گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۶ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۵۸: خط ۱۵۸:
كلمۀ «رَجفَة»، به طورى كه راغب گفته، به معناى اضطراب و لرزش خيلى سخت است. و كلمۀ «جَاثِمِين» از مادۀ «جثم» است، و «جثم» و همچنين «جثوم» در مكان، به معناى نشستن در آن، و يا زانو نهادن بر آن است. و اين تعبير، كنايه است از مرگ و معناى آيه، اين است كه: اهل «مَديَن»، شعيب را تكذيب كردند. پس زلزله سختى ايشان را گرفت، و صبح، همه در خانه هايشان مُرده بودند، و ديگر از جاى خود حركت نكردند.
كلمۀ «رَجفَة»، به طورى كه راغب گفته، به معناى اضطراب و لرزش خيلى سخت است. و كلمۀ «جَاثِمِين» از مادۀ «جثم» است، و «جثم» و همچنين «جثوم» در مكان، به معناى نشستن در آن، و يا زانو نهادن بر آن است. و اين تعبير، كنايه است از مرگ و معناى آيه، اين است كه: اهل «مَديَن»، شعيب را تكذيب كردند. پس زلزله سختى ايشان را گرفت، و صبح، همه در خانه هايشان مُرده بودند، و ديگر از جاى خود حركت نكردند.


قرآن كريم، در جاى ديگر، درباره داستان مَديَن فرموده: «وَ أخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةَ فَأصبَحُوا فِى دِيَارِهِم جَاثِمِين» - و نيز فرموده: «فَإن أعرَضُوا فَقُل أنذَرتُكُم صَاعِقَةً مِثلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ»، و از اين آيات بر مى آيد كه اهل مدين، هم دچار صاعقه شدند و هم زلزله.
قرآن كريم، در جاى ديگر، درباره داستان مَديَن فرموده: «وَ أخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيحَةُ فَأصبَحُوا فِى دِيَارِهِم جَاثِمِين» - و نيز فرموده: «فَإن أعرَضُوا فَقُل أنذَرتُكُم صَاعِقَةً مِثلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَ ثَمُودَ»، و از اين آيات بر مى آيد كه اهل مدين، هم دچار صاعقه شدند و هم زلزله.


«'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ قَد تَّبَينَ لَكُم مِّن مَّسكنِاهِمْ ...'''»:
«'''وَ عَاداً وَ ثَمُودَا وَ قَد تَّبَينَ لَكُم مِّن مَّسكنِاهِمْ ...'''»:
خط ۱۷۸: خط ۱۷۸:
«'''فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ...'''»:
«'''فَكُلاًّ أَخَذْنَا بِذَنبِهِ ...'''»:


يعنى: هر يك از امت هاى نامبرده را به جرم گناهى كه داشتند، گرفتيم. اين اجمال قضيه است. آن وقت شروع مى كند به تفصيل آن، و مى فرمايد: «فَمِنهُم مَن أرسَلنَا عَلَيهِ حَاصِباً». بعضى ها را «حاصبى» بر او فرستاديم، و «حاصب»، به معناى سنگ است. بعضى هم گفته اند: به معناى بادى است كه سنگريره ببارد، و بنا به معناى اول، جمله مورد بحث با قوم لوط منطبق مى شود، و بنابر معناى دوم، با قوم عاد.
يعنى: هر يك از امت هاى نامبرده را به جرم گناهى كه داشتند، گرفتيم. اين اجمال قضيه است. آن وقت شروع مى كند به تفصيل آن، و مى فرمايد:  
 
«'''فَمِنهُم مَن أرسَلنَا عَلَيهِ حَاصِباً'''» - بعضى ها را «حاصبى» بر او فرستاديم، و «حاصب»، به معناى سنگ است. بعضى هم گفته اند: به معناى بادى است كه سنگريره ببارد، و بنا به معناى اول، جمله مورد بحث با قوم لوط منطبق مى شود، و بنابر معناى دوم، با قوم عاد.


«'''وَ مِنهُم مَن أخَذَتهُ الصَّيحَةُ'''» - بعضى از آن ها را صيحه گرفت، و اين قوم ثمود، و قوم شعيب است.  
«'''وَ مِنهُم مَن أخَذَتهُ الصَّيحَةُ'''» - بعضى از آن ها را صيحه گرفت، و اين قوم ثمود، و قوم شعيب است.  
۱۴٬۱۱۵

ویرایش