گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۳ بخش۱۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۳۸: خط ۱۳۸:
فقرات اين آيه، كه چهار فقره است، معانى روشنى دارد، وليكن از نظر ارتباط و وجه اتصالى كه با هم دارند، خالى از اجمال نيست و سبب اصلى اين اجمال، دو فقره دومى و سومى است. زيرا خداى سبحان بيان نكرده كه آن رؤيا كه به پيغمبر خود ارائه داده، چه بوده، و در ساير آيات قرآنش هم، چيزى كه آن را تفسير كند، نيامده.
فقرات اين آيه، كه چهار فقره است، معانى روشنى دارد، وليكن از نظر ارتباط و وجه اتصالى كه با هم دارند، خالى از اجمال نيست و سبب اصلى اين اجمال، دو فقره دومى و سومى است. زيرا خداى سبحان بيان نكرده كه آن رؤيا كه به پيغمبر خود ارائه داده، چه بوده، و در ساير آيات قرآنش هم، چيزى كه آن را تفسير كند، نيامده.


و رؤياهائى كه در آيه: «إذ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِى مَنَامِكَ قَلِيلاً وَ لَو أرَيكَهُم كَثِيراً لَفَشِلتُم»، و آيه: «لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيَا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرَام» آمده، هيچ يك با رؤياى در آيه مورد بحث تطبيق نمى كند. چون آيه مورد بحث در مكه نازل شده و مربوط به قبل از هجرت است، و آن دو آيه، مربوط به حوادث بعد از هجرت هستند.
و رؤياهایى كه در آيه: «إذ يُرِيكَهُمُ اللّهُ فِى مَنَامِكَ قَلِيلاً وَ لَو أرَيكَهُم كَثِيراً لَفَشِلتُم»، و آيه: «لَقَد صَدَقَ اللّهُ رَسُولَهُ الرُّؤيَا بِالحَقِّ لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَ الحَرَام» آمده، هيچ يك با رؤياى در آيه مورد بحث تطبيق نمى كند. چون آيه مورد بحث در مكه نازل شده و مربوط به قبل از هجرت است، و آن دو آيه، مربوط به حوادث بعد از هجرت هستند.


و همچنين «شجره ملعونه» هم معلوم نيست كه چيست، كه خدا آن را «فتنه» مردم قرار داده، و در قرآن كريم، شجره اى به چشم نمى خورد كه خداوند اسمش را برده، سپس آن را لعنت كرده باشد.
و همچنين «شجره ملعونه» هم معلوم نيست كه چيست، كه خدا آن را «فتنه» مردم قرار داده، و در قرآن كريم، شجره اى به چشم نمى خورد كه خداوند اسمش را برده، سپس آن را لعنت كرده باشد.


آرى، از شجره اى اسم برده به نام «شجرۀ زقّوم»، و آن را به وصف «فتنه» توصيف مى كند، و مى فرمايد: «أم شَجَرةَ الزَّقُومِ إنَّا جَعَلنَاهَا فِتنَةً لِلظَّالِمِين»، ولى ديگر آن را نه در اين جا و نه در جاى ديگر لعنت نكرده. و اگر صرف اين كه در جهنم سبز مى شود و مايه عذاب ستمگران است، باعث لعن آن باشد، بايد خود جهنم و عذاب هاى آن همه لعن شوند.  
آرى، از شجره اى اسم برده به نام «شجرۀ زقّوم»، و آن را به وصف «فتنه» توصيف مى كند، و مى فرمايد: «أم شَجَرةُ الزَّقُومِ إنَّا جَعَلنَاهَا فِتنَةً لِلظَّالِمِين»، ولى ديگر آن را نه در اين جا و نه در جاى ديگر لعنت نكرده. و اگر صرف اين كه در جهنم سبز مى شود و مايه عذاب ستمگران است، باعث لعن آن باشد، بايد خود جهنم و عذاب هاى آن همه لعن شوند.  


و نيز بايد ملائكه عذاب كه در حقشان فرموده: «وَ مَا جَعَلنَا أصحَابَ النَّارِ إلّا مَلَائِكَةً وَ مَا جَعَلنَا عِدَّتَهُم إلّا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا» ملعون باشند، با اين كه خداى تعالى، ايشان را ستوده و ثنا گفته، آن هم ثنائى كه فرموده: «عَلَيهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعصُونَ اللّهَ مَا أمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ مَا يُؤمَرُونَ».
و نيز بايد ملائكه عذاب كه در حقشان فرموده: «وَ مَا جَعَلنَا أصحَابَ النَّارِ إلّا مَلَائِكَةً وَ مَا جَعَلنَا عِدَّتَهُم إلّا فِتنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا» ملعون باشند، با اين كه خداى تعالى، ايشان را ستوده و ثنا گفته، آن هم ثنائى كه فرموده: «عَلَيهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعصُونَ اللّهَ مَا أمَرَهُم وَ يَفعَلُونَ مَا يُؤمَرُونَ».
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
و از اين وحدت سياق بر مى آيد كه داستان «رؤيا» و «شجره ملعونه»، دو امر مهمى است، كه يا به زودى در بشريت پيدا مى شود و يا آن كه در ايام نزول آيات پيدا شده و مردم را دچار فتنه نموده و فساد را در آنان شايع ساخته، و طغيان و استكبار را در آنان پرورش داده.
و از اين وحدت سياق بر مى آيد كه داستان «رؤيا» و «شجره ملعونه»، دو امر مهمى است، كه يا به زودى در بشريت پيدا مى شود و يا آن كه در ايام نزول آيات پيدا شده و مردم را دچار فتنه نموده و فساد را در آنان شايع ساخته، و طغيان و استكبار را در آنان پرورش داده.


و ذيل آيه كه مى فرمايد: (و نخوّفهم فما يزيدهم الا طغيانا كبيرا( به همين معنا اشاره نموده وآن را تاءييد مى كند وبلكه صدر وابتداى آيه هم كه مى فرمايد (و اذ قلنا لك ان ربّك احاط بالنّاس( همين اشاره و تاييد را دارد.
و ذيل آيه كه مى فرمايد: «وَ نُخَوِّفُهُم فَمَا يَزِيدُهُم إلّا طُغيَاناً كَبِيراً» به همين معنا اشاره نموده و آن را تأييد مى كند و بلكه صدر و ابتداى آيه هم كه مى فرمايد: «وَ إذ قُلنَا لَكَ إنَّ رَبَّكَ أحَاطَ بِالنَّاس» همين اشاره و تأييد را دارد.


با در نظر گرفتن آنچه گفته شد اين را نيز در نظر بگيريم كه خداى تعالى شجره نامبرده را به وصف ملعونه در قرآن توصيف كرده است ، واز اين به خوبى برمى آيد كه قرآن كريم مشتمل بر لعن آن هست ، ولعن آن شجره هم الان در ميان لعنت هاى قرآن موجود است ، چون جمله ((و الشّجرة الملعونة فى القرآن (( همين است.
با در نظر گرفتن آنچه گفته شد، اين را نيز در نظر بگيريم كه خداى تعالى، شجره نامبرده را به وصف «ملعونه» در قرآن توصيف كرده است، و از اين به خوبى بر مى آيد كه قرآن كريم، مشتمل بر لعن آن هست، و لعن آن شجره هم، الآن در ميان لعنت هاى قرآن موجود است. چون جملۀ «وَ الشَّجَرَةَ المَلعُونَةَ فِى القُرآن» همين است.


حال ببينيم در قرآن چه چيرهائى لعن شده ، در قرآن ابليس ويهود و مشركين ومنافقين ومردمى ديگر به عناوينى ديگر لعنت شده اند مثل كسانى كه با حالت كفر بميرند، ويا آيات خدا را كتمان كنند، ويا خدا ورسول را آزار نمايند وامثال اين عناوين.
حال ببينيم در قرآن چه چيزهایى لعن شده. در قرآن، ابليس و يهود و مشركان و منافقان و مردمى ديگر به عناوينى ديگر لعنت شده اند. مثل كسانى كه با حالت كفر بميرند، و يا آيات خدا را كتمان كنند، و يا خدا و رسول را آزار نمايند و امثال اين عناوين.


و در آيه مورد بحث ((شجره (( به اين لعنت ها وصف شده ، وشجره همانطور كه به درختهاى ساقه دار اطلاق مى شود همچنين به ريشه هائى كه از آنها شاخه هاى فرعى جوانه مى زند اطلاق مى گردد مانند ريشه هاى مذهبى واعتقادى.
و در آيه مورد بحث، «شجره» به اين لعنت ها وصف شده، و شجره همان طور كه به درخت هاى ساقه دار اطلاق مى شود، همچنين به ريشه هایى كه از آن ها شاخه هاى فرعى جوانه مى زند، اطلاق مى گردد. مانند ريشه هاى مذهبى و اعتقادى.


در لسان العرب مى گويد: وقتى مى گويند فلانى از شجره مباركه اى است معنايش اين است كه ريشه دودمان مباركى دارد، از گفتار لسان العرب هم كه بگذريم در لسان رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله وسلم ) هم بسيار ديده مى شود كه ((من وعلى از يك شجره ايم (( ونيز از همين باب است كه در حديث عباس فرمود عموى آدمى صنوپدر اواست ، صنويكى از دوشاخه خرما را مى گويند كه از يك ريشه روئيده باشند).
در لسان العرب مى گويد: وقتى مى گويند: «فلانى از شجرۀ مباركه اى است»، معنايش اين است كه ريشه دودمان مباركى دارد. از گفتار لسان العرب هم كه بگذريم، در لسان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» هم بسيار ديده مى شود كه: «من و على، از يك شجره ايم». و نيز از همين باب است كه در حديث عباس فرمود: «عموى آدمى، صنو پدر اوست». صنو، يكى از دو شاخه خرما را مى گويند، كه از يك ريشه رویيده باشند).


و اگر در اين مساءله كمال دقت را به كار ببريم ، اين معنا برايمان روشن خواهد شد كه شجره ملعونه يكى از همان اقوام ملعونه در كلام خدا هستند كه صفات شجره را دارند، يعنى از يك ريشه منشعب شده ونشو ونما نموده وشاخه هائى شده اند، ومانند درخت ، بقائى يافته وميوه اى داده اند، دودمانى هستند كه امت اسلام به وسيله آن آزمايش شده و مى شوند.
و اگر در اين مسأله كمال دقت را به كار ببريم، اين معنا برايمان روشن خواهد شد كه «شجرۀ ملعونه»، يكى از همان اقوام ملعونه در كلام خدا هستند، كه صفات شجره را دارند. يعنى از يك ريشه منشعب شده و نشو و نما نموده و شاخه هایى شده اند، و مانند درخت، بقایى يافته و ميوه اى داده اند. دودمانى هستند كه امت اسلام، به وسيله آن، آزمايش شده و مى شوند.


و چنين صفاتى جز بر يكى از سه دسته از آنها كه شمرديم تطبيق نمى كند، يا مشركين، و يا منافقين و يا اهل كتاب.
و چنين صفاتى، جز بر يكى از سه دسته از آن ها كه شمرديم، تطبيق نمى كند: يا مشركان، و يا منافقان و يا اهل كتاب.


و بقاء ونشوونمايشان يا از راه تناسل وزاد وولد است ، وهر خانواده از ايشان كه در ميان مردمى زندگى كنند دين ودنياى آن مردم را فاسد نموده ودچار فتنه شان مى سازند، يا از اين راه در ميان مسلمين دوام يافته ودر همه اعصار آثار شوم خود را مى بخشند، ويا از راه پيدا شدن عقيده ها ومذاهب فاسد كه آنها دور آن را گرفته وترويجش مى كنند، و همچنان نسلى بعد نسل آن را پايدار نگه مى دارند، ودر آن لانه فساد، به اسلام ضربه وارد مى آورند.
و بقاء و نشو و نمايشان، يا از راه تناسل و زاد و ولد است، و هر خانواده از ايشان كه در ميان مردمى زندگى كنند، دين و دنياى آن مردم را فاسد نموده و دچار فتنه شان مى سازند. يا از اين راه در ميان مسلمين دوام يافته و در همه اعصار، آثار شوم خود را مى بخشند. و يا از راه پيدا شدن عقيده ها و مذاهب فاسد كه آن ها دور آن را گرفته و ترويجش مى كنند، و همچنان نسلى بعد نسل آن را پايدار نگه مى دارند، و در آن لانۀ فساد، به اسلام ضربه وارد مى آورند.


وقتى بنا شد شجره ملعونه بطور مسلم يكى از اين سه فرقه باشد حال بايد ببينيم از اوضاع واحوال زمان رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) وزمان نزول آيه چه مى فهميم؟
وقتى بنا شد «شجره ملعونه»، به طور مسلم، يكى از اين سه فرقه باشد. حال بايد ببينيم از اوضاع و احوال زمان رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» و زمان نزول آيه چه مى فهميم؟


بطور مسلم در آن زمان از مشركين واهل كتاب يعنى يهود ونصارى قومى كه چنين فاتى داشته باشند ظهور نكرد (نه قبل از هجرت ونه بعد از آن )
به طور مسلّم، در آن زمان از مشركان و اهل كتاب، يعنى يهود و نصارا قومى كه چنين صفاتى داشته باشند، ظهور نكرد. (نه قبل از هجرت و نه بعد از آن).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۹۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۳ صفحه : ۱۹۱ </center>
زيرا تاريخ نشان مى دهد كه خداوند مسلمانان را از شرّ اين دوطائفه ايمن كرده وايشان را استقلال داده بود وبا امثال آيه ((اليوم يئس الّذين كفروا من دينكم فلاتخشوهم و اخشون ((، استقلالشان را اعلام فرموده بود كه ما در تفسير آن بحث مفصلى گذرانديم.
زيرا تاريخ نشان مى دهد كه خداوند مسلمانان را از شرّ اين دو طایفه ايمن كرده و ايشان را استقلال داده بود، و با امثال آيه: «اليَومَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِن دِينِكُم فَلَا تَخشَوهُم وَ اخشَونِ»، استقلالشان را اعلام فرموده بود، كه ما در تفسير آن بحث مفصلى گذرانديم.


وقتى اوضاع واحوال صدر اسلام با مصداق بودن مشركين واهل كتاب سازگار نشد، قهرا باقى مى ماند فرقه سوم ، يعنى منافقين كه در ظاهر مسلمان بودند، وتظاهر به اسلام مى كردند، ودر ميان مسلمانان يا از راه فاميلى ويا از راه پيروزى عقيده ومسلك بقا ودوام يافته ودر اعصار بعدى هم فتنه مسلمانان شدند.
وقتى اوضاع و احوال صدر اسلام با مصداق بودن مشركان و اهل كتاب سازگار نشد، قهرا باقى مى ماند فرقه سوم، يعنى منافقان كه در ظاهر مسلمان بودند، و به اسلام تظاهر مى كردند، و در ميان مسلمانان، يا از راه فاميلى و يا از راه پيروزى عقيده و مسلك بقا و دوام يافته و در اعصار بعدى هم، «فتنه» مسلمانان شدند.


<span id='link127'><span>
<span id='link127'><span>
۱۳٬۸۷۹

ویرایش