنباله هاى آن، از قبيل احضار دو طرف دعوى، طرح دعوى، و شهادت خواستن از شهود، حكم حاكم، و رساندن حق به صاحب حق، نيز صحيح است.


پس ممكن است مراد از كلمه ((قضا(( در آيه قبل ، خود حكم الهى باشد، و مراد از ((قضا(( در جمله مورد بحث مجموع جزئيات باشد، جزئياتى كه از ساعت مبعوث شدن تا آخرين لحظه ، يعنى لحظه داخل شدن دوزخيان در دوزخ و استقرار در آن و در آمدن بهشتيان در بهشت ، و استقرار در آن ، پيش مى آيد.
پس ممكن است مراد از كلمۀ «قضا» در آيه قبل، خود حكم الهى باشد، و مراد از «قضا» در جمله مورد بحث، مجموع جزئيات باشد. جزئياتى كه از ساعت مبعوث شدن تا آخرين لحظه، يعنى لحظه داخل شدن دوزخيان در دوزخ و استقرار در آن و درآمدن بهشتيان در بهشت، و استقرار در آن، پيش مى آيد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۴۵۴ </center>
پس با اين بيان اشكال تكرار كلمه ((قضا(( برطرف شده و تكرار آن بدون جهت نمى باشد.
پس با اين بيان، اشكال تكرار كلمۀ «قضا» برطرف شده و تكرار آن، بدون جهت نمى باشد.


«'''و قيل الحمد لله رب العالمين'''» - اين كلمه خاتمه آغاز و انجام خلقت است ، و هم ثنايى است عمومى براى خداى تعالى ، كه هيچ كارى نكرده و نمى كند، مگر آنكه آن كار جميل و زيبا است .
«'''وَ قِيلَ الحَمدُ لِلهِ رَبّ العَالَمِين'''» - اين كلمه، خاتمه آغاز و انجام خلقت است، و هم ثنايى است عمومى براى خداى تعالى، كه هيچ كارى نكرده و نمى كند، مگر آن كه آن كار، جميل و زيبا است.


بعضى از مفسرين گفته اند: گوينده اين حمد همان متقين هستند، چون حمد اولشان براى داخل شدن در بهشت بوده ، و حمد دومشان براى اين بوده كه خدا حكم را به نفع آنان صادر فرمود و به حق بين ايشان و غير ايشان داورى كرد. بعضى ديگر گفته اند: گوينده آن ملائكه هستند، و اگر صريحا به ايشان نسبت نداد، براى اين است كه خواست تعظيمشان كرده باشد. بعضى ديگر گفته اند: صاحب اين كلام تمامى خلائق اند.
بعضى از مفسران گفته اند: گويندۀ اين حمد، همان متقين هستند. چون حمد اولشان، براى داخل شدن در بهشت بوده، و حمد دومشان، براى اين بوده كه خدا حكم را به نفع آنان صادر فرمود و به حق، بين ايشان و غير ايشان داورى كرد.  
مؤ يد وجه اول اين آيه شريفه است كه در صفت اهل بهشت مى فرمايد: ((و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين (( و اين خود حمدى است عام كه قبلا گفتيم حمد آخرين روز خلقت است .
 
بعضى ديگر گفته اند: گويندۀ آن ملائكه هستند، و اگر صريحا به ايشان نسبت نداد، براى اين است كه خواست تعظيمشان كرده باشد. بعضى ديگر گفته اند: صاحب اين كلام تمامى خلائق اند.
 
مؤيد وجه اول، اين آيه شريفه است كه در صفت اهل بهشت مى فرمايد: «وَ آخِرُ دَعوَيهُم أنِ الحَمدُ لِلهِ رَبّ العَالَمِين». و اين، خود حمدى است عام، كه قبلا گفتيم حمد آخرين روز خلقت است.




۱۳٬۹۰۰

ویرایش